پروانه خانم من بعنوان یک پسر که سربازی رو تجربه کردم و مدت زمان زیادی رو توی پادگان موندم باید یه مطلبی رو خدمتت عرض کنم.
محیط پادگان ها یک محیط خشک و بسیار سخت گیرانه است. خورد و خوراک سرباز جماعت مناسب نیست. پرسنل کادر پادگان تمام کارها رو میندازن روی دوش پرسنل وظیفه . بیگاری زیادی از آدم می کشن. مثلا الان که فصل بهاره تا ساعت 2 که یه سری وظایف روتین روی دوش یه سربازه ساعت 2 به بعد سرباز اجازه استراجت نداره باید بره توی محوطه پادگان و علفهای هرز توی زمین رو درو کپکنه یعنی اصل بیگاری. سربازها اعصابشون خیلیا خراب میشه. خیلی از ضعیفاشون معتاد میشن سیگاری میشن. حالا اگر در این بین یه فرمانده لجباز هم بالای سرت باشه که بدتر و بدتر آزارت میده و اذیتت میکنه. خب حالا چرا اینا رو میگم . اونم اینکه نیاز جنسی کامل سرکوب میشه توی چنین فضایی. اکثر سربازایی که زیاد توی پادگانن معمولا هیچ حسی به جنس مخالف ندارن. بزار یه خاطره از شیطنت خودم برات بگم زمانی که سرباز بودم عصرا میومدم خونه برای رفع بیکاری رفتم کلاس زبان ثبت نام کردم. کلاس مختلط بود و به خاطر خصوصی بودن آموزشگاه و استاد کلاس هم که خیلی اروپایی فکر میکرد فضای کلاس خیلی راحت بود. یه دختر خانم خوشگلی توی اون کلاس بود واقعا دختر جذابی بود . ایشون بعد یه مدت هی میومد دور و بر من به بهانه های مختلف کار و اینا میومد کنار من مینشست یه کم هم شیطون بود یه بار یادمه کتاب نیاورده بود که بعدا هم گفته عمدی بوده بعد نشست جفت من سرش توی کتاب من خیلی خودشو خلاصه نزدیک میکرد. حالا شاید بگید خالی میبنده ولی باور کنید واقعیت بوده اینا . من ولی سرباز بودم و هیچ حسی نداشتم بهش اصلا این حرکاتش برام معنی نداشت . گذشت و سربازیم تموم شد بعد یه مدت برگشتم همون کلاس چند ترم جلوتر رفته بود و همون همکلاسیا. باورت میشه این بار فقط به خاطر اون رفتم که باهاش دوست بشم. رفتم و باهاش دوست شدم و باور کن تا مرز برقراری رابطه جنسی هم رفتیم توی دوستیمون.ولی من این کاره نبودم و توی ذاتم نبود و دست از این شیطنت برداشتم. خودش ولی توی دوستیش میگفت چرا اون زمان اون قدر سرد برخورد میکردی ولی این سری این قدر عوض شدی. خلاصه اون علت کارشو علاقه به من بیان کرد و من بدم میاد دختری بیاد ابراز علاقه کن اول و باهاش به هم زدم.
خب داستان طولانی شد شاید شوهر شما هم توی محیط پادگانش داره اذیت میشه و یه کم الان توجهش به خانمش که شما باشی کم شده. احتمالا اگر کم سن وسال هم باشه به همین خاطره. فشار اونجا روی اصابش تاثیر گذاشته.
شما باید یه پروسه بزاری و بهش ابراز علاقه کنی شوهرته و باید برای حفظ زندگیت تلاش کنی نمیشه که اون به خاطر فشار عصبی و سرکوب شدن نیاز عاطفیش برای چند ماه زندگی دو تاتون نابود بشه. یه شرایطی فراهم کن یه روز با هم باشید . درسته میگم نیازش سرکوب شده .این سرکوب باعث میشه پسر حس عاطفی و اون چیزی که تو الان میخای یعنی عشق بازی و جملات عاشقانه رو نداشته باشن . ولی برای پسرا ی توی این سن چیزی لذت بخش تر از س ک س و دخول نیست همیشه تمایلش هست. شما هم که زن و شوهرید کارتون هم حلاله. نترس از هیچی شیطنت هم لازمه گاهی اوقات . اقدامات پیشگیرانه برای بارداری رو انجام بدید و بزار هر کاری دوس داره انجام بده . بزار لذت ببره ...خودت هم لدت ببر به خاطر زندگیت . یه چند دوره توی مرخصی هاش که حق همسریتو به جا بیاری اونم میفهمه برات مهم هست و نتیجشو میبینی .البته باید یه جوری بفهمی مشکلش همون پادگانه و اونجا داره اذیت میشه.مثلا داییتو مامور کن یه آمار از وضعیت سربازیش وظایفی که برعهدشه اونجا فرمانده عقده ای داره یا نه بگیر .اگر توی پادگان مشکل داشت میتونی تو با تامین عاطفی و جنسیش فشارشو کم کنی . موفق باشی
علاقه مندی ها (Bookmarks)