به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 39
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها خوب هستین هیچکس نظری نداره....چراهیچکس پیام نمیزاره....همسرمن سخت رو موضع طلاق پافشاری میکنه...بچه ها چیکارکنم...شب عیدی چه بدبختی اومده سراغم ...میگن سالی که نکوست ازبهارش پیداست مثل واسه من ازاولش حرف طلاق...تصمیم داشتم یه شب برم خونمون بشینم باهاش حرف بزنم یااینکه به دوستش بگم بامن بیاد وسه تایی بشینیم حرف بزنیم ودوستش قضاوت کنه...نمیدونم بازباید ساکت بشینم...البته یه کاری کردم ..دوستش بهم گفت روز ی یه اس عاشقانه براش بفرست..یااینکه خاطرات مشترک روبه یادش بیار...اینکارروهم یه هفته انجام دادم جواب نداد...حالا دیگه نمیدونم چیکارکنم...یعنی شوهرم باکسه دیگه ای هست..؟؟ااصلا دلم نمیخواد به این موضوع فکرکنم....یعنی واقعا منو دوست نداره.....دلم برای خودم میسوزه...بعضی ازاین خانوما اینجا کامنت میزارن که شوهرشون زنگ میزنه ولی جوابشو نمیدن افتخارهم میکنن...بیاداستان زندگی منوبخونن عبرت بگیرن از رفتارشون باشوهرن درحسرت یه تلفن شوهرم هستم...

  2. کاربر روبرو از پست مفید saba.khaste تشکرکرده است .

    mohi (چهارشنبه 20 اسفند 93)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    عزیزم انشائالله خدا بهت صبر بده.

    طلاق آخرین راهه ولی همیشه بدترین راه نیست .

    کوتاه اومدن خوبه و کارسازه ولی نه همیشه

    خیلی ها چون کوتاه نیومدن زندگی رو باختن

    خیلی ها چون زیادی کوتاه اومدن زندگی رو باختن


    درسته همه قبول داریم نباید درصدی کسی رو به طلاق و کوتاه نیومدن تشویق کرد اما به شرطی که

    با طلاق نگرفتن و یا کوتاه اومدن آینده فرد تباه نشه و ضربه ای که زن داره تحمل میکنه اونقدری نشکنتش که بتونه واسه آینده ام رمقی داشته باشه نه اینکه به تیمارستان و بیمارستان بکشه کارش ، که چی که طلاق بده؟ کی گفته

    همیشه بده؟

    شما میگی زنهایی که جواب تلفن همسرو نمیدن بیان و عبرت بگیرن

    فکر نمیکنی شما هم عبرتی هستی واسه بقیه؟ فکر میکنی چرا به این روز افتادی؟ چرا شوهرت اینقدر راحت داره بازیت میده؟ عزت نفس ، احترام به خودت ، علاقه مندیهای دیگه مثل خانوادت اینا کجای زندگیتن؟

  4. 2 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    mercedes62 (شنبه 15 فروردین 94), نادیا-7777 (چهارشنبه 20 اسفند 93)

  5. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 مهر 96 [ 14:20]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    113
    امتیاز
    6,278
    سطح
    51
    Points: 6,278, Level: 51
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,296

    تشکرشده 173 در 70 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام ...غصه نخور و آروم باش سخته ولي ممكنه اصلاً به حرف دوست همسرت گوش نده تو همسرت خيلي بهتر از همه ميشناسي سعي نكن همه چيزو به دوست همسرت بگي چند روزبه همسرت هيچ كاري نداشته باش و از دوستشم خبري ازش نگير بذار هردوتاتون يكم آروم بشين بعد خودت برو خونتون و ببينش و باهاش حضوري ئر كمال آرامش و جراتمندانه باهاش صحبت كن...نيازي به منت كشي نيست ولي با محبت حرف بزن...نگران نباش تايپيك سوده 82 عزيز و بخوني اميدوار ميشي...ميتوني اين شرايط و تحمل كني

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    85
    Array
    نمیدونم چرا انقد مردا و زنا عکس همدیگه هستن .
    ایشالا سال جدید سال خوبی باشه برات .
    مردا راحت حرفای دلشونو نمیزنن خیلی چیزا حتما بوده که واسش مهم بوده تو رعایت نکردی الانم به یه زمانی احتیاج داره تا بتونه دوباره بیاد سمتت . برای ما خانوما درک اینکه اقایون به خلوت احتیاج دارن سخته . معمولا هم این مدت زمان براشون طولانی تره ...
    تو این فرصتو به شوهرت و خودت نمیدی
    میدونم خیلی سخته شوهرته نمیتونی بگذری
    اما متاسفانه حقیقت همینه و فقط اینجوری میتونی زندگیتو نجات بدی .
    این سمج بازیات دقیقا داره شوهرتو به سمت طلاق سوق میده
    سعی کن کنترل کنی
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  7. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    mohi (چهارشنبه 20 اسفند 93)

  8. #25
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها خیلی ممنون ...دیروز شوهرمودیدم وبهش سلام گفتم جواب منو نداد رفت داخل مغازه دوستش ولی چندلحظه مکس کرد اونجاوهمینجوری نگاهم کرد...بعمشاورم بهم زنگ دهم به دوستش گفته بود که منونشناخته...البته اینکه همسرممن ادمها یادش نمی مونه شکی نیست ولی دیگه من...امروززنک زد گفت سعی کن خودت بری خونتون وباهاش حرف بزنی..حالاا میخوام این کاررو بکنم امیدوارم موفق بشم..ولی نمیدونم رفتم خونه چطوررباهاش حرف بزنم...میدونم توی این مدت به دوستش گفته خانومم باخانواده م نمیسازه باهاشون خوب نیست...درصورتیکه اشتباه میکنه من طرز تفکرمم باهاشون نمیخونه واسه اینکه هیچوقت کدورتی پیش نیاد من زیادصمیمی نبودم تادعوت نمیکردن خونه خواهروبرادرش نمیرفتم ولی اونا می اومدن...ولی خونه پدرومادرش میرفتم....نمیدونم چه انتظاری داشت...اخه یه مرد چقدرمیتونه به خانواده ش وابسته باشه...بچه ها کمک کنید بگید چطور حرف بزنم جذب بشه..

  9. کاربر روبرو از پست مفید saba.khaste تشکرکرده است .

    mohi (شنبه 23 اسفند 93)

  10. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    دوست عزیز گفتنی ها گفته شد.....

    انقدر پر از تنش و استرس هستی که با این رفتارت و این ناپختگیت خودت داری زندگیتو میبری سمت دره.....

    بهت گفته شد انقدر پیله نکن....اعصابش خرد نکن....بذار دلش برات تنگ بشه.....اما شما فقط راه خودتو میری و دقیقا برعکس انچه که گفته شد عمل میکنی.....

    شک نکن که خودت داری راه طلاق رو برای همسرت هموار میکنی.....

    وقتی بهت میگم ولش کن یعنی و ل ش کن !

    یعنی بذار دلش برات تنگ بشه...یعنی بذار تو تنهاییاش فکر کنه...بذار ارامشش برگرده...انقدر مثل ادمهای ناتوان رفتار نکن..مردا بدشون میاد از این رفتارا ...بدتر در مقابل این رفتارا عکس العمل تند نشون میدن....

    حالا هی ما مینویسیم برات شما هی کار خودتو میکنی و اوضاع رو خراب و خراب تر میکنی.....مثل الان که در مقایسه با هفته پیش خیلی بدتر شده.....
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  11. 2 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    mohi (شنبه 23 اسفند 93), اقای نجار (شنبه 22 فروردین 94)

  12. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 دراستانه طلاقم.شوهرم وکیل گرفته...کمک کنید...

    سلام ...یچه ها به خودم قول دادم که دیگه کاری به کارشوهرم نداشته باشم البته تا قبل این هم کاری نداشتم..فقط اس میدادم اون نهایت روزی یکی..ولی دیگه اونم چندروز قطع کردم....ایشالله که به خیربگذره بدی قضیه اینه که ;روز شنبه دوستش بهم زنگ زد گفت دزد اومده خونه ما و شوهرم ازش خواسته که ازمن سوال کنه که خونه رفتم یانه و منم که کلید نداشتم به دوستش گفتم من نرفتم ولی همون لحظه رفتم خونه م دیدم واقعا فاجعه شده توی خونه م ...بمب ترکیده..وحشتناک بود...رفتارشوهرم اصلا بامن خوب نبود سرم دادزد گفت برو بیرون من بهش حرفی نزدم اومدم بیرون..ولی بعددوستش بهم زنگ گفت برادرش خیلی باهاش حرف زده ولی اون لج کرده لجبازیش بیشترهم شده...واینکه برادرش به دوستش گفته عروس ما باما صمیمی نبود...این دلیل محکمشون برای جدایی منه ...وازطرفی هم 27 اردیبهشت عروسی خواهرم اگه نیاد ابروریزیشو نمیشه جم کرد...اصلا از وقتی منو ازخونه بیرون کرده و کلید عوض کرد پشت هم بدمیاره ..داییش که خیلی جون بود گازگرفت و فوت کرد مرگ ناگهانی وحشتناک..باباش که همیشه سالم بود یه هومشکل قلبی پیداکرد وبیمارستان 6روز خوابید...و اینکه دزد اومد خونه...نمیدونم نمیفهمه چوب خداصداانداره...هرچقدرهم که زمان میگذره بیشترازخانواده ش متنفرمیشم...واسه خودم متاسفم که عاشق همچین کسی هستم بخخاطرش دارم غصه میخورم...واقعا خاک برسرمن..اخه چرا نمیتونم ازش دل بکنم...بچه ها راهنمایی کنید....<br>

  13. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 28 خرداد 94 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1393-12-18
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    1,952
    سطح
    26
    Points: 1,952, Level: 26
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 43.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    235

    تشکرشده 155 در 73 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلام خانومي عزیزم قرارنیست از کسی دل بکنی این خونه وزندگی هنوزم ماله تو ئه اصلن خودتونباز صبور باش یه مدت به شوهرت فرصت بده هیچ کاریم نکن این مدت ممکنه چهار پنج ماه طول بکشه تو این مدتم سعی کن خودتو تغییر بدی به خدا توکل کن خودتو به خدا نزدیک کن تابه آرامش برسی

  14. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 اردیبهشت 95 [ 02:16]
    تاریخ عضویت
    1393-12-26
    نوشته ها
    17
    امتیاز
    442
    سطح
    8
    Points: 442, Level: 8
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 39 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    من با مريم 123 خیلی موافقم
    بسه دیکه!!! خودتو جمع و جور کن، بزار اون بیاد نازتو بکشه!!اون میزندت از خونه بيرون میکنه شما روزی 1 بار اس میزنی بهش!!!
    شما رو انداخته بيرون بعد اصرار داری بری ختم داییش شهرستان!!!!!!وجه اشتراک شما با خونوادش چیه؟کیه؟...مسلما همسرت!!!!
    یه کمی به خودت بیا!برای خودت ارزش قاعل شووووووو!
    اگر جدا هم شدین یه دختر باوقار تو ذهنش بمونه،نه یه دختر آویزون که هر وقت یادت افتاد بگه اخیش از دستش راحت شدم!
    به خدا من اگه این مراسم تو شهر خودمون هم بود بدون همسرم نمیرفتم!!!!
    ببخشید اگر تند حرف زدم
    ولی مريم رو به حرفاش گوش بده!!
    وسعی کن با. همسرت رفتارت توام با ادب و احترام و نازی و وقار باشه

  15. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام بچه ها خوب هستین..همه حرفای شما درسته..ولیمتاسقانه یه مشکلی این وسط وجودداره خونهمادرم ومن خیلی بهم نزدیکه و پدرم و همسرم هردو در یک صنف بازار فعالیت میکنن ودوستان مشترک زیادی دارن..و قبل از عید فهمیدم تقریبا همه میدونن ما باهم قهریم وهرکسی به نوبه خودش خواسته با همسرم صحبت کنه..بخدا ما به کسی چیزی نگفتیم..هرکیاز روی خیرخواهی خودش خواسته کاری بکنه...بدون اینکه من بدونم وبخوام..قبل از عیدمراسم چهلم دایی همسرم بود یکی از همین دوستای مشترک که خیلی مورد اعتماد خانوادههمسرم هست اومد دنبالم و منو بابام رو بردمراسم..من فقط به احترام این اقا رفتم مراسم..و برگشتم..و بعدمتوجه شدم این واسطهو همسرش خیلی با همسرم وخانواده ش صحبت کردن..ولی هرگز نپرسیدم چی گفتن وشنیدن..روز سوم عید دوستش از کیش بهم زنگزد و عید تبریک گفت و بامن حرف زد ..منم بهش گفتم که دیگه تمایلی به ادامه زندگیندارم ..عیدو همه روزهارو خراب میکنه همه میدونن توی خونه ما چی میگذره.روز5 عیدرفتم خونه خودم که کفش مو از جاکفشی بردارم بیام..متوجه شدم همسرم کلید وعوض کردکه من بتونم برم داخل خونه..دوماه بود که کلید خونه رو عوض کرده بود و مننمیتونستم برم خونه که کاربه اینجا کشیده بود...بعد 10عید بود دوستش زنگ زد بهمگفت شوهرت چندروز پیغام فرستاده که حق ندارم سرکاربرم..البته همش بهم میگفت بعدعید نباید برم سرکار...منم به دوستش گفتم امتیاز به این بزرگی میگیره چی می خوادبده بجاش..بعددوباره دوروز دیگه دوستش بهم پیام دادکه شوهرم دوباره بهش زنگ زد وپرسیده واکنش من چیه ..چیکارمیکنم..دوستش همش بهم میگفت که یه هفته مرخصی بگیرببینچی میشه حالا بچه ها چیکارکنم توی این مدت هیچ تماسی باهاش نگرفتم و اس هم ندادمکلا قظع رابطه...حالا چیکارکنم..بنظرتون یه هفته مرخصی بگیرم..؟؟بچه ها راهنماییکنید..خسته شدم اخه پیغام فرستادن چه مسخره بازیه..


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ترس های مبهم و استرس
    توسط مدیرهمدردی در انجمن اضطراب و استرس
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 31 خرداد 92, 12:37
  2. داستان غم زندگیه من
    توسط پدربزرگ در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: جمعه 23 تیر 91, 11:05
  3. داستان زندگی کارافرین برتر کشور..احد عظیم زاده
    توسط بهار.زندگی در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 تیر 91, 14:49
  4. نقش ورزش در کاهش استرس(مدیریت استرس)
    توسط keyvan در انجمن تاثیر متقابل ورزش و روان
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: جمعه 21 فروردین 88, 10:57
  5. داستانی از عشق (داستان کوتاه)
    توسط هوشیار در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 شهریور 87, 17:12

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.