به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1393-11-18
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,800
    سطح
    32
    Points: 2,800, Level: 32
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 52 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشاورین محترم سایت میشه کمکم کنید چیکار کنم دوباره با شوهرم صحبت کنم یا نه خودمو کوچیک میکنم چیکارکنم؟

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1393-11-18
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,800
    سطح
    32
    Points: 2,800, Level: 32
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 52 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام من چطوری میتونم اشتراک آزاد بگیرم تا مشاوران سایت بهم کمک کنند باید چیکارکنم اشتراک بگیرم میشه لطفا راهنماییم کنید؟

  3. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مینا 66 نمایش پست ها
    مشاورین محترم سایت میشه کمکم کنید چیکار کنم دوباره با شوهرم صحبت کنم یا نه خودمو کوچیک میکنم چیکارکنم؟
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    سلام مينا جان.خوبي؟اونقدر نوشته هات رو با استرس نوشتي كه منم تند تند خوندم من از زندگي 2 سال پيش شما نميدونم ولي اينكه شما رفتين و شكايت كردين و ... خب خانم خوب مسلم هست كه شوهرت عصباني ميشه و هزار تا شرط ميزاره.ولي بدون اون الان عصباني هست بزار يكم بگذره. اول تو خودت رو آروم كن.شكايتت رو پس بگير.ببين اون ميخواد عوض كاراي تو رو دربياره.ببين اين چند سال كه شهر پدر مادرت زندگي كردي چه آرامشي داشتي كه الان ميگي شهرستان نميايي شوهر تو اول شرط تو رو قبول كرده كه بياد شهر تو زندگي كنه بعد مسلما دخالتهاي پدر مادرت رو ديده.نگو كه پدر مادر من لطف كردند و كمك چون مردها بيشتر ذهنيتشون به دخالت هست بايد قبول كني.چرا نميخواهي شهرستان بري؟اينطوري از تنشهاي پدر مادرت دور ميشي.چرا مادرت بايد به دخترش بگه بايد طلاق بگيري؟نميدونم هر چي فكر مي كنم باورم نميشه كه مادري همچين حرفي بزنه.مگه شوهرت چطوريه؟معتاده؟دزده؟چشش اينور و اونوره؟خصوصياتش رو بگو.مگه نميگي كه تو هم مثل مادرت قلدري كردي.خب اون شوهرت اينو نميخواد.مخصوصا كه توي خونه مادر پدرت اوضاع رو مي بينه هر چي تو قايم كني.شوهرت ميخواد تو به حرفش گوش كني.اين حق مسلم اون هست كه زنش به حرف اون گوش بده نه پدر مادرش.لاقل اگه نميتوني تو ظاهر نشون بده.بهش احترام بزار.با آرامش باهاش حرف بزن بگو شرطامون رو كمتر كنيم.اون ميخواد بچه دار بشي چون اينطوري فكر ميكنه زندگيش حفظ ميشه.اگه دوستت نداشت ميگفت اصلا نميخوامت بمونه بچه هم بخواد ازت.ببين مينا جان به عنوان خواهرت اگه قبول داشته باشي عميقا فكر كن مگه چند سال ميخواي زندگي كني آخرش چي تمام اين مشكلات و غصه خوردن هاي ما به خاطر اين هست كه خيلي به اين دنيا وابسته هستيم اگه مطمن بوديم كه همه چي رو ميزاريم و ميريم اين قدر يك دنده و لج باز نبوديم.خب تو از خونه شوهرت اومدي بيرون براي همين اون عصباني هست ميگه گيستو ميگيرم ميارم خونه.اگه مي گفت كه نيا خونه چي؟اون به اون زبان ميگه برگرد خب طرز گفتن اونهم اونطوري هست ولي مطمن باش كه از عصبانيت هست كه گفته.خوب نگاه كن ببين توي اين مدت كه باهم زندگي كردين تو چه آرامشي رو براي شوهرت فراهم كردي.توي قرآن اومده خدا زن و مرد رو براي آرامش هم آفريده.تو 10 قدم جلو برو.اگه اون يك قدم اومد تو دفعه بعد 9 قدم جلو برو همينطور ادامه بده به خوبي كردنت بعد ميبيني اتوماتيك وار همه چي به نفع تو هست.هميشه با خودم ميگم انسان ميتونه حيواني رو رام كرد دور از جون شما و همسرت و همه دوستان مگه ممكنه انساني كه خدا اونرو اشرف مخلوقاتش آفريده و اينقدر به اون مقام داده يعني از حيوان پست تره!!!!!!!!؟؟؟ تو خوبي كن و در دجله انداز كه ايزد در بيابانت دهد غاز
    وقتي مامان بزرگها و مامانهاي قديمي رو مي بينم كه اينقدر به قول شوهر من زبونشون دراز نبوده كيف مي كنم هم خودشون تو آرامش بودن هم شوهرشون هم بچه هاشون.البته درسته الان دوره زمونه فرق كرده ولي من مطمن هستم كه هر احترامي كه براي شوهرت ميزاري بالعكس چند برابرش به خودت برميگرده از همين امروز فقط بدون هيچ چشمداشتي امتحان كن.وقت براي شكايت و طلاق و نامه و دادگاه زياده.خوب باش و خوبي كن.

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1393-11-18
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,800
    سطح
    32
    Points: 2,800, Level: 32
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 52 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلی ممنون السای عزیز.من باهاش حرف زدم خیلی آروم و ملایم حرف زدم بهش گفتم دوسش دارم و میخوام زندگی کنم گفتم کارهای پدر و مادرم رو تایید نمی کنم و اجازه نمی دم دخالت کنن ولی اون اصلا کوتاه نمیومد و شرط و شروط میذاشت میدونم من مقصر بودم ولی بخدا اونم تقصیر داشت خیلی لجباز و یکدنده است آدم مغروری هستش اصلا حاضر نیست کوتاه بیاد بعد خیلی هم مشکل مالی داره یعنی اگر ما کمکش نکنیم نمی تونه زندگیشو بچرخونه .پدر و مادرشم اصلا پشتش نیستن تو مسایل مالی البته اصلا یهش کمک نمی کنن ولی نمی دونم چرا انقدر هواشو نو داره ولی یه ذره هم هوای منو نداره با اینکه خیلی کمکش کردم ولی اصلا به چشمش نمیاد روز آخرم بخدا با وجود کمکهایی که بهش کردم با هاشم خوب بودم ولی باز کتکم زد مجبور شدم اینکار رو کردم ببینید من از اول هم باهاش شرط کردم شهرستان نمی رم قبول کرد بعد من زنش شدم وگرنه من اصلا قبول نمی کردم بهاش ازدواج کنم من نمیتونم برم شهرستان چون خودمو میشناسم و نمیتونم اونجا زندگی کنم حتی اگه مجبور باشم طلاق بگیرم من همه شرطاشو قبول کردم بجز شهرستا ن ولی اون میگفت هر جا دلم بخواد زندگی میکنم منم گفت پول ندارم و نمیتونم تهران زندگی کنم از خواهرم 3 میلیون قرض کردم شهرستان خونه گرفتم فکر کنید با 3 میلیون چه خونه ای گرفته من خودم اینجا درس خوندم و کار کردم تو خونه پدر و مادرم هیچ کم و کسری نداشتم پدرم از گل نازک تر بهم نگفته تا حالا چطوری برم با این شرایط زندگی کنم منم گفتم من نمی تونم اونجا بیام زندگی کنم گفتم پول پیش خونه رو که اونم مال خودم بود بهت میدم بیا اینجا خونه بگیریم و زندگی کنیم گفت نه با اون پولم نمیشه اونجا خونه گرفت دیگه مجبور شدم گفتم باشه پس میرم شکایت هامو پیگیری میکنم اونم گفت با من در نیفتید و من ال میکنم بل میکنم گوشی و قطع کرد فرداش دادگاه داشتم رفتم دنبال کارام دیروز بهش اس دادم گفتم دادگاه قرار داوری گذاشته 7 روز مهلت داری داورتو معرفی کنی اونم جوابمو نداد. دیگه راهی برام نذاشته میخوام بامشاورهای سایت صحبت کنم چطوری میتونم اشتراک بگیرم و باهاشون صحبت کتم میشه لطفا راهنماییم کنید.

  5. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1393-11-18
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,800
    سطح
    32
    Points: 2,800, Level: 32
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 52 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان همدردی من نتونستم زندگیمو از نو بسازم امروز رای طلاقم صادر شد 20 روز دیگه هم اجراییه صادر میشه.

  6. کاربر روبرو از پست مفید مینا 66 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (پنجشنبه 25 تیر 94)

  7. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 خرداد 96 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1394-1-10
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    3,201
    سطح
    35
    Points: 3,201, Level: 35
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    139

    تشکرشده 118 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مینا جان

    عزیزم خودتو ناراحت نکن قوی باش ........یه زندگی که خراب شد درست نمیشه دیگه .....اگرم درست بشه چند سال بعد خراب میشه .

    ان شا الله در اینده موفق بشی

  8. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 12:40]
    تاریخ عضویت
    1393-11-18
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    2,800
    سطح
    32
    Points: 2,800, Level: 32
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 100
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 52 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان .من یک هفته است طلاق گرفتم فکر نمیکردم بعد از طلاقم انقدر داغون بشم شوهرم خبر نداره چون من طلاقمو غیابی گرفتم البته میدونست حکم طلاق اومده ولی خبر نداره رفتم دفتر خونه دیشب همش پیامو اس ام اس میداد بفهمه طلاق گرفتم یا نه منم درست جوابشو ندادم بهم گفت که تو خیلی اذیت شدی و زحمت کشیدی برای زندگیمون از دیروز همینطور دارم اشک میریزم الان محل کارم هستم ولی ناخوداگاه اشکم سرازیر میشه خیلی حالم بده گفتم شاید اینجا بنویسم حالم بهتر بشه.هر چی فکر میکنم میدونم زندگیم هیچ فایده ای نداشت و اون زندگی دیگه زندگی نمی شد شوهرمم هم خیلی اذیتم کرده بود ولی نمیدونم چرا همش دارم گریه میکنم به هیچکسم نمیتونم حرفمو بزنم من خیلی ادم دل نازک و دل رحمی هستم فقط با یه حرف شوهرم همینطوری اشک میریزم در حالیکه اصلا احساس ندامت و پشیمونی نکرد تا دو هفته پیشم همش داشت تهدیدم میکرد که میبرمت شهرستان قلم پاتو میشکونم پدرتو در میارم از پدر و مادرت جدات میکنم میبرمت طویله و این حرفا تا اینکه هفته پیش رفتم دفتر خونه حالا دیشب اس داد و زنگ زد و تهدید نکرد من اینطوری شدم و همش دارم گریه میکنم حال روحیم اصلا خوب نیست احساس میکنم زندگی برام تموم شده احساس پیری میکنم احساس میکنم دیگه هیچ چیز خوشحالم نمی کنه احساس میکنم من دیگه به آخر خط رسیدم و زندگی و خوشبختی برای من تموم شده احساس میکنم زندگیم سوخته منم سوختم همه چیز برای من تموم شده تو رو خدا کمکم کنید چطوری از این فکرا بیام بیرون چطوری برگردم به زندگی چطوری خوشحال باشم؟

  9. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 فروردین 97 [ 15:34]
    تاریخ عضویت
    1391-12-17
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    8,056
    سطح
    60
    Points: 8,056, Level: 60
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 94
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 832 در 244 پست

    Rep Power
    72
    Array
    پیشنهاد می کنم تا می تونی سر خودتو گرم کن..اصلا خونه نشین و برو بیرون.بازارو و تفریح و کلاس ورزشی و..

    البته بعد یک هفته طبیعیه هنوز نتونی کنار بیای..باید به خودت زمان بدی..قران خوندنم خیلی خوبه کلی ارومت می کنه..


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.