اين دقيقا همون چيزيه كه مي خوام بگم. افراد منفي. چيزي كه به راحتي از كنارش مي گذري. قبلا هم گفتم اينكه يه جانبه بر اساس مطالعات قبلي خودت شروع به صحبت كني باعث ميشه اين حس خشك بودنو به همسرت بدي. اينكه دقيقا سعي مي كني فقط چيزي رو كه تصور مي كني درسته بيان كني. بيا يه كاري كنيم. خودمون رو بذاريم جاي اون افراد منفي و تصور كنيم هيچي هم نمي دونيم و فقط مي خوايم حرفاي منفي بزنيم و البته حق به جانب! خب اولين اتفاقي كه ميوفته اينه كه لغت "منفي" حذف ميشه و جاشو لغت "منطق" مي گيره. حالا من با طرز فكر جديد به دنبال راه حل هاي جديد ... شما نمي توني تو يه جبهه كاملا مخالف با هسرت بايستي و بعد هم بتوني باهاش صحبت كني. معلومه كه هيچ كدوم نمي تونين با هم حرفاتون رو بزنين و فقط توپ هايي هستن كه به هم شليك مي كنين. به نظرم بهتر باشه يكم مهارت هاي انتقال عقايد و البته جذب عقايد رو تمرين كني و در موردشون مطالعاتت رو بالا ببري. حالا در مورد همين مثالي كه زدي اين رفتارو اجرا كن و توضيح بده چه جوري اينكارو ميشه انجام داد.
ستاره خانم کاش به جای تشکر چیز دیگه ای هم در دسرس بود تا حسمو بهتون منتقل کنم.
البته خیلی سخته چیزی که گفتین. خب اگه من در همون موضوع بخوام با دید بی طرف و بی اطلاع از همه چی برخورد کنم:
به همسرم میگم که چقدر حرفات جالب بود حتما اطلاعاتمو بیشتر میکنم.
و بعدش هم بدون رفتن به منابع خودم کاملا بی طرفانه تحقیق میکنم و با کلی شوق نتیجشو به همسرم میگم (راستش خیلی سخته بتونم تا این حد بی طرف باشم)
بله دقيقا منظورتون رو مي فهمم و خوشحالم كه خودت به اين مسئله واقفي. با صحبت هاي قبليم پس الان مي توني درك كني كه چرا برچسب خشك مذهب مي خوري.
مي دونم كه خيلي سخته آدم خودش خودشو بندازه تو موقعيت آزمايش ولي باور كن ديني كه از تقليد صرف ادامه پيدا كنه پيش خدا خيلي ارزش كمتري داره تا اوني كه با كلي چالش به وجود اومده. من فقط يه جمله ميگم يكم راجع بهش فكر كن. حتما شنيدي كه مي گن زماني كه امام زمان ظهور ميكنه با حرفايي كه ميزنه همه فكر مي كنن يه دين جديد آورده و حتي خيلي ها كه منتظرش بودن از مخالفاي سرسختش ميشن. يه لحظه با خودت فكر كن نكنه تو هم يكي از اونا باشي!!
همونطور که گفتم من خودم از صفر شروع کردم و تو هیچ چیز تقلید نداشتم. یه مثال میزنم دستتون بیاد : من کلا حجاب قبول نداشتم و خیلی چیزای دیگه رو اصن گناه نمیدونستم و به خاطر اجبار قانون و خانواده یه حجاب خیلی افتضاح داشتم! با اینکه تو خانواده نسبتا مذهبی بودم و تقلید کردن خیلی کار راحتی بود ولی من دلم نمیخواست راه خانوادمو برم .
اما وقتی راهمو پیدا کردم بله تو خیلی چیزا تقلید داشتم و فکر نمیکنم اشتباه باشه چون در اصول تقلید نباید کرد نه در فروع. و چیزایی که همسرم میگه رو من مثلا 5سال پیش برام دغدغه بوده و بهش رسیدم و خیلی کار سختیه که باز از صفر شروع کنمو ذهنمو تخلیه کنم. و غیر سختیش میترسم...
بله همینطوره که میگین که خیلی از چیزا عوض شدن و از حقیقت دور شدن.خدا عاقبتمون بخیر کنه.
تو وقتي سراغ شناخت بدي ها نمي ري پس از كجا مي خواي بفهمي كه داري راه درستو ميري؟!
يه مثال مي زنم. مردم شهر ايكس كه شهر محدوديه ميوه ي ايگرگ رو خوشمزه ترين ميوه روي كره زمين مي دونن! ولي آيا حرفشون درسته؟ تو باور مي كني؟ از كجا معلوم كه ميوه ديگه اي جاي ديگه دنيا خوشمزه تر نباشه؟ يا شايد هم بعد از چشيدن مزه همه ميوه ها بگي حرفشون درسته. اما حالا تصور كن اون ها روي اين ميوه تعصب خاصي دارن و تو از جاي ديگه ميوه اي رو خوردي كه به مزاجت خوش تر اومده. شايد هم اصلا فقط عقيده شخصي خودت باشه. حالا واقعا چه طوري مي خواي اينو به اونا ثابت كني؟؟
نمي دونم متوجه مثالم شدي يا نه ولي الان همسرت در مقابل تو اين حسو داره. تو بگو بايد چيكار كنه؟
کلیات حرفاتون رو عمیقا قبول دارم اما راستش این مثالتون رو نه. چون این مثال جایگاهشون نمیتونه هم تراز با مووضع ما باشه.
اعتقاد یک حقیقت درست داره اما مثال شما سلیقه ای هست که با آگاهی بیشتر یتونیم تغییرش بدیم (منظورم این نیست من بهش رسیدم نه ، اما دوست دارم و در تلاشم اینه که در این راه باشم)
!
علاقه مندی ها (Bookmarks)