به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 29
  1. #11
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    واسه تنهایی اگه مراقبت می کنی از حیوون و مهربونی می کنی با حیوونا می تونی یه حیوون بیاری پیش خودت. بیای خونه تا دم در می دوه پیشت بهت سلام بده. کلا مرام حیوونا اغلب خیلی بیشتر از ادما هست.

    ببین کجا چی نداشتی.. خلا و خالی بودن کجا بوده... فکر نمی کنم شکست عشقی تنهایی بتونه انقدر اذیت کننده باشه. یعنی اگه انقدر عاشق بودی خوب باید می رفتی به سمت وصال. نرفتی و نمی ری. یه جای دیگه است اون مساله هه. اون خالی بودنه. یه چیز دیگه است به نظرم. کمبودهات رو بشین فکر کن چی ها هستن و چی ها بودن از خیلی وقت پیش. چی باعث میشه اینطوری خودت رو اذیت کنی.

    البته زن ها از مردها کلا بهترن واسه عاطفه. ولی فکر کن ازدواج هم بکنی اونوقت اون چه که می خوای میشه؟ همه چی همون میشه که می خوای؟
    مثلا من ممکنه واسه یه بغل شدن ساده منتظر بمونم کلی وقت! چون اقای همسر کار دارن سرشون شلوغه و مسوولیت دارن و این چیزا. یعنی اون عشقی که براش بال می زدم باید تو نوبت بمونم تو صف تا ته روز داغون و خسته اش بعد از گل و بلبلش که واسه همه مردم بوده به من برسه! می دونی چی می گم؟ همه چی هم همیشه خوب نمیشه که.

    تنهاییت رو با چیزایی پر کن که دوست داری. چی خوشجالت می کنه؟
    راستی کم کم این کارو بکن یعنی سریع توقع نداشته باش دلت شاد بشه. یه کم بهتر میشه.

    دختر هم پیدا می کنی دیگه این همه ادم تو هم پسری. بالاخره یکی رو پیدا می کنی که به دلت بشینه. سخت نگیر به خودت انقدر

    ........ ببین بیا احساست رو بنویس با لغات. هر کدوم از لغت ها رو ببین منشا ش چیه. منشا هرکدوم از احساساتت رو بنویس جلوش. ممکنه حتی چند تا بشه. ببین چی هست انقدر اذیتت می کنه. خود تنهایی و شکست عشقی نمی تونه باشه. یه چیز دیگه است یا چیزای دیگه است. پیداشون کن.

  2. 2 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    Dreams end (پنجشنبه 21 اسفند 93), اثر راشومون (پنجشنبه 21 اسفند 93)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 خرداد 97 [ 07:57]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    863
    امتیاز
    11,692
    سطح
    71
    Points: 11,692, Level: 71
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 358
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,836

    تشکرشده 2,440 در 754 پست

    Rep Power
    0
    Array
    منم مشکل شما را داشتم. فوران احساسات. الانم که متاهلم دارم. نمیدونم چه بالید کرد................! ای خدا

    *به جادوی چشم تو شیدا شدم*
    *ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
    *من آن قطره بودم که با موج عشق*
    *در آغوش مهر تو دریا شدم
    *

  4. 2 کاربر از پست مفید کامران تشکرکرده اند .

    Dreams end (پنجشنبه 21 اسفند 93), شکوه (پنجشنبه 21 اسفند 93)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    ببین کجا چی نداشتی.. خلا و خالی بودن کجا بوده... فکر نمی کنم شکست عشقی تنهایی بتونه انقدر اذیت کننده باشه. یعنی اگه انقدر عاشق بودی خوب باید می رفتی به سمت وصال. نرفتی و نمی ری. یه جای دیگه است اون مساله هه. اون خالی بودنه. یه چیز دیگه است به نظرم. کمبودهات رو بشین فکر کن چی ها هستن و چی ها بودن از خیلی وقت پیش. چی باعث میشه اینطوری خودت رو اذیت کنی.
    کمک بزرگی بهم کردی ممنونم اره درسته تنها شکست در عشق باعث اذیتم نیست خیلی بهش فکر کردم که چی باعث میشه اینقدر به هم بریزم
    حال من شبیه باغبانیست که 8 سال از یک درخت مراقبت کرد و شب و روز برای رشدش دعا کرد اما با یک اشتباه همه زحماتش در یک لحظه از بین رفت
    بدتر اینکه دختر مورد علاقه ام هیچ وقت نفهمید که چه قدر براش زحمت و درد کشیدم
    ------------------------------------------------------------------------
    همه این ها به کنار بعد از رفتن اون دختره دیگه هیچ کسی رو نتونستم پیدا کنم که اون قدر دوستش داشته باشم من مزه عشق را چشیده ام
    عشق دنیای پاکیزه ایست که شهوت در ان جای ندارد خصوصا اگر خدا را هم واردش کرده باشی
    به هم میریزم وقتی میبینم دیگه کسی نیست که دوستش داشته باشم
    -----------------------------------------------------------------------------------
    تا زمانی که دختر مورد علاقه ام ازدواج نکرده بود پر بودم از هزاران هیجان پر بودم از هزاران امید هزارن فکر هزاران تلاش اهنگ های عاشقانه گوش میدادم و به امید وصال پر از جنب و جوش بودم هر روز به در خانه یکی از معصومین میرفتم زیارت عاشورا،دعای توسل، توسل به حضرت فاطمه، شب های قدر، دعاهای مفاتیح الجنان ، صدقه دادن صلوات فرستادن خدا خدا کردن نامه نوشتن به حرم امام رضا نامه نوشتن به حرم حضرت معصومه چقدر جون میکندم تا به وصال برسم
    اما هر موقع دختره رو می دیدم تمام تنم می لرزید میخواستم بهش بگم که دوستش دارم اما نمی تونستم دلم میخواست اما نمی شد به قدز حالم بد می شد که دوستام فکر میکردند مریضم یه بار به یکی از اشنایان گفتم که با مادر دختره حرف بزنه و بهش بگه که من دخترشون رو دوست دارم اونم زنگ زده بود اما بهش گفته بودند دختر ما کم سن و سال هست بذارید بزرگ شه
    یه روز یکی از دوستام بهم گفت که یه پسری عاشق دختره شده (شوهر الانش) رفتم پیشش و باهاش صحبت کردم گفتم که داستان این طوریه بهش گفتم که من 8 ساله دوستش دارم بیا و این کار رو با من نکن اما طولی نکشید که باهم عروسی کردند
    ولی فکر کن ازدواج هم بکنی اونوقت اون چه که می خوای میشه؟ همه چی همون میشه که می خوای؟
    اره همونی میشه که من میخوام چون خیلی دوست دارم زندگی مشترک رو تجربه کنم خیلی دوست دارم شیرینی وصال رو بچشم خیلی دوست دارم خواسته های زنی رو که دوستش دارم رو بر اورده کنم خیلی دوست دارم این قصه ناتموم رو تموم کنم
    مثلا من ممکنه واسه یه بغل شدن ساده منتظر بمونم کلی وقت! چون اقای همسر کار دارن سرشون شلوغه و مسوولیت دارن و این چیزا. یعنی اون عشقی که براش بال می زدم باید تو نوبت بمونم تو صف تا ته روز داغون و خسته اش بعد از گل و بلبلش که واسه همه مردم بوده به من برسه! می دونی چی می گم؟ همه چی هم همیشه خوب نمیشه که.
    نکته خوبی بود تا حالا بهش فکر نکرده بودم
    تنهاییت رو با چیزایی پر کن که دوست داری. چی خوشجالت می کنه؟
    بازی های کامپیوتری رو خیلی دوست دارم اما خوشحالم نمیکنن فکر نکنم تو دنیا چیزی به اندازه عشق خوشحالم کنه
    مرگ مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در اغوش کشیده نوازش می کند و می خواباند.

  6. کاربر روبرو از پست مفید Dreams end تشکرکرده است .

    meinoush (پنجشنبه 21 اسفند 93)

  7. #14
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    مثل قبل باز هم میگم شما اسیر ذهنتون هستی . ذهنتون و رمانتیک بازیهاش ، ذهنتون و تعبیر و تفسیر های بدون آگاهی دقیق و منطق عقلانی اش ، ذهنتون و آبیاری احساسات ، ذهنتون و راه گم کردگی ، ذهنتون و میل به مرثیه سرایی ، ذهنتون و سناریو سازیهای بی پشتوانه ، ذهنتون و اشتغال آن به آمال و آرزوهای بدور از واقع بینی ، ذهنتون و متهم کردن خدا و دعا و ..... و ..... در یک کلام ذهنتون و زیادی جدی گرفتنش به جای خاموش سازی و در مهار آوردنش


    امیدوارم اگر واقعاً درد دارید و در پی درمان هستید و در پی ایجاد تشکیک در رابطه بین بنده ها و خدا و عباداتی چون دعا و طلب نیستید به جای اینکه بگذارید فرصتهای خوب زمان و زندگی از دستتان برود توجهی به همه راهنمایی های داده شده تا کنون بنمایید و از مقاومت در برابر تغییر دست برداشته و خود را دریابید چون مطمئنم روزی که سالهایی را از دست دادید به همه این حرفها می رسید و آنوقت اسیر افسوس می شوید که چرا اون موقع گوش نکردم .

    موفق باشید





  8. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (سه شنبه 26 اسفند 93), capitan2 (سه شنبه 26 اسفند 93), Dreams end (چهارشنبه 27 اسفند 93), meinoush (سه شنبه 26 اسفند 93), کامران (پنجشنبه 28 اسفند 93), مهرااد (سه شنبه 26 اسفند 93), مصباح الهدی (چهارشنبه 27 اسفند 93), شیدا. (سه شنبه 26 اسفند 93)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 15 اسفند 94 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-12-15
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    1,751
    سطح
    24
    Points: 1,751, Level: 24
    Level completed: 51%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    134

    تشکرشده 120 در 36 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خودتو رها کن، نترس سقوط نمیکنی خدا دستتو میگیره، فقط باید ایمان داشته باشی به خودش نه به بنده اش

    مگه نمیگفتی برگشته؟ و از نامزدش جدا شده؟ آخرش چی شد؟
    ویرایش توسط فرشته مهربان : سه شنبه 26 اسفند 93 در ساعت 20:45 دلیل: حذف سطرهای غیر مشاوره ای

  10. 2 کاربر از پست مفید capitan2 تشکرکرده اند .

    Dreams end (چهارشنبه 27 اسفند 93), meinoush (پنجشنبه 28 اسفند 93)

  11. #16
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 اردیبهشت 03 [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Dreams end نمایش پست ها

    اگه این دنیا نبود من هم نبودم دیگه غصه ای هم نبود دیگه عشقی هم نبود عاشقی هم نبود دیگه تنهایی هم نبود
    من یه موجود رها شده در این دنیام هر روز چشمام رو به گریه مهمان میکنم و هر شبانه روز افسوس کارهای گذشته ام را میخورم اما هیچ چیزی عوض نمیشود
    به جز مردم خدا هم میگوید خودت کردی لعنت بر خودت باد البته بیراه هم نیست چون واقعا خودم کردم
    میگن زلیخا عاشق یوسف شد و بعد عاشق خدا شد چون چیزی را در خدا دید که یوسف نداشت
    اما من نتونستم عاشق خدا بشم چون چیزی رو در خدا ندیدم که عاشقش شم
    ولی کاش عاشق خدا میشدم تا این عشق از من جدا میشد البته خدا هم تنهایی را پر نمیکند چون خدا حرف نمیزند غذا نمیخورد ابراز محبت نمیکند
    ما یه مثال داریم که میگه خدا هیچ زشتی رو اسیر زیبا نکنه و من میگم خدا هیچ گنه کاری رو محتاج اجابت نکنه

    - - - Updated - - -


    متاسفانه هیچ کاریش نمیشه کرد
    با سلام و احترام
    گاهی مسائل روانشناختی و اعتقادی مراجعان در هم تنیده می شود. و خود مراجع هم متوجه می شود و حتی موردتاکید قرار می دهد. مثلا مصادیق فوق را که نقل قول گرفته ام نشان می دهد که شما یک بخش عمده مشکلاتت و تعارضاتت روانشناختی نیست و اعتقادی هست.
    لذا باتوجه به اینکه این تالار همدردی در خصوص مشاوره ازدواج و خانواده هست، اگر تمایل به مطرح کردن مسائل اعتقادی ، اجتماعی و غیره دارید پیشنهاد می دهم آن قسمت را در تالارهایی که در این زمینه فعالیت دارند مطرح کنید مثل انجمن تخصصی گفتگوی دینی یا اینکه در انجمن آزاد مطرح کنید.
    صرفا انجمن های مشاوره همدردی به صورت رایگان به مصادیق روانشناختی تاکید دارد و تاپیک هایی که به حاشیه های غیر تخصصی روانشناختی برود منتقل خواهد شد.
    البته اگر فردی پتانسیل های مذهبی دارد کدهایی به فرد می دهیم که از آن هم در جهت حل مشکلاتش بهره ببرد. اما اگر مراجعی اساسا در جهان بینی و هدف یابی و خودآگاهی و خداشناسی تعارضهایی دارد باید در سایتهای تخصصی این امر مطرح کند تا جواب کارشناسان این حوزه را دریافت کند و اینجا صلاحیت کافی و تخصصی در مسائل خداشناسی و غیره وجود ندارد.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  12. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Aram_577 (سه شنبه 26 اسفند 93), Dreams end (چهارشنبه 27 اسفند 93), meinoush (پنجشنبه 28 اسفند 93), فرشته مهربان (سه شنبه 26 اسفند 93), مهرااد (سه شنبه 26 اسفند 93), عشق آفرین (پنجشنبه 18 آذر 95)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    با سلام و احترام

    گاهی مسائل روانشناختی و اعتقادی مراجعان در هم تنیده می شود. و خود مراجع هم متوجه می شود و حتی موردتاکید قرار می دهد. مثلا مصادیق فوق را که نقل قول گرفته ام نشان می دهد که شما یک بخش عمده مشکلاتت و تعارضاتت روانشناختی نیست و اعتقادی هست.
    با سلام احترام
    من قبل از ایجاد تاپیک در این سایت با عالمان و بزرگان دین شیعه ساعت ها در مورد مشکلاتم گفتگو کرده ام و پیشنهاد خود این عزیزان بود که از روانشناسان و روانپزشکان معتقد به دین اسلام مشاوره بگیرم
    طبق احادیث معصومین روان انسان ارتباط مستقیمی با اعتقاد انسان دارد و این دو جدا از هم نیستند،مشکلات روحی و روانی همه انسانها مستقیما به اعمال و کردار و اعتقادات شخص بستگی دارد
    مسایل اعتقادی با مسایل روانشناختی از زمان خلقت انسان به هم امیخته بودند خداوند در قران هم به این مطلب اشاره کرده است. تفسیر (( کسانی که از یاد خدا غافلند و کافران هیچ وقت رنگ ارامش را نمی بینند ))) منظور خداوند از ارامش، ارامش جسمی نیست بلکه همان ارامش روحی و روانیست .

    عنوان تاپیک من این بود فوران عاطفی که برام مشکل ساز شده
    شکست در یک عشق ، تنهایی مطلق ، فوران احساسات عاطفی ، نا امیدی از اینده پیش رو ، هجوم افکار مزاحم ، فشار روانی غیر قابل تحمل ، همه این ها مسایلی هستند که من باهاشون روبرو هستم و همه این ها مسایل روانشناختی هستند و ریشه همشون به مسایل اعتقادی می رسه
    و همه این مشکلات مستقیما به مسله مهم ازدواج بر میگرده

    اگه این دنیا نبود من هم نبودم دیگه غصه ای هم نبود دیگه عشقی هم نبود عاشقی هم نبود دیگه تنهایی هم نبود
    من یه موجود رها شده در این دنیام هر روز چشمام رو به گریه مهمان میکنم و هر شبانه روز افسوس کارهای گذشته ام را میخورم اما هیچ چیزی عوض نمیشود
    به جز مردم خدا هم میگوید خودت کردی لعنت بر خودت باد البته بیراه هم نیست چون واقعا خودم کردم
    میگن زلیخا عاشق یوسف شد و بعد عاشق خدا شد چون چیزی را در خدا دید که یوسف نداشت
    اما من نتونستم عاشق خدا بشم چون چیزی رو در خدا ندیدم که عاشقش شم
    ولی کاش عاشق خدا میشدم تا این عشق از من جدا میشد البته خدا هم تنهایی را پر نمیکند چون خدا حرف نمیزند غذا نمیخورد ابراز محبت نمیکند
    ما یه مثال داریم که میگه خدا هیچ زشتی رو اسیر زیبا نکنه و من میگم خدا هیچ گنه کاری رو محتاج اجابت نکنه
    همه این حرفام مستقیما به همان فوران عاطفی و احساسیم بر میگرده به مشکلاتم به احساسات بدی که باهاشون روبرو هستم به همان مسایل روانشناختی و اعتقادیم بر میگرده

    از عالمان دینی پرسیدم من یه چنین مشکلی دارم دعا میکنم اما چطور باید بعد از دعا تلاش کنم تا به درمان برسم و بهم گفتند خداوند برای هر دردی درمان افریده دکتر روانشناس افریده دکتر روانپزشک افریده ادم با تجربه افریده برای تلاش برو به سمت چیزهایی که افریده و من گفتم سایت همدردی میتونه تلاش من باشه گفتند اره شاید خدا درمان تو رو تو همون سایت قرار داده باشه
    مرگ مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در اغوش کشیده نوازش می کند و می خواباند.

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 فروردین 94 [ 15:52]
    تاریخ عضویت
    1392-11-30
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    170
    امتیاز
    2,310
    سطح
    29
    Points: 2,310, Level: 29
    Level completed: 7%, Points required for next Level: 140
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    247

    تشکرشده 112 در 69 پست

    Rep Power
    28
    Array
    امیدوارم اگر واقعاً درد دارید و در پی درمان هستید و در پی ایجاد تشکیک در رابطه بین بنده ها و خدا و عباداتی چون دعا و طلب نیستید
    سلام
    ببخشید من این قسمت از حرفاتون رو متوجه نشدم
    منظورتون از تشکیک رابطه بین خدا و بنده ها چی هست؟؟
    و منظورتون از جمله واقعا درد دارید چی هست؟؟
    به جای اینکه بگذارید فرصتهای خوب زمان و زندگی از دستتان برود
    دقیقا همین طوریست و مشکل من هم همینجاست من دارم فرصت های زندگیم رو از دست میدم . من به لحاظ روحی خیلی خسته ام و متاسفانه تنهایی این خستگی رو چندین برابر میکنه
    و بخاطر نداشتن بعضی از چیزها مثل بودن یه خانواده در کنارم مثل پدر و مادر و یا برادر وخواهر و نداشتن تجربه و اگاهی کافی زندگیم شبیه یه کابوس وحشتناک شده
    وجهی به همه راهنمایی های داده شده تا کنون بنمایید و از مقاومت در برابر تغییر دست برداشته و خود را دریابید چون مطمئنم روزی که سالهایی را از دست دادید به همه این حرفها می رسید و آنوقت اسیر افسوس می شوید که چرا اون موقع گوش نکردم .
    من خودم خیلی دوست دارم عوض بشم و مسیر زندگیم رو تغیر بدم اما نمیشه نمی تونم . روزها حالم خیلی خوبه و به همه افکار هایی که اذیتم میکنند غالب میشم اما شب ها و یا زمانی که حس تنهایی به سراغم میاد دوباره افکار مزاحم بهم هجوم میارن و دوباره همه چی از نوع شروع میشه
    من هر شب تا 4 بامداد بیدارم هر کاری میکنم نمی تونم بخوابم خیلی وقت ها نه صبحانه میخورم و نه نهار چون اشتها ندارم البته از بس غذای بیرون خوردم حالم از غذاها داره بهم میخوره
    توی خیابون یا تو فیلم ها هر وقت یه دختر و پسر رو باهم میبینم اوتومات ذهنم به گذشته بر میگرده و همه خاطرات تلخ گذشته برام مرور میشن
    مثل قبل باز هم میگم شما اسیر ذهنتون هستی . ذهنتون و رمانتیک بازیهاش ، ذهنتون و تعبیر و تفسیر های بدون آگاهی دقیق و منطق عقلانی اش ، ذهنتون و آبیاری احساسات ، ذهنتون و راه گم کردگی ، ذهنتون و میل به مرثیه سرایی ، ذهنتون و سناریو سازیهای بی پشتوانه ، ذهنتون و اشتغال آن به آمال و آرزوهای بدور از واقع بینی
    من تو ذهنم فقط یه نوع خیال پردازی دارم اونم فقط شب هاست چون تنهام و کسی هم نیست که باهاش حرف بزنم می شینم با لپ تابم حرف میزنم اونم نه رمانتیک بلکه از کارهایی که انجام دادم میگم بعضی اوقات هم با خدا حرف میزنم و یا با یکی از معصومین
    البته چون لپ تابم جون نداره که حرف بزنه همه حرف ها رو من میزنم گاهی هم می شینم به دختر مورد علاقه قبیلم فکر میکنم البته نه اینکه باهاش زندگی کنم و یا تخیلات رمانتیک بسازم بلکه اشتباهاتی رو که انجام دادم و به دختره نگفتم دوستش دارم و چطوری شد دختره زود ازدواج کرد و چطوری شد عاشق شدم
    نه اینکه خدا رو متهم کنم اما ذهنم به دعاهایی که کردم و اعمال مذهبی که انجام دادم ناخدااگاه فکر میکنه
    ذهنتون و متهم کردن خدا و دعا و ..... و ..... در یک کلام ذهنتون و زیادی جدی گرفتنش به جای خاموش سازی و در مهار آوردنش
    من دوس دارم این افکار مزاحم رو خاموش کنم اما نمی تونم چند روز پیش یه جلسه علمی بود و من هم توش شرکت داشتم سخنران جلسه با همسرش اومده بود وسط سخنرانیش ایشون گفتند خدا یه زن خوب نصیب همتون کنه تا اروم بشین و بعد گفت من از خدا خواستم و بهترین دختر رو نصیبم کرد به محض اینکه این جمله رو شنیدم باز هم اون افکار مزاحم به سراغم اومد اونقدر شدید شد که دیگه نتونستم بشینم و پا شدم و فرار کردم تا به خودم اومدم متوجه شدم کیلومترها از شهر فاصله گرفتم
    مرگ مادر مهربانی است که بچه خود را پس از یک روز طوفانی در اغوش کشیده نوازش می کند و می خواباند.

  15. کاربر روبرو از پست مفید Dreams end تشکرکرده است .

    meinoush (پنجشنبه 28 اسفند 93)

  16. #19
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    شما تا به حال حضوری روانشناس یا روانپزشک مراجعه کردید؟

    ببینید من و خیلی از کاربرای اینجا معتقدند شما دارید اشتباه میکنید. شما هم به خاطر اینکه دارید بازی درمیارید و مدام دلیل میارید و مدام ناله میکنید و دارید خودتون رو گول میزنید قبول

    نمیکنید.

    هر چقدر میخواید اینجا صحبت کنید و پست بذارید، اما بدونید که شما در حال حاضر بیمار هستید و احتیاج به مصرف دارو دارید.

    خداوند هر دردی داده درمان هم داده. دلیلی نداره ما عمرمون رو هدر بدیم وقتی راحت میشه مسیر زندگیمون رو عوض کنیم. میدونم متوجه نمیشید چون متاسفانه قدرت منطق ندارید. همش

    بهانه .

    با شما نمیشه منطقی حرف زد. در واقع شما اونقدر غرق در بازی درآوردن و نمایش بازی کردن شدید که هیچ وقت با هیچ دلیل منطقی راضی نمیشید!! منطقتون صفره.

    با شما باید یه جور دیگه صحبت کرد.

    به نظر من تشریف ببرید پیش روانشناس و ادامه بدید تا بالاخره حداقل بفهمید!!! .

    وضعیت شما خنده دار نیست. کمی احمقانه است. در واقع کمی که نه بیشتر. معذرت میخوام شما نه بدبختی و نه بیچاره فقط دنبال بازی درآوردنی. تا خودتو بدبخت کنی. مطمئن باشید

    هیچ کس دلش به حال شما نمیسوزه و به حال شما با این چیزایی که گفتی افسوس نمیخوره فقط با خودش فکر میکنه که چه دلیلی داره یه انسان با این همه سلول که تو مغزش هست

    حتی نتونه به اندازه ی یک تک سلولی از خودش محافظت کنه؟

    دلیلش مشخصه. داره خودش رو دور میزنه و مثل یه بچه کوچولو که پاشو کرده تو یه کفش که حیون بیاره تو خونه بدون اینکه به فرداش و مریضیش فکر کنه عمل میکنه. البته بچه وضعیتش از

    شما بهتره. چون بچه مغزش کامل نشده اما شما....

    به هر حال من دیگه برای شما آرزو هم نمیکنم چون آدمی که مدام ناله میکنه و عمل نمیکنه چندان جالب نیست.

  17. کاربر روبرو از پست مفید شکوه تشکرکرده است .

    اثر راشومون (پنجشنبه 28 اسفند 93)

  18. #20
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    برای خاموش کردن افکار مزاحم دهن سطحی مرحله قبلیش این مینونه باشه که ناظرش باشی. یعنی خودت نشی همون افکار. بدونی اونا یه سری فکر و حرف هستن که میان و میرن و فقط نگاهشون کنی. تا حد ممکن درگیرشون نشی. احساسی نشی. و هر وقت هم که داشتی احساسی می شدی به خودت یاد اوری کنی که اینا یه تعداد حرف هستن از ذهن. اینا تو نیستن. یه بخش کوچیکی از تو هستن نه تمام تو. و تو فقط اگاهانه نظاره اشون می کنی و نمی ذاری درگیری احساسی پیدا کنی باهاشون. این یه مرحله قبل از خاموش کردن افکار مزاحم میشه.

    برای خاموش کردن افکار نمی دونم برای کسی که تم مذهبی داره چه کاری خوبه. حتما راه های زیادی هست. مثلا همون ذکر گفتن ها هم همین کارو می کنه. اما در کل کارهایی مثل یوگا و مدیتیشن که تسلط بر ذهن رو دارن از طریق ارام و خاموش کردن ذهن و افکار مزاحمش یه راه می تونن باشن. تاپیگ بهار زندگی و اقای sci رو یادته؟ اونم همین تمرین های مدیتیشن بود اما ساده اش.
    به نظر خودم هر چیزی که فکر رو مدیریت کنه و نظم بده هم خوبه. کامیپوتر خوندی ریاضیات و مسایل مختلف ریاضی هم احتمالا خوب باشن. نظم دارن و گم نمیشی توی بی نظمی.

    یه نگاه به خودت بکن. به حز اینکه عاشق شدی و به عشقت نرسیدی مشکل دیگه ای داری؟ اینهمه ادم که به عشقشون نرسیدن.
    تو یادمه خودت دفعه دوم نخواستیش. جدا شده بود دیگه. ببین یه تصمیمی گرفتی خوب اگه نمی خوای تصمیمت رو و فرصت داری برو دنبال عشقت. اما اگه نه و درسته که بذاریش کنار خوب بذارش کنار.

    واسه تنهایی. کلی کار هست. حیوون. کمک به ادما مثلا خیریه ها گروه ها و نهادها. کارای جدید یاد گرفتن. تکمیل کردن کارهای قدیمی کتاب خوندن فیلم دیدن یه مهارت جدید یه زبان جدید و ....

    به جز احساس غم که داری هیچ مشکلی نداری. پس تلاش کن تا حست رو خوب کنی. عادت شده برات غصه خوردن. سعیت رو بکن که این عادت رو از خودت دور کنی.


  19. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    Dreams end (پنجشنبه 28 اسفند 93), parsa1400 (پنجشنبه 28 اسفند 93), مهرااد (پنجشنبه 28 اسفند 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. دعوای مادر شوهر - چطور با مادر شوهرم کنار بیایم (دخالت های مادر شوهر)
    توسط عسلک در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 29 دی 91, 23:48
  3. دعواهای همیشگی وحل نشدنی
    توسط ghamar در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 00:32
  4. عواملی که موجب پایان یک رابطه می شوند
    توسط keyvan در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 10 شهریور 91, 23:56
  5. نامزدم عوض شده !
    توسط melisaa در انجمن عقد و نامزدی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 19 آبان 90, 13:31

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.