به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 39 , از مجموع 39
  1. #31
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    وای صبا وای صبا.......این اخرین پستیه که من تو این تاپیک میذارم....چون مثل اینکه فایده نداره.....چون روزی فقط سه تا پست میتونم بذارم به نظرم بهتره جای دیگه این پستا رو بذارم که صاحب تاپیک یکمی حرف گوش کنه

    کات کات کات.قطع هر گونه رابطه.چند بار بهت گفتم این واسطه گری ها رو بذار کنار. بذار کنار.

    کات یعنی چه؟یعنی اگر کسی به شما زنگ زد و گفت همسرت اینو میگه اونو میگه بگو نمیخوام چیزی بشنوم.هر حرفی داره خودش بیاد بزنه.والسلام.گوشی رو قطع میکنی و دیگه به تماسهای دوست مشترک جواب نمیدی ؟متوجه میشی؟


    باز میاد میگه به احترام اون اقا رفتم مراسم !!!! اون اقا کیه؟اون موقع که شما کتک میخوردی اون اقا بود که به احترام شما ،جلوی کتک خوردنت رو بگیره ؟!


    باز میاد میگه رفتم خونه کفشمو بردارم !!!! شما بدون کفش مونده بودی که باید میرفتی اون کفشو برمیداشتی ؟!!! خونه رفتن شما یعنی من بیچاره ام بدبختم داره دلم میترکه از بی توجهی ات..میام خونه بلکه یه دید به سرتاپای من بندازی...بلکی یه چیزی یه نشونه ای ببینم از اینکه تو میخوا من برگردم....

    انقدر بازی نخور...انقدر خودتو مسخره دست همسرت و دوستات نکن....یکمی اقتدار داشته باش....یکمی برای خودت ارزش قائل شو....متوجه میشی؟

    کات کن...هر نوع واسطه رو کات کن



    کات کات کات کات کات کات کات کات کات فارسی

    انگلیسی
    cut cut cut cut cut cut cut cut cut


    سپانیایی cortada cortada cortada cortada

    ترکی kesim kesim kesim kesim kesim

    فرانسوی coupe coupe coupe coupe

    عربی قطع قطع قطع قطع
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  2. 6 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    Blue friend (شنبه 15 فروردین 94), setare_000 (جمعه 14 فروردین 94), گیسو کمند (یکشنبه 16 فروردین 94), نادیا-7777 (یکشنبه 23 فروردین 94), آبی آسمان (جمعه 14 فروردین 94), بارن (جمعه 14 فروردین 94)

  3. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام عزیزمبه نظر خودت به صلاحته مرخصی بگیری که چی رو ثابت کنی بعد از یه هفته چکار میکنی??دوست شوهرت آدم قابل اعتماديه چطور شده ایشون کاسه داغترازآش شدن?به اینا فکر کردی !!به هیچ کس اجازه دخالت توزندگيتو نده عزیزم اگه صبر کنی همه چیز حل میشه کاری نکن که بعدا ازش پشیمون بشی و اگه یادت بیفته ازانجامش خجالت بکشی به نظر من هیچ ارتباطی نه با همسرت نه با هیچکس دیگه که به اون مربوط باشه رو نداشته باش اگه دوست همسرتون دوباره باهاتون تماس گرفت بگو من فعلا بلاتکليفم وزندگی خودمو دارم هروقت تکلیفم روشن شد درمورد این قضیه تصمیم گیری میکنم فعلا نمیتونم هیچ اقدامی کنمبزار همسرت بیاد ناز تو بکشه وبه بهترین شکل تورو به خونه برگردونه اينقدر عجول نباش عزت نفس داشته باش خودش ديريازود میاد سراغت

  4. کاربر روبرو از پست مفید آبی آسمان تشکرکرده است .

    بارن (جمعه 14 فروردین 94)

  5. #33
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 مرداد 96 [ 03:45]
    تاریخ عضویت
    1391-9-23
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    3,954
    سطح
    40
    Points: 3,954, Level: 40
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 196
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    90

    تشکرشده 35 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صبا خانم من دقیقا 4 ساله مشکل تو رو دارم با همسرم لطفا این متن مطالعه کن
    http://www.stopdivorce.blogfa.com/post-5.aspx

  6. کاربر روبرو از پست مفید ali.amamverdi تشکرکرده است .

    setare_000 (جمعه 14 فروردین 94)

  7. #34
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام..سلام علی اقا..موندم باهمسرت چیکارکردی..؟درست شد..چندماه طول کشید؟ما دوتا داماد دیگه داریم اقان..گل خانواده ماهستن واسه من فقط وضع مالیش وتحصیلاتش ازبقیه بالاتربود..اخلاقش صفر..اصلارفتارهایی داره خانوادهم شوکه شدن..هم خودش هم خانواده ش..حالا بری بازارسوال کنی همه رو اسمشون قسم میخورن..این اقایی هم بیشتر معتمد خودشون بود میگفت من شوکه شدم این سبک رفتاری رودیدم..چی بگم. یه ماه دیگه عروسی خواهرم فقط بخاطر اینکه مهمان ها ازخارج ازکشور بتونن بیان زود دارن عروسی میگیرن..همه فامیلای ما میان..عید معمولا ما مسافرت هستیم وکسی پیش ما نمیاد ومتوجه نمیشه...ولی عروسی مصیبت میشه واسم عین بمب میترکه..والله من سعی کردم تاالان جلوی چشمش نباشم وموفق هم بودم...تقریبا یک ماهی میشه که منو ندیده..رفته گوشی وایبردارخریده..مدام ان لاین و اف لاین بودن منو چک میکنه..میخواستم عکسموهم ازوایبربردارم که اصلامنو نبینه بعدباخودم گفتم بزار بفهمه بهم خوش گذشته عکس های جدید عید گذاشتم..اصلا موندم به معنای واقعی..حالا تهدید هم کرده سرکارنرو اگه بری میام محل کارت ابروریزی راه میندازم اسمت توی شناسنامه منه و حق رفتن نداری...وقتی کلید عوض کرده دیده خبری نیست..حالا دیگه شروع کرده به تهدید..میدونم اینکاررو میکنه ومیادمحل کارم ..من کارمند دولتم..چه بدبختی منو گرفته..

    - - - Updated - - -

    ازهمه بدتر اینه که بابام عکس العمل نشون میخواد بده به این تهدید شوهرم..امروز بهم گفت من بااین واسطه که خودشون قبولش دارن میرم پیش برادربزرگش تا تکلیف شو مشخص کنم..دست از این پیغام دادن برداره..یابیادحرف بزنه یابرای همیشه تمومش کنه..حالا بابامو چیکارکنم..؟؟؟بره بگه اوضاع فاجعه میشه..من بهش گفتم نرو من میرم سرکار..واسه خودش یه حرفی زده..مهم نیست من اهمیت نمیدم ..ولی کو گوش شنوا..دلم میخواد زود بمیرم از این اوضاع راحت شم..هرکی یه چی میگه..از طرفی شوهر من توانایی دادن کل مهریه منو داره یک دلیل اینکه اقا جلو نمیاد دلش تنگ نمیشه این پول توی جیبش.فعلا درحال انتقال اموالش به نام برادروپدرش..ازترس مهریه...هر دختری هم راحت جذبش میشه..بدبخنی من یکی دوتا نیست که..

  8. #35
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اسفند 95 [ 04:23]
    تاریخ عضویت
    1393-9-26
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    2,311
    سطح
    29
    Points: 2,311, Level: 29
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    55

    تشکرشده 86 در 28 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خانوم صبا
    با آرزوی حالی خوش و پایانی خوش برای فرجام کار شما.
    پستهای دوستان و مخصوصا مریم عزیز رو که میخونم حسرت میخورم. حسرت راهنماییهای زیبا و عدم گوش دادن و توجه شما.
    اگر شما یکبار دیگه از اولین پستتون شروع کنید به خوندن متوجه خامی بیش از حد خودتون میشید. تلاش بی ثمر و خسته کننده ای که نه تنها خودتون بلکه همسرتون رو هم آزار میده.
    اونجوری که من متوجه شدم و پاسخ شما بعد از پست دوستان رو خوندم به این نتیجه رسیدم که شما پستهایی که باشما قاطعانه برخورد شده رو پاسخ نمیدید ولی پستهایی که از درجه اهمیت کمتری برخوردارن رو پاسخ میدید. ضمن عذرخواهی از همه عزیزانی که زحمت پاسخ دادن رو کشیدن،حرف من مربوط به عملکرد صبا است،نه نادیده گرفتن زحمت عزیزان.
    خانوم عزیز شما کلافی رو باز کردی و دور خودت پیچیدی که ایمان دارم پایان خوشی نخواهد داشت. تمام تلاش شما فقط رفتن سر زندگی بود تا عید؟؟؟ حاصل نشد. تلاش شما امدن اقا به عروسی خواهرتون؟ حالا اگه شد و اومد من مطمینم شما با رضایت خاطر از فرصت استفاده میکنی و میری سر خونه زندگیت و این تاپیک رو از یاد میبری... چندسال بعد تاپیک جدیدی گذاشته میشه:بالاخره تموم شد... من موندم و یک دنیا حسرت!!!!
    صبای عزیز تو با تمام این کارها ارزش خودتو پایین آوردی و به همسرت رگ خوابت رو نشون دادی.
    عزیز من چقدر دوستان بهت گفتن از واسطه و پیام خودداری کن. تنها حرفت بعد از توصیه دوستان نشون دادن این بوده که تونستی مثلا پیام ندی....
    شما که گوییا وضع مالی خوبی دارید. دنیا خالی از یک جفت کفش بود؟ باید حتما همون کفش رو میپوشیدی
    فرمودید که اقا دستشون باز نیست و ماهی صد تومن به شما میدن. اون وقت همچین کسی مهریه بده اونم به شما؟
    خانوم صبا شما الان 25سالتونه. بر اساس کدوم ذهنیت بلند شدید رفتی ختم دایی اقا. چرا وقتی نمیتونید بگید که دلیل عقلانی قاطعانه ای ندارید، از احتراگ مایه میزارید؟ دقیقا به احترام چه کسی رفتید؟ به احترام مردی که شما رو از خونش بیرون انداخت و تا دوماه شما کلید خونه خودت رو نداشتی؟ به احترام مردی که شما رو به بهانه های واهی و بچگانه کتک زده؟ شما متوجه هستید که همسر شما به دهه 50تعلق دارن و الان ما در دهه 90 به سر میبریم. چرا رفتار ایشون رو جوری جلوه میدید که سن ایشون رو تحت شعاع قرار میده و به این فکر نمیکنید که این رفتارها برای یک فرد 34ساله واقعا جای تعجب داره.
    خدا میدونه دلیل تعویض مجدد قفلش این باشه که شما بعدا نتونید علیه ایشون حرفی بزنید چون دوباره قفل رو سر جاشون گذاشتن.
    شما چطور روی مردی حساب میکنید که قفل خونه روبه روی شما بسته و هیچ صحبتی مبنی بر پشیمونی نداشته. این آقا اونقدر به خودش ایمان داره که حق رو به خودش میده که جواب سلام همسرش رو نده اما با یک نگاه از پشت شیشه وادارش کنه دلش برای همچین مردی تنگ بشه. اونقدر به خودش ایمان داره که بیان کنه سر کار نرید و ... و .... و...
    لطفا قطعه های پازل زندگیتون رو درست کنار هم بچینید تا بتونید این معما رو حل کنید.
    خانوم....
    رفته گوشی وابردار خریده...این دیگه چه مدله؟ مدام آن و آف بودن شمارو چک میکنه؟؟؟؟!!!!
    خانوم همه دیگه وایبر دارن. و راهی برای فهمیدن این مساله وجود نداره که نشون بده چه کسانی مدام شما رو چک میکنن.ولی راهی هست که نشون بده شما چه کسانی رو مدام چک میکنید... شاید ایشون هم به دنیای مجازی وارد شدن تا به شما نشون بدن که چقدر بدون شما بهشون خوش میگذره.
    چون ظاهرا و اونجوری که خودتون قید کردید: ایشون از میزات علاقه شما آگاهن و شمایید که بهشون نشون دادید نگران طلاقید. پس دلیلی نداره ایشون شما رو چک کنن...
    نه هدف من و نه هدف هیچ کدوم از دوستان این نیست که نقایص نوشتار و تضادگفتار شما رو بهتون یادآوری کنیم و بهتون بگیم که این تاپیک متعلق به شماست و ما برای حل مشکل شما به این تاپیک سر میزنیم. لطفا کمی به عزیزانی که بهتون راهنمایی میدن احترام بگذارید. با این روند تاپیک شما به زودی بسته میشه. و متعاقبا معلوم نیست چطور زندگیتون...
    امیدوارم که نام کاربریتون رو به خاطر بسپارید و فراموش نکنید راهنمایی دوستانم رو...
    منتظر خبرهای خوب شما هستیم

  9. 3 کاربر از پست مفید Blue friend تشکرکرده اند .

    maryam123 (شنبه 15 فروردین 94), آبی آسمان (شنبه 15 فروردین 94), بارن (شنبه 15 فروردین 94)

  10. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 18 مرداد 96 [ 03:45]
    تاریخ عضویت
    1391-9-23
    نوشته ها
    59
    امتیاز
    3,954
    سطح
    40
    Points: 3,954, Level: 40
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 196
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    90

    تشکرشده 35 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saba.khaste نمایش پست ها
    سلام..سلام علی اقا..موندم باهمسرت چیکارکردی..؟درست شد..چندماه طول کشید؟ما دوتا داماد دیگه داریم اقان..گل خانواده ماهستن واسه من فقط وضع مالیش وتحصیلاتش ازبقیه بالاتربود..اخلاقش صفر..اصلارفتارهایی داره خانوادهم شوکه شدن..هم خودش هم خانواده ش..حالا بری بازارسوال کنی همه رو اسمشون قسم میخورن..این اقایی هم بیشتر معتمد خودشون بود میگفت من شوکه شدم این سبک رفتاری رودیدم..چی بگم. یه ماه دیگه عروسی خواهرم فقط بخاطر اینکه مهمان ها ازخارج ازکشور بتونن بیان زود دارن عروسی میگیرن..همه فامیلای ما میان..عید معمولا ما مسافرت هستیم وکسی پیش ما نمیاد ومتوجه نمیشه...ولی عروسی مصیبت میشه واسم عین بمب میترکه..والله من سعی کردم تاالان جلوی چشمش نباشم وموفق هم بودم...تقریبا یک ماهی میشه که منو ندیده..رفته گوشی وایبردارخریده..مدام ان لاین و اف لاین بودن منو چک میکنه..میخواستم عکسموهم ازوایبربردارم که اصلامنو نبینه بعدباخودم گفتم بزار بفهمه بهم خوش گذشته عکس های جدید عید گذاشتم..اصلا موندم به معنای واقعی..حالا تهدید هم کرده سرکارنرو اگه بری میام محل کارت ابروریزی راه میندازم اسمت توی شناسنامه منه و حق رفتن نداری...وقتی کلید عوض کرده دیده خبری نیست..حالا دیگه شروع کرده به تهدید..میدونم اینکاررو میکنه ومیادمحل کارم ..من کارمند دولتم..چه بدبختی منو گرفته..

    - - - Updated - - -

    ازهمه بدتر اینه که بابام عکس العمل نشون میخواد بده به این تهدید شوهرم..امروز بهم گفت من بااین واسطه که خودشون قبولش دارن میرم پیش برادربزرگش تا تکلیف شو مشخص کنم..دست از این پیغام دادن برداره..یابیادحرف بزنه یابرای همیشه تمومش کنه..حالا بابامو چیکارکنم..؟؟؟بره بگه اوضاع فاجعه میشه..من بهش گفتم نرو من میرم سرکار..واسه خودش یه حرفی زده..مهم نیست من اهمیت نمیدم ..ولی کو گوش شنوا..دلم میخواد زود بمیرم از این اوضاع راحت شم..هرکی یه چی میگه..از طرفی شوهر من توانایی دادن کل مهریه منو داره یک دلیل اینکه اقا جلو نمیاد دلش تنگ نمیشه این پول توی جیبش.فعلا درحال انتقال اموالش به نام برادروپدرش..ازترس مهریه...هر دختری هم راحت جذبش میشه..بدبخنی من یکی دوتا نیست که..
    باور کن 4 ساله اون خونه پدرش هست من هم خونه خودم 4 ساله دارم میجنگم با این ظالمها من خانمم خونه رو ترک کرد رفت

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط ali.amamverdi نمایش پست ها
    باور کن 4 ساله اون خونه پدرش هست من هم خونه خودم 4 ساله دارم میجنگم با این ظالمها من خانمم خونه رو ترک کرد رفت



    - - - Updated - - -

    باور کن 4 ساله اون خونه پدرش هست من هم خونه خودم تنهام با دیوارها صحبت میکنم همش خاطرات این خونه تو ذهنمه فقط مبارزه کن نا امید نشو در حق من تو خیلی ظلم شده درسته اشتباهاتی داشتیم ولی این حقمون نبود 4 ساله دارم میجنگم با این ظالمها من خانمم خونه رو ترک کرد رفت ومن بدون که زندگی کنم دارم مهریه میدم اصلا نمیدونم چکار میکنه کجاست

  11. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    صبا جان میبینی که عزیزم 2 هفته بهش محل ندادی و گفتی تمایل به ادامه زندگی نداری ، اونم داره خودشو جمع و جور میکنه ، پس بهتره بری پیش مشاور خوب و فقط روی خودت کار کنی ، و دست از این رفتارای ناپخته و پرهیجان برداری.

    انشاءالله زندگیت همیشه توی مسیر صعود باشه.

  12. #38
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها خوب هستین ببخشید دیراومدم جواب شماهارو بدم..حرفای همه تون تا جایی که باشرایط من سازگاری داشت..گوش دادم..عمل کردم فکرنکنیدبی توجه بودم...ولی متاسفانه یاخووشبختانه مااشتی کردیم و اون روز 5 تا بزرگترحضورداشتن که ماحرف بزنیم ولی همش به مامیگفتن یه نقطه شروع مجددبزارین برای خودتون..به گذشته ها فکرنکنید..ازاین حرفا..ولی الان که یه هفته میگذره..بخاطرحفظ زندگیم کارموول کردم...متوجه شدم شوهرم فکرمیکنه من بهش دروغ میگم ولی بخدا من همه چیزرو بهش میگم حتی اگه به ضررم تموم شه..یعنی شعارخودم همین بوده..توی چشمای شوهرم هیچ نشانه ای ارعلاقه نمیبینم بهش اعتمادندارم..استرس دارم..همش فکرمیکنم دهنمو واکنم حرف بزنم بگه دروغگویی...اعتمادبه نفس اومده پایین..نسبت به همسرم خیلی سردهستم..حتی غذاخوردن واسم لذت بخش نیست...کارای خونه روانجام میدم غذادرست ممیکنم..ولی نمیدونم همسرم چه اصراری داره منوجلوی خانواده ش تحقیرکنه..بازم شروع کرده..بااینکه اون شب متعهد شد...من حسن نیت مو نشون دادم...ولی اون اصلا...خانواده ش هم هی طرفداری شودارن میکنن..هرحرفی بشه من میترسم..شوهرم مدام حرف طلاق دوباره میزنه...بچه ها میترسم..دلم راحتی وامنیت میخواد..اصلا دلم نمیخوادکنارش بخوابم..همسرم منطق خاصی داره کسی تا الان نتونسته بهش بگه که اشتباه داره..مشکل داره... همین حدی بگم که وقتی میگه اب سربالایی میره شما بایدبگید اره وگرنه هرگز نمیتونید قانعش کنید...بچه ها کلافه م....دلم میخوادخودکشی کنم..چیکارکنم...

  13. #39
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام عزیزم
    منم پیگیر تاپيکات بودم خوشحالم که به خواسته ات رسيديو رفتی سر خونه وزندگيت ،برات آرزوی موفقیت دارم

    تااونجاييکه من متوجه شدم شما اصلن به حرف دوستان گوش ندادی و فقط کار خودتو کردی یه چیز دیگه م از حرفای شما متوجه شدم اینکه خیلی عجولی اصلن صبر کردن توکارت نیست روی صبوری کردن خودت تا اونجا که میتونی کار کن صبور باش
    بگذریم که دیگه کارتم ول کردی که نباید این کارم میکردی ولی شما الان به خواسته ات که برگشتن پیشه همسرت بوده رسیدی الانم تا اونجایی که میتونی اطلاعات خودتو درمورد آقایون وزندگی مشترک بالا ببر که دوباره اختلافی بینتون پیش نیاد


    خواهر خوبم به قول خودت این همه تحمل واز خود گذشتگی واسه همسروزندگيت کردی الان که باید به هدفت برسی که یه زندگی آرومه میگی خودکشی کنم ? به نظرت اینجوری با این همه ضعفی که تو حرفاته موفق میشی زندگی تو ازنو بسازی?

    ببین عزیزم صبور باش درعین اینکه میخوای زندگی مشترکت رو حفظ کنی رو عزت نفس خودتم کارکن و خودتو دوس داشته باش تابتوني تو بقیه کارات موفق باشی



    دوست خوبم ،،خوب معلومه که شوهرت باهات بداخلاقی میکنه ،تحقيرت میکنه مخصوصا جلو خانواده خودش بهت بی اهمیته به حرفات گوش نمیده هیچ علاقه ای هم نشون نميده ...... ... اينکاراش طبیعیه میخواد امتحانت کنه میخواد ببینه توعوض شدي??

    عزیزم صبور باش وبه شوهرت توجه کن و تأیید ش کن حتی وقتی که میدونی اشتباه میکنه مثلا اینکه میگی حرف حرف خودشه همه‌ی مردا همينجورين خوب شما هم تایید ش کن اگه اشتباه باشه خودش متوجه هست نمیخواد شما بهش ثابت کنی

    عزیزم زنانگيتو ببر بالا سیاستهای زنانه داشته باش مرد تو تایید وتشويقو تحسین کن وازهمه مهمتر (انتظار نداشته باش )یه مدت به خودت قول بده که هرکاری میکنی به خاطر شوهرته و هیچ انتظاری ازش نداری اینجوری خیلی راحتتري

    خيالتم راحت باشه شوهرتم تو رو دوست داره فقط نیاز به یه کم زمان داره تا بتونه با گذشته کناربياد وتو باید با صبر ودرايت خودت این زمان و کم کنی
    صبورباش عزیزم در پناه خدا موفق باشي

    - - - Updated - - -

    سلام عزیزم
    منم پیگیر تاپيکات بودم خوشحالم که به خواسته ات رسيديو رفتی سر خونه وزندگيت ،برات آرزوی موفقیت دارم

    تااونجاييکه من متوجه شدم شما اصلن به حرف دوستان گوش ندادی و فقط کار خودتو کردی یه چیز دیگه م از حرفای شما متوجه شدم اینکه خیلی عجولی اصلن صبر کردن توکارت نیست روی صبوری کردن خودت تا اونجا که میتونی کار کن صبور باش
    بگذریم که دیگه کارتم ول کردی که نباید این کارم میکردی ولی شما الان به خواسته ات که برگشتن پیشه همسرت بوده رسیدی الانم تا اونجایی که میتونی اطلاعات خودتو درمورد آقایون وزندگی مشترک بالا ببر که دوباره اختلافی بینتون پیش نیاد


    خواهر خوبم به قول خودت این همه تحمل واز خود گذشتگی واسه همسروزندگيت کردی الان که باید به هدفت برسی که یه زندگی آرومه میگی خودکشی کنم ? به نظرت اینجوری با این همه ضعفی که تو حرفاته موفق میشی زندگی تو ازنو بسازی?

    ببین عزیزم صبور باش درعین اینکه میخوای زندگی مشترکت رو حفظ کنی رو عزت نفس خودتم کارکن و خودتو دوس داشته باش تابتوني تو بقیه کارات موفق باشی



    دوست خوبم ،،خوب معلومه که شوهرت باهات بداخلاقی میکنه ،تحقيرت میکنه مخصوصا جلو خانواده خودش بهت بی اهمیته به حرفات گوش نمیده هیچ علاقه ای هم نشون نميده ...... ... اينکاراش طبیعیه میخواد امتحانت کنه میخواد ببینه توعوض شدي??

    عزیزم صبور باش وبه شوهرت توجه کن و تأیید ش کن حتی وقتی که میدونی اشتباه میکنه مثلا اینکه میگی حرف حرف خودشه همه‌ی مردا همينجورين خوب شما هم تایید ش کن اگه اشتباه باشه خودش متوجه هست نمیخواد شما بهش ثابت کنی

    عزیزم زنانگيتو ببر بالا سیاستهای زنانه داشته باش مرد تو تایید وتشويقو تحسین کن وازهمه مهمتر (انتظار نداشته باش )یه مدت به خودت قول بده که هرکاری میکنی به خاطر شوهرته و هیچ انتظاری ازش نداری اینجوری خیلی راحتتري

    خيالتم راحت باشه شوهرتم تو رو دوست داره فقط نیاز به یه کم زمان داره تا بتونه با گذشته کناربياد وتو باید با صبر ودرايت خودت این زمان و کم کنی
    صبورباش عزیزم در پناه خدا موفق باشي


 
صفحه 4 از 4 نخستنخست 1234

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.