به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 72
  1. #11
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام

    من هم نظرم اینه که بدون اینکه به روی خودت بیاری با مادرشوهرت رابطه برقرار کنی و بهش تولدشو تبریک بگی بدون اینکه چیزی بروز بدی....اگر هم حرفی زد بگو دعوای زن و شوهریه و انشالله حل میشه...شما خودتون رو نگران نکنید.

    خیلی کار خوبی کردی که به همسرت گفتی بیا غذا بخور و ...اینجوری شما تکلیف شرعی و اخلاقی نداری و این بهترین کاره الان.من وقتی با همسر سابقم دعوام میشد برای اینکه حال منو بگیره ! تا صبح توی ماشین میخوابید و دم دمای صبح میامد خونه که مثلا بگه من تا صبح اینور اونور بودم..که من یکروز اتفاقی از ایفون دیدم که داره از ماشین میاد بیرون و ....

    پس فکر خودتو خراب نکن....بذار به کاراش ادامه بده...شما اروم باش ....من هم دقیقا مثل شما بودم....تو شرایطی که ایشون منو کتک میزد و قهر میکرد و جای خواب عوض میکرد و میدونستم که حداقل تا یکی دو هفته باهام حرف نمیزنه (من حق نداشتتم نه خانوادمو ببینم و نه نباهاشون تماسی برقرار کنم.با اینکه یکی دو محل با ما فاصله داشتن)و چون مثل الان شما صبرم کم بود میرفتم و به دست و پاش می افتادم و در نهایت با کلی شرط و شروط باهام اشتی میکرد و حتی مجبورم میکرد ازش عذر خواهی کنم..در حالیکه هنوز بدنم و قلبم درد میکرد.....

    الان میگم کاش اون موقع من مقاومتم بیشتر بود....

    پس شما هم قوی باش...قرار نیست قهر کنی و جای خوابتو عوض کنی...سرجای مشترکتون بخواب و تمام وظایفت رو انجام بده ....یک
    بار تحمل کن تا برای همیشه بتونی درست راه بری....الان اگر با خواهش و التماس بری جلو شک نکن ارامشت به یک هفته نمیکشه دوباره همین اشه و همین کاسه.....پس تحمل کن

    کسی که طلاق خواسته الان ایشونه نه شما....

    براش چایی دم کن...میوه براش بذار و ....محبتهای غیر مستقیم کن نه مستقیم.مثلا نمیدونم اگر میره حموم (
    و عادت داره.دقت کن این عادت داره خیلی مهمه ) براش مثلا لباساشو اماده کن.خلاصه بگم هرکاری که قبلا میکردی هم الان عین همونو براش بکن نه کمتر و نه بیشتر......توروخدا به جمله هام دقت کن...نه کمتر نه بیشتر.

    باید بهش بفهمونی که این تویی که داری قهر میکنی (یعنی همسرت) و برای من همه چیز مثل سابقه....فقط مریم جان نباید ضعف نشون بدی....میدونم خیلییییییییی سخته ولی چاره ای نیست.

    مریم جان بزرگ شو....تو الان همسر یه مردی ....الان وقت هوای مامان و بابات کردن نیست که به اغوششون پناه ببری....الان وقت جنگ برای زندگیه....برای تمام عمرت.....از این پیله ای که دوره خودت پیچیدی بیا بیرون.....باید با مردم ارتباط برقرار کنی

    باااااااااااااااااید

    وگرنه کم میاری.....باید به علایقت برسی.....فیلم ببین....از نت کلیپهای اشپزی دانلود کن وووو.....چیزای مورد علاقه ات رو از نت اساسی یاد بگیر.....

    پس اگر شرایط منو داشتی چیکار میکردی ؟من همسر سابقم (حیف واژه همسر) علاوه بر همه زجرهایی که بهم میداد ور دلم هم تو خونه بود و مدام همه حرکاتم رو زیر نظر داشت.....حتی یک لحظه بیرون نمیرفت و نمیذاشتم من برم.....

    حتی میخواستم برم بیرون دو کلام با خانوادم با این تلفن کارتیا حرف بزنم نمیذاشت....

    صبح زود بلند شو/....برو پیاده روی کن (اگر بهت گیر بیرون رفتن نمیده).خیلی راه برو....خیلی
    برو تو پارک با خانومایی که صبحا میان پارک معاشرت کن.....

    مجله بخر برو تو پارک بخون....

    الانم که هوا عالیه.....

    مریم واقعا میخواهی صبر کنی؟
    پس گریه بی حالی تنبلی بی حوصلگی تا لنگ ظهر خوابیدن و .....همه ممنوع
    واگرنه همه زحماتت به باد میره..همشوووووووووووووون

    اگر روحیه ات خوب نباشه اگر خورد و خوراکت خوب نباشه کم میاری.....

    مریم عزیز همه امیدت به خدا باشه...من در سخت ترین شرایط زندگیم اینجا رو هم نداشتم که چهار تا دوست مجازی فقط حرفامو بشنون....گوشی نداشتم....خانواده نداشتم....بیرون از خونه حق نداشتم برم....پس بازم تو الان موقیعتت بهتره....خداروشکر کن....در بدترین شرایط زندگیت به کسایی فکر کن که خیلی وضعشون الان از تو بدتره....

    راستی مریم جان خواهر خوبم

    به هیچ وجه شنا کردنو فراموش نکن....شنا درمان فوق العاده خوبیه.....خاصیت اب اینه که انرژی منفی رو میگیره و به جاش انرژی مثبت میده....حتی اگر بلد نیستی در حد راه رفتن توی اب عالیه.....

    مراقب خودت و روحیه ات باش...برامون بنویس....موفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  2. 12 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 18 فروردین 94), khaleghezey (دوشنبه 17 فروردین 94), maryamhasani (دوشنبه 17 فروردین 94), mohi (چهارشنبه 19 فروردین 94), فرشته مهربان (یکشنبه 23 فروردین 94), گیسو کمند (دوشنبه 17 فروردین 94), واحد (دوشنبه 17 فروردین 94), نادیا-7777 (چهارشنبه 19 فروردین 94), آبی آسمان (دوشنبه 17 فروردین 94), بالهای صداقت (سه شنبه 25 فروردین 94), خیال تو (دوشنبه 17 فروردین 94), سوده 82 (دوشنبه 17 فروردین 94)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 11:12]
    تاریخ عضویت
    1393-1-26
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    7,915
    سطح
    59
    Points: 7,915, Level: 59
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    487

    تشکرشده 433 در 149 پست

    Rep Power
    34
    Array
    دوست خوبمون
    maryam123 واقعا عالی نوشتن
    واقعا از راهنماییشون لذت بردم
    خیلی عالی و با جزئیات نوشتن واقعا مفیده و به نظرم خیلی میتونی ازش استفاده کنی

  4. 5 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 17 فروردین 94), maryam123 (دوشنبه 17 فروردین 94), maryamhasani (دوشنبه 17 فروردین 94), mohi (چهارشنبه 19 فروردین 94), سوده 82 (دوشنبه 17 فروردین 94)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1392-4-04
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    5,844
    سطح
    49
    Points: 5,844, Level: 49
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مریم عزیز
    ممنونم که تنهام نمیذاری
    من قبل از اینکه اون بره خونه مادرش و کادو ببره زنگ زدم تبریک گفتم. بعد از اینکه همسرم کادو برد هم مادرش زنگ زد از من تشکر کرد. اب شدم از اینکه من اصلا در جریان نبودم. و فکر کنم مادرش فهمید ولی چیزی به روم نیاورد.
    حالم بعضی وقتها خوبه و بعضی وقتها بد. شوهرم دیشب هم وقتی اومد خونه از بیرون غذا برای خودش خریده بود. چایی دم کردم نخورد. برای شام هم صداش کردم اصلا جوابمو نداد. قلبم ازش درد گرفته. میدونم من خیلی اشتباه داشتم اما اون خیلی منو تو این مدت عذاب داده. میدونم تقصیر خودم بوده. میخوام قوی باشم. با اینکه بعضی وقتها کمی شل میشم که برم باهاش صحبت کنم اما به خودم قول دادم که همه سختیها رو تحمل کنم. در واقع باید بی محلیهاش رو تحمل کنم. چون اون اصلا به من کاری نداره. هیچ کاری بهم نداره.
    امروز هم مثل دیروز دیر از خواب بیدار شدم یعنی دلم میخواد کلا خواب باشم که هیچی نفهمم. اما مجبور بودم بیام دانشگاه. راستش من اونقدر درگیری و کار در دانشگاه دارم که اصلا وقتی برای خرید و کلاس تفریحی و با دوستا بیرون رفتن و ... ندارم. همین طوری هم خیلی خیلی از درسهام عقبم اما زمانی که این دعواها بین من و شوهرم پیش میاد عملا دیگه هیچ گاری نمیتونم بکنم هیچی. همه کارهای دانشگاهیم دوباره تلنبار میشه و فقط استرسش برام میمونه و غرغرهای استادم.
    دارم مقالات تالار و لینکهایی که اقای خاله قزی گذاشتن رو میخونم. ولی فکر میکنم خیلی طول بکشه که یاد بگیرم عملیشون کنم.
    الان یه مسئله ای که خیلی ذهنم رو درگیر کرده اینه که موقع دعوا ایشون بهم گفت که تو ابروی منو جلو دوستم و زنش تو مسافرت بردی و قبلا هم وقتی رفتیم خونه دوستم بیمحلی کردی، بارها بهم گفتی که طلاق میخوای و ... و من وقتی یاد رفتارهات میفتم دیوونه میشم. الان هم مثلا از من وقت خواسته که فکر کنه به جدایی و گفته اگه بخواد با من زندگی کنه کلی شرط داره. اگه دوباره گفت ابرومو بردی جلو دوستام چی بگم؟ یا مثلا اگه شرطهاشو گفت چی؟
    راستش منم میخوا یه سری شرط براش بذارم. مثلا اینکه خیانت و دروغ و پنهانکاری خط قرمزهای منه.
    تو خصوصیاتی که گفتم یادم رفت بگم که من خیلی بدبین شدم. خودم اصلا دوست ندارم اینطور باشم. جدیدا همسرم هم چندین بار اینو بهم گفته بود. در این زمینه هم اگه کمکم کنید ممنون میشم.

  6. 2 کاربر از پست مفید maryamhasani تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 17 فروردین 94), mohi (چهارشنبه 19 فروردین 94)

  7. #14
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام مريم جان

    در مورد صحبتهايي كه فكر ميكني حق باهاشه نميخواد جبهه بگيري نميخوادم خودتو خردو خمير كني اما چون بعضي جاها مقصر بودي بايد قبول تقصير كني و سهمتو قبول كني از اشتباهاتت

    مريم جان اروم و صبور باش

    بذار حرفاشو بزنه...اول بسم ال...نگو اين شرطمه اون شرطمه

    بذار صحبت كنه بذار تحليه روحي و رواني بشه و شما با حفظ ارامش و زمزمه سوره والعصر تو دلت، به حرفاش گوش كن و بذار همه چي رو بگه

    نميخوادم همون موقع شما همه حرفاتو بزني ....بعد بهش بگو زمان ميخوام تا در مورد شرط و شروطتت فكر كنم....بعد بيا اينجا تا باهم مشورت كنيم

    الانم سعي نكن همه مشكلاتت رو در عرض چند روز حل كني...اينجوري نتيجه نميگيري...اروم اروم و قدم قدم....
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  8. 7 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 17 فروردین 94), maryamhasani (دوشنبه 17 فروردین 94), mohi (چهارشنبه 19 فروردین 94), فرشته مهربان (یکشنبه 23 فروردین 94), آبی آسمان (دوشنبه 17 فروردین 94), بالهای صداقت (سه شنبه 25 فروردین 94), سوده 82 (دوشنبه 17 فروردین 94)

  9. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با نظر بانو maryam123 موافقم خیلی خوب تشریح کردند ایشون

    اینو یادت باشهبه حرفهایی که موقع جرو بحث و دعوا گفته میشه توجه نکنید.چون اکثرا در اونمواقع جملاتی بیان میشه که خواسته قلبی طرف مقابل نیست و فقط از روی عصبانیت بیان شده.

    همین راهی که داری طی می کنید عالیه منم یک مرد هستم و متاهل با این روش موافقم خودت را کوچک نکن وقتی مقصر بودی عذرخواهی کن ولی وقتی مقصر نیستی خیر
    این خیلی خوبه به وظایفت عمل میکنی براش چایی ریختی صداش کردی اینا نشان دهنده اینه که شما بانویی عاقل و بادرایت هستید.فقط باید بهش زمان بدی زمان خودش خیلی مسائل را در خودش حل می نماید.حداقل توی زندگی خودم و تجربه ای که بدست اوردم به این نتیجه رسیدم آقایون هروقت مقصرم باشند بازم قهر می کنند و انتظار دارند همسرشان قدم جلو بزاره اگر شما یکبار اینکار را انجام بدهید دیگه عادت میشه.پس همین مسیری که دارید طی می کنید را ادامه بدهید.

    در مورد مقالات به خواندنش ادامه بدید عجول نباشید بانو شاید باورت نشه خود بنده یا کاربرهای باتجربه تر از من هم مواقعی هست که نیاز دارند مقالات سایت را مطالعه کنند تا برایشان یاداوری بشه حداقل 4ماه بخودت زمان بده اتفاقا بنظرم قهر کردن شوهرت خوب بود ایندفعه باعث شد شما بخودت زحمت بدی و در پی کسب مهارت جدید باشی.

    تنبلی رو بزار کنار اگه برنامه ریز یدرست داشته باشی همیهش وقت هست.حتما برو ورزش شده پیاده روی یا پارک یا کلاس جدید اموزشی دنبال علایق برو خلاصه سر خودتو گرم کن به یکچیزی.

    دیگه تکرار نکن جمله من طلاق میخوام و دوست ندارم و هر جمله ای که بار منفی داره.البته خدا را شکری خودت به این نتیجه رسیدی که این خیلی هم خوبه.به شوهرت زمان بده طول میکشه تا با مریم جدید آشنا بشه بهش سخت نگیر

    یک مطلبی خودمانی بگم بنظر من بشخصه بهتره همسر آدم بهترین دوست و همراه آدم باشه تا اینکه فرد دیگه ای بخواد این جایگاه را داشته باشه حالا فرقی نمیکنه دوستاش باشن یا خانوادش یا هر فرد دیگه ای.یکم منعطف تر باشید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 8 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    maryam123 (دوشنبه 17 فروردین 94), maryamhasani (سه شنبه 18 فروردین 94), mohi (چهارشنبه 19 فروردین 94), فرشته مهربان (یکشنبه 23 فروردین 94), آبی آسمان (سه شنبه 18 فروردین 94), بالهای صداقت (سه شنبه 25 فروردین 94), بارن (دوشنبه 17 فروردین 94), سوده 82 (جمعه 21 فروردین 94)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1392-4-04
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    5,844
    سطح
    49
    Points: 5,844, Level: 49
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    اول از همه باید بگم خوشخالم که اینجا رو دارم. برام مثل قوت قلب هست و ممنونم از همتون که با همربونی کنارم هستید.
    امروز حالم بهتر شده اما شدیده دلم برای شوهرم تنگ شده و دوست دارم کنارم باشه اما خوب چاره ای نیست باید تحمل کنم
    چند تا مسئله پیش اومده که میخواستم راهنمایی بگیرم
    اولیش اینه که شوهرم وقتی میاد خونه اول مستقیم میره دوش میگیره، مثلا دیشب من خواستم بعد از حمامش براش چایی بریزم و بعد هم شام اما به محض اینکه از جمام دراومد در اشپزخانه و نیمرو درست کرد. اصلا به من 1 دقیقه هم فرصت کاری نداد. من رفتم و بهش گفتم شام اماده هست و با بی محلی گفت نمیخورم. بعدش گفتم چایی بریزم برات که باز هم بدون توجه به من ادامه داد به درست کردن نیمرو. به محض تموم شدن غذا هم تو پذیرایی گرفت خوابید. من اصلا نمیدونم با این رفتاراش باید چیکار کنم.؟
    مسئله دوم اینه که من هفته بعد یه سمینار مهم دارم دانشگاه و فکر میکنم شوهرم مثلا داره با من خوشرفتاری میکنه که من سمینارم رو خوب بدم و بعدش تازه جنگ و دعواهاش رو شروع کنه. اخه قبلا چندین بار این کار رو کرده و این باعث شده که من شدیدا ترس داشته باشم از اینده و امیدم به اشتی شدن را از دست بدم.
    مورد سوم هم اینه که پنچ شنبه عروسی دختردایی شوهرم هست. قبلا به من گقته بود که چون اونا عروسی ما نیومدن ما هم نمیریم (البته نه 100 درصد). اما حالا که با من قهره مطمئنم نمیاد دیگه حالا به نظرتون اگه مادرشوهرم گفت بریم من چی بگم. مثلا بگم با خود شوهرم حرف بزنه یا نه؟
    اما مورد اخر که مهمترین هم هست اینه که روز جمعه یک میهمانی خونه مادرشوهرم هست که قراره عروس جدید خانوادشون (در واقع جاری بنده) و حانوادش برای اولین بار و جهت اشنا شدن بیان خونه مادرشوهرم و از اول هم قرار بوده که من و شوهرم هم باشیم اصلا به خاطر ما انداختن جمعه. حالا دیروز مادرشوهرم زنگ زد و گفت که برای جمعه برنامه حتمی شه. اما من از شوهرم میترسم .نمیدونم چی میشه. به نظرتون من باید ساگت بشینم و منتظر باشم تا اون خودش به من حرفی بزنه. اگه چیزی نگفت و یا نیومد چیکار کنم. نمیخوام ابروم جلو خانواده شوهر و عروس جدید بره.
    ممنون میشم که باز هم مثل همیشه کمکم میکنید.

  12. #17
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلام مریم جان

    فعلا احساس محور نباش و سعی کن عاقلانه رفتار کنی چون اگر نتونی الان به احساساتت کنترل و غلبه کنی دوباره میشه روز از نو روزی از نو.....

    خب خانومی باید زرنگ باشی...نه اینکه تا همسرت اومد تازه بری آب رو بذاری جوش بیاد و بعد چایی دم کنی و .....مریم جان از این رفتارا دلخور نشو....طبیعیه....برخی مردها این رفتارهای کینه ای رو دارن...چه بسا زنها هم دارن....انقدر نگران نباش و دنبال این نباش که چیکار کنی...الان فقط ارامش داشته باش و خونسرد باش....

    بازم خیلی خوبه که همسرت داره مراعاتت رو میکنه که تو سمینارت رو خوب بدی.....این یعنی نگران توئه و براش مهمی...باور کن من با همسر سابقم هر بار دعوام میشد میگفت دیگه حق نداری بری دانشگاه....حق نداری بری سرکار و ....حق نداری خانوادتو ببینی و .....

    بازم خدا خیرش بده....

    ضمنا خواهشاااااااااااا اینده بینی نکن !! ادمی از دو ثانیه دیگه خودش خبر نداره.....شما نشستی برای چند هفته دیگه غصه میخوری؟!؟!؟

    نا امیدی نشونه نفوذ شیطون در ادمه....پس ازش فرار کن....و به خدا بگو شک ندارم تو بهترینها رو برام رقم میزنی....

    در مورد عروسی رفتن هم چون اقوام همسرته تصمیم گیری رو بذار به عهده خودش و اگر هم مادر همسرت گفت یه جوری که نفهمه باهم دعوا کردین بگو هنوز برنامه مون مشخص نیست وقتی مشخص شد بهتون خبر میدیم....مطمئن باش چون اقوام همسرته کسی شما رو مقصر نمیدونه و از چشم شما نمیبینه....

    در مورد برنامه روز جمعه قطعا همسر شما هم در جریانه....پس بازم چون مربوط به خانوادشه بسپر به خودش ...اگر هم ایشون نیاد که صلاح نیست شما هم بری ....تا جمعه هم خیلی مونده....مطمئن باش ایشون الان خیلی براش بیشتر از شما مهمه که این مهمونی رو بره....

    مریم جان شما با همسرت دعوات شده...یه چیز فوق العاده عادی که بین همه زن و شوهرها رخ میده....چرا انقدر ازش خجالت میکشی یا فکر میکنی ابروت قراره بره؟

    یعنی اگر شما جمعه نرید به این معنیه که شما با همسرت دعوات شده ؟! نه..هزار و یک مشکل ممکنه باشه.....

    اگر با مادر همسرت صحبت کرددی در مورد روز جمعه بگو من مشتاق هستم بیام و اگر کاری چیزی لازمه میتونم زودتر بیام و کمکتون کنم ولی برنامه فلانی (همسرت) هنوز مشخص نیست....ممکنه بپرسه چرا و اینا....بگو دقیق برای من نگفت .....حتما یادش رفته که به شما قول داده بیاد.

    قطعا اینجا مادر همسرت میره سراغ همسرت....ولی باید خیلی با سیاست حرف بزنی که بویی نبره...(از سمت شما )

    نگران نباش انقدر....خدا بزرگه
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  13. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 23 فروردین 94), maryamhasani (سه شنبه 18 فروردین 94), فرشته مهربان (یکشنبه 23 فروردین 94), واحد (چهارشنبه 26 فروردین 94), نازنین2010 (چهارشنبه 19 فروردین 94), بالهای صداقت (سه شنبه 25 فروردین 94)

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام مریم جان

    عزیزم خودتو نباز اکثر خانوماي تو این تالار از جمله خود من این روزاي تورو پشت سر گذاشتیم و الانم داریم زندگی مشترکمون روباتجربه های بیشتر ادامه میدیم


    پس اصلن ترسو به خودت راه نده همسرت فقط میخواد یه زهرچشمي ازت بگیره وبه حساب خودش تنبیه ات کنه نترس و صبور باش و مو به موبه توصیه های مریم123عزیزمون که اینقدر دلسوزانه راهنمایی میکنند گوش بده وهمونارو انجام بده

    جا داره از مریم 123عزیزم تشکر کنم که چقد کامل وبی نقص راهنمایی میکنند واقعا اونقدر همه چیزو کامل توضیح دادن که دیگه چیزی جا نذاشتن که بقیه بهش اشاره کنن

    منم واست دعا میکنم راستی چیزی که من واقعا بهش اعتقاد دارم و وقتی که شرایطم مثله شما بود خیلی بهم کمک میکرد و آرامش میداد نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها بوده حتما بخونش که نتیجه می گیری دوست خوبم

  15. 5 کاربر از پست مفید آبی آسمان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 23 فروردین 94), maryam123 (چهارشنبه 19 فروردین 94), maryamhasani (سه شنبه 18 فروردین 94), فرشته مهربان (یکشنبه 23 فروردین 94), بالهای صداقت (سه شنبه 25 فروردین 94)

  16. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1392-4-04
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    5,844
    سطح
    49
    Points: 5,844, Level: 49
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    حالم بده خیلی بده، دوباره اشک و زاری شده کارم. تنهایی داره دیوونم میکنه. اینکه حتی کسی نیست جند دقیقه باهاش حرف بزنم. ایکاش پیش خانوادم بودم. کاش خانوادم اینجا بودن که حداقل یک ساعتی میرفتم پیششون.بهم نگید برو بیرون و ... که اینا واسه کسیه که دل و دماغ این کارها رو داشته باشه.
    بچه ها فکر طلاق خیلی میاد تو ذهنم. با خودم میگم من حیلی دارم تو این زندگی عذاب میکشم چرا بمونم. شوهرم خیلی عفده ای است. زندگی ما مدام به خاطر دوستاش و خانوادش به این روز میفته. تحمل رفتارهاشو ندارم و فقط دارم عذای میکشم. ما شاید از 1 سال 6 ماهشو با هم فهریم. تا وقتی که بله قربان گوش هستم زندگی خوبه. محالفت کنم باهاش با این رفتاراش عذابم میده. منی که این همه شور زندگی دارم دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه. منی که نهایت اعتماد به نفس بودم. منی که بهترین بودم. منی که برای خودم کسی بودم. دیگه هیچ اعتماد به نفسی ندارم. هر کاری که میکنم هزار بار با خودم میکم نکنه اشتباهه.
    اما اون داره خردم میکنه. از خودم بدم میاد که غذا و ... میذارم جلوش . اون پشتشو میکنه بهم. داغون شدم. خرد شدم. ازش بدم میاد که به خاطر دوستش و زنش این کارها رو با من میکنه. ازش بدم میاد که جلو اونا قربون صدقم میره و بعدش دیگه نکاهم نمیکنه. ازش بدم میاد که نظر بقیه براش مهمتره. من چرا میخوام این زندگی را ادامه بدم. برای اینکه بیشتر از این تو سری خور باشم. دلم نمیخواد دیگه بیشتر از این نابود بشم. دلم نمیخواد بیشتر از این دروغهاشو بشنوم و این فیلم بازی کردناش رو ببینم.
    همیشه ارزوی زندگی عاشقانه با همسرم داشتم. دوست داشتم شوهرم کسی باشه که جونمم براش بدم . اما از روز اول ازدواج هر روز علاقه بهش کمتر شده . شاید الان دیگه هیچی نمونده باشه بینمون. فقط چیزی که باعث میشه بخوام بمونم باهاش ترس از تنهایی بعدش هست و مسائل مالی و البته خانوادم.
    ارزوی مرگ دارم هر روز از خدا میخوام اینو که دیگه مجبور نباشم این زندگی رو تحمل کنم. دلم میخواد حسدم رو جلوش بندازن وببینه شاید کمی دلش به رحم بیاد اون موقع.
    خدایا فقط امیدم تویی . ارومم کن و بهم کمک کن این تنهایی و بیکسی رو تحمل کنم.

  17. #20
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    مریم جان امدی و نسازیا !

    ما این همه بهت میگیم صبور باید باشی.....فکر میکنی مسیر دادگاه از زندگی الان شما خیلی اسون تره ؟!

    فکر میکنی تو دادگاههای ما نقل و نبات پخش میکنن....نه به خدا !!

    تو متاسفانه مثل خیلی دیگه از کسانی که اینجا تاپیک میزنن
    گوش نمیکنی....نمیدونم چرا....چرا کسی که چند سال پیش راه تورو رفته و الان داره بهت میگه خطرات و معایب و مزایای این کار چیه رو گوش نمیکنی....

    بهت گفتیم برو بیرون...برو پیاده روی....برنامه درست کن برای خودت..نکردی و خوب صد
    در صد هم نتیجه نمیگیری...به نظرم داری وقت تلف میکنی.....دوباره برو پیش همسرت و ازت عذرخواهی کن...گریه کن (خیلی زیاد که دلش بسوزه) ....بگو اشتباه کردی...بگو که خوب با قهر کردنات منو له کردی و حتما هم کاغذ و خودکار ببر که شرط و شروطاش رو یادداشت کنی .....

    مریم جان لازمه بهت گوشزد کنم که شما هم در بروز این مشکلات
    کم نقش نداشتی و ابدا سعی نکن فکر کنی یه ادم بی عیب و نقصی که صد در صد حقش داره پایمال میشه و افتاده دست یه دیو دو سرو .....

    بله.همسرت ایراد داره ولی باید یادت بیاد که تو هم کم بهش در مورد طلاق و جدایی نگفتی و الان در حال فداکاری کردن نیستی...بلکه داری شما به نوعی
    تاوان اشتباهاتت رو پس میدی....

    تو خودت میخواهی تنها و بی کس باشی....خودت داری خودتو اذیت میکنی

    والله به خدا زندگی همش سیاسته...همش درایته....هیچکس با اه و ناله گریه و زاری نتونسته زندگی مشترک خوبی داشته باشه.....


    این زندگیه توئه و تو صاحب و مالکش هستی.....من و خاله قزی و خیال تو و اسمان ابی و ....قرار نیست مشکلات طلاق رو تحمل کنیم.ما اگر اینجا هستیم برای اینه که بهت بگیم تو هم در کشیده شدن جریان زندگیت به اینجا
    بی تقصیر نبودی و الان فرصت جبران اشتباه داری...پس این فرصتو از دست نده...

    دقیقا همسرت داره به انچه که از قهر عایدش میشه
    میرسه و تو در این مسیر و این شکل گیری رفتارش موثری....کاری که من چند سال پیش با زندگیم کردم و چون مثل شما تحمل قهراشو نداشتم میرفتم و به دست و پاش میفتادم و اون هر بار یک چیز رو از من میگرفت....یکبار حق درس خوندن..یکبار حق کار کردن...یکبار بخشیدن مهریه....یکبار بخشیدن نفقه و .....

    خب حق هم داشت....من با التماس و ضعف بهش فهمونده بودم که خوب نقطه ضعف منو پیدا کردی.....

    روز اخری که از قهر کردناش و جدا خوبیدناش بریدم و بعد از کلی کتک و با صورت کبود از خونه اش اومدم بیرون میدونی چی بهم گفت :

    بهم گفت تو همون مریم بدبختی هستی که وقتی باهات قهر میکنم میمیری....برو....چند روز دیگه برمیگردی و میای و به دست و پام میفتی و لی من دیگه اون موقع قبولت نمیکنم.....

    یکبار برای همیشه جلوش ایستادم ولی کاش وقتی که باهاش زندگی میکردم بهش میفهموندم که قهرای تو منو به زانو در نمیاره.....ماهها منتظر بود تا من برگردم ....حتی زنگ زد و گفت چقدر عوض شدی ! چرا انقرد بداخلاق شدی....غافل از اینکه من بیدار شده بودم نه بد اخلاق.....

    مریم تا فرصت داری زندگیتو درست کن......
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  18. 4 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 23 فروردین 94), maryamhasani (چهارشنبه 19 فروردین 94), نازنین2010 (چهارشنبه 19 فروردین 94), سوده 82 (شنبه 22 فروردین 94)


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. مشکل پوستیم ، داره مسیر زندگیمو عوض میکنه
    توسط alireza313 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 01 خرداد 94, 13:26
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.