سلام خانومی
من وهمسرمم تو یه گروه مجازی خیریه با هم آشنا شدیم یه گروه خیریه مجازی بود که جو بسیار صمیمی داشت و کلا بچه ها با هم حرف میزدن وارتباط داشتن من تو اون گروه عکس داشتم وهمسرم نداشت بعد از ارتباط ما تو گروه ارتباطمون خصوصی ودو نفره شد بدون هیچ حسی بدون هیچ حرف خاصی وگاهی با هم مثل دو تا دوست حال واحوال میکردیم واقعا هیچ حسی نبود نه از طرف همسرم نه من یه بار شوخی شوخی وسر یه مساله ای با هم قرار گذاشتیم وهم ودیدیم عذاب وجدان بدی داشتم خیلی کار اشتباهی میدونستم قرار گذاشتن باهاش و خیلی دلم میخواست نرم اما روم نشد رفتم وهمه چیز عالی بود خیلی پسر خوبی بود هم اون خیلی منو پسندید هم من اونو وارتباط شروع شد بعد از یه مدت شناخت با هم عقد کردیم یکسال ونیمه عقدیم وخیلی راضیم نحوه آشناییمون خیلی عجیب بود اما انگار قسمت هم بودیم همه چیز ما شبیه همه حتی قیافه هامون انگار خواهر برادریم نمیگم شما هم اینطوری هستیدا اما میگم به نظرم نباید خیلی منفی با اینجور آشنایی ها که صرف واولش دوستی نبوده برخورد کرد حالا که قضیه میخواد واقعی شه تکلیفو مشخص کن درست برخورد کن ومدیریت کن نذار بیفته تو دور باطل آشنا شیم ودوست شیم ببرش تو فاز ازدواج خجالتم نداره به خودت ضربه نزن من یک هفته بعد از اولین دیدارمون از همسرم پرسیدم هدفت از اینکه زنگ میزنی واس ام اس میزنی چیه من دلم نمیخواد صرفا با کسی دوست شم ما یک هفته بعد از آشناییمون خانواده ها تا حدودی فهمیدن
برای آشناییتون واعلامش به خانواده هم بگرد یه چیز مشترک پیدا کن مثلا یه خواهر کوچکتری چیزی یا مثلا من گفتم معرفش دختر خالش بوده که هم سن وسالمه درسته دروغه اما اگه تو خانواده سنتی وارد فاز ئاقعیت بشی کلی دلخوری ونارضایتی پیش میاد چون اصلا ازدواج مجازی رو نمیپذیرن
علاقه مندی ها (Bookmarks)