سلام
راستش من همیشه فکر میکردم روزی که میخوام به بابام بگم :من زن میخوام، میبرمش کله پزی بعد حین خوردن کلپچ بهش میگم
حالا شما اینو امتحان کن اگر جواب داد یه خبری به منم بده
تشکرشده 383 در 100 پست
سلام
راستش من همیشه فکر میکردم روزی که میخوام به بابام بگم :من زن میخوام، میبرمش کله پزی بعد حین خوردن کلپچ بهش میگم
حالا شما اینو امتحان کن اگر جواب داد یه خبری به منم بده
تشکرشده 17 در 10 پست
یعنی تو حاضر نیستی این سختی کوچیکو به جون بخری و بگی
اگه روت نمیشه هم که میتونی اول یه کم به شوخی اشاراتی کنی و یه کم هم تابلو بازی دربیاری که یه چیزایی متوجه بشنن بعد میبینی استقبال میشه از شوخیات
خجالتت میریزه بعد جدی و با جزییات میگی
به این فکر کن که تو باید یتونی حرفتو بزنی هر طور شده
تشکرشده 11 در 8 پست
از همه واقعا ممنون چن وقتی برانداز میکنم ببینم چی میشه
یه سوال دیگه خواستم بپرسم شاید یه کم بی ربط باشه
ولی اگه تا چهار سال دیگه 40 میلیون پول بتونم پس انداز کنم خوبه؟
ینی تو عقد و عروسی به دردم میخوره؟
تشکرشده 383 در 100 پست
سلام مجدد
دوست من پارسال عروسی گرفت و میگفت کل هزینه هاش بجز پول پیش خونه 40 تومن شده!
البته قسمتی از این هزینه ها از طریق هدایای فامیل برمیگرده اما به نظرم بازم باید از یکی کمک بگیری.
تشکرشده 11 در 8 پست
با سلام خدمت همه دوستان راستش تو این مدت یک ماه کلی فکر و کار انجام دادم رفتم یه حساب باز کردم ماهی هفتصد تومن میریزم توش کمی از رفیقام از جمع ها فاصله گرفتم شروع کردم به نماز خوندن با خودم یه عهد بستم
راستش قرآنی که تو خونه ما بود 600 صفحه داشت گفتم خدا روززی یک صفحشو میخونم تا برسم به صفحه آخر به صفحه آخرش که رسیدم به خونوادم میگم ایشالا که مونده خانومه نمونده بودم دیگه قسمت بوده
ولی واقعا فقط ترسم از چجوری گفتنشه چون میترسم همون بار اول بگن نه و منم زبون بند بشم
بازم ممنون اگه کسی از دوستان نظر دیگه ای داره بگه که به عنوان یه برادر ممنونشم
aloneman (جمعه 18 اردیبهشت 94)
تشکرشده 11 در 8 پست
دوستان سلام با اجازتون یک سوال داشتم اونم اینکه یه احساس خجالت و اینا جلوی بقیه هم کلاسیام دارم و همینجور جلوی رفیقام نمیدونم چطور حلشون کنم مخصوصا تو دانشگاه ممنون میشم راهنماییم کنین
تشکرشده 0 در 0 پست
آقا مرگ یه بار شیون هم یه بار به نظر میاد نتنها پدرتون مخالف نیست بلکه استقبال هم میکند پس به نظر من (فقط نظر چون من کارشناس نیستم) یه روز تو یه جای مناسب به پدرتون گویید مثلا آخر هفته وقتی بیرون هستید و ا پدرتون تنها شدشد مساله را در میان بگذارید شاید اون دختر اصلا دختر رویا های شما نباشد و فهمیدن ای موضوع با ککخانواده امکان پذیر است و اگر به این موضوع الان پب ببرید بسیار بهتر از دو سال دیگه هست
تشکرشده 11 در 8 پست
دوستان سلام با کمک شما دوستان بالاخره به مامانم گفتم حتی در خونشونم رفتیمو از یکی دوتا از همیسایه اشونم سوال کردیم مامانم عکس اون خانمم دید و گفت خوبه خوشگله
تا اینجا همه چی خوبه ولی مامانم زیاد پیگیر نیست نمیدونم دیگه چی بگم خحالتم میشه چیزی بگم ببرم ببینتش؟بازم اصرار کنم؟
ترسیدم اصرار کنم که نه بیاره فقط گیجم اونایی که تجربه دارن بگن هنوز فک کنم بابامم نمیدونه یا چیزی نمیگه
مامانم فقط گفت یه مدت صبر کن من فک میکنم داره از سر بازم میکنه چم
تشکرشده 2,351 در 551 پست
ممکنه دختر خانم زود عروس بشه. همکلاسی منم از ترم اول بهم علاقه داشتو بروز میداد به طور غیر مستقیم اما اینقدر خواستگاری نکرد تا من ازدواج کردم و درست یک سال بعد عقدم اومد خواستگاریم! (متوجه نشده بود که ازدواج کردم) و خیلی سرخورده شد . اونم دقیقا میخواست شرایطش بهتر بشه وسال سوم لیسانس اومد خواستگاریم ولی من همون ترم 3 ازدواج کرده بودم!
اگه یکم شرایط مناسب داری دست دست نکن چون الان میخواین تو عقد باشین نمیخواین برین خونتون که پول زیادی لازم داشته باشه چون تا آخر لیسانس صبر کنی با توجه به ایمکه میگی خوشگله احتمال ازدواجش خیلی زیاده
تشکرشده 4,467 در 859 پست
اگر شرایطت خوب هست و تا حدی مستقل هستی،
اره،
اصرار کن.
اونقدر اصرار کن که کچل بشن.
به قول این خانم، ممکنه ازدواج کنه و بعدها همیشه خونوادت رو در این قضیه مقصر بدونی.
و هیچ حسی بدتر از حس قربانی شدن نیست.
اینکه خونواده دختر بهت نه بگن خیلی قابل هضم تر از اینه که خونواده خودت (البته بدون دلیل) همراهیت نکنن .
هرکاری که لازمه بکن.
وقتی تو نیستی
نه هست های ما
چونانکه بایدند
نه بایدها . . .
هر روز بی تو
روز مباداست!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)