موضوع: با ناسازگاری همسرم چه کنم خسته شدم

سلام
همسرم دیشب از مسافرت اومد
امروز صبح بهم گفت مهلتت تموم شده شرکت رو کنسل کردی ؟
گفتم نه . گفت چرا گفتم اونجا تنها منبع درآمد منه تو میخوای شرکت رو کنسل کنم بعد منو طلاق بدی
گفت دقیقا همین کارو می خوام بکنم
گفتم چرا می خوای منو از نون خوردن بندازی بعد از طلاق چشمم به دست کی باشه
گفت وقت محضر می گیرم حالا که کنسل نمی کنی
داشت غر می زد تو چه بخوای زندگی کنی چه جدا شیم شرکت رو کنسل نمی کنی
گفتم آخه تا 4 سال دیگه قسط دارم تو می دی اونا رو ؟
گفت نه قرار نبود بدهی بالا بیاری
گفتم من تو یه سال 30 میلیون بهت دادم کمه ؟
گفت من تو شرکت خودم تو یه سال 300 میلیون در میارم (داشت غلو می کرد)
گفتم تو زرنگی من نمی تونم
گفت نه مسئله زرنگی نیست تو نمی تونی شکم خانوادت رو سیر کنی
گفتم داری تهمت می زنی من به اونا پولی ندادم
که گفت برو عقدنامه رو بیار آوردم به همراه شناسنامم
زنگ زد محضر گفت شرایط طلاق توافقی چیه
بعد به من گفت می گن دادگاه مدنی دو روزه رای صادر می کنه اگه مشکلی نداشته باشید
ما که مشکلی نداریم نه ؟
من هیچ چی نگفتم اشک می ریختم
صداشو بلندتر کرد ما مشکلی نداریم نه ؟ گفتم نه
داشت می گفت پول پیش خونه برای تو و....من هیچ چی نمی شنیدم دخترم منو بغل کرد من فقط آروم اشک می ریختم


- - - Updated - - -

خیلی بی رمقم نمی دونم چه کنم
بچه ها برام دعا کنید
من نمی تونم بدون دخترم زندگی کنم

یعنی وقتی منو نمی خواد به زور تو خونش بمونم ؟


بهش گفتم دخترم رو نمیدم اما اون به زور می گیره. 6 سالشه

- - - Updated - - -

یعنی واقعا دو روزه تموم میشه ؟

نوشته اصلی توسط zendegiye movafagh

امروز صبح بهم گفت مهلتت تموم شده شرکت رو کنسل کردی ؟
گفتم نه . گفت چرا گفتم اونجا تنها منبع درآمد منه تو میخوای شرکت رو کنسل کنم بعد منو طلاق بدی
گفت دقیقا همین کارو می خوام بکنم

قرار شد بحث نکنید.
حرف طلاق نزنید.
این جمله چه ربطی داره به حرف همسرتون؟


مشکل همسرت با شما، شرکت و کار هست.
تو تمام مکالمات و رفتارهایی که نقل قول کردی، فقط همین دیده می شه.

پیچ و خم و زیر و بمش را نمی دونم.
ولی اصل بهانه اش همینه.

یا تو این مسیر کاری که با هم داشتید غرورش بد جور آسیب دیده
یا حس بی عرضگی می کنه (حس می کنه شما باعثش شدید)
رقابتی که با شوهر خواهرتون داره و ....

شما می گی بین کار و زندگیم،
زندگیم برام در اولویته
خب پس چرا وقتی بهت می گه شرکت را کنسل کن و می دونی چقدر براش مهم هست، یه راهی پیدا نمی کنی؟

نمی تونی همه چیز را واگذار کنی به شوهر خواهرت؟
نمی تونی تمام سهم و مسئولیت هات را بدی به خواهرت؟ پدرت؟ برادرت؟

اگر زندگیت برات مهم تر هست،
خب همسرت داره می گه شرکت را بذار کنار. چرا نمی ذاری؟

اون فقط داره بهانه میگیره
چون خودش پیشنهاد داد با شوهر خواهرم شریک شم
الان هم قسطامو چی کار کنم ؟
یه شبه یهو بزنم زیر همه تعهداتم؟
همه چکام داره برگشت میخوره
من حداقل 6 ماه وقت می خوام که اینا رو جبران کنم
اون دقیقا می دونه اینا رو چون راستای کارمون مثل همه اما رقیب نیستیم
اون حتی حاضر نیست وقت بده
نمیگه تو نرو شرکت میگه همه چیزو باطل کن

- - - Updated - - -

خب من نمی تونم کارمو دقیقا عنوان کنم اما پروانه من قابل انتقال نیست و همه مدارک به نام منه و از نظر حقوقی باید حتی تعهد بدم که در صورت شکایت خسارت تک تک افراد رو میدم
اما با چه پولی ؟
باز می تونم با منشی ، خواهرم و ... اونجا رو کم و بیش اداره کنم اما اینکه کلا کنسل کنم
یه روز میگه برو شرکت بزن
یه روز یهو میگه برو منحلش کن
3 سال پیش هم من رو اخراج کرد و حتی هزار تومن بهم نداد در صورتی که کمک خیلی خیلی زیادی کردم که بدهی هاشو بدیم اون موقع

مردها لجباز هستند و مغرور یکم بیش از اندازه کله شق
امروز یک چیزی میگن فردا که سرد شدن چیز دیگه ای میگن روی دنده لج نباید انداخت.
بهتره با یک وکیل مشورت کنید اگر واقعا میخواهید اقدام کنید در غیر اینصورت به نظر بانو شیدا مراجعه کنید.

چه بخواهی ادامه بدهی چه بخواهی جداب شی هرکدام مشکلات خاص خودش را داره هول نشو قرار نیست اتفاقی بیوفته شما هم باید تصمیم گیری کنید در این مورد

اون منو نمی خواد اینا بهانه هست
شبا دیر میاد با ما هیچ جا نمی یاد
حتی رابطه نداریم
بعد از دوماه هم که بخواد رابطه برقرار کنه میگه با تو ارضا نمیشم
منو عصبی کرده . هرکاری از دستم برمیومد کردم چند ماه پیش گفت نرو نرفتم اما رقتارش هیچ تغییری نکرد که بدتر هم شد . حالا میگه کلا پروانتو باطل کن .

- - - Updated - - -

من الان یخ کردم فشارم افتاده
پرسنلم در مورد چکهای برگشتی شون و تاکید اینکه شب عید پول لازم هستن باهام حرف میزنن
اعتبارم رو دارم از دست می دم . زندگیم بدتر ازون
امسال سومین عیدی میشه که همسرم با ما عید دیدنی هم جایی نمی یاد

خوب باهاش صحبت کن.

ایشون که نمی خواد شما بخاطر چکهات بری زندان.
حتی اگر همسرش نباشی، مادر دخترشی و زندان رفتن را برات نمی خواد. مطمئن باش.

نمیگه تو نرو شرکت میگه همه چیزو باطل کن

خب پس مشکل تو نیستی
مشکل شرکته
مشکل رقابتی هست که با باجناقش داره
مشکل اینه که فکر می کنه یه بار توی شراکت با خودش غرورش را جریحه دار کردی (موفق تر بودی، مسلط بودی یا ... اینقدر که اخراجت کرد تا بهت بگه رییس منم)
یه بار هم توی شراکت با باجناق، دارید بازم بهش ضربه می زنید. موفقیت شما را سرشکستگی خودش می دونه.

من کاری به درست و غلط افکار شوهرت ندارم.
شما هم مختاری برای انتخاب.
اما این که می گی زندگیم و دخترم در اولویته، پس متاسفانه باید بپذیری که شوهرت نمی خواد از نظر کاری موفق باشی.
موفقیت شما را شکست خودش می بینه. دوست داره بهش وابسته باشی.