به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 19 , از مجموع 19
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 تیر 94 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1394-1-05
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه دوستان
    یه سوال دارم. کسی شماره آقای دکتر حبشی که مشاور هستن رو داره یا کسی ایمیل ایشون رو داره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اصلن چه جوری باید به ایشون دسترسی داشته باشم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟لطفا سریع پاسخ بدین که شدیدا احتیاج دارم .در ضمن من اهل همدانم و ایشون اهل مشهد بنابر این ملاقات حضوری امکان پذیر نیست

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خدمت شما

    http://mf-shahedan.com

  3. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 تیر 94 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1394-1-05
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خیلیییییییییییییییییییییی یییییییییییییییییییی ممنون فدایی یار

  4. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 فروردین 94 [ 19:31]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    19
    سطح
    1
    Points: 19, Level: 1
    Level completed: 37%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 2.0%
    تشکرها
    0

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم منم مشکل تورو دارم البته جاری ندارم .و مجبورم با مادر شوهرو پدر شوهرم سر یه سفره غذا بخورم .تازه مادر شوهر من دست از سر شوهرم بر نمیداره هرجا میریم باید بهش بگیم وقتی میام اعلام حضور کنیم .دیوونگیه محض .همیشه سر این موضوع با همسرم مشکل پیدا میکنیم .اگه راهی پیدا کردی منم راهنمایی کن .من حتی اجازه ندارم خونه جدا تو همون حیات داشته باشم .1.5 ساله عروسی کردم و هنوز جهیزیم و نچیدم .هنوز خانم خونم نشدم .

  5. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 تیر 94 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1394-1-05
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام m31girl
    نمی دونم این وضع ما تا کی ادامه داره ولی من یکم باسخنان دکتر حبشی آروم شدم توصیه من به تو این هست که به سایت بالا که فدایی یار برام گذاشته بری یه سری بزنی .ومثل من از دکتر حبشی مستقیما مشاوره بخوای.
    شدیدا درکت می کنم تو زندگی ایی که اختیار نباشه آدم باید منتظر هر مشکلی باشه

  6. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 تیر 94 [ 15:26]
    تاریخ عضویت
    1394-1-05
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    330
    سطح
    6
    Points: 330, Level: 6
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه ی دوستای گلم
    امروز دقیقا 51 روز دیگه تا کنکورم وقت مونده برام دعا کنید که شدیدا محتاجم و جلوی خانواده ی شوهرم آبروم نره

  7. 2 کاربر از پست مفید آفرینش تشکرکرده اند .

    نادیا-7777 (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), شیدا. (یکشنبه 27 اردیبهشت 94)

  8. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام
    عزیزم سنت خیلی کمه وفوق العاده حساسی شاید چیزایی که میبینی اونجور نباشه که حس میکنی به این فکر کن که مادر شوهرت مثل مادر خودته مخصوصا اینکه سنت کمه وباید بیشتر عمرت رو با خانواده شوهرت سپری کنی پس بهتره که اول به خودت ارامش بدی وااینطور که گفتی درست رو ادامه میدی دوستای بیشتری پیدا کنی تا وقت باهاشون بگذرونی و وابستگی خودت به شوهرت کمتر بشه البته اینو هم بگم که شاید تا دو سه سال اینده این وضعیت روبه بهبود بره پس صبر داشته باش عزیزم

    - - - Updated - - -

    انشاله قبول میشی وبا رفتن دانشگاه خیلی از مشکلاتت حل میشه مخصوصا اینکه دوستای جدید پیدا میکنی ومحیط دانشگاه خیلی بهت کمک میکنه
    موفق باشی

  9. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 26 اردیبهشت 95 [ 22:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-30
    نوشته ها
    31
    امتیاز
    1,101
    سطح
    18
    Points: 1,101, Level: 18
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 99
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 32 در 20 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بی پایان بر شما
    زنها عاشق تعریف و تمجید شدن هستند.به مادر شوهرتان نزدیک شوید .با دقت و سیاست تمام سعی کنید هر کاری را به عهده خود افراد برگردانید.سعی نکنید همه کارها را شما انجام دهید .در خیلی از کارها از مادر شوهرتان سوال کنید .درست است که نزدیک شدن یا تعریف کردن از افرادی که چندان در دل آدم جایی ندارند کار سختی است اما شدنی است.اگر بیش از اندازه از یک کار اشتباه جاری یا مادر شوهرتان حمایت کنید البته با سیاست.انوقت همسر شما سعی خواهد کرد که خلاف آن را به شما ثابت کند.این هنر قطعا برای شما که یک مسیر طولانی با این روش زندگی دارید لازم است.راه نفوذ به قلب همسرتان عبور از دل مادرش است.بعد از این که راه را یافتی فرصت داری تسخیرش کنی تا آنجایی که دلت می خواهد.

  10. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست خوبم اميدوارم خوب باشي. يك سوال از شما و از همه دوستاني كه مشكل شبيه شما دارم مي پرسم تو رو خدا صادقانه جواب بدهيد.شما دوست عزيزم وقتي كه ازدواج مي كرديد اصلا از شوهرتون در مورد زندگي و محل و نحوه اون با همديگه صحبت كرديد؟اگر قبل از عقد يا حتي قبل از شروع زندگي صحبت كرديد و با آگاهي از اينكه شوهرتون مادري دارند و شما بايد با اون زندگي كنين و خلاصه شرايط رو قبلا ديدين فكر كنيد و با وجدان تمام جواب بدهيد.اگر همينطوره كه ديگه شما بايد با اين زندگي كنار بياييد و توقعات رو پايين بگيريد ولي اگه شوهر شما قبل از ازدواج به شما زندگي مستقل قولش رو داده بله حق داريد ناراحت بشيد و اگه اصلا صحبتي در اين موارد نكرديد باز شما اشتاه كرديد و بايد قبلا روحيات خودتان را مي سنجيديد و بعد بعله مي گفتيد نميخوام از حرفام ناراحت بشيد بلكه برعكس من هميشه وقتي دچار ناراحتي ميشم فكر مي كنم كه آيا اين شرايط رو ميدونستم و دانسته واردش شدم؟يا نه من اصلا كاملا بي تقصير بودم.به هرحال شما اون زماني كه ازدواج كردي و بله گفتي بخاطر شوهرت چون دوستش داشتي اومدي زندگي اون پس حالا بايد شرايط و خانوادش رو هم دوست داشته باشي.اينطوري كه پيش ميري خودت رو بيشتر زجر مي دي و خودت رو از چشم شوهرت ميندازي كه .بايد با سياست عمل كني.يك مورد ميگم كه با چشم خودم ديدم دختر خواهرشوهر من وقتي ازدواج ميكرد متوجه بودند كه شوهرش يك مادر داره كه با اون زندگي ميكنه با اين آگاهي چون شرايط شوهرش خيلي خوب بود باهاش ازدواج كرد.شما فكرش رو بكن مادرشوهرش توي پذيرايي اين تختش رو گذاشته بود و همونجا دراز مي كشيد و هر روز دختراش و دوستاش ميامدند و اين بايد از اونها پذيرايي ميكردو زبان مادرشوهرش رو نگو چون خودم از نزديك ديده بودم من خودم هر موقع ميرفتم خونه اونا قلبم درد ميگرفت اصلا روحيه اين زندگي در من وجود نداره ولي دختر خواهرشوهرم چندين سال فكر كنم 13 سال با اين شرايط به خوبي كنار اومد و با اينكه سنش كم بود ولي با سياست و احترام كاري كرد كه الان مستقل توي يك خونه سه خوابه زندگي ميكنه و مادرشوهر در يك طبقه جداگانه البته جدا از اينها پيش دختر و پسر ديگرش هست.بايد تو هم ياد بگيري و با احترام و فكر عمل كني و زندگي رو از نگاه ديگه اي كه قشنگه بهش نگاه كني.تو اين شرايط رو قبلا ديدي و الان توي خونه شوهرت هستي سعي كن وقتي مادرشوهرت سرش مشغوله و مثلا مهموني داره برو طبقه خودت و خودت رو مشغول كن.تو مجبور به نگهداري بچه هاي جاريت نيستي فقط به شوهر و مادرشوهرت احترام بزار دل اين دوتا رو كه از تهش بدست آوردي ديگه شما ميشي مورد احترام همه و خانم خونه.مشكلات هميشه هست تو بايد اونقدر قوي باشي كه به مشكلات بخندي


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.