به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 39 , از مجموع 39
  1. #31
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام دختر اریایی جان


    شما سهوا اشتباهی کردی. تاوان هم به اندازه کافی پس دادی. لازم است تمامی اشتباهات انجام شده از جانب خودت را بررسی کنی و در رفتارهایی که منجر به چنین اتفاقی شده ( با توجه به این که میگویی خودت مقصر بودی) تجدید نظر کنی. متاسفانه برای خیلی از بانوانی که چنین اتفاقی میافتد فرصتی برای زندگی کردن باقی نمی ماند. ( قتل و ..) بهتر است به جنبه های مثبت این اتفاق هم بیندیشی


    لطفا دیگر این اصطلاحات: هر چه بلا سرم بیاد حقمه و..را اصلا بکار نبر.


    سعی کن خودت را دوست بداری و حرمت نفس خودت را حفظ کنی. اگر هر روز این واگویه های منفی را با خود داشته باشی سلامت روان و عزت نفست همگی به تاراج می رود.


    فرار از مردم رفتاری کاملا طبیعی است. اما اگر میبینی قرار است برای همیشه فرار کنی و منزوی شوی خ صحیح نیست. نگران قضاوت مردم نباش . درصد زیادی از مردم فقط در حال قضاوت کردن هستند. بهتر است روی عزت نفس خودت کار کنی ( این کتابها خ خوبند: از حال بد به حال خوب و مخصوصا : عزت نفس راهنمای عملی دکتر گیلن ار. اسکیرالدی) از خودت مراقبت کن دوست من

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  2. 2 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), بارن (پنجشنبه 27 فروردین 94)

  3. #32
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 94 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,149
    سطح
    18
    Points: 1,149, Level: 18
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 48 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست خوبم دو چمدان سیزده کیلویی ترجیح میدم که دیگه از اون روزای تلخ دیگه حرفی نزنم چون واقعا با یادآوریش رنج میکشم و گریم میگیره چه برسه در موردش حرف بزنم و بازگو کنم.تا الانم بعضی چیزایی که گفتم روی دلم سنگینی میکرد.پس بیخیال عزیزم.

    مهرااد عزیز واقعا ازت ممنونم چون به حرفا و نکات خوبی اشاره میکنی و خیلی روم تاثیر خوبی داشته.خودم هم واقعا حس میکنم اعتماد به نفسم خیلی کم شده.از معرفی کتابا ممنون سعی میکنم حتما مطالعشون کنم البته در فرصت مناسب آخه این روزا سخت مشغول درسم شدم و تا 1 ماه دیگه کنکور دارم.مارو از دعای خیرتون محروم نکنین .نمیدونم قبول میشم یا نه ولی میخوام سعمو کنم.با دعاهایی شما و خواست خدا و سعی خودم غیرممکن نیست.
    روحیم خیلی خوب شده مرسی از همگی.حرفای تک تکتون انرژی بخش و مفید بود واسم.

  4. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 دی 96 [ 22:59]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    نوشته ها
    297
    امتیاز
    6,423
    سطح
    52
    Points: 6,423, Level: 52
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 127
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    625

    تشکرشده 345 در 183 پست

    Rep Power
    51
    Array
    نمیخوام جبهه گیری کنم ولی اوج کوته فکریه که چند نفر از دوستان گفتن مردا همه همینطورن
    قضیه ایشون چه ربطی به همه مردا داره الکی جو میدین؟
    گفتنش برام سخته اما مطمءنا کوتاهی و قصور شما توی رفتارتون باعث وجود وضعیت الانتونه و حدس میزنم(فقط حدس) که شوهر سابقتون بیشتر از تجاوز از کوتاهی شما که باعث به وجود اومدن این اتفاق شده ناراحته

  5. 2 کاربر از پست مفید baitollah-abbaspour تشکرکرده اند .

    morteza2487 (شنبه 26 اردیبهشت 94), Mr DaNi (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94)

  6. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 94 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,149
    سطح
    18
    Points: 1,149, Level: 18
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 48 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام دوباره.
    من این چند وقت یه خورده از لحاظ روحی بهتر شدم یعنی از وقتی که اومدم اینجا .ولی یه چیزیو تو خودم میشناسم اونم اینه که نمیتونم شوهر سابقمو هیچوقت فراموش کنم .با اینکه الان شاید کمتر بهش فکر کنم ولی همیشه تو دل و ذهنم هست.
    و وقتی به یادش میفتم بدجور دلم تنگ میشه واسش.و گریم میگیره.
    مخصوصا دیشب یه حال عجیبی داشتم با سکوت شب و اون آرامشی که داشت خیلی جای خالی شوهرمو حس میکردم منی که این چند وقت سعی کرده بودم دیگه گریه نکنم و یا چند قطره اشک بیشتر نباشه ولی دیگه نتونستم جلوی خودمو بگیرم وحسابی گریه کردم.همش یاد خاطراتمون میفتادم.و یا تصور میکردم اون اینجاست.باور کنین حتی با خیالشم لبخند رو لبام جاری میشه همیشه.
    خیلی جای خالی یه عشق رو تو دلم حس میکنم .
    همش پیش خودم میگم درسته این اتفاقا افتاد و واقعا تحملش سخته .ولی شوهرم میتونست واسه جدایی برخورد بهتری باهام داشته باشه.و مثلا واسم واسم آرزوی موفقیت و خوشبختی کنه.
    یا مثلا بگه دوست دارم و بهم محبت کنه.نه جوری که انگار ازم متنفره.یعنی من اینقدر بد بودم؟منکه عشقش بودم؟یعنی هیچ ارزشی نداشتم ؟
    درسته گذشته هاگذشته ولی مگه از یاد آدم میره؟
    حتی من اینقدر دوسش داشتم گفتم باشه نمیخوام تو عذاب بکشی من توافق میکنم واسه طلاق، ولی هیچوقت فراموشت نمیکنم و اون دنیا منتظرت میمونم(شاید از این تفکراتم بخندین ولی من واقعا فقط تنها امیدی که باعث میشد کمتر ناراحت بشم و کمترغصه بخورم همین بود)
    میگفتم این دنیا هر چی باشه با هر سختی باشه تموم میشه میره ولی اون دنیا میتونیم دوباره با هم باشیم و بریم پیش پسرمون با هم.
    فقط میگفتم سعی کن همیشه خوب باشی و خوب بمونی حتی چند تا کتاب هم خریدم مخصوص قیامت که بخونه.میگفتم فقط به این شرط ازت جدا میشم.البته شرطام چیزای دیگه هم بود .اونم شاید به ظاهر قبول کرد.
    ولی حالا فقط این درد منو عذاب میده .شاید اگه واقعا هم ازدواج کنه من خیلی خیلی ناراحت میشم ولی بیشتر از این غصه میخورم که واسه همیشه حتی اون دنیا هم از دستش میدم.
    واقعا تحملش خیلی واسم سخته.چطور آخه فراموشش کنم؟
    واقعا دوست دارم یه عشقی داشتم ولی مطمینم بازم در اون صورت نمیتونستم فراموشش کنم. چون مثلا با یه عشق جدید با هر اتفاقی یاد شوهر سابقم میفتم.
    منظورم این نیست که به فکر آشنایی با کسی هستم و اصلا اینکارو هم هیچوقت نمیکنم چون واقعا نمیتونم کسیو جایگزین کنم ولی از طرفی واقعا دوست دارم دوست داشته بشم و یکی به یادم باشه.
    ویرایش توسط دختر آریایی : پنجشنبه 17 اردیبهشت 94 در ساعت 23:10

  7. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 22 تیر 94 [ 22:58]
    تاریخ عضویت
    1390-1-26
    نوشته ها
    770
    امتیاز
    14,787
    سطح
    78
    Points: 14,787, Level: 78
    Level completed: 85%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 69.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    4,357

    تشکرشده 4,467 در 859 پست

    Rep Power
    122
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر آریایی نمایش پست ها
    واقعا دوست دارم یه عشقی داشتم ولی مطمینم بازم در اون صورت نمیتونستم فراموشش کنم. چون مثلا با یه عشق جدید با هر اتفاقی یاد شوهر سابقم میفتم.
    منظورم این نیست که به فکر آشنایی با کسی هستم و اصلا اینکارو هم هیچوقت نمیکنم چون واقعا نمیتونم کسیو جایگزین کنم ولی از طرفی واقعا دوست دارم دوست داشته بشم و یکی به یادم باشه.

    همونطور که خودت هم پیش بینی میکنی، احتمالا با آدم جدیدی آشنا میشی و به تدریج احساسات بهتری رو تجربه خواهی کرد.
    برای سرعت بخشیدن به این اتفاق خوب، سعی کن خاطرات خوب و بدت رو در مورد همسر سابقت فراموش کنی.
    زمان بیشتری رو با خونواده و دوستانت بگذرون و خودت رو برای یه رابطه جدید آماده کن.
    قطعا تا زمانیکه احساس عشق یا نفرتت فروکش نکرده، نباید رابطه ای رو آغاز کنی.

    موفق باشی
    وقتی تو نیستی
    نه هست های ما
    چونانکه بایدند
    نه بایدها . . .

    هر روز بی تو
    روز مباداست!



  8. کاربر روبرو از پست مفید meysamm تشکرکرده است .

    شیدا. (جمعه 18 اردیبهشت 94)

  9. #36
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 25 مهر 94 [ 20:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-26
    نوشته ها
    249
    امتیاز
    2,867
    سطح
    32
    Points: 2,867, Level: 32
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 327 در 165 پست

    Rep Power
    50
    Array
    عزیزم منم دوست داشتم ماجرای تورو بدونم فقط برای تجربه دوستان اما مهم نیست دختر اریایی این احساسات تو واینکه فکرمیکنی هرگز فراموشت نمیشه زودگذره تو تازه ۲۷سالته وحداقل حداقل ۴۰_۵۰سال دیگه عمر داری عزیزم البته عمر دست خداست خیلی از خانم ها هنوز توی سن تو ازدواج نکردن اینکه میگی اون ماجرا تقصیر خودمه شاید همین شوهرت رو عذاب داده که تو کوتاهی کردی واقعا درد کشیده قبول کن چون دوست داشته چون وقتی نگات میکرد واون تفکرات براش تداعی میشد جون میداد هرچند قبول دارم ایشون هم ادم ضعیفین وخورده شیشه هایی داشتن الان هم زن گرفتنش اینه که میخواد از زندگی گذشتش جداشه اما الان اون مهم نیست تو مهمی توهم باید از اون زندگی جداشی اما عجله ای نیست یروز که داغ کردی برو تویه کوهی دشتی یجای خلوت یاحتی توی خونه اگه کسی نبود اهنگ بزار اهنگهای غمگین واروم نه اهنگهای ضرب دار در عین حال غمگین وهمراه باهاش دادبزن گریه کن بلند بلند چنگ بزن جیغ بزن واقعا بهش عمل کن اونقدر گریه کن دادبزن تا این روز همیشه یادت بمومه اونقدر به همچی فکرکن وگریه کن تاخالی شی وقتی صدای گریت اروم شد بشین وفکرکن وبازم گریه کن یه خاطر بساز ازاین روز وقتی خسته شدی سردرد گرفتی ودیگه توانت تموم شد و خوب فکرات کردی گریه کردی وبرو بخواب ساعتها ازاون به بعد هر روز بخوای براش گریه کنی وبهش فکرکنی یاد همون روز میفتی واحساس خالی شدن رو درک میکنی من خودم اینکاروکردم واقعا لذت میده راستی مگه شما بچه داشتین؟جمله بریم اون دنیا پیش پسرمون چی بود؟

  10. #37
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 تیر 94 [ 19:38]
    تاریخ عضویت
    1394-1-10
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    757
    سطح
    14
    Points: 757, Level: 14
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 71 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    سرکار خانم آریایی شما گفتین از یه خانواده خوب و شهیر هستین که خیلی خوب از شما حمایت می کنن
    سرکار خانم آریایی شما گفتین که عاشقانه همسرتون و زندگی سابقتون دوست داشتین و هنوز هم اون فرد رو دوست دارین.
    همین دو نکته رو در یابید شما. زندگی های پسرهای سن ازدواج کلی مشکل هست همسر اختیار می کنی میبینی ناراضی هست خیانت و...
    شما هیچ مشکلی نداشتید. حتی شاید این حادثه اتفاق نمی افتاد شما 70 سال با همین فرد زندگی می کردین تا یکی از شما از دنیا بره...
    ولی تمام حرف من اینجاستت اون شوهر سابق شما یک ماتریالیست بی اخلاق بوده و شما یک فرد اخلاق گرا که 180 درجه تفاوت دارین ولی ایشون با زبان بلد بوده خوب محبت کنه به شما.
    شما رو برای تصاحب شما می خواسته نه خود خود خود شما!
    بهتون پیشنهاد می کنم اکیدا و حتما فیلم هامون داریوش مهرجویی رو ببینید و خودتون و زندگی خودتون بزارید جای هامون.
    سختی بلندی ازدواج برای همین باهم بودن ها هست.
    شما دوران گذر رو طی می کنید سخت نگیرید به خودتون ادم یه حیوان خانگی دوروز نگهداری می کنه بهش دل می بنده چه برسه به شریک زندگی!
    به مرور اون فرد بیرون کنید از خودتون... زندگی جدید اغاز کنید... حتی یک روز هم افسوس گذشته رو نخورید که خوب عیار خودش رو نشون داد اون.
    موفق باشی.

  11. کاربر روبرو از پست مفید دوچمدان_سیزده_کیلویی تشکرکرده است .

    رنگین (جمعه 19 تیر 94)

  12. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 دی 94 [ 23:21]
    تاریخ عضویت
    1394-1-23
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,149
    سطح
    18
    Points: 1,149, Level: 18
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 48 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از همگی و همدردی تون

    آقای میثم
    من دوست دارم عشقی داشته باشم ولی بیشتر دوست دارم عشقم همون همسرم باشه .دوست دارم یه شرایطی پیش بیاد که دوباره دوسم داشته باشه .هر چند که میدونم هیچی هیچوقت مثه قبل نمیشه.
    خیلی دوسش داشتم ولی تو زندگیمون مشکل زیاد داشتیم واسه همین و هم واسه اون اتفاقی که واسم پیش اومد همیشه عذاب وجدان دارم تا آخر عمرم که چرا نتونستم همسر خوبی باشم اونطور که اون میخواد چرا بعضی وقتا نادیده گرفتمش یا حتی بی احترامی.
    با وجود این چیزا من فکر نمیکنم بتونم به شخص دیگه ای علاقمند بشم چون این حس بد ازم دور نمیشه .چون واسه کسیکه که اینقدر دوسش داشتم و شاید خیلی وقتا ناراحتش کردم نتونستم خوب باشم پس چطور میتونم واسه کس دیگه ای اینطور باشم.؟
    من دارم روی اخلاقای بدم کار میکنم و میخوام خودمو تغییر بدم ولی نمیخوام یعنی نمیتونم اینکارو واسه شخص دیگه ای انجام بدم.
    چرا همون موقع واسه همسرم این تلاشو نکردم؟من واقعا دوسش داشتم و سعی میکردم که اون چیزای که اون میخوادو انجام بدم ولی موقتی بود.
    واسه همین خیلی ناراحتم.و حس میکنم هیچوقت نمیتونم همسر خوبی باشم.

    دختر جوان ازت ممنونم
    من خودم هم دوست دارم بگم ولی از قضاوت میترسم از دید بقیه میترسم درسته کسی اینجا منو نمیشناسه ولی یه چیزی مانع میشه که سکوت کنم .
    من که از اون موقع اصلا یه آهنگ هم گوش ندادم یعنی نمیتونم اگه گوش بدم بدجور میرم به گذشته و تحمل آهنگای غمگینو ندارم چون شوهرم خیلی گوش میداد منم همشونو به یاد دارم و گوش دادنش واسم خیلی سخته.
    ولی آره دوست دارم موقعیتی ایجاد بشه که تنها بشم و حسابی خودمو خالی کنم.
    کلا خیلی دوست دارم برم جاییکه واقعا تنها باشم برای همیشه.دوست دارم فقط واسه خودم زندگی کنم بدون هیچ ترسی بدون حرف مردم و بدون یادآوری خاطرات تلخ و شیرین.کاشکی بتونم.

    آره ما یه بار بچه دار شدیم ولی فوت شد.دلم واسش تنگ شده کاشکی نمیرفت .اگه بود شاید خیلی چیزا فرق میکرد.
    شاید هم نه .به قول همه حتما حکمتی بوده..


    دو چمدان سیزده کیلویی ممنونم ازت
    من آره عاشقانه همسرمو دوست داشتم ولی تو زندگیمون بی مشکل نبودیم و حتی اگه این اتفاق نمیفتاد شاید دوباره سرانجاممون همین میشد .چون شوهرم از قبلش مشخص بود خیلی زندگی رو داره تحمل میکنه و بعضی وقتا میگفت دیگه آرامش ندارم کنارت.میدونم اونم دوسم داشت ولی تو این موضوع دیگه کم آورد .
    من با این حرفتون موافق نیستم که فکر میکنین من اخلاق گرام.شاید شما اگه منو بشناسی بازم اینطور فکر نکنی.
    هرکس عیب و نقصی داره مخصوصا توی طلاق هیچوقت یه نفر مقصر نیست .
    که در اینجا من سهم خودمو بیشتر میدونم که البته بنا به نظر خانواده شوهر منم سهمش بیشتر نباشه کمتر هم نیست.
    از توصیه در مورد دیدن اون فیلمها هم ممنونم .چشم نگاه میکنم حتما عزیزم.
    شوهرم هم میگه عادت بوده ولی به نظرتون بعده اینهمه مدت که الان نزدیک 1 سال میشه و من هنوز فراموشش نکردم بازم عادته؟وابستگیه؟
    ولی واقعا باید سعمو کنم فقط زمانه که حل میکنه همه چیو .
    ممنونم از راهنمائی های و همدردی همگی.
    لطف دارید.سپاس

  13. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1394-2-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    859
    سطح
    15
    Points: 859, Level: 15
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 77 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر آریایی مطمئنم که برای طلاقت دلایل کافی داشتی چون اینو با تمام وجودم می دونم که دخترها برای این ازدواج نمی کنن که روزی با کابوس طلاق مواجه بشن. تو هم از این قاعده مستثنی نیستی. علیرغم تمام اتفاقهای رخ داده چه مقصر باشیم و چه نباشیم وقتی به پایان یک موضوع می رسیم با فاصله گرفتن دچار حسرت می شیم خودمونو سرزنش می کنیم و ای کاش ای کاش میشه ورد زبونمون ولی پس از مدتی دیگه باید آگاهانه پرونده رو ببندیم و به ادامه زندگی بپردازم. بستن پرونده هم به خودمون بستگی داره .باید با قبول سهممان در اشتباهها آن را به عنوان یک تجربه همیشه همراهمون داشته باشیم. الان فکر می کنی که همسر سابقت رو دوست داری همون آدمی که تو رو از داشتن یه زندگی خوب محروم و به این روز نشوندت؟ برای بیرون اومدن از این حال به رفتارها و خلق و خوی ناپسندش که در طی ازدواجت دیدی فکرکن اونها را برجسته کن و ببین چقدر نفرت انگیز بوده که تو رو وادار به طلاق کرده. مطمئن باش که لیاقت تو فردی بهتر از اونه .


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 21:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.