برادر عزیز جناب کوهیار سلام
خودتون خوب اشاره کردین....جایی هم شما مقصر بودین....من هم خودم این روزا رو گذروندم.و میفهمم وقتی از اول بنا رو کج میذاریم و طرفمون رو به یکسری چیزا عادت میدیم اخر سر همه کاسه کوزه ها سر خود ما میشکنه.وقتی با نیت حفظ زندگی، هربار هم که مقصر نیستیم پا پیش میذاریم و عذر خواهی میکنم وضعیت به جای بهتر شدن بد و بد تر میشه....
الان حس و حال شما رو خوب میفهمم..میفهمم که اگر پا برای اشتی کردن پیش بذارید این اتفاق دوباره تکرار میشه و اگر هم نذارید دارید عذاب میکشید.....
میخواهید یکبار بهش نشون بدین که شما هم بله...برای من خیلی سخته در این زمینه نظر بدم...شاید خیلی دیر، اما بالاخره فهمیدم که برای جلو بردن یک زندگی قلب هر دو نفر باید بتپه و هر دو باید برای حفظش تلاش کنند.....
شما باید یاد بگیرید چه زمانی عذر خواهی کنید و پا برای اشتی پیش بذارید و همسرتون هم باید یاد بگیره که لجبازی فقط و فقط اوضاع رو خراب میکنه....بالاخره این وضعیت باید درست بشه...یا رومی رومی یا زنگی زنگی.....
اصلااااو ابداااااااااا از امدنش به خونه جلوگیری نکنید.شما دنبال تنش نیستید و میخواین اوضاع رو درست کنید نه بدتر از اینی که هست....اگر این کارو بکنید کار به دادگاه و کلانتری و شکایت و ....میکشه و اوضاع بدتر میشه.
باید یه فکری کنیم...مثلا شرایطی ایجاد بشه که اشتی صورت بگیره اما نه مستقیما از طرف شما....مثلا از طریق یک دوست مشترک که یهو جریان شما رو بفهمه و بگه چرا باهم سر و سنگینین و .....شما هم به ظاهر انکار کنید نه و ....فکرایی از این قبیل....یا مثلا یکی از اقوام مطمئن شما و خانومتون رو دعوت کنه خونه شون و شما بگید نه نمیایم و ...بعد که دلیل پرسید بسپرید به خانومتون ....
اما اقای کوهیار انشالله زودتر اشتی میکنید و مشکلاتتون حل میشه ولی بعد از اشتی حتما حتما باید سنگاتون رو با همسرتون وا بکنید....که این کار مستلزم تلاش و انرژی زیاده....
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)