به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 52
  1. #31
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    من دارم با صاحب تاپيك صحبت مى كنم، هر وقت بقيه ياد گرفتين به قوانين تالار احترام بذارين و نقل قول نيارين! بعدش مى رسيم به نحوه درست يا غلط صحبت كردن من
    بنده وقتى پست اين خانومو خوندم اينقدر عصبانى شدم كه خوب شد بيشتر حرف زشت ننوشتم، آخه دخترهاى ايرانى كى ياد مى گيرن يه كم به خودشون و به پدر و مادرشون احترام بذارن؟ دختر جوون و چشم گوش بسته اى هستن، كاملا از نحوه صحبت كردن دليل و منطق آوردنشون مشخصه، يه لحظه خودتونو بذارين جاى پدر يا مادر و خواهر برادر اين دختر، آخه از كى تا حالا هلو گير خيار ميفته؟ دختر بيست و چند ساله با مرد مطلقه ى ميانسال كه پدر يه بچه هست كه ميتونه جاى برادر كوچيكتر اين خانوم باشه!
    بعد ميگن گرم مزاجه! والا مردها از چهل سالگى به بعد تمايل جنسيشون كم ميشه و اوج گرم مزاجيشون واسه بيست و يكى دوساله، جورى نوشتن گرم مزاجه انگار با ايشون رابطه داشتن! آخه ادم با چهارتا دونه حرف كه پى به گرم و سرد بودن كسى نمى بره!
    نوشتن وضع مالى متوسط رو به بالا! بله اگر هم اينطور نبود پس ايشون تو اين چهل سال چى كار مى كرد؟ ديگه تو چهل سالگى يه مرد وضع ماليشم نتونسته باشه جمع و جور كنه تعجب داره، در صورتى كه يه پسر جوون آينده داره، شايد به سن اين آقا برسه كلى پيشرفت كرده باشه در كنار همسرش كه حتى تو خواب هم اين دختر به ذهنش نرسه!
    بعد نوشتن ايشون ميگه ازدواج ازدواج با مهريه كم! خب عزيزم ايشون الان شمارو بايد بذاره رو سرش حلوا حلوا كنه، آخه كدوم دختر خانواده دار درست حسابى اى ميره زن ايشون بشه با اين شرايط كه تازه تو فقط نصفشو نوشتى! ايشون الان با سر افتاده تو روغن، تو هم كه چشماتو بستى انگار نيستى تو جامعه نمى بينى اولين شرط ازدواج كفويت دو نفره، الان زن هاى همسن و سال اين آقا ممكنه به خاطر بچه ازدواج با اين آقا رو رد كنن اونوقت تو دختر جوون زيبا؟ حالا مساله بچه به كنار اون مهر طلاق و اختلاف سنى رو كجاى دلت ميذارى؟
    اينا همه ش واسه اينه كه پدرهاى ايرانى به دختراشون محبت خالص نكردن كه اين دخترها ميرن جذب مرد بزرگتر ميشن! كه با اون موهاى جو گندمى و چروك هاى گوشه چشمش بياد نقش پدر واست بازى كنه تا شوهر و پدر بچه ت!
    چند سال ديگه مياى تاپيك مى زنى عجب غلطى كردم اين مرد كه حوصله مهمونى و خريد و چهارتا كلمه حرف هم نداره! چه برسه به وظايف شوهرى و همون مسافرتى كه نوشتى عاشقشه، مى نويسى با بچه ش مشكل دارم، بى تربيته، بهم احترام نميذاره!
    عزيزم من تو دور و برم ديدم كه ميگم، يعنى الان اينقدر حرص خوردم كه ميخوام فقط فرياد بزنم، چشماتو وا كن

  2. 4 کاربر از پست مفید sasha تشکرکرده اند .

    M.S.H (شنبه 11 بهمن 93), فرين دخت (شنبه 11 بهمن 93), کیانا 93 (شنبه 11 بهمن 93), بارن (چهارشنبه 15 بهمن 93)

  3. #32
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 تیر 96 [ 08:10]
    تاریخ عضویت
    1393-6-06
    نوشته ها
    199
    امتیاز
    5,221
    سطح
    46
    Points: 5,221, Level: 46
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    149

    تشکرشده 449 در 170 پست

    Rep Power
    49
    Array
    بعضی مواقع خانم ها با روابطی که دارند از هم سن و سالها و یا حتی مرد تا ۶ یا ۷ سال بزرگتر از خودشون ابراز نا امیدی می کنند و اکثرن میگن روابط بچه بازیه و به همین دلیل میرن سراغ مردهایی با سن بالاتر و پخته تر.خوب این اشکالی نداره ولی شرایط این آقا به واسطه داشتن پسر نوجوان یه مقدار متفاوته.وقتی هم که بحث عشق و احساس میاد وسط دیگه منطق یک مقدار به حاشیه رانده میشه.همینکه شما اینجا اومدید یعنی هنوز دلتون قرص نیست به این وصلت.به هر حال این رابطه از نظر منطق اشتباهه.ولی بعضی خانوم ها توان این رو دارند که همه چیزو تغییر بدن جهت زندگیه زیبا.اینجا همه میگن این رابطه اشتباهه ولی باز هم بستگی به توان شما و دیدگاههای شما داره.زندگی از یه انسان به انسان دیگه و از یه رابطه به رابطه دیگه متفاوته.پس همه چی به شما برمیگرده و ایده آل های شما.
    میبینید که یکی ایده آلش شوهر جوونو عشق و حاله.یکی دندون مصنوعی و ...این ایده آلهای اشخاص متفاوته که من میمونم چی بگم.حتمن مرد این ایده آل هم بعد از بچه اول خانوم و هیکل به هم ریختشون میرن سراغ یکی دیگه یا حتی بعد از مریضی ناخواسته دیگری باعث سرافکندگی شوهر یا زن مقابل میشه.همه چیز بستگی به خود شما داره ولی این ازدواج از نظر منطق اشتباهه

  4. 2 کاربر از پست مفید Mr DaNi تشکرکرده اند .

    کیت کت (شنبه 11 بهمن 93), واحد (شنبه 11 بهمن 93)

  5. #33
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اسفند 93 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-11-07
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    305
    سطح
    6
    Points: 305, Level: 6
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوباره به همه ی دوستای خیلی خوبم که با راهنماییاتون واقعا یه جورایی دیدم رو به خیلی مسائل بازتر کردین.
    راستش برای اینکه بتونم چیزهایی رو که گفتین خیلی خوب درک کنم نیازمند مرور چندین و چند باره ی نوشته هاتونم!!!
    قبل از اینکه در باره ی نظراتتون چیزی بگم ترجیح میدم تا اول از همه تا یادم نرفته جزییات آخرین صحبتم رو با ایشون واسطون تعریف کنم .
    این نوشتن و تعریف کردن واقعا حس خیلی خوبی بهم میده و باعث میشه تا راحت تر بتونم همه چیز رو سبک و سنگین کنم!
    اینبار در مورد دلیل اصلی و جزیی طلاقشون پرسیدم .اول ایشون امتناع کردم و گفتن که مطرح کردن جزییات برای من زیاد جنبه ی خوب و جالبی نداره اما وختی اصرار کردم ایشون با اینکه صحبت در مورد جزییات طلاق اذیتشون میکرد اما خیلی آروم و شمرده برام همه چیز رو تعریف کردن و اون سه کلمه ی عدم تفاهم اخلاقی و جنسی و فرهنگی رو کلا توضیح دادن. که همه ی اینها شامل این ها میشد!
    این آقا اولین و تنها تجربه ی دوستی زندگیشونو با خانوم سابقشون داشتند و چون اونموقه سنشون کم بود و شناختی روی جنس مخالف نداشتن از روی کنجکاوی و شناخت دنیای جنس مخالف و البته علاقه ای کاملا طبیعی و ابتدایی با خانومشون دوست میشن که بعد از یه سال خانوم گیر میدن که بیا خواستگاریم .....
    این آقا واقعا از اول عاشق خانومش نبوده و قصد ازدواج هم نداشتن فقط میخواستن از طریق ایشون با دنیای بانوان بیشتر آشنا بشن ولی به دلیل اینکه نمیخواستن در حق خانوم نامردی انجام بدن و چون خودشون هم دوستی رو قبول کرده بودن پس به پای مسدولیتش ایستادن و علی رغم میل باطنی واقعی باهاشون ازدواج کردن.....
    این آقا و خانومشون از اول تناسب اندامی باهم نداشتن و خانومشون بسیار درشت هیکل و فوق العاده چاق بودن .... در طول ازدواج این آقا بارها در مورد ورزش کردن وحفظ تناسب اندام و هیکل و البته حفظ نظافت و پاکیزگی خانوم بهشون چندین و چند بار هشدار میدن ولی بنا بر گفته های خودشون خانوم ابدا اهمیتی به این مسائل و نیازهای شوهرشون نمیدادن. از اونجایی که بسیار تنبل بودن هر روز صبح تا 12 میخوابیدن و ورزش هم نمیکردن ... علی رغم اینکه شوهرشون هزاران بار در این موارد بهشون تاکید کرده بودند. تا خودشون رو عوض کنند اما نکردند!
    این آقا خیلی سعی کردن تا به خاطر بچشون با این خانوم بسازند ولی به گفته ی خودشون هر صبری یه پایانی داره ... ایشونم وختی دیدن که خانوم اصلا به این موارد اهمیتی نمیدن و نیازهای آقا براشون مهم نیست ( البته خانومشون به این دلایل سرد هم بودن!) در اواخر رابطه دیگه به خانومشون نزدیک نمیشدن .....به غیر از این موارد جسمی . تنبلی خانوم در انجام دادن امور منزل و خوابیدن و استراحت بیش از اندازه هم این آقا رو آزار میدادن!!! مورد دیگه اینکه میگفتن خانومشون شخصیتی داشتند که سر کوچکترین مسائل جنگ و دعوا راه مینداختن و داد و بیداد میکردن. همه ی اینها دست به دست هم داد تا آقا با خانوم سردی کنن و در آخر کار خانوم هم با خیانتشون با یک نفر دیگر به این رابطه برای همیشه پایان گرفت!

    دیگه اینکه خودشون گفتن که زیاد تمایل ندارن که با خانوم قبلیشون صحبت کنم چون کار درست و عقلانی نیست خب مسلما خانوم در مورد این آقا فقط بد میگه اما اگه خودم تمایل دارم به اینکار اشکالی نداره و کاملا حق دارم.....

    و حالا در مورد پسرشون که ایشون کاملا بهشون تفهیم کردن که رابطه ی ایشون و مادرشون برای همیشه به پایان رسیده و دیگه هم برگشتی در کار نیست. طوری باهاشون صحبت کردند که خود بچه به ازدواج مجدد پدر راضی شده!
    بچه از دیدن مادرش محروم نیست و هروخت که بخواد مادرش رو میبینه. این هم از صحبت های آخرمون!! در مورد مهر راستش بحث رو باز نکردم!
    ببینید دوستان بهتره یکمی از شخصیت خودم بگم تا بتونید راحت تر من رو بفهمید.
    درسته که من یه دختر جوونم اما خلاف دختر های جوون دور و اطرافم رفتار و منش و علایقم یه مقداری فرق دارن . من شخصیت آرومی دارم . ترجیح میدم به جای شور و اشتیاق داشتن و فعالیت های هیجانی یه گوشه ای ساکت و آروم انتخاب کنم بشینم و کتاب بخونم . شعر های شاعران قدیمی رو بخونم . موسیقی های آروم گوش بدم . خودم موسیقی بنوازم..... در کل از فعالیت و جنب و جوشی که اکثر جووتا دارن مبرا هستم و بسیار هم احساساتی و احساس دوستم.طرفدار آرامش و زندگی دور از تشویش و نگرانیم. برام مهم نیست که یه همچین زندگی ای تو قصر باشه یا تو کلبه ای دور افتاده . واسم اهمیتی نداره که شوهرم جوون باشه پیر باشه یا خوشکل و زشت! فقط دوست دارم شخصیت و علایقش یجورایی مثل خودم باشه .... اونایی که اینجور در موردم نوشتن کاملا درست گفتن!
    من ابدا کمال گرا نیستم . موقعیت مالی و اجتماعی و قیافه ی یه مرد ابدا برام ملاک نیست !!!
    ملاک من چیزهایی دیگه ای به غیر از ایناس.....چیزایی که قریب به 80 درصدشو در این مرد دیدم....
    اتفاقا خلاف تصور و گفته های شما دوستان، این آقا نه خیلی زیبا هستن و نه خیلی پولدار . قیافه ای کاملا معمولی دارن و البته وضع مالیشون هم اصلا عالی نیست . متوسط خوب یعنی اینکه یه خونه ی کوچیک دارن و البته یه ماشین کاملا معمولی..... پس نه پولدارن و نه خوش قیافه!!!!
    همین که دست کسی که باهاش زندگی میکنم به دهنش برسه برای من کافیه!
    ولی در مورد بقیه ی معیارام چیزی که منو واقعا بهشون علاقه مند کردن ... همشو در وجودشون دارن و من واقعا کنارشون این احساس آرامشو دارم!!!
    ببینید دوستان ! از من پرسیدید که آیا من خواستگار دیگه ای ندارم که به این آقا رو آوردم . باید بگم که خواستگار به غیر از ایشون دارم ولی برای من به مثال نداشتنشون میمونه چون اصلا با معیارهام مطابقت ندارن!
    با معیارهایی که میدونم اگه یکی نداشته باشتشون نمیتونم باهاش بمونم..... راستش من برای ازدواج نه مهریه ی زیاد میخوام و نه خونه و ماشین اما یه شرط مهم دارم که این شرطو اکثر آقایون نمیتونن بپذیرنش و مطمئن هستم که از بین 100 نفر مرد شاید فقط 20 نفرشون راضی به پذیرفتنش بشه!
    این آقا این شرط منو + 3 تا شرط دیگه قبول کردن و اتفاقا کاملا هم راضی و مشتاق بودن این موضوع برام خیلی ارزشمند بود.
    در مورد آقای امین . اولا از راهنمایی و توضیح دوبارتون خیلی ممنون حالا متوجه منظورتون شدم و البته حق کاملا با شخص شماست . در مورد آشناییمون بهتره به طور خلاصه اینطور بگم .
    من ایشونو در مرکز شبیر دیدم . به صورت کاملا اتفاقی برای بچه ها موسیقی مینواختن . ( هنرمند هستن) وختی که بین بچه ها دیدمشون که چقدر با محبت براشون ساز میزدن و همه غرق شادی بودن . چه شوخی های شیرین و قشنگی باهاشون میکردن و چه قدر شخصیت نرم و قابل انعطافی به عنوان یه مرد داشتن غرق خوشحالی شدم . فقط با لبخند پشت در سالن ایستاده بودم و غرق تماشاشون. (ایشون پشتشون به من بود صورتشونو نمیدیدم!) وختی کارشون تموم شد برگشتن و برای اولین بار همدیگرو دیدیم .من با لبخند شیرینی به لب و ایشونم با تعجب. بعدش خجالت زده شدم از اینکه اینطوری تو روی یه مرد ناشناس ایستادم و دارم به روش لبخند میزنم هول شدم و از اونجا رفتم. موقع بازگشت از مرکز باز هم باهاشون روبروی درب خروجی مواجه شدم و اونجا بود که ایشون سر صحبت رو باز کردن و همه چیز شروع شد...... با شناخت بیشترشون به صورت تلفنی ( به قصد ازدواج که از همون اول خودشون مطرح کردند این موضوع رو ) و فهمیدن زندگیشون و شناخت بیشتر بهشون علاقه مند شدم به این صورت.....
    دوستان الان صحبت هاتونو کامل میخونم .
    راستش اونجوری که تند یه روخونی کردم انگار اکثرتون مخالفید !
    L
    به نظر من دلیل طلاقشون غیر منطقی نبود......
    والبته من پسرشون رو هم دورادور میشناسم .... خیلی بچه ی خوب و آرومیه... خود من هم شخصیت تند جوشی ندارم و بسیار آروم و بسازم.
    واقعا نمیدونم چرا چرا چرا این همه اصرار دارم که همه چی بشه..... هرکاری میکنم نمیتونم این مرد رو از ذهنم بیرون کنم... نمیتونم......
    تصمیم گرفتم در این باره از خدا کمک بخوام....
    راستش قرار شد که اول خودم فکرامو بکنم و جواب مثبت یا منفی به آقا بدم و بعد اگه همه چی مثبت بود با هم بریم سراغ خانواده ی من برای جلب رضایت.....

  6. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 بهمن 93 [ 14:43]
    تاریخ عضویت
    1393-11-10
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    78
    سطح
    1
    Points: 78, Level: 1
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    8

    تشکرشده 10 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مجددا سلام دختر خوب
    با این مطالبی که بازم نوشتی بعضی جاهاش حس میکردم دارم رمان عاشقانه میخونم !!! مخصوصا اونجاش که نحوه ی آشناییتون رو نوشتی.اتفاقا این خیلی خوبه که تو نوشتن انقدر قوی هستی اما این خودش نشان از وجود احساسات پاک و عمیق در درونه توه.به شدت احساساتت بر منطقت چیره شدن اما نه 100% چون اگه اینجوری نبود اینجا با بقیه مشورت نمیکردی.پس منطقت رو تقویت کن و بیشتر رو عقل و منطقت تمرکز کن این مدت.اصلا نمیخواد عجله کنی واقعا فکر کن فقط و فقط منطقی فکر کن ( به خاطر این زیاد رو منطق تاکید میکنم چون خودت هم این موضوع رو قبول کردی که شخصیت آروم و ملیحی و ساده ای داری گلم )
    اونجام که گفتی موقعیت مالی و اجتماعی یه مرد واست مهم نیست من سوال واسم پیش اومد.یعنی اگه شوهر آینده ت تو جامعه قبولش نکنن واست اهمیتی نداره ؟!
    یا اینکه گفتی من ابدا کمال گرا نیستم ! عزیزم مگه میشه بشر که مخلوق خداست کمال گرا و بی نهایت طلب نباشه؟! این یه ویژگی ذاتیه که تو همه ی مخلوق های خدا هست تو وجود تو هم هست منتها به فعل درش نیاوردی و طرز فکر و ارزش گذاریت هات اساسا اشتباهن و ربطی به اومدن این آقا تو زندگیت نداره.بشین با خودت فکر کن ببین خدا واسه چی خلقت کرده اصلا ؟! به خودت فرصت بده که ارزش ها و معیارهای درست رو با فکر کردن پیدا کنی.
    ازت ممنونم که مشکلت رو اینجا مطرح کردی عزیزم چون بعضی وقتا آدمایی که از خارج به یه مسئله نگاه میکنن،احساساتشون مستقیما درگیر قضیه نیست راهکارهای بهتری رو ارائه میدن.

  7. 4 کاربر از پست مفید evergreen1993 تشکرکرده اند .

    کیت کت (شنبه 11 بهمن 93), واحد (شنبه 11 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93), دختر بیخیال (شنبه 11 بهمن 93)

  8. #35
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    خدا یا من قرار بود تو پست دوستان جواب نذارم اما.....
    اخه دختر خوووووووب ایشون موقع دوستی هیکل دختر ندیده بودن؟؟؟؟بعد چرا بصورت یه کار فوق العاده و فداکاری از ازدواج با همسر قبلیشون صحبت شده خوب حگهر کسی وظیفش پای کاراش و نسیولیت هاش بایسته.
    دوست گلم زن فوق العاده چاق نازا میشه ..... برو خانوم سابق ببین شاید تین اقا کلا وسواس داره.هنسرشون پا به سن گذاشته و بعد یه زایمان جاق شده این اقا افتاده دنبال دختر جوون.
    حتما خانوم سابقش ببین ..... ببین امکان مداره یه زن خودش رها کنه و تا ظهر بخوابه و....و دلیلی وجود نداشته باشه!شاید سرکوب میشده شاید انگیزه هاش کشته میشده و هزاران شاید دیگه.....
    دوستم خدایی نکرده تو یه روزی تو زندگی این اقا مریضی هورمونی بگیری یا هر چی این دختر جوون و گرم مزاج و خوش هیکل الان نباشی تکلیفت چیه؟؟؟؟توام باید بری بعدی بیاد؟
    این دلایل خیلی کلیشه ای بودن....خیلی خیلی خیلی.....خانوم اولش پیدا کن اگه قصدت ازدواجه؟

  9. 7 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    evergreen1993 (شنبه 11 بهمن 93), کیانا 93 (شنبه 11 بهمن 93), واحد (شنبه 11 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93), zendegiye movafagh (شنبه 11 بهمن 93), بارن (چهارشنبه 15 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  10. #36
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 فروردین 03 [ 00:47]
    تاریخ عضویت
    1392-4-02
    محل سکونت
    ایران
    نوشته ها
    1,961
    امتیاز
    33,036
    سطح
    100
    Points: 33,036, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 54.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    4,372

    تشکرشده 6,343 در 1,786 پست

    Rep Power
    0
    Array


    خانم دخترتنهای آسمان.

    چیزی که مسلمه احساست درگیرشده.همانطورکه اول هم به شما گفتم همه چیزبستگی به توانای های شما ومعیارهاتون داره بخصوص وبخصوص "خودشناسی" شما.وقتی خودتو بشناسی کمتراشتباه میکنی.

    درگیرشدن احساس شما در دوره آشنایی باعث میشه همه چی رو خوب ببینی . وقتی آدما رو دوست داشته باشی خطاهاشون رو نمیبینی یانادیده وکم اهمیت میبینی این خوبه ولی برای بعدازدواج خوبه قبل ازدواج مضره... شما میگی این شخص چون به من پیشنهاد دوستی غیرمتعارف نداده پس آدم سالمیه (اینم خطای شناختیه)خیلی ازافرادی که برای ازدواج دوست میشن حتی اگه قبلا اهل دوستی بودن این مواقع نشون نمیدن .اگه این شخص رو یه واسطه معرفی میکرد چه واکنشی نشون میدادی بهش؟

    خانم آویژه یه پست خیلی خوب براتون گذاشته حتمابخونش. دختران مجردی بودند که با مردانی بافاصله سنی بالا ازدواج کردند وحداقل به ادعای خودشون موفق بودند اما این مردهاچه ویژگی های داشتند؟مهمترین ویژگی اونها تغییرات مثبت وصادقانه ازقبل بوده.یه نکته مهم اینکه هنرمند یأ استاد دانشگاه بودن یا نخبه اقتصادی وسیاسی بودن به هیچ وجه نشانگر موفقیت اون فرد در زندگی مشترک نیست توی همین تالا رتایپیک زنی که با یک هنرمند ازداوج کرده پس از یک رابطه غافلگیرانه متوجه میشه اون فرد دچاراختلال سادومازخیست هست. دستوپای زن رومیبنده وجوراب روتوی دهانش قرارمیده.رفتاری خصوصی ازیک هنرمند ۱۸۰درجه خلاف رفتارظاهری ومنش هنرمندانه ش.

    من نمیخام بترسونمت شایدخواستگارتو باطنا ودر زندگی شخصیش هم خوش اخلاق وخوش مشرب باشه ،فقط میخوام ازفاز احساس خارج بشی یابه حداقل ممکن برسونیش تابه هرنتیجه وشناختی رسیدی به نسبت قابل اطمینان باشه.


    یک شاخص استاندارد برای ازدواج میگه اگر دونفرحتی بصورت غیرواسطه ای آشناشدند:ازهمون اول زیرنظرخانواده هامراحل شناخت روانجام بدن.این صرفابخاطر جلوگیری ازاحتمال ارتباط جسمی نیست بخاطر جلوگیری ازشناخت آمیخته با احساس هست .اینطوری آدمابیشترمجبورمیشن خودشون باشن. اگه زیادباهاش ارتباط چشمی برقرارکردی_اگه باهم پیامک غیرضروری ردوبدل کردید،اگه چه شفاهی چه به پیامک ازلفظ گلم ،عزیزم وغیره استفاده کردید همه و همه نشانگر اشتباه هر دوتاتون ودرگیرشدن احساس هست. وقتی درمورد خانمش حرف میزد او غایب بود هرکی یه طرفه به قاضی بره راضی برمیگرده ...


    توصیه میکنم عجله نکن بیشترصبرکن وحتما بصورت حضوری به مشاورخانواده مراجعه کن ببین مشاورچی بهت میگه واگه خواستی همسرش روببینی بامشاور درمیان بذار.اوخودش راهنماییت میکنه_مطالب این تایپیک وحتما لینکهایی که دراون هست رو باحوصله مطالعه کن اگه ذهن خودت به نحوه آشنانی وخواستگاری ،معیارهای ازدواج ومسائل اون روشن بشه براحتی میتونی تصمیم بگیری؛


    http://www.hamdardi.net/thread-36904.html#post366719
    ویرایش توسط ammin : شنبه 11 بهمن 93 در ساعت 14:16

  11. 4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

    فرين دخت (شنبه 11 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93), zendegiye movafagh (شنبه 11 بهمن 93), آویژه (شنبه 11 بهمن 93)

  12. #37
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دختر اسمانی خیلی خوب و رویایی نوشتی . به قول دوستمون انگار یه رمان عشقیه و تهش هم حتما باید وصال دو عاشق و معشوق باشه . اگه اینجوری به قضیه نگاه کنی نمیتونی تصمیم عاقلانه ای بگیری . حتما همسر سابق این اقا رو ملاقات کن و با هاش حرف بزن . اگه خودت نمیتونی یکی از نزدیکان مورد اعتمادت مثل خواهر یا مادرت رو بفرست یا با اون برو . شما زمان حال این اقا رو داری میبینی . و البته به دلیل درگیری احساسی فقط خوبیهاش رو میبینی . حتما گذشته اش رو هم بررسی کن . تو حق داری اینکار رو بکنی . اگر حرفهای ایشون درسته اگر ایشون بدون فکر ازدواج با دختری که دوستش نداشته دوست شده و فقط به خاطر احساس مسئولیت ازدواج کرده چه تضمینی وجود داره که در مورد شما هم این اتفاق نیافتاده .و اگر اینقدر از همسرش ناراضی و متنفر بوده چرا قبل بچه دار شدن طلاق نداده ؟ مطمئن شو که همسرش به اون خیانت کرده یا اون به همسرش .

  13. 4 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    evergreen1993 (شنبه 11 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93), zendegiye movafagh (شنبه 11 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  14. #38
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    ببخشیدها اما شمت ذوست دارید خودتون رو گول بزتید اگر خانومشونداز ابتدا با ایشون تناسب اندامی نداشتن ایشون اصلا چرا باهاشون ازدواج کردند ؟ ائن نامردی بود یا این که بعد از 10 سال بچشو ازش گرفته و بدون مهر و تنها فرستاده خونه باباش ؟
    بعضی وقتا ما می دونیم حقیقت چیه اما دوست داریم یه چیز دیگه بشنویم متاسفانه مورد شما جز این نیست
    حتما حتما حتما با خانومشون صحبت کنید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  15. 5 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    فرين دخت (شنبه 11 بهمن 93), کیت کت (شنبه 11 بهمن 93), واحد (شنبه 11 بهمن 93), هم آوا (شنبه 11 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  16. #39
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    دوست خوبم
    تا حدودی با نظرت در مورد اینکه آقایونی که زود ازدواج میکنن بعد از 30 سالگی هوس تجدید فراش میکنن موافقم و به قول شما در این خصوص موردهای بسیاری رو متاسفانه با افزایش وسائل ارتباط جمعی توی این 5 ساله اخیر دیدم اما باید بگم مردهای سن بالای مجرد هم بازم باید بررسی بشن که علت ازدواج نکردنشون چی بود و از نظر جنسی باید توسط یه سکس تراپ و از نظر روانی توسط یک روانشناس بررسی بشن که چرا تا به امروز با وجود موقعیت ازدواج موفق به اینکار نشدن حالا شما حساب کن که خواستگار شما باید چندین برابر و از چند جهت بیشتر بررسی بشه مثلا همونطور که دوستان گفتن ایشون انگیزه اصلی شون از متارکه چی بوده؟ همسر قبلیشون نظرش در مورد این آقا چیه؟ ایشون چرا مجددا میخوان ازدواج کنن؟ نظر خانواده خودشون در مورد ازدواج مجددا خصوص انتخاب شما چیه؟ از نظر جنسی توی کدوم دسته قرار دارند؟ برای پسرشون چه برنامه های دارند؟ برای شما چه آینده ای رو متصور میشن؟ و ...... هزاران سوال دیکه که الان حضور ذهن ندارم ... لطفا اول خودت راجع به جوابهای اونا فکر کن و بعد از خواستگارت پاسخ بخواه ... دوستان همدردی خیلی خوب اشاره کردن که در تمام دوران گفتگو با ایشون و همسر قبلیشون از یه مشاور و روانشناس کمک بگیر خیلی کارت رو آسونتر میکنه
    برات آرزوی موفقیت و خوشبختی دارم

  17. 5 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    evergreen1993 (دوشنبه 13 بهمن 93), کیت کت (شنبه 11 بهمن 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 12 بهمن 93), بارن (چهارشنبه 15 بهمن 93), شیدا. (شنبه 11 بهمن 93)

  18. #40
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 اسفند 93 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-11-07
    نوشته ها
    13
    امتیاز
    305
    سطح
    6
    Points: 305, Level: 6
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 17 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان مهربونم.
    این مدت نوشته هاتونو دوباره و چندباره خوندم و خوندم و با کمک شماها بود که موفق شدم از شدت احساساتم کم کنم و یه مقداری هم به عقلم رجوع کنم.

    در مورد دوست عزیزم اورگرین:
    در مورد پول و موقعیت اجتماعی همسر آیندم پرسیدید....
    این که جامعه همسرم رو بپذیره برام مهمه ولی اینکه بگم ایشون پولشون باید از پارو بره بالا و حتما ماشین آخرین سیستم و خونه ی آنچنانی باید داشته باشن .... نه!!!!
    من این چیزا واسم مهم نیست!!! نه اینکه اصلا برام مهم نباشه ولی در اولویت انتخابام نیست!!!
    اگه ببینم که طرفم خصوصیاتی رو که برام در اولویت هستن داره چشمم رو به روی چیزای دیگشون میبندم. قبلا هم گفتم همین که آدم درست و خوبی باشن و شرایط شغلی و مالیشون هم جوری باشه که بتونن یه زندگی عادی و معمولی رو بچرخونن من راضیم!!!
    در مورد کمال گرا بودن.... خب نمیدونم چجوری توضیح بدم! ببینید خیلی از دوستام به دنبال فردی همه چیز تمامن اما من نه... برای من دو سه موردی هست که خیلی ارزشمنده و اگه اونا باشه من چشمم رو حاضرم به روی نقص های دیگه خیلی راحت ببندم دوست مهربونم.
    با اینحال ممنون از نظر جامع و کاملتون.

    کیت کت مهربون!
    خب این خانوم جزو زنهای فوق العاده چاق با چاقی بیمارگونه که شما میگید نبودن ولی به نسبت من و شمایی با هیکل متعادل خب خیلی چاقتر بودن!! نازایی همونجوری که اشاره فرمودین برای خانومایی با چاقی بیمارگونست....
    در مورد بقیه ی صحبتاتون موافقم و به خاطر همینم هست دارم جدی و با مشاور حضوری قضیه رو پیگیری میکنم!

    جناب امین!
    توی پستتون سه تا جمله ی بسیار زیبا داشتید که واقعا تحت تاثیرم قرار داد ممنون از راهنمایی کاملتون و این جملات زیبای تاثیرگذار...
    در مورد چیزهای دیگه ای که گفتین راستش به جای منطقی بودن فکرم بیش از پیش به نقاط منفی تری گرایید.... آخه من از کجا بفهمم ، نه فقط من کلا دخترای جوون ؛ که شوهرشون واقعا چه جور آدمیه و چه شخصیتی داره؟؟!!!؟
    ازدواج مثه یه هندونه ی سربستست ما اگه خیلی تحقیق بکنیم فوق فوقش بتونیم به یه نیمه اش پی ببریم اما نیمه ی دیگش دست ما نیست! به نظر من این خانومی که اشارش رو کردید اگه با 10 تا مشاور مجرب دیگه هم صحبت میکردن نمیتونسن بفهمن که شوهرشون همچین رفتار وحشتناکی داره....
    نعوذ بالله... انشاالله برای هیچکسی پیش نیاد ...تصور این موضوع به اندازه ی کافی برام سخت و وحشتناک بود!
    خدا نصیب کسی نکنه....

    من دقیقا همون کاری رو کردم که شما و دوستان توصیه کرده بودید.... منتظرم سر نوبتم برم پیش مشاوری که ازش وخت گرفتم تا بتونم تصمیم درست تری بگیرم.

    واحد عزیز خواهرر مهربونم
    راستش من منتظرم اول برم پیش مشاور و بعد اگه صلاح دونستن برای ملاغات حضوری با خانوم قبلی اقدام کنم....
    در مورد بچه دار شدن این سوالو از آقا پرسیدم چون منم نظر شمارو داشتم!!!
    ایشون گفتن که کاملا ناخواسته اتفاق افتاد و بعدش هم به اصرار خود خانوم مبنی بر اینکه با نگه داشتن بچه زندگیشون بهتر میشه آقا هم رضایت دادن بچه رو به دنیا بیارن.....

    زندگی موفق عزیز.
    من دراینمورد باهاتون موافقم! اما خود آقا گفتن که اشتباه کردن و تقاص اشتباهشون رو هم دو ساله دارن میچشن.... ایشون به خاطر حفظ مسئولیت خودشون با خانوم ازدواج کردن اما سوال اصلی منم همین بود که اگه دوستش نداشتی چرا باهاش ازدواج کردی؟؟!!! اصلا چرا باهاش دوست شدی حتی به منظور آشنایی.... ایشون جوابایی دادن اما منم خوب نتونستم هضمش کنم....
    فقط اینو میدونم که انسان جایزالخطاست اما بازم دلم آروم نمیشه چون قلبم یه فرمان دیگه میده واسه همیناست که میخوام از مشاور حضوری کمک بگیرم

    هم آوای عزیز
    خوشحالم که بالاخره به نفر پیدا شد که گفت با نظرت موافقم!!!
    سوالهایی که پرسیدید سوالهای ریز منم هست . قول میدم پست بعدی و با صحبت دوباره با این آقا بعد از مشاوره ام جواب درست اینا برام روشن شه....

    در کل از همگی ممنون!!!! دعاگوی همتونم . شما هم ما مجردا رو برای انتخاب درست راه رندگی دعا کنید....

    و اما در مورد آخرین اخبار و اتفاقات !!!!
    آقا با اینکه منتظر جوابم بودن و البته قلبم هم خیلی وخته که جواب بعله رو داره فریاد میزنه تا بهشون بگم. اما با همه ی اینا به حرفاتون گوش کردم و از یه مشاور به صورت حضوری وخت گرفتم.....

    راستش نتونستم ماجرای مشاور رو با خانوادم در میون بگذارم و البته به خود این آقا هم چیزی نگفتم . فقط ازشون یه مقداری زمان خواستم. البته از اینها بگذریم که ایشون ابدا صبور نیستند در این قضیه و عقیدشون اینه تا زودتر با خانواده در میون گذاشته بشه و همه چیز به صورت کاملا رسمی در بیاد و خیلی زود سر و سامون بگیریم!!!! اما من هم خودم و هم ایشونو مجاب کردم که این تصمیم بچه بازی نیست و نیاز به زمان داره....
    توی این مدت هم از رابطه ی کلامی و صحبت با ایشون برای تصمیم بهتر کناره گیری کردم....

    ایشون با اینکه صحبت با همسر سابقشون رو اصلا درست و منطقی نمیدونستند به همون دلایلی که قبلا گفتم.( همسر سابق به احتمال زیااد دید و تفکر من رو به ایش ن کاملا منفی خواهد کرد) اما جلوی تصمیمم ایستادگی نکردند و با چندتا توصیه در مورد اینکه زودباور نباشم . شماره و آدرس خانوم سابق رو بهم دادن که این برای من خیلی باارزش بود چون اگر ریگی به کفش داشتند هرگز قبول نمیکردند!!!

    خودم هنوز هیچ قدمی در اینمورد برنداشتم و تصمیم دارم تا اول از مشاورم سوال کنم!!!چون اصلا نمیدونم برای صحبت با خانوم قبلی چه جوری پا پیش بذارم!!!!

    راستش دوستان یه سوالی ازتون داشتم که اگه بهش جواب بدید واقعا ممنون میشم....

    در مورد پرونده ی طلاق.... آیا دلیل اصلی طلاق در پرونده ذکر شده؟؟؟
    و آیا خود طرفین به این پرونده دسترسی دارن( مثلا کپی و .... )
    من میتونم پرونده ی طلاقشون رو ازشون بخوام؟؟ در دسترسشون هست که بهم بدن؟؟ این پرونده میتونه جواب خیلی از سوالامونو بده؟

    - - - Updated - - -

    سلام دوستان مهربونم.
    این مدت نوشته هاتونو دوباره و چندباره خوندم و خوندم و با کمک شماها بود که موفق شدم از شدت احساساتم کم کنم و یه مقداری هم به عقلم رجوع کنم.

    در مورد دوست عزیزم اورگرین:
    در مورد پول و موقعیت اجتماعی همسر آیندم پرسیدید....
    این که جامعه همسرم رو بپذیره برام مهمه ولی اینکه بگم ایشون پولشون باید از پارو بره بالا و حتما ماشین آخرین سیستم و خونه ی آنچنانی باید داشته باشن .... نه!!!!
    من این چیزا واسم مهم نیست!!! نه اینکه اصلا برام مهم نباشه ولی در اولویت انتخابام نیست!!!
    اگه ببینم که طرفم خصوصیاتی رو که برام در اولویت هستن داره چشمم رو به روی چیزای دیگشون میبندم. قبلا هم گفتم همین که آدم درست و خوبی باشن و شرایط شغلی و مالیشون هم جوری باشه که بتونن یه زندگی عادی و معمولی رو بچرخونن من راضیم!!!
    در مورد کمال گرا بودن.... خب نمیدونم چجوری توضیح بدم! ببینید خیلی از دوستام به دنبال فردی همه چیز تمامن اما من نه... برای من دو سه موردی هست که خیلی ارزشمنده و اگه اونا باشه من چشمم رو حاضرم به روی نقص های دیگه خیلی راحت ببندم دوست مهربونم.
    با اینحال ممنون از نظر جامع و کاملتون.

    کیت کت مهربون!
    خب این خانوم جزو زنهای فوق العاده چاق با چاقی بیمارگونه که شما میگید نبودن ولی به نسبت من و شمایی با هیکل متعادل خب خیلی چاقتر بودن!! نازایی همونجوری که اشاره فرمودین برای خانومایی با چاقی بیمارگونست....
    در مورد بقیه ی صحبتاتون موافقم و به خاطر همینم هست دارم جدی و با مشاور حضوری قضیه رو پیگیری میکنم!

    جناب امین!
    توی پستتون سه تا جمله ی بسیار زیبا داشتید که واقعا تحت تاثیرم قرار داد ممنون از راهنمایی کاملتون و این جملات زیبای تاثیرگذار...
    در مورد چیزهای دیگه ای که گفتین راستش به جای منطقی بودن فکرم بیش از پیش به نقاط منفی تری گرایید.... آخه من از کجا بفهمم ، نه فقط من کلا دخترای جوون ؛ که شوهرشون واقعا چه جور آدمیه و چه شخصیتی داره؟؟!!!؟
    ازدواج مثه یه هندونه ی سربستست ما اگه خیلی تحقیق بکنیم فوق فوقش بتونیم به یه نیمه اش پی ببریم اما نیمه ی دیگش دست ما نیست! به نظر من این خانومی که اشارش رو کردید اگه با 10 تا مشاور مجرب دیگه هم صحبت میکردن نمیتونسن بفهمن که شوهرشون همچین رفتار وحشتناکی داره....
    نعوذ بالله... انشاالله برای هیچکسی پیش نیاد ...تصور این موضوع به اندازه ی کافی برام سخت و وحشتناک بود!
    خدا نصیب کسی نکنه....

    من دقیقا همون کاری رو کردم که شما و دوستان توصیه کرده بودید.... منتظرم سر نوبتم برم پیش مشاوری که ازش وخت گرفتم تا بتونم تصمیم درست تری بگیرم.

    واحد عزیز خواهرر مهربونم
    راستش من منتظرم اول برم پیش مشاور و بعد اگه صلاح دونستن برای ملاغات حضوری با خانوم قبلی اقدام کنم....
    در مورد بچه دار شدن این سوالو از آقا پرسیدم چون منم نظر شمارو داشتم!!!
    ایشون گفتن که کاملا ناخواسته اتفاق افتاد و بعدش هم به اصرار خود خانوم مبنی بر اینکه با نگه داشتن بچه زندگیشون بهتر میشه آقا هم رضایت دادن بچه رو به دنیا بیارن.....

    زندگی موفق عزیز.
    من دراینمورد باهاتون موافقم! اما خود آقا گفتن که اشتباه کردن و تقاص اشتباهشون رو هم دو ساله دارن میچشن.... ایشون به خاطر حفظ مسئولیت خودشون با خانوم ازدواج کردن اما سوال اصلی منم همین بود که اگه دوستش نداشتی چرا باهاش ازدواج کردی؟؟!!! اصلا چرا باهاش دوست شدی حتی به منظور آشنایی.... ایشون جوابایی دادن اما منم خوب نتونستم هضمش کنم....
    فقط اینو میدونم که انسان جایزالخطاست اما بازم دلم آروم نمیشه چون قلبم یه فرمان دیگه میده واسه همیناست که میخوام از مشاور حضوری کمک بگیرم

    هم آوای عزیز
    خوشحالم که بالاخره به نفر پیدا شد که گفت با نظرت موافقم!!!
    سوالهایی که پرسیدید سوالهای ریز منم هست . قول میدم پست بعدی و با صحبت دوباره با این آقا بعد از مشاوره ام جواب درست اینا برام روشن شه....

    در کل از همگی ممنون!!!! دعاگوی همتونم . شما هم ما مجردا رو برای انتخاب درست راه رندگی دعا کنید....

    و اما در مورد آخرین اخبار و اتفاقات !!!!
    آقا با اینکه منتظر جوابم بودن و البته قلبم هم خیلی وخته که جواب بعله رو داره فریاد میزنه تا بهشون بگم. اما با همه ی اینا به حرفاتون گوش کردم و از یه مشاور به صورت حضوری وخت گرفتم.....

    راستش نتونستم ماجرای مشاور رو با خانوادم در میون بگذارم و البته به خود این آقا هم چیزی نگفتم . فقط ازشون یه مقداری زمان خواستم. البته از اینها بگذریم که ایشون ابدا صبور نیستند در این قضیه و عقیدشون اینه تا زودتر با خانواده در میون گذاشته بشه و همه چیز به صورت کاملا رسمی در بیاد و خیلی زود سر و سامون بگیریم!!!! اما من هم خودم و هم ایشونو مجاب کردم که این تصمیم بچه بازی نیست و نیاز به زمان داره....
    توی این مدت هم از رابطه ی کلامی و صحبت با ایشون برای تصمیم بهتر کناره گیری کردم....

    ایشون با اینکه صحبت با همسر سابقشون رو اصلا درست و منطقی نمیدونستند به همون دلایلی که قبلا گفتم.( همسر سابق به احتمال زیااد دید و تفکر من رو به ایش ن کاملا منفی خواهد کرد) اما جلوی تصمیمم ایستادگی نکردند و با چندتا توصیه در مورد اینکه زودباور نباشم . شماره و آدرس خانوم سابق رو بهم دادن که این برای من خیلی باارزش بود چون اگر ریگی به کفش داشتند هرگز قبول نمیکردند!!!

    خودم هنوز هیچ قدمی در اینمورد برنداشتم و تصمیم دارم تا اول از مشاورم سوال کنم!!!چون اصلا نمیدونم برای صحبت با خانوم قبلی چه جوری پا پیش بذارم!!!!

    راستش دوستان یه سوالی ازتون داشتم که اگه بهش جواب بدید واقعا ممنون میشم....

    در مورد پرونده ی طلاق.... آیا دلیل اصلی طلاق در پرونده ذکر شده؟؟؟
    و آیا خود طرفین به این پرونده دسترسی دارن( مثلا کپی و .... )
    من میتونم پرونده ی طلاقشون رو ازشون بخوام؟؟ در دسترسشون هست که بهم بدن؟؟ این پرونده میتونه جواب خیلی از سوالامونو بده؟

  19. کاربر روبرو از پست مفید دختر تنهای آسمان تشکرکرده است .

    هم آوا (پنجشنبه 16 بهمن 93)


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.