stu عزیز ممنون از راهنماییتون.راه حل هاتون رو به کار میگیرم حتما
maryam123 عزیز، من نا شکری نمیکنم , خدا نکنه این کار رو بکنم خدا رو هم شاکرم که شوهرم انقدر خوبه اما گاهی یکسری مسایل به ظاهر کوچیک ممکنه دغدغه فکری بزرگ بشه.
آنیتا 123 عزیز, من ظاهر برام یکم مهم بود منظورم قیافست, همیشه میگفتم قیافه طرف در حد معقول باشه کافیه شوهرمم قیافش خوب و نمکیه و با صورتش مشکلی ندارم, هیکلش هم زیاد زیاد برام اهمیت نداره فقط موهاش ناراحتم میکنه.. وقتی به عکس های عقدمون دقت میکنم میبینم اون موقع موهاش بیشتر بوده یکم, اما الان جلوش یکم کمتر شده چون موهاش میریزه..من بخاطر دیر شدن یا مسایل دیگه ازدواج نکردم چون موقعیتش خوب بود و مهمتر از همه سالم بود ازدواج کردم ...خودمم تو ذهن خودم خصوصیاتش رو با دیگران مقایسه میکنم تا به خودم بگم همه چیز ظاهر نیست اما فکرش از سرم بیرون نمیره.
zendegi عزیز,من ظاهر خوبی دارم همیشه به خدا میگم من رو به خاطر این افکار سرزنش نکن, نکنه یوقت موهای خودم بریزه یا اگر موهام بریزه شوهر منم اینطور فکر میکنه؟ سه خط آخر جوابتون خیلی خوب بود ممنون
zendegi movafagh عزیز, آخه ظاهر طرف یه چیزی هست که خیلی تو چشمه. من برادرمم عقد کردست , خوشگل و خوشتیپ هستش, دوستامم عقد کردن شوهراشون خوش اندام و مو دار هستن ( بخدا من دختر وقیحی نیستم چون این حرفا رو میزنم , خدا منو ببخشه) همش اونا رو میبینم میگم یعنی اگر منم با شوهرم عقد نمیکردم با یه همچین پسری ازدواج میکردم؟ من از اخلاقیات شوهرم هیچ ایرادی نمیتونم بگیرم بخدا فرشتست اما چی کنم این فکر لعنتی اذیتم میکنه
aloneman عزیز میخوام به شوهرم بگم بره دکتر پوست و مو , منم بی عیب نیستم , میدونم اما......
m.s.h عزیز , بخدا خیلی شوهرم رو دوست دارم جونم به جونش بستست, وقت هایی که میخوتم برم دانشگاهم که تو یه شهر دیگست کلی گریه میکنم اونجا هم که هستم همش دلتنگشم من بدون شوهرم میمیرم خدا خودش میدونه
آی تک عزیز ممنون از راهنماییت, ممنون که سرزنشم نکردی, راستش من به اندازه کافی خودم رو سرزنش میکنم سرزنش دیگران واقعا تاثیر منفی تری روم میذاره. پیشنهادی که دادی رو به شوهرم گفتم کلی استقبال کرد قرار شد هر ماه انتظاراتمون از هم رو به هم بگیم. راستش منم پیش خودم این فکررو میکنم کاش لااقل تو پر تر بود اون موقع راحت تر شاید با موهاش کنار میومدم هیکلش میشد یه دلگرمی برام اما متاسفانه....
sheedaa عزیز ممنون از جوابت , بهش گفتم پیشگیری کن میگه باشه اما دکتر نرفته.
من انگار این موضوع شده سوهان روحم , یکی از اقوام شوهرم عروس گرفته فهمیدم عروس دوست من بوده اون پسر رو ندیدم هنوز اما امشب میبینم همش میگم کاش شوهرش بهتر از شوهر من نباشه کاش مو نداشته باشه کاش.... اصلا نمیخوام مهمونی امشب رو برم . اما تا کی؟؟
تا میفهمم یکی از دوستان عقد کرده دلم میریزه میترسم شوهرش رو ببینم میگم نکنه موهاش خوب باشه, هیکلش خوب باشه یا کلی فکر دیگه
میدونم مشکلم در مقابل بعضی مشکلات اصلا مشکل نیست اما برام مهمه . خودتون رو جای من بذارید , هر چیزی جای خودش رو داره , اخلاق و شخصیت جای خود ظاهر هم جای خود
من از اینکه به شوهرم نگاه میکنم و تو این فکرم عذاب میکشم .عذاب
دیگه نمیدونم چی کنم
علاقه مندی ها (Bookmarks)