به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 51
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1393-12-09
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    4,080
    سطح
    40
    Points: 4,080, Level: 40
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    96

    تشکرشده 225 در 103 پست

    Rep Power
    37
    Array
    این زن شوهرتو میخواد
    فکر میکنم آخر مجبور شی هم زنه رو قبول کنی هم بچشونو هم
    هدف هم همینه

  2. 3 کاربر از پست مفید عاشق خانواده تشکرکرده اند .

    ناهیدگل (سه شنبه 11 فروردین 94), بارن (سه شنبه 11 فروردین 94), سوده 82 (سه شنبه 11 فروردین 94)

  3. #32
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,052
    امتیاز
    146,692
    سطح
    100
    Points: 146,692, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,653

    تشکرشده 35,974 در 7,400 پست

    Rep Power
    1091
    Array
    با سلام

    مشکل شما نیاز دقت زیادی برای حل درست آن دارد

    1 - شما نیاز هست فقط از نظر عاطفی همراه شوهرت باشی و در مدیریت حل مشکل دخالت نکنید بلکه یک بازه زمانی بدهید که ایشون مشکل را مدیریت کند

    2 - اگر این خانم شرور هست و می خواهد با اهرم بچه در واقع همسرتان را تصاحب کند و همسرتان نیز به هیچ وجه نمی خواهد با او ادامه دهد . هیچ راهی جز مراجع قضایی و شکایت ندارد و اگر بچه با آزمایش دی ان ای متعلق به همسر شما باشد حضانتش با همسر شماست ضمن اینکه اگر شرط شده بوده که بچه دار نشوند موضوع تدلیس و فریبکاری پیش می آید .

    3 - در اینکه اگر این بچه از همسر شما بود و حضانتش به عهده همسر شما شد شما بپذیرید با شما زندگی کند یا خیر نیاز هست شما مشاوره حضوری بروید تا پذیرشتان از روی ترحم نباشد و از طرفی هم پیشگیری شود از تداعی خیانت همسر چون بار آن بر این بچه که بی گناه هست وارد می آید . لذا بهتره اگر می خواهید گذشت نشان دهید که ارزشش را هم دارد آن هم بخاطر شخصیت خود شما و خوبیهایتان ، باید با صداقت و بدون حس منفی باشد که نیاز دارید مشاوره حضوری به این منظور بروید .

    4 - در اینکه همسرتان در مخمصه افتاده و البته خود کرده نیز هست شکی نیست اما باید خود درایت به خرج دهد و مسئله را حل کند و قبل از آنکه این زن با آبروی شما بازی کند از طریق مراجع قضایی با او شدت عمل نشان دهد .

    5 - اگر همسرتان بخواهد او را به عنوان همسر دوم خود نگه دارد شما نیاز هست سنگهایتان را با خود وا بکنید که آیا می پذیرید یا خیر و اگر می پذیرید با چه شروطی هست و .....


    موفق باشید





  4. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95), واحد (شنبه 15 فروردین 94), مینا30 (سه شنبه 11 فروردین 94), آویژه (سه شنبه 11 فروردین 94), آزرم (سه شنبه 11 فروردین 94), بارن (سه شنبه 11 فروردین 94), سوده 82 (سه شنبه 11 فروردین 94)

  5. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    شیدا جان شهر خودم کوچیکه و شهر شوهرم (شهری که درش ساکنیم کوچیک نیست) نمیدونم چطور مساله رو براتون توضیح بدم .خب حتما این مساله تا اون حد افشا نشده که منو شوهرم از ابرومون مترسیم دیگه . لطفا درک کنید
    شوهرم به هیچ وجه و در هر صورتی راضی به ادامه دان با اون خانم نیست .منم به هیچ وجه این مساله رو نخواهم پذیرفت
    عاشق خانواده
    فکر میکنم آخر مجبور شی هم زنه رو قبول کنی هم بچشونو هم
    هدف هم همینه

    این دیگه اخر همدردی بود.
    واقعا راه حلی برای مشکل من وجود نداره اینو خودم میدونم ولی دوستان حداقل اگه همدردی نمیکنید نمک هم به زخمم نپاشین

    - - - Updated - - -

    امروز روز خیلی بدی رو گذروندم پر از استرس و اضطراب الان که پاسخ دوستان رو خوندم حالم بدتر شد

    - - - Updated - - -

    فرشته مهربان ممنون از راهنماییتون . چطور میتونم از نظر عاطفی همسرم رو همراهی کنم و نسبت به حل مشکلش بی تفاوت باشم مشکل همسرم داره تا مغز استخون منو میسوزونه .پشت تمام این اتفاقات ضربه هایی که داره به من وارد میشه من برای رهایی خودم از این همه عذاب باید یه راه حلی پیدا کنم . الانم اگه دارم تحمل میکنم .محکم ترین دلیلم اینه که شوهرم الان وسط مرداب و تنها راه نجاتش رو در من میبنه حالا شما بگو من کنار بایستم و نگاهش کنم!!!!!!!! درسته از دست شوهرم خیلی عذابب کشیدم ولی باور کنید الان فقط به اون به چشم یه انسان نگاه میکنم که به کمکم نیاز داره

  6. 2 کاربر از پست مفید مینا30 تشکرکرده اند .

    mah naz (جمعه 11 اردیبهشت 94), meysamm (سه شنبه 11 فروردین 94)

  7. #34
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خانم اصلا گزینه های داستانت جور نیست.

    شوهر شدیدا مذهبی ده سال با یک خانواده بدنام که مادرش و خواهرش و همشون به بدنامی و صیغه شدن در شهر کوچک معروفند (که در پست اخیر یهو بزرگ شد) رابطه داره و در 43 سالگی خانم بدنام سر مرد گنده را کلاه می ذاره و بچه دار می شه و ...........


    من از این تاپیک با نهایت احترام می رم
    البته احترام به خودم
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  8. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    میشل (شنبه 15 فروردین 94)

  9. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 19 مهر 98 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1392-4-12
    نوشته ها
    105
    امتیاز
    6,968
    سطح
    55
    Points: 6,968, Level: 55
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 182
    Overall activity: 39.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    700

    تشکرشده 145 در 78 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نه اتفاقن من مشابه داستان زندگی استارتر عزیز رو در آشنایان داشتم که اونجا هم پای یه خانم صیغه ای که ازنظر شکل وقیافه واقعن بسیار پایین بودن در میون بود که چندین سال با تهدید وفحاشی وآزار و اذیت زندگی خانم را به جهنم تبدیل کرده بودندوآقا هم یه شخص مذهبی حدود 47 ساله بودن و تواینجور ماجراها انقدر کلاف زندگی سردرگم میشه که خاتمه موضوع برای آقاهم به این راحتی نیست (ممکنه مهریه هم برای ایشون درنظر گرفته باشن( البته خدانکرده) یا هرچیزی که منجر به باجگیری بشه)بهرحال توماجرای ما یه نفر پیدا شد این خانم رابگیره تاهمه از شرش راحت شوند :) امیدوارم ماجرای شماهم خیلی زود ختم به خیر شودآرامش خودتان را خفظ کنید به هیچ عنوان با این خانم وارد به بحث یا مجادله نشویدتا اونجایی که قلبتان واحساستان راضی است همسرتان راحمایت کنید(فقط عاطفی ) تاتکلیف خانم وآن طفل معصوم را روشن کند به او اولتیماتوم بدهید زمان تعیین کنید وگرنه اینجور مشکلات پتانسیل کش پیدا کردن دارد که برای شما وفرزندتان میتواند بسیارطاقت فرسا ورنج آور باشد بعد ازاتمام این ماجرا میتوانید به ادامه یا خاتمه این زندگی فکرکنید موفق باشید

  10. کاربر روبرو از پست مفید danger تشکرکرده است .

    مینا30 (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  11. #36
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    مینا جان تا وقتی مایل باشی دلسوزی و فداکاری های بی مورد و بدون منطق کنی و بخواهی مدام نقش یک قربانی و یک زن نمونه (در چنین شرایطی) را بازی کنی که همه اخر ماجرا برایت کف بزنن و بگن چه زن خوبی و چه همسر مهربونی و.....مطمئن باش مسیر درستی رو طی نخواهی کرد...

    چیزی که من میفهمم اینه که گویا شما مایل هستی کاملا خودت رو به دست این جریان بسپری و کوچکترین تلاش منطقی و عقلانی نکنی ... به نظر من توصیه فرشته مهربان در مورد مراجع قضایی میتونه مفید باشه اما شما همچنان حرف خودت رو میزنی و همواره با اقتداری بس عجیب ! میخواهی نقش یک زن فداکار رو بازی کنی که البته این رفتار شما رو فداکاری نمیگن و یه جورایی دو
    ستی خاله خرسه هستش....

    شما وقتی امروزه این ماجرا رو داری ماست مالی میکنی و یه ماله گرفتی و میکشی روی کارای همسرت ، قطعی نیست اما تضمینی هم نیست که بعدا دوباره همچین مشکلی پیش بیاد.

    پس سهم خودت رو از ماجرا مشخص کن و اجازه بده همسرت پای
    لرز خربزه ای که خورده بشینه....

    ما هم به شما نمیگیم تنهاش بذار ...ولش کن...بذار بسوزه و بسازه

    ما میگیم کمکش کن تا بتونه تبعات کارش رو
    درست پس بده ..دقیقا مثل مجرمی که خطایی میکنه باید باید حبسش رو بکشه وگرنه میاد و دوباره تکرارش میکنه...
    پس بذار همسرت حبسش رو بکشه و در این دوران حبس کشیدن کنارش باش اما از روی
    منطق نه عواطف بی جا...

    خودت رو از این ماجرا بکش بیرون...محیط خونه رو ارام نگه دار و رویارویی با این زن رو بسپر به همسرت...

    ما به شما میگیم بچه رو قبول نکن...دلیلش این نیست که ما از روی بیکاری میشینیم پای نت و میگیم بذار دو تا چرت و پرتم برای فلان تاپیک بنویسیم که وقتمون پر بشه....نه ...ما داریم از بیرون به ماجرا نگاه میکنیم.فارغ از این همه تنش و اضصراب و استرس شما

    ما میگیم بچه رو قبول نکن امروز امدی میگی ازمایشی میخوام قبول کنم !!!

    اولا اینکه اون بچه مادر داره و هیچ کس به اندازه مادرش (هر چقدرم بد و تند و ...باشه) بهش علاقه و وابستگی نداره پس شما از لحاظ انسانی اصلا حق نداری ازمایشی ! بچه رو بیاری پیش خودت.حتی اگر مادرش هم راضی باشه هیچ به روح و وران اون بچه فکر میکنی که ممکنه بعدها در زندگی چقدر بابت این موضوع خرد بشه؟

    هیچ فکر میکنی ممکنه یه روزی یکی هم بیاد و بخواد به دلیل مشکلاتت با همسرت، بچه ات رو
    ازمایشی نگه داره ؟!

    دوست خوبم

    از تندیهای دوستان ناراحت و دلخور نشو

    ما از این ناراحت هستیم که شما انگار فقط میای و پست میذاری و پستهای دوستان رو نمیخونی..و همش هم به در و دیوار چنگ میزنی و طلب کمک میکنی....

    ما سعی داریم باهات همفکری کنیم و راهنمایی کنیم تا اونجاییکه بتونیم ..صد البته مشتاق شنیدن درد و دل شما با گوش دل و جان هستیم اما صرفا همدردی و درد و دل کردن گره از کار شما باز نمیکنه

    موفق و موید باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  12. 5 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 10 تیر 95), واحد (شنبه 15 فروردین 94), مینا30 (چهارشنبه 12 فروردین 94), بارن (چهارشنبه 12 فروردین 94), خیال تو (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  13. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 02 دی 98 [ 20:11]
    تاریخ عضویت
    1393-10-22
    محل سکونت
    شمال
    نوشته ها
    116
    امتیاز
    5,402
    سطح
    47
    Points: 5,402, Level: 47
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    34

    تشکرشده 151 در 58 پست

    Rep Power
    28
    Array
    با سلام مجدد به همه دوستان و تشکر بسیار از راهنمایی هاتون
    مریم جان باور کنید من پاسخ دوستان رو با دقت میخونم من هم اولین چیزی که ذهنم رو مشغول میکنه روح و روان اون بچه هستش در ضمن اصلا تمابل ندارم اون بچه رو خودم بزرگ کنم چون پشتش دردسر های زیادیه !ببنید دوستان اون زن از امروز میخاد بره از شوهرم شکایت کنه این شکایت مطمئا به این منتهی خواهد شد که شوهرم شناسنامه بگیره !خب بعدش چی شوهرم باید بچه رو ببینه !درسته! کجا ببینه ؟؟؟؟بره خونه اون زن؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تو خیابون؟؟؟؟ یا تو خونه من ؟؟؟؟؟؟؟ شما همه میگید این مشکل شوهرمه خودش باید حل کنه ولی هر تصمیمی بگیره روی زندگی منو دخترم تاثیر میذاره پس منم مجبورم نظر بدم مریم جان من که نمیخوام ازمایشی بچه رو پیش خودم نگه دارم اون زن بچه رو تو خیابون ولش میکنه به شوهرم میگه بیا ببرش خب شوهرم بچه رو کجا ببره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خب مجبوره بیاره خونه !!!!!!اون زن به شوهرم میگه تو بیا بچه رو ببر من میام تعهد محضری میدم که از خیر این بچه بگذرم !من به شوهرم گفتم امکان نداره یه مادر از بچه اش بگذره اون الکی گفته !به همین دلیل پیشنهاد دادم (نه به شوهرم به دوستان ) در واقع مشورت خواستم که ایا من بچه رو ازمایشی نگه دارم ؟ اون زن از شوهر اولش هم یه دختر داشت( که هم اکنون ازدواج کرده )اون بچه رو از یک سالگی به شوهرش سپرده بود .و حتی شوهرم میگفت دو سه سال هیچ خبری از بچش نداشت و اصلا براش مهم نبود و یا حالا بروز نمیداده ،و چون در این مورد سابقه داره ما این احتمال رو میدیم که این بچه رو هم نخواد و واگذار کنه . مریم جان در جای گفتی
    ما میگیم کمکش کن تا بتونه تبعات کارش رو درست پس بده .. بخدا منم فقط قصدم همینه و میخوام همین هدف رو دنبال کنم به همین دلیل دوستان رو در جریان جزییات قرار میدم که هر راهی به نظرتون میرسه بهم پیشنهاد کنید واقعا شما در مورد من درست فکر کردی دلسوزی ها ی بی مورد و سر تسلیم فرو د اوردنهای من زندگی منو به اینجا کشونده. دوستان از این بات هم خیالتون راحت باشه من به هیچ وجه با اون زن خودم رو روبرو نمیکنم و هیچ یک از تلفن ها و اس مس هاش پاسخ نمیدم . بازم برام دعا کنید و باز هم از دوستان تشکر میکنم و اگر هم حرفی میزنم که باعث دلخوری دوستان شده عذرخواهی میکنم

  14. کاربر روبرو از پست مفید مینا30 تشکرکرده است .

    danger (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  15. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 اردیبهشت 95 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    محل سکونت
    آلمان
    نوشته ها
    247
    امتیاز
    11,685
    سطح
    71
    Points: 11,685, Level: 71
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 365
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    3,178

    تشکرشده 1,387 در 220 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام مینای عزیز،
    ما همه بچه ها شما رو کاملا درک میکنیم و مشکل شما فکر همه ما رو درگیر کرده...
    دوستان همه راهنماییهای خوبی به شما دادن و فرشته عزیزم هم که نکته های مهم رو گوش زد کردن... حالا شما گلم باید بشنید و خودتون اون راهی رو که از نظر شما برای شما و دختر گلتون درسته رو انتخاب کنید و با نظر مشاور جلو برید تا به نتیجه برسید تا از این بحران انشالا اونطور که میخواهید عبور کنید...
    شما لطف کنید و حق اشتراک بگیرید و مشکلتونو در انجمن آزاد مطرح کنید چون مشکل شما بسیار پیچیده هستش و به نظر من باید حسابی حلاجی بشه و این تنها به کمک مدیران همدردی و مشاوره انشالا حل میشه!
    ما همچنان همگی اول از همه خود من واسه دخترتون از خدا آرامش و شادی و لبخند روی لبهاشو میخوام تا خدای نکرده وارد این مشکل نشه و برای شما حتما دعا میکنم و از خدا میخوام هر چی صلاحتونه همونو واستون اجابت کنه

    به امید خدا همه چیز درست میشه،مینا جان شما فقط به خود خود خدای بزرگ توکل کن گلم و امیدت به خودش باشه
    آرزو دارم،
    فاصله نباشه بین تو و تمام احساس های خوبت
    تو باشی و شادی باشه و یه دنیا سلامتی
    و امضاء خداوند بزرگ پای
    تمام آرزوهایت

  16. 4 کاربر از پست مفید سوده 82 تشکرکرده اند .

    danger (چهارشنبه 12 فروردین 94), واحد (شنبه 15 فروردین 94), مینا30 (چهارشنبه 12 فروردین 94), بارن (چهارشنبه 12 فروردین 94)

  17. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 فروردین 94 [ 00:09]
    تاریخ عضویت
    1393-12-06
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    115
    سطح
    2
    Points: 115, Level: 2
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class100 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان بزرگوارم
    سال نو رو به همتون تبریک میگم امیدوارم امسال برای تک تکتون پر از اتفاق های خوب باشه
    من دختر 29 ساله ای هستم که دارای فوق لیسانس روانشناسی هستم اونم از یک دانشگاه خوب. خودم مشاوره میدم به همه ولی حدود دو ماه هست که به شدت درگیر بحرانم. به طوریکه تظاهرات جسمانی پیدا کرده مشکلم (اسهال و استفراغ)
    مسله منم یه جورایی به خیانت مربوط میشه . میشه راهنماییم کنید و بگید کجا باید سئوالمو مطرح کنم؟
    ممنون

  18. #40
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط میس نمایش پست ها
    سلام دوستان بزرگوارم
    سال نو رو به همتون تبریک میگم امیدوارم امسال برای تک تکتون پر از اتفاق های خوب باشه
    من دختر 29 ساله ای هستم که دارای فوق لیسانس روانشناسی هستم اونم از یک دانشگاه خوب. خودم مشاوره میدم به همه ولی حدود دو ماه هست که به شدت درگیر بحرانم. به طوریکه تظاهرات جسمانی پیدا کرده مشکلم (اسهال و استفراغ)
    مسله منم یه جورایی به خیانت مربوط میشه . میشه راهنماییم کنید و بگید کجا باید سئوالمو مطرح کنم؟
    ممنون
    سلام -در صفحه اصلی، انجمن رو انتخاب کن و یکی از انجمنهای مربوط به مشکل خودتونو پیدا کنیدو قسمت ارسال موضوع جدید طرح مشکل کنید


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 14 تیر 96, 19:57
  2. استفاده از سایت همسریابی برای آشنایی و ازدواج درست هست
    توسط شمیم بهار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 14 فروردین 93, 17:30
  3. پاسخ ها: 37
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 فروردین 93, 16:14
  4. پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: سه شنبه 28 شهریور 91, 23:34
  5. پسری که دنبال تصاویر جنسی تو نت هست ممکنه مشکل درست کنه برای اطرافیانش؟
    توسط بهار.زندگی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: جمعه 12 اسفند 90, 15:20

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.