چه کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه

سلام دوستان
من حدود 10 ماه پیش با پسر عموم عقد کردم که دوسال هم از خودم کوچکتره،این وصیت مادربزرگمون بود برای همین هم خانواده هامون مارو مجبور کردن تا باه هم ازدواج کنیم .البته از طرف ما اجبار زیادی نبود ولی خوب طبق شرایط ایده آلی که شوهرم داشت منم قبول کرد ولی بعد از عقد بی محلی های اون شروع شد البته شهر ما از شهر اونا 1000 کیلومتر دورتره. نه زنگی میزد نه پیامی می داد برای اینکه ارتباطمون سرد نشه تماس فقط از طرفه من بود و وقتی هم که دلیل این کاراشو می پرسیدم می گفت شبا از سر کار میام خسته ام اوضاع مالیم جور نیست و این حرفا. تا اینکه سه ماه پیش سر این قضیه باهاش دعوام شد و سه ماه با هم رابطه ای نداشتیم ،تو این ده ماه هیچ خرجی هم برام نکرده حتی یه کارت شارژ هزارتومانی ، ولی خسیس هم نیست فقط قبل از عید مامانم با هاشون تماس گرفتن و گفتن حالا که خودتون نمی تونید بیایید عیدی دختر ما رو بریز به حسابش اونم فقط 300 هزار تومن ریخت البته من به همونم خوشحال شدم. تو اون سه ماه بابام زنگ زد و بهش گفت تو که تمایلی به خواستگاری نداشتی چرا اومدی ولی به بابام گفت من زنم رو دوست دارم ولی چون اوضاع مالیم خوب نیست اون به من طعنه می زنه با اینکه من حرفی نزده بودم که اون از اون به عنوان طعنه استفاده کنه، خلاصه اینکه طوری رفتار کرد که همه منو سرزنش کردن و گفتن تو داری زیادی ناز می کنی و روز اول عید شوهرم باهم تماس گرفت و گفت بیا این مسخره بازیا رو تموم کنیم و از اول شروع کنیم و هیچ حوصله ی دادوبیداد و گله شکایت رو ندارم منم قبول کردم چون تو اون سه ماه واقعا داشتم عذاب می کشیدم واسه همین هم از تماسش خیلی خوشحال شدم ولی بعد از اون سه ماه قطع رابطه احساس می کنم دیگه با هم صمیمی نیستیم و اصلا حرفی برای گفتن باهاش ندارم اونم همین جور و هنوز هم احساس می کنم دوستم نداره و بعد از تماس روز اول عیدش باز هم تماس فقط از طرفه منه همون یه بار فقط زنگ زد . خواهش می کنم راهنماییم کنید که چی کار کنم بتونم اعتمادشو و دلشو بدست بیارم