به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 30
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 تیر 98 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1393-1-09
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    4,087
    سطح
    40
    Points: 4,087, Level: 40
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 63
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Veteran1000 Experience Points
    تشکرها
    75

    تشکرشده 20 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اقای خاله قزی عزیز
    ازار بدنی امریکا و اروپا و ایران ندارد.
    اولویت اول حفظ زندگی و بالا بردن کیفیت ان نیست. اولویت اول این است که ایشان زنده بمانند. نه این که با کتک خوردن تا مرز مرگ مغزی پیش بروند.
    و در رابطه با سوال هایتان در مورد اینکه دلیل و علت کتک خوردن ایشان چه بوده ، باید عرض کنم ازار جسمی هیچ توجیهی ندارد.

  2. 3 کاربر از پست مفید پامچال تشکرکرده اند .

    نیکیا (جمعه 17 بهمن 93), آنیتا123 (پنجشنبه 16 بهمن 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    با توضیحات مفصلی که شما دادید همسرتان فرد مستقل و منطقی و مهربان و مسئولیت پذیری به نظر میرسه . میشه دلیل اصلی عصبانیت و انفجار ایشون رو بگید ؟ دلیل اصلی کتک خوردن شما چی بوده ؟ اگر ایشون با مادرشون و خانواده شون مشکل دارند به شما چه ربطی داره ؟ شما چرا کتک خوردید ؟

  4. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 16 بهمن 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    257
    سطح
    5
    Points: 257, Level: 5
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا نمیدونم.
    الان توی این یک سال هیچ بحثی بین من و همسرم اتفاق نیفتاده.
    افتاده ولی مشاجره و ... نبوده. فقط مثلا چرا فلان کارو انجام دادی و با چند تا حرف مسیلع حل شده.

    باور کنید توی این چند وقت بارمادرش چندین بار بحثش شده.

    اینقدر روابط همسرم با خانواده ی من گرم و صمیمی هست. که من وقتی خوشحالش می بینم همه چیز فراموش میکنم.

    خودش وقتی میریم خونه ی مادرم خلی ذوق داره.

    ولی وقتی میریم خونه ی مادرش.ببخشیدا فقط مادره درخواست پول میکنه.


    بهتون بگم یه احوالپرسی درست و حسابی نمیکنه.

    ولی اگر بخوام تو یه جمله بگم.
    یک . مادره دوست داره ببخشیدا بر همه تسلط داشته باشه.
    دو. رفتار حرف های دیگران راجع به من و همسرم احساس میکنم به گونه ای است که مادرشوهرم زیاد خوشش نمیاد بشنوه.

    سه. همسرم از اینکه چنین خانواده ای داره و چنین رفتاری باهاش دارن ناراضی هست.

    چهار.هر موقع از خونه ی مادرشوهرم برمیگردیم به زبان میاره هر موقع میام خونه نادرم یه لیتر ازم خون میکشن.

    پنج. برادرشوهرم شیطنت زیادی داره.

    شش.مادرشوهرم دایم بهش متلک میندازه تو بی غیرتی و فلان و ...

    نمیدونم مطالبی که نوشته شد یه جورایی تحریک کردن همسرم از طرف اونا رو میرسونه یا نه.

    هفت.من یادمه وقتی حرفی زده میشد از طرف خانواده ی همسرم چه خواخر و چه برادر و ... یکی دو بار جلوی من غرورشو خورد میکردن. مثلا بهش گفتن تو یه تو دهنی میخوای و ...
    اگر حرف حرف اونا نمیشد.
    مادره میگه هر چی ما بگیم تو باید بگی چشم و از این جور حرفا.

    مثلا همین اواخر مادرشوهرم زنگ زد به همسرم و گفت خواهرت پاش شکسته تو باید خرجشو بدی و .... اونم در جواب گفت خواهر من شوهر داره نمی تونم. مادرش باهاش قهر کرده بود.واقعا دستمون خالی بود.منم همون لحظه اینقدر ناراحت بودم به گریه گفتم اینقدر من بدم که تو این یک سال مادرت یه زنگ نزد به من؟مگه من دختر اون خونواده نیستم؟شوهرمم گفت منم نمیرم به خواهرم سر بزنم.

    کلا تحقیر کردن شوهر من و وادار کردن شوهر من براشون کار عادی ای شده و این اثر منفی گذاشته.

    و منم همیشه سعی کردم تو جمعشون تا میتونم همسرمو ببرم بالا.چطوری.
    با تشکر کردن از زحماتش.
    با گفتن مثلا آقا فلانی و ...


    یه جورایی شخصیت من و همسرمو تخریب میکنن.

    مثلا من وقتی به همسرم میگم آقا فلانی.
    مادرشوهرم برگشت بهم گفت این مسخره بازی ها چیه دیگه و .... آقا کبه دیگه و ...
    جاریم به شوهرش میگه ابی.سریه بعد رفتم پیششوت دیدم جاریم به شوهرش میگه آقا ابراهیم.

    خیلی خیلی خیلی مسخرست.


    یه بارم رفتیم خونه ی مادرشوهرم بهش گفتیم پاشو آماده شو ببریمت بیرون.گفت امروز نه فردا بیا. اومدیم بیرون سوار ماشین شدیم شوهرم شروع کرد بع بد و بیراه گفتن به من.

    باور کنید من نه حرفی زدم و نه چیزی گفتم.فقط به مادرشوعوم گفتم پاشید بریم خوش میگذره.
    همسرم به مامانش گفت نه من فقط امروز میتونم ببرمت بیرون فردا خودم کار دارم.

    شاید مادرشوهرم دوست داشته به پاش بیفتم و التماسش کنم نمیدونم والا.

  6. کاربر روبرو از پست مفید نارگل۶۵ تشکرکرده است .

    نیکیا (جمعه 17 بهمن 93)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    زندگی خوبی دارید فقط تو مدیریتش کمی مشکل دارید!

    همسرتون هم فردی مهربانن هم مسولیت پذیر ، پر واضحه که علاقه زیادی هم بشما دارند!
    اینطور که من فهمیدم زندگیتون یک بارتا پای طلاق از جانب شما رفته اما این همسرتون بودند که با کوتاه اومدنشون باعث شدند که دوباره زندگیتون جون بگیره.

    به نظر من که همین کارشون جای تقدیر و تشکر داره! که ایشون همینقدر مرد بودن که پای اشتباهاتشون بایستند و قبول کنند که اشتباه کردند و عذر خواهی کنند.

    همینکه یک انسان بتونه غرورشو بذار زیر پا و قبول کنه خودشم اشتباهاتی داره خیلی خوبه.

    من درمورد فحاشی یا کتک زدند ایشون هیچ توجیهی ندارم چون بنظرم اصلا کار درستی نیست، یک زن هرچی هم بد باشه یک مرد حق نداره دست روش بلند کنه! یا حتی درمورد فحش دادن ، بنظرم یک انسان شخصیت خودش و خانواده ای که توش بزرگ شده و با فحش دادن به یک انسان دیگه میاره پایین .

    ببین پس من حق نمیدم به همسرتون تحت هیچ شرایطی شما رو کتک بزنند یا به خودتون یا خانواده تون توهین کنند.

    اما ما انسان هستیم ، همسرتون هم مثله همه ی انسان ها یک ظرفیتی دارند ، ببینید خودشون به یک جایی رسیدند که کارهای مادرشون و خواهرشون تایید نمیکنند، خب از طرفی حرف های مادرشون خواهرشون برادرشون هم باید تحمل کنند، دیگه این وسط اگه قرار باشه شما هم روزانه ایشون و سرزنش کنید خب یک جوری بالاخره عصبانیتشون تخیلیه میکنند.

    اولا بزرگترهای ایشون هر اخلاقی که داشته باشند احترام بهشون واجبه ! هم به ایشون که پدر و مادرشون هستند هم به شما که بزرگترتون هستند!
    پس میدونید که به بزرگتر نمیشه حتی "اوف" گفت.

    برای همین ایشون وقتی میرند خونه ی مادرشون ، مثله یک خازن توسط کلی بار منفی شارژ میشند ، طبیعیه که نیاز به تخلیه شارژ دارند ، درست زمانی که نیاز به آرامش دارند ، شما هم کلی سرزنشون میکنید بار منفی ای که ایشون نمیتونند تحمل کنند و شما چند برابر میکنید.

    خب این همه بار منفی وقتی به حد انفجار میرسه چه انتظاری غیر از کتک خوردن و آسیب به روح و جسم خودشون و شما که همسرشون هستید دارید؟

    انسان باید خیلی انسان قوی ای ؛ باید خیلی انسان بزرگ و با ایمان و اعتقادات بالایی باشه که از راه نادرست بار منفی و تخلیه نکنه!

    همسرتون بارها بارها به شما نشون دادند که خیلی قوی نیستند ، پس شما باید مطابق با ظرفیت همسرتون باهاشون رفتار کنید.

    کمی بیشتر درکشون کنید! ایشون نمیتونند به خانوادشون چیزی بگند، چون اونها بزرگتر هستند! از طرفی خانوادشونه ،وقتی میبینند خانوادشون از نظر خودشون و همسرشون مورد تایید نیستند احساس کوچیکی و خورد شدگی بهشون دست میده!
    از طرفی کاری از دستشون برنمیاد!

    خب سردرگم میشند! پس شما بعنوان همسرشون کمی بزرگوارانه تر ، بخشنده تر رفتار کنید!

    بی احترامی از بزرگتر میبینید ، اما سعی کنید به بزرگترتون شما بی احترامی نکنید ، و احترامشون به خاطر حفظ شخصیت و حرمت اول از همه خودتون ، دوم : همسرتون و سوم خانوادتون ؛ نگه دارید.

    شما خانومانه رفتار کنید ، گاهی باید بعضی چیز ها و نشنوید ، به گوشتون بگید بعضی حرف ها و بهتره نشنوی! برای امنیت و آرامش خودت بهتره!

    نشنوید تا بخاطر بی احترامی یکی دیگه ، مجبور نشید به خودتون و همسرتون آسیب بزنید و عکس العملش و روی همسرتون و زندگیتون پیاده کنید.

    فقط در حد رضای خدا و رضایت همسرتون با مادرشون رفت و آمد داشته باشید ، و زندگیتون وطوری مدیریت کنید تا خدایی نکرده رفتارهای شخص ثالث به زندگی شما دونفر صدمه ای نزند.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : پنجشنبه 16 بهمن 93 در ساعت 14:34

  8. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    نیکیا (جمعه 17 بهمن 93)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    257
    سطح
    5
    Points: 257, Level: 5
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    والا من حرف های خاله زنکی.نمیزنم.
    چون کامل توضیح ندادم.
    هر فردی یه برداشتی کرد. یکی گفت رفتید مسافرت دلشونو سوزوندین و ...

    والا بنده نه از حرف های خاله زنکی خوشم میاد و نه دوست دارم بزنم.

    نمیدونم شما چرا اصرار دارید بنده حرف های خاله زنکی میزنم.
    من گفتموحواشی زیاده و دوست دارم اگر کارم نقصی داره حلش کنم.


    من عنوان تاپیکم حل مشکل ربطه با خانواده ی همسرم و پر واضحه چی میخوام.

    در حین اینکه نمی خوام این اتفاقات دوباره اتفاق بیفته.چرا؟چون خسته شدم.چون اون دفعه ای که رفتم به خاطر کتک شکایت کردم و همسرم درخواست طلاق داد و بعدشم عذرخواهی کرد.
    من حتی حاظر به بخشیدن مهریمم شدم.
    چون جو اونها رو نمی پسندم.



    توضیحات کامل من خیلی چیزها رو شاید بهتر براتون روشن کرد.

    ولی میدونم فشارهای عصبی همسرم تو زندگی فعلی و قبلیش اینقدر زیاده که بخواد با کوچکترین تحریک از کوره در بره.

    من وظیفم سر زدن به خانواده ی شوهرم هست درست.
    ولی نمی تونم ببینم هر بار میرن اونجا تخریب شخصیتی میکنن.هر کسی محترمه. ولی جلوی بقیه جوری زفتار میکنن که مقصر من و همسرمیم.

    ولی وظیفم این نیست که هر چی بگن یا هر کاری کنن چیزی نگم.
    البته من با اونا هیچ موقع بحث نکردم.

    فقط به شوهرم گفتم خانواده ی من یا من له خانوادت بی احترامی کردیم؟

    این رفتارشون یعنی چی ؟

    دختر بیخیال.من درخواست طلاق ندادم.
    همسرم درخواست داد.
    من فقط برای کنترل کردن دستش ازش شکایت کردم. وقتی دارم حرف میزنم زبون هست با زبان حرف بزنه.

    چطور جرات دست بلند کردن روی حرف های بی ادبی خواهرشو نداره.

    ولی برای من جرات پیدا میکنه.

    من.کی به همسرم بی احترامی کردم که بخواد بی احترامی کنه.

    دایم مادرشوهرم به همسرم میگه.
    خواهرت زن مردمه نباید بعش چیزی بگی و ...

    کلا تربیت خانوادگیشون صفره.
    الان شما میگی من در برابر بس تربیتی سکوت کنم. به اندازه ی کافی سکوت کردم نتیجش شد تکرار رفتار غلط.

    ولی وقتی رفت و متوجه شد قانونی هم وجود داره یه کم کم حواسشو جمع کرد. و خودش اعتراف کرد که کارش اشتباه بوده.




    آقای خاله قزی.

    شما جایی از حرف های من بود که بگم جواب حرف های مسخرشونو بدم.

    من دارم میگم اونا دارن تخریب شخصیتی میکنن همسرمو.

    دارم میگم به همسرم میگن تو بی غیرتی.

    اگر شما بعنوان یه مرد لیت حرفا رو خاله زنکی میدونین.
    مطمینن همسر منم خاله زنکه.
    چرا باید اهنیت بده؟

    من اشتباه می کنم. میگم ناراحت شدن از بی احترامی مادرت.

    همسرم چرا به زبون میاره میگه هر بار لیتر ازم خون میکشن؟

    یک کم پس رفتار همسر مت خاله زنکانس. درسته؟

    ایشون فشار عصبی بهش میاد. من باید بگم عیب نداره و نازشو بکشم حس همدردی کنم.

    اونوقت اگر جلوی همسرم به من میگن تو بیخودی و فلان باید به همسرم دل داری بدم آخی ناراحت نشی ها بیا دلداریت بدم.

    وظیفه همسر من چیه اونوقت؟
    ویرایش توسط نارگل۶۵ : پنجشنبه 16 بهمن 93 در ساعت 15:07

  10. 3 کاربر از پست مفید نارگل۶۵ تشکرکرده اند .

    نیکیا (جمعه 17 بهمن 93), بارن (پنجشنبه 16 بهمن 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 16 بهمن 93)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    ممنون از توضیحات بیشترتون ، ببخشید من فکر کردم شما درخواست طلاق دادید.

    الان شما میگی من در برابر بس تربیتی سکوت کنم. به اندازه ی کافی سکوت کردم نتیجش شد تکرار رفتار غلط.

    ولی وقتی رفت و متوجه شد قانونی هم وجود داره یه کم کم حواسشو جمع کرد. و خودش اعتراف کرد که کارش اشتباه بوده.
    نه نمیگم در ارتباط با بی ادبی که بهتون میشه سکوت کنید. چون این عمل هم بنظرم کاملا منفعلانه است و خودتون و اذیت خواهید کرد ، میتونید محترمانه پاسخ بدید ، پاسخی که به بزرگترتون بی احترامی ای نشه !

    ولی بهتر هم هست ، کلا حرمت ها و حفظ کنید ، اجازه ندید پرده احترام بینتون شکسته بشه که منجر به حرف های ناراحت کننده ای بشه.


    اما اگه طوری برخورد کنید که کسی اصلا روش نشه به شما بی احترامی ای بکنه، اینطوری بهتره، مادر همسرتون بزرگتر شما هستند، شما کوچیکتر هستید ، اگه حرفی میزنند فکر کنید نشنیدید آخه به بزرگتر نمیشه چیزی گفت، خصوصا مادران که دل نازک هستند، شما میتونید فقط با همسرتون برید بهشون سر بزنید یک ساعت بشینید بعد هم باهم برگردید.

    هیچوقت تنها نرید که خدایی نکرده بخواین توهینی بهتون بکنند .

    به همسرتون بگید فقط بخاطر شما من میام ، اول از همه بخاطر احترام بشخصیت خودم ،چون در شآن من نیست که با بزرگتر هم قهر کنم، دوم بخاطر خواست شما ، برای حفظ آرامش زندگیم. باهم هفته ای مثلا یک روز یک ساعت و درنظر بگیرید و برید خونه مادرهمسرتون باهم برگردید.

    اینطوری شما بزرگوار بودنتون به همسرتون نشون دادید. نشون دادید چه انسان بخشنده ای هستید با وجود دیدن بدی از ایشون باز هم ایشون و بعنوان بزرگتر قبول دارید و به ایشون احترام میذارید.


    شما که شخصیت ایشون و میشناسید خب کاری به حرفاشون نداشته باشید سعی کنید حرف های اونها کمتر تو زندگیتون تاثیر بذاره.

    وقتی زنگ میزنید یا اونها زنگ میزنند در حد احترامش یک سلام و احوال پرسی کوتاه داشته باشید بعد اگه دیدید حرفاشون اذیتتون میکنه ، خب کاری و بهانه کنید و ازشون عذرخواهی کنید و حرف زدن و موکول کنید به آینده.

    چیزی که من متوجه شدم شما با همسرتون مشکلی ندارید ، تنها مشکلتون اینه که نمیتونید حرف های دیگران پشت در خونه اتون بذارید ، دارید با حرف ها ی آزاردهنده ی دیگران زندگی میکنید ، و آزار میبینید.
    خب شما هیچوقت نمیتونید خانواده ی ایشون و تغییر بدید ، شما فقط میتونید با تغییر خودتون زندگی خودتون درست مدیریت کنید ، اجازه ندید حرف های دیگران روی زندگیتون تاثیر منفی ای داشته باشند.

    درمورد پی بردن اشتباه همسرتون اینطور به قضیه نگا نکنید ، کمی نوع دیدگاهتون و عوض کنید، به این فکر کنید همسرتون چقدر شما و زندگیشون و دوست داشتند که به اشتباهشون پی بردند و عذر خواهی کردند. هیچکس و بزور قانون و دادگاه نمیشه مجبور به عذرخواهی کرد ، زمانی عذر خواهی موثره و باارزش که شخص مقابلتون به اشتباهش پی ببره! قبول کنه که اشتباهاتی داشته !این عذر خواهی باارزشه!

    - - - Updated - - -

    مثلا همین اواخر مادرشوهرم زنگ زد به همسرم و گفت خواهرت پاش شکسته تو باید خرجشو بدی و .... اونم در جواب گفت خواهر من شوهر داره نمی تونم. مادرش باهاش قهر کرده بود.واقعا دستمون خالی بود.منم همون لحظه اینقدر ناراحت بودم به گریه گفتم اینقدر من بدم که تو این یک سال مادرت یه زنگ نزد به من؟مگه من دختر اون خونواده نیستم؟شوهرمم گفت منم نمیرم به خواهرم سر بزنم.
    مثلا یک نمونه کاری که شما در اینجا میتونستید انجام بدید تا از یک دلخوری و ناراحتی جلوگیری کنید اینه:

    مادر همسرتون همچین درخواستی داشتند اون هم با حضور دامادشون ، همسرتون میتونستند خیلی محترمانه به مادرشون بگند ، من در حال حاضر همچین توانایی ندارم ، دوست داشتم کمکی کنم اما فعلا برایم مقدور نیست، خواهرم ازدواج کردند با وجود دامادمون درست هم نیست من در حوزه مسولیت های دامادمون دخالت کنم.

    اگه مادرشون دلخور شدند و بازهم قهر کردند، چون خواسته اشون غیر منطقی بود همسرتون یکبار میتونند برند خیلی محترمانه دوباره حضوری با مادرشون صحبت کنند و بگند من هم برای خودم مشکلاتی دارم اگه در توانم باشه به برادر و خواهرام وشما کمک خواهم کرد خوشحالم میشم . اگه بازهم قهر کردند میتونند به وظایف فرزندیشون طبق روال عادی عمل کنند مثله سر زدند به مادرشون یا کارهایی که قبلا میکردند .

    حتی میتونند به عیادت خواهرشون هم بروند . اگه برخورد مناسبی ندیدن یا باهاشون قهر کردند ، ایشون نباید ناراحت بشند چون وظیفه اشون و در حد توانشون انجام دادند دیگه اگه بقیه غیر منطقی ناراحت میشند مشکل همسر شما یا شما نیست.

    شما هم کافی بود همسرتون و دلداری بدید و بگید ، ایشون در حد توانشون خانوادشون و تامین کردند بهتره از این رفتار دلخور نباشند.

    شما با این کارتون میتونید فضا و از یک حالت متشنج و ناراحت کننده به فضای شادی تبدیل کنید.

    تازه مطمعن باشید وقتی همسرتون با مادرشون اینقدر محترمانه صحبت کنند مادرشون دیگه بهانه ای برای قهر کردند پیدا نمیکنند، وقتی ما خودمون بهانه ای برای قهر کردن و دلخوری دست اطرافیانمون ندیم اینطوری خودمون هم راحتتریم ارامش بیشتری خواهیم داشت.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : پنجشنبه 16 بهمن 93 در ساعت 15:40

  12. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    نیکیا (جمعه 17 بهمن 93)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    257
    سطح
    5
    Points: 257, Level: 5
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    ممنون از توضیحات بیشترتون ، ببخشید من فکر کردم شما درخواست طلاق دادید.



    نه نمیگم در ارتباط با بی ادبی که بهتون میشه سکوت کنید. چون این عمل هم بنظرم کاملا منفعلانه است و خودتون و اذیت خواهید کرد ، میتونید محترمانه پاسخ بدید ، پاسخی که به بزرگترتون بی احترامی ای نشه !

    ولی بهتر هم هست ، کلا حرمت ها و حفظ کنید ، اجازه ندید پرده احترام بینتون شکسته بشه که منجر به حرف های ناراحت کننده ای بشه.


    اما اگه طوری برخورد کنید که کسی اصلا روش نشه به شما بی احترامی ای بکنه، اینطوری بهتره، مادر همسرتون بزرگتر شما هستند، شما کوچیکتر هستید ، اگه حرفی میزنند فکر کنید نشنیدید آخه به بزرگتر نمیشه چیزی گفت، خصوصا مادران که دل نازک هستند، شما میتونید فقط با همسرتون برید بهشون سر بزنید یک ساعت بشینید بعد هم باهم برگردید.

    هیچوقت تنها نرید که خدایی نکرده بخواین توهینی بهتون بکنند .

    به همسرتون بگید فقط بخاطر شما من میام ، اول از همه بخاطر احترام بشخصیت خودم ،چون در شآن من نیست که با بزرگتر هم قهر کنم، دوم بخاطر خواست شما ، برای حفظ آرامش زندگیم. باهم هفته ای مثلا یک روز یک ساعت و درنظر بگیرید و برید خونه مادرهمسرتون باهم برگردید.

    اینطوری شما بزرگوار بودنتون به همسرتون نشون دادید. نشون دادید چه انسان بخشنده ای هستید با وجود دیدن بدی از ایشون باز هم ایشون و بعنوان بزرگتر قبول دارید و به ایشون احترام میذارید.


    شما که شخصیت ایشون و میشناسید خب کاری به حرفاشون نداشته باشید سعی کنید حرف های اونها کمتر تو زندگیتون تاثیر بذاره.

    وقتی زنگ میزنید یا اونها زنگ میزنند در حد احترامش یک سلام و احوال پرسی کوتاه داشته باشید بعد اگه دیدید حرفاشون اذیتتون میکنه ، خب کاری و بهانه کنید و ازشون عذرخواهی کنید و حرف زدن و موکول کنید به آینده.

    چیزی که من متوجه شدم شما با همسرتون مشکلی ندارید ، تنها مشکلتون اینه که نمیتونید حرف های دیگران پشت در خونه اتون بذارید ، دارید با حرف ها ی آزاردهنده ی دیگران زندگی میکنید ، و آزار میبینید.
    خب شما هیچوقت نمیتونید خانواده ی ایشون و تغییر بدید ، شما فقط میتونید با تغییر خودتون زندگی خودتون درست مدیریت کنید ، اجازه ندید حرف های دیگران روی زندگیتون تاثیر منفی ای داشته باشند.

    درمورد پی بردن اشتباه همسرتون اینطور به قضیه نگا نکنید ، کمی نوع دیدگاهتون و عوض کنید، به این فکر کنید همسرتون چقدر شما و زندگیشون و دوست داشتند که به اشتباهشون پی بردند و عذر خواهی کردند. هیچکس و بزور قانون و دادگاه نمیشه مجبور به عذرخواهی کرد ، زمانی عذر خواهی موثره و باارزش که شخص مقابلتون به اشتباهش پی ببره! قبول کنه که اشتباهاتی داشته !این عذر خواهی باارزشه!

    - - - Updated - - -



    مثلا یک نمونه کاری که شما در اینجا میتونستید انجام بدید تا از یک دلخوری و ناراحتی جلوگیری کنید اینه:

    مادر همسرتون همچین درخواستی داشتند اون هم با حضور دامادشون ، همسرتون میتونستند خیلی محترمانه به مادرشون بگند ، من در حال حاضر همچین توانایی ندارم ، دوست داشتم کمکی کنم اما فعلا برایم مقدور نیست، خواهرم ازدواج کردند با وجود دامادمون درست هم نیست من در حوزه مسولیت های دامادمون دخالت کنم.

    اگه مادرشون دلخور شدند و بازهم قهر کردند، چون خواسته اشون غیر منطقی بود همسرتون یکبار میتونند برند خیلی محترمانه دوباره حضوری با مادرشون صحبت کنند و بگند من هم برای خودم مشکلاتی دارم اگه در توانم باشه به برادر و خواهرام وشما کمک خواهم کرد خوشحالم میشم . اگه بازهم قهر کردند میتونند به وظایف فرزندیشون طبق روال عادی عمل کنند مثله سر زدند به مادرشون یا کارهایی که قبلا میکردند .

    حتی میتونند به عیادت خواهرشون هم بروند . اگه برخورد مناسبی ندیدن یا باهاشون قهر کردند ، ایشون نباید ناراحت بشند چون وظیفه اشون و در حد توانشون انجام دادند دیگه اگه بقیه غیر منطقی ناراحت میشند مشکل همسر شما یا شما نیست.

    شما هم کافی بود همسرتون و دلداری بدید و بگید ، ایشون در حد توانشون خانوادشون و تامین کردند بهتره از این رفتار دلخور نباشند.

    شما با این کارتون میتونید فضا و از یک حالت متشنج و ناراحت کننده به فضای شادی تبدیل کنید.

    تازه مطمعن باشید وقتی همسرتون با مادرشون اینقدر محترمانه صحبت کنند مادرشون دیگه بهانه ای برای قهر کردند پیدا نمیکنند، وقتی ما خودمون بهانه ای برای قهر کردن و دلخوری دست اطرافیانمون ندیم اینطوری خودمون هم راحتتریم ارامش بیشتری خواهیم داشت.

    عزیز دلم. گفته. با مهربونی و احترام گفته.
    ولی مادرش بهش میگه تو داری دروغ میگی و از این حرفا.

    ببین عزیز دلم همسر من هر چقدر به مادرش خوبی میکنه متاسفانه جواب عکس میگیره.

    چرا؟ چون مادره تمام حرفش اینه که باید هر چی من میگم بگی چشم. و السلام.

    ثانیا شوهر خواهر شوهر من فردی تنبل بیکار و معتاد تشریف داره. هی ترک میکنه دوباره میره سمتش.

    حدودا پانزده سال روال زندگیشون همینه.
    هیچی ندارن. خواهرشوهرم و مادرشوهرم همیشه از همسر من طلبکارن.

    مثلا به برادرشون میگن تو باید ما رو ببری مسافرت وظیفته و از این جور حرفا.

    ولی از وقتی من وارد این خانواده شدم که ای کاش نمیشدم. و واقعا هم پشیمونم. و خیلی هم خسته شدم.

    نمیدوت چرا همسر من نمیتونه بهشون بگه من متاهل شدم و خودمم یک سری وظایف دارم
    بی مسیولیتی شوهرای شما رو من نباید جبران کنم.

    من اصولا تو این کارها دخالت نمی کنم.

    ولی وقته همسرمو اذیت میکنن اونم منو آزار میده.

    حرصشونو سر من خالی میکنه.
    واقعا نمی فهمم دلیلش چیه.
    ظاهرا تو خانوادشون پدره مست میکرده و همه رو میزده. رو اینا تاثیر گذاشته.

    کلا نمیشه با همسر من حرف زد سریع داغ میکنه. جوش میاره.
    تا دو تا کلام میخوام باهاش درد و دل کنم داغ میکنه.

    در ضمن خواهراش شوهراشونو میزنن.
    ولی این خواهره که دومین باره ازدواج کرده شوهرش.یه.مقدار هیکلی زورش.نمیرسه بهش.

    نمیتونه بزنه. با شوهرش دعواش میشه شروع میکنه به تخلیه خودش رو زندگی من. اس ام اس های بی محتوا میده.

    کلا تیپ اخلاقیشون اینه که مشکلات زندگیشونو رو دیگران خالی میکنن.
    همسر منم خوب بچه اون خانوادست و مطمینا رفتارش مثل اوناست.

    خیلی بهش میگم بریم مشاوره قبول نمیکنه.
    ولی یه بار نمیدونم اعصابش سر چی خورد بود هول داد منو منم بهش گفتم هنوز دیه قبلیمو نگرفتما. و بهش گفتم درست رفتار کن.
    مشکلات کاری و ... سر من خالی نکن.
    تو چطور مردی هستی؟ چطوری از دلت میاد منو آزار بدی؟
    از خونه رفتم بیرون .یه دور بزنم بیام خونه.
    دیدم رفته سراغ کشوی وسایل من و شناسنامه و ... رو برداشته.
    قشنگ حس میکنم شکایت کردم به خاطر کتک کاری و ... دیگه میترسه دوباره این اتفاق بیفته.

    بهش گفتم من جز تو کسی رو ندارم.
    من کاری به کار کسی ندارم.
    من به کسی بی احترانی نکردم.
    واقعا تو چطور شوهری هستی که اجازه میدی مادرت و خواهرات و حتی برادرت جلوی تویی که مرد من هستی تکیه گاه من هستی. جلوی داماد خواهرت مرد غریبه توهین کنن؟

    واقعا هیچ جوابی نداره بهم بده.

  14. کاربر روبرو از پست مفید نارگل۶۵ تشکرکرده است .

    نیکیا (جمعه 17 بهمن 93)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    بهرحال قبول کنید، همسرتون و خانوادشون انتخاب خودتون هستند پس بهتره به انتخاب خودتون احترام بذارید.
    همسرتون بخاطر نوع زندگیشون و خانواده ای که داشتن، کمی کنترلشون زود از دست میدن و عصبانی میشند، شما برای اینکه کمتر اسیب ببینید نباید لحظه ای که ایشون عصبانی هستن، حرفتون و بزنید، یا گله و شکایت کنید، هرچقدرم حرف شما منطقی باشه، باید زمان مناسبش و انتخاب کنید تا حرفاتون تاثیر مثبت داشته باشه تا منفی.


    وقتی میبینید از خانوادشون عصبانی هستند اون لحظه سکوت کنید یا تنهاشون بذارید تا کمی عصبانیتشون کم بشه وقتی آرومتر شدن بعد آروم باهاشون صحبت کنید .

    راستی بنظرم مشاوره و شما خودتون بدون همسر هم میتونید برید .فعلا شما روی خودتون و رفتارهای خودتون سعی کنید با کمک مشاور کارکنید.
    بعد همسرتون که متوجه تغییرات شما در زندگیتون شدند شاید به کمک گرفتن از مشاور راغب تر شدن.

    ** در اینجا هیچکدوم از کاربران غیر از مدیر همدردی مشاور نیستند، چنانچه به این قصد عضو شدید که یک مشاور مشکلتون و بررسی کند، میتونید از ایشون هم کمک بگیرید.

    موفق باشید.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : جمعه 17 بهمن 93 در ساعت 09:04

  16. کاربر روبرو از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده است .

    نیکیا (جمعه 17 بهمن 93)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 بهمن 93 [ 19:33]
    تاریخ عضویت
    1393-11-14
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    257
    سطح
    5
    Points: 257, Level: 5
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 9 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دختر بیخیال نمایش پست ها
    بهرحال قبول کنید، همسرتون و خانوادشون انتخاب خودتون هستند پس بهتره به انتخاب خودتون احترام بذارید.
    همسرتون بخاطر نوع زندگیشون و خانواده ای که داشتن، کمی کنترلشون زود از دست میدن و عصبانی میشند، شما برای اینکه کمتر اسیب ببینید نباید لحظه ای که ایشون عصبانی هستن، حرفتون و بزنید، یا گله و شکایت کنید، هرچقدرم حرف شما منطقی باشه، باید زمان مناسبش و انتخاب کنید تا حرفاتون تاثیر مثبت داشته باشه تا منفی.


    وقتی میبینید از خانوادشون عصبانی هستند اون لحظه سکوت کنید یا تنهاشون بذارید تا کمی عصبانیتشون کم بشه وقتی آرومتر شدن بعد آروم باهاشون صحبت کنید .

    راستی بنظرم مشاوره و شما خودتون بدون همسر هم میتونید برید .فعلا شما روی خودتون و رفتارهای خودتون سعی کنید با کمک مشاور کارکنید.
    بعد همسرتون که متوجه تغییرات شما در زندگیتون شدند شاید به کمک گرفتن از مشاور راغب تر شدن.

    ** در اینجا هیچکدوم از کاربران غیر از مدیر همدردی مشاور نیستند، چنانچه به این قصد عضو شدید که یک مشاور مشکلتون و بررسی کند، میتونید از ایشون هم کمک بگیرید.

    موفق باشید.

    عزیزم با حترام به مادرش گفته.
    ولی در مقابل مادرش جبهه گرفته که تو دروغ می گی.

    یه نکته. مادرشوهر من آدم دروغگویی هست.

    بهش میگم وقتی عصبانی هستی آب بخور.
    یه بار فرستادمش با لباس رفت زیر شیر آب سرد.

    گفتم حرف کسی رو پیش من نزن.
    اگرم نمی تونی خوب نریم خانه ی مادرت که یه لیتر خون ازت نکشن.

    عزیزم جلوش یه عالمه غذاهای مختلف میذارم قربون صدقش میرم. هر دسری که غکرشو بکنی براش تهیه میکنم.


    ولی وقتی به کلمه بخوام باهلش درد و دل کنم.
    سریع داغ میکنه. با آرامش من دارم حرف میزنم جلوی من گارد میگیره.

    جالب برام که مادرش وقتی داره قورتش میده و لحن حرف زدنش جلوی من چندان مطلوب نیست همون لحظه نمی تونه به مادرش بگه مثلا ناراحت شدم یا چیزی که تو دلشه رو بهش بگه.


    خلاصه. تا جایی که من میدونم.
    آثار زتدگی قبلیش و با رفتن تو خونه ی مادرش تو خونه ی من.

    ولی الان آثارش خیلی کم رنگ تر شد.

  18. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    مطلبی که من از دکتر باربارا دی آنجلیس در پاسخ به شیدا ی عزیز نوشتم دقیقا در مورد آزار جسمی و کتک خوردن یک زن از شوهرش بود. از کاربرانی که مطالب رو میخونن تقاضا دارم به جای متهم کردن دیگران به گفتن حرفهای خاله زنکی به منبع نوشته ای که گذاشتم مراجعه کنند و اگر وقت یافتن و مطالعه ی منبع رو ندارند لطفا از تخیلاتشون برای هضم نوشته استفاده نکنند...
    من توی پست اولم هم نوشتم که خودم رو در مقامی نمیبینم که جواب نارگل رو بدم... تنها چیزی که میدونم اینه که وقتی مردی همسرش رو تا حد مجروح شدن و مرگ مغزی کتک میزنه باید مقابلش ایستاد... همه ی ما بعضی اوقات تا حد جنون عصبانی میشیم... اما باید خودمون رو کنترل کنیم. شاید هم من اشتباه کنم. شیدای عزیز طی یک اقدام بزرگوارانه دلایلی که ممکنه من رو به اشتباه انداخته باشه رو توی یک پیام خصوصی برای من فرستادند و من حتما روی حرفهاشون فکر میکنم حتی اگه هیچوقت نپذیرمشون... کاربرانی که شیدا رو پخته و فهمیده میدونند بهتره کمی ادبیاتشون رو هم بهش نزدیک کنند...
    نارگل عزیز سعی کن به خودت مسلط باشی. حرفهات رو اول روی یک کاغذ بنویس بعد تا جایی که میتونی خلاصه اش کن و بعد اینجا تایپ کن... الان هدفت از این تاپیک دقیقا چیه؟ دقیقا میخای کدوم مشکلت با خانواده ی همسرت حل بشه؟سعی کن مشکلاتت رو خلاصه و شفاف بنویسی. به نظرم الان اولین قدم بازسازی رابطه ی شما با همسرت هست... همسرت اوایل زندگی هم شما رو کتک میزد؟ اولین باری که همسرت دست روت بلند کرد چند وقت بعد از ازدواجتون بود؟ شما توی دعوا واکنشتون چیه؟ فحش میدید؟ بیحرمتی میکنید؟ وقتی خودت عصبانی میشی سعی میکنی همسرت رو هم عصبانی کنی؟ اگه بخوای چند تا از اشتباهات خودت رو در رابطه با همسرت ذکر کنی اون اشتباهات چیا هستند؟ من تاپیکتون رو دنبال میکنم اما احتمالا این آخرین پست من توی این تاپیک هست پس از همین الان برات آرزوی آرامش میکنم و امیدوارم مشکلاتت حل بشه. موفق باشی.

    ویرایش توسط نیکیا : جمعه 17 بهمن 93 در ساعت 17:22

  19. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 18 بهمن 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:03 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.