ازدواج با مردی که دو ساله طلاق گرفته و یه بچه دارد.....

**ammin** · سه شنبه 07 بهمن 93 19:00

سلام.

نوع تصمیم بستگی به توانایی ها ،اهداف،و معیارهای شما داره.مابهت فوایدومضرات رومیگیم وخودت تصمیم بگیر

.۱_اولا یک خطای شناختی داری که اگه اصلاحش نکنی بهت آسیب میزنه؛گفتی که دلیلی نداره فردی که زنش رو طلاق داده آدم بدی باشه"تعریفت ازآدم بد چیه؟بحث سرخوب یابدبودن او نیست بحث سراشتباه کردن،آسیب پذیربودن وآسیب زابودن افرادهست حتی اگه خودشون نخوان که به دیگران آسیب بزنند اما بعضی شرایط احساسیشون بالاجبار اونارو واداربه تصمیمات اشتباه درقبال دیگران میکنه.
شما خیلی اصرار داری که حتما تجربه دیگران روبدونی قرارنیست حتماکسی بیادبهت مگه من چنین تجربه ای داشتم خوب بوده یابدبوده توبرو یانرو.اینجاباسبک سنگین کردن عقلانی میتونی به حقیقت درستی یانادرستی تصمیمت پی ببری.

فاصله سنی بسیار زیاده این فاصله روپختگی زیادوچشم پوشی شما ازبسیاری مسائل وخواسته ها ازنوع شوخی هاوحرفهابگیرتانوع خریدکردن هامیتونی تاحدودی جبران کنه آیاچنین قدرتی داری یابایدخودتو اذیت کنی وخودتو نادیده بگیری که داشته باشی؟

۲_توجه کردن به کسی فقط به شکل مثبت وعاشقانه نیست،اتفاقا نفرت ازکسی نشانگر توجه ودل مشغولی بسیاراون فردهست وقتی با اون لحن احساسی نسبت به همسرسابقش میگه اسمش روهم نیاریعنی فردی که روبروی تو نشسته هم احساسی است(ودرصداشتباهش درآینده زیاده)هم بعدازاون همه چالش باخانمش هنوز پرونده زندگی گذشته ش بسته نشده وگرنه فردی که بعدازیک شکست عاطفی یاطلاق تغییرات مثبتی میکنه ،مطمئنا ادبیاتش این طورنخواهد بود.اتفاقاچنین شخصی محتاط ترازبقیه میشه واینقدربرای ازدواج باشما بی تابی نمیکنه.۳_وجود فرزند طلاق ازقبل چه بخوای چه نخوای مسئولیتهای روبرای شمامیاره یعنی شماقراره بادو نفر زندگی کنی حتی اگرفرزندخودت نباشه بخشی از زندگیت وافکارودغدغه هات وسرنوشتت اجبارن صرف او خواهد شد.چندسال دیگه دوره نوجوانیش شروع میشه وبافصل جدیدی ازخواسته هاورفتارها واستقلال خواهی وحمایت طلبی هامواجه میشید پس بازببین توانایی برخوردومدیریت آینده این چنینی روداری؟

۴_یکی از فوایدش اینه شما ازنظرمالی وسرپناه تقریبا تأمین میشی

فقط من یک جمله مهم بهت میگم"تنهایی سالم بهتراز ازدواج ناسالمه" تحمل بخشی ازافسردگی هاوتنهایی هاوحتی طعنه هاوحرفهاپدرومادریادوستان واقوام برای یک دخترمجرد آسونترازتحمل یک ازدواج ناموفق هست.چون درصورت اول فقط دربرابرخودش مسئولیت داره.وسبکبارترهست .یک نکته روانی هم بگم نمیدونم چقدر درموردشما صدق میکنه یک دختر۲۴ساله مجردکه دوست داره خودش باشه وخودش تصمیم بگیره اگه درموردشنیدن کلمه دوست دارم نپخته باشه کلمه ای که ممکنه بسیاری ازدخترای جوان آرزوی شنیدنش رو داشته باشن،بهترین راه نفوذ برای یک مرد پخته ومطلقه است.

جای شنیدن این کلمه قبل ازازدواج وموقع آشنایی نیست.مطمئن باش زنان مطلقه بدون بچه ونزدیک به سن این مردبرای ازدواج زیاد هستند.مردی که تحمل شنیدن نظرمخالف رو در زندگی مشترک نداره ترجیح میده بایک دخترجوان واحساسی ازدواج کنه تایک زن مطلقه مثلا۳۵ساله.ببین واقعا چی میخوای از زندگی ومهارتهاوتوانایی هات چیه؟نمره چند به اعتماد بنفس خودت میدی؟چیزی که من ازپستت فهمیدم اگراون مردهم ناخواسته وسهوی تصمیم اشتباه بگیره تشخیص برای تو بسیار دشوارترمیشه چون منتظری یک فرد باتعریف خودت ازبد''بد"باشه تابگی نه

**ED12** · سه شنبه 07 بهمن 93 21:05

سلام
.....بهتره با یه مشاور صحبت کنید بهترین گزینه برای شماست هر چقدر هم براتون هزینه داشته باشه مطمئن باشید پشیمون نمیشید چون بحث سر آینده ی شماست

مطمئن باشید مشاور به جای اینکه به شما بگه برو سراغ زن اولش یا شما رو به شک بندازه که این آقا مشکل داشته که زنش رو طلاق داده و شما رو بفرسته سراغ سرنخ و مارپل بازی ، شما رو درست راهنمایی میکنه از تجاربش میگه و ذهن شما رو طوری شکل میده که بتونید تصمیم درست بگیرید
مثلا اینکه میگن به این خاطر گفته مهریه کم باشه که بعدا بتونه راحت ازتون جدا بشه بر چه اساسی این حرف زده شده؟ منم می تونم ضد این مسئله رو بگم که ایشون تجربه بدی از طلاق قبلی و پرداخت مهریه داشتن به همین دلیل با احتیاط و ترس و حساسیت بیشتری ماجرا رو نگاه میکنند

ولی بعضی از دوستان هم صحبت های جالبی انجام دادن که روش حتما فکر کنید و بهشون پاسخ بدید مطمئنا خیلی کمکتون خواهد کرد
مشکل فاصله سنیتون با این آقا
خلوت شما با این آقا و مسئله فرزندشون
نوع پوششتون وقتی این بچه بزرگتر شد
و .....
ازدواج با مردی که طلاق گرفته به هیچ وجه مشکلی نداره اون پیشنهادش رو داده و به کسی هم مربوط نمیشه که این آقا که طلاق گرفته چرا دنبال یه زن جوان رفته و چرا به یه زن مطلقه پیشنهاد نداده ایشون شرایطش رو هم گفته ولی تصمیم نهایی با خودتونه و این شمایید که باید پاسخ نهایی رو بدید و اگه در آینده مشکلی پیش اومد نمی تونید کسی رو مقصر بدونید و کسی هم مسئولیتی بر گردن نمیگیره!! پس خوب فکر کنید که مسئله سر آینده زندگی شماست
بازم میگم بحث سر آینده شماست این قضیه رو سرسری نگیرید فقط یه مشاور خوب میتونه بهتون کمک کنه که بهترین تصمیم رو بگیرید

با آرزوی موفقیت برای شما

**شیدا.** · سه شنبه 07 بهمن 93 21:46

نوشته اصلی توسط ED12

سلام

مطمئن باشید مشاور به جای اینکه به شما بگه برو سراغ زن اولش یا شما رو به شک بندازه که این آقا مشکل داشته که زنش رو طلاق داده و شما رو بفرسته سراغ سرنخ و مارپل بازی ، شما رو درست راهنمایی میکنه از تجاربش میگه و ذهن شما رو طوری شکل میده که بتونید تصمیم درست بگیرید

مثلا اینکه میگن به این خاطر گفته مهریه کم باشه که بعدا بتونه راحت ازتون جدا بشه بر چه اساسی این حرف زده شده؟ منم می تونم ضد این مسئله رو بگم که ایشون تجربه بدی از طلاق قبلی و پرداخت مهریه داشتن به همین دلیل با احتیاط و ترس و حساسیت بیشتری ماجرا رو نگاه میکنند

شما متوجه صحبت من نشدید. گفتم ایشون فقط یک شرط داره و اون هم مهریه.

مگه می شه آدم برای همسر آینده اش هیچ شرط و ملاک و معیاری نداشته باشه، جز مهریه؟
اصلا براش مهم نیست که این خانم خیال ادامه تحصیل داشته باشه یا نه؟
اصلا براش مهم نیست که این خانم میخواد کار کنه یا نه؟
اصلا براش مهم نیست این خانم تصمیم داره کجا زندگی کنه؟
اصلا براش مهم نیست این خانم می خواد با خانواده اش ارتباط داشته باشه یا نه؟
اصلا هیچی براش مهم نیست و هیچ شرطی نداره جز این که مهریه ات کم باشه؟

در مورد پرسیدن از همسر اولش هم،
یکی از بهترین منابعی هست که می تونه به این خانم برای تصمیم درست کمک کنه.
چون با این آقا زندگی کرده و بهتر از هر کس دیگه ای ایشون را می شناسه. می تونه بگه اشکالات زندگی مشترکشون چی بود که به انتها رسید.
ممکنه اون دلایل و مشکلات برای این خانم مهم باشه، ممکنه نباشه. اون قسمت با خودش هست. اما شناخت خوبی به این خانم می ده. اسمش هم مارپل بازی نیست. شما با هر کس بخواهی ازدواج کنی، سعی می کنی از منابع مختلف شناختت را بیشتر کنی. از دوستانش، از فیس بوکش، از همکلاسیهاش و ... اگر همسری داشته، همسر سابقش.

**کیت کت** · سه شنبه 07 بهمن 93 22:20

اتفاقا به نظر من تمام نشانه ها حرف ها و دلایل باید بصورت موشکافانه بررسی بشه......اینها هم چیز خاص و فمینیستی نیست.....شمارو ارجاع میدم به تعاریف و معانی فمینیست در ویکیپدیا تا متوجه بشید نظرات ما اصلا متعصبانه و عجیب و غریب نیست!!!!!
اصلا بحث زن و مرد نیست یه مسایل و توجهاتی هست که باید قبل ازدواج در نظر گرفت

**ED12** · سه شنبه 07 بهمن 93 23:07

نوشته اصلی توسط شیدا.

شما متوجه صحبت من نشدید. گفتم ایشون فقط یک شرط داره و اون هم مهریه.

مگه می شه آدم برای همسر آینده اش هیچ شرط و ملاک و معیاری نداشته باشه، جز مهریه؟
اصلا براش مهم نیست که این خانم خیال ادامه تحصیل داشته باشه یا نه؟
اصلا براش مهم نیست که این خانم میخواد کار کنه یا نه؟
اصلا براش مهم نیست این خانم تصمیم داره کجا زندگی کنه؟
اصلا براش مهم نیست این خانم می خواد با خانواده اش ارتباط داشته باشه یا نه؟
اصلا هیچی براش مهم نیست و هیچ شرطی نداره جز این که مهریه ات کم باشه؟

در مورد پرسیدن از همسر اولش هم،
یکی از بهترین منابعی هست که می تونه به این خانم برای تصمیم درست کمک کنه.
چون با این آقا زندگی کرده و بهتر از هر کس دیگه ای ایشون را می شناسه. می تونه بگه اشکالات زندگی مشترکشون چی بود که به انتها رسید.
ممکنه اون دلایل و مشکلات برای این خانم مهم باشه، ممکنه نباشه. اون قسمت با خودش هست. اما شناخت خوبی به این خانم می ده. اسمش هم مارپل بازی نیست. شما با هر کس بخواهی ازدواج کنی، سعی می کنی از منابع مختلف شناختت را بیشتر کنی. از دوستانش، از فیس بوکش، از همکلاسیهاش و ... اگر همسری داشته، همسر سابقش.

دقیقا متوجه صحبت های شما شدم
تمام این مواردی که گفتید بازم دلیل مناسبی نیست
ممکنه این مواردی که گفتید برای این آقا اهمیتی نداشته باشه و به همین دلیلی هم شرطی نذاشته
مثلا براشون فرقی نداره که خانومشون کار کنند یا نه برای همین شرطی نذاشتن

دوباره صحبت های خودتون رو مرور کنید

نوشته اصلی توسط شیدا.

شرط مهریه کم هم یعنی این که هر وقت حرف زدی، تو را هم بفرستم پیش اون یکی خانم و این دفعه با هزینه کمتری، برم دنبال بیقراری برای ازدواج با نفر بعدی !
می دونی چرا هیچ شرط دیگه ای برات نذاشته؟
چون اصلا براش مهم نیست !!!!!!! فقط مهریه است که ممکنه دست و بالش را ببنده برای رها کردنت. اونم که کم بگیره، فردا راحت می گه برو.

1. خب مثلا اگه مهریه زیاد باشه دیگه همه چیز اوکیه؟ هیچ مسئله ای پیش نمیاد؟ پس چرا این همه طلاق داریم تو جامعه و این همه زندانی مهریه؟ خب طبق صحبت های شما این افرادی که برای مهریه زندانی شدند پس چرا زندگیشون رو حفظ نکردن؟ مگه مهریه سنگین نداشتند؟ شما شرط خوشبختی رو در مهریه سنگین میبینید؟
همین نگاه رو میخواید از دیدگاه یک مرد ببینید؟ مهریه سنگین یعنی ساکت باش هر چی من میگم همونه اگه هر چی گفتم نگی چشم مهریه اجراست!!! ( برام ماشین بخر . نمی تونم . فردا میرم مهریه رو میزارم اجرا)
از دیدگاه شما مهریه یه ابزاره برای فشار به مرد با توجه با این گفته تون

شرط مهریه کم هم یعنی این که هر وقت حرف زدی، تو را هم بفرستم پیش اون یکی خانم و این دفعه با هزینه کمتری، برم دنبال بیقراری برای ازدواج با نفر بعدی !

2. ایشون فقط همین یه شرط رو نزاشتن و درباره پسرشون هم صحبت کردن و اینکه نباید با پسرشون بدرفتاری بشه و سر این مسئله حساس هستند (درباره بقیه صحبت هاشون هم ما اطلاع نداریم و خود استارتر میتونه توضیح بده)

بعد شما خودتون رو جای اون مرد قرار بدید اگه یکبار طلاق گرفته باشید و مهریه سنگینی باید بپردازید برای بار دوم که ازدواج می کنید بازم حاضر میشید مهریه سنگین رو قبول کنید؟

جدا از این حرفا این آقا اصلا قبول کنه 1000 مهریه وقتی توان پرداختش رو نداره به چه کار این خانوم میاد؟

نوشته اصلی توسط شیدا.

مردی که بعد از ده سال زندگی و با داشتن یک پسر بزرگ به طلاق می رسه، می تونه خیلی اشکالات داشته باشه و دلیلی مثل اختلافات فرهنگی و اخلاقی و جنسی یه دلیل کلی و الکی هست که برای از سر باز کردن شما گفته. ایشون در سی سالگی مشکل جنسی نداشت، چهل سالگی تازه به مشکلات جنسی رسیده؟ شاید قضاوت و صحبت من اصلا از دید روانشناسی و اخلاقی درست نباشه، ولی بذار بهت بگم، مردی که این حرف را بهت زده، مطمئن باش خیانت می کرده و زنش هم از رفتارهاش خسته شده و حالا اسمش را گذاشته مشکلات جنسی !! این آدم شوخ و شنگی که شما تعریف می کنید، مطمئن باش زیادی شوخ و شنگه.

این آقا اگه میخواست زندگی نکنه و صرفا میخواست نیاز جنسیش رو برطرف کنه هزار تا راه دیگه داشت به غیر از ازدواج
ایشون دنبال زندگیه و از شرطی هم که گذاشته درباره پسرشون مشخصه این که برای زندگی پسرش ارزش قائل هست خودش نشانه خوبیه
اینکه اگه ایشون آدم هوس بازی بوده حضانت بچه اش رو قبول نمیکرد و انقدر برای بچه اش ارزش قائل نمیشد بچه رو میداد به مادرش تا خودش راحت تر به هوس بازیش بپردازه
بعد شما از کجا انقدر درباره کسی که نمیشناسید با اطمینان صحبت می کنید؟

در ضمن ایشون رفتن با همسر سابق صحبت کردند چی عایدشون میشه ؟ ماست فروش میاد میگه ماست من ترشه؟ ایشونم همه تقصیر ها رو میندازه گردن طرف مقابل

نوشته اصلی توسط کیت کت

اتفاقا به نظر من تمام نشانه ها حرف ها و دلایل باید بصورت موشکافانه بررسی بشه......اینها هم چیز خاص و فمینیستی نیست.....شمارو ارجاع میدم به تعاریف و معانی فمینیست در ویکیپدیا تا متوجه بشید نظرات ما اصلا متعصبانه و عجیب و غریب نیست!!!!!
اصلا بحث زن و مرد نیست یه مسایل و توجهاتی هست که باید قبل ازدواج در نظر گرفت

انواع و اقسام این صحبت ها رو میشه انجام داد ولی چه خوبه که جدا از جنسیتمون به کاربرا پاسخ بدیم
اینکه سعی کنیم با خیال پردازی جنسی رو بد نشون بدیم چندان صحیح نیست
کلا از زندگی شخص مقابل خبر نداریم انواع و اقسام تهمت ها رو به فرد میزنیم فقط به خاطر جنسیتش!! فقط به خاطر اینکه جنس مخالف ماست!!
ایشون فقط راهنمایی خواستن و ما هم فقط می تونیم از خطرات احتمالی آگاهشون کنیم که بهتر تصمیم بگیرن نه اینکه ایشون رو شکاک کنیم
انواع اقسام صحبت های این تاپیک رو ببینید تا متوجه بشید فمنیستی هست یا خیر
من هم شما رو ارجاع میدم به این جمله :

مردی که بعد از ده سال زندگی و با داشتن یک پسر بزرگ به طلاق می رسه، می تونه خیلی اشکالات داشته باشه و دلیلی مثل اختلافات فرهنگی و اخلاقی و جنسی یه دلیل کلی و الکی هست که برای از سر باز کردن شما گفته. ایشون در سی سالگی مشکل جنسی نداشت، چهل سالگی تازه به مشکلات جنسی رسیده؟ شاید قضاوت و صحبت من اصلا از دید روانشناسی و اخلاقی درست نباشه، ولی بذار بهت بگم، مردی که این حرف را بهت زده، مطمئن باش خیانت می کرده و زنش هم از رفتارهاش خسته شده و حالا اسمش را گذاشته مشکلات جنسی !! این آدم شوخ و شنگی که شما تعریف می کنید، مطمئن باش زیادی شوخ و شنگه.

ایشون اصلا از زندگیه این آقا خبری نداره و داره همچین حرفایی دربارشون به زبان میاره این میشه نظری متعصبانه درباره جنس مخالف که همیشه بد هست
خیلی راحت میتونست بگه درباره دلیل طلاقشون تحقیق کن ببین حق با کیه!! ببین ایشون حقیقت رو میگن یا خیر!!

پاسخ من هم به استارتر نه هست با توجه به شرایطی که گفتن اما تصمیم با خودشونه
بازم به استارتر توصیه می کنم که همه موارد رو بسنجه و تحقیق کنه و با یه مشاور خوب مشورت کنه

**ammin** · سه شنبه 07 بهمن 93 23:18

خانم آسمانی نیاز داره باهمسراول خواستگارش رودرو صحبت کنه.نبایدپیش داوری کنه که او علیه شوهرسابقش حرف میزنه.همچنین نبایدفکرکنه اگه به گوش خواستگارش برسه او فکرمیکنه خانم آسمانی بهش اعتماد نداره یاوسواس فکرپیداکرده. حتی اگه اینجوری فکرکنه اهمیت نداره.

**دختر بیخیال** · چهارشنبه 08 بهمن 93 00:24

ایشون قرار نیست کورکورانه حرف های خواستگارشون و قبول کنند.
همینطور هم قرار نیست هرچی همسر اول گفت بی چون و چرا قبول کنند.

این دو هیچکدام توجیه درستی نیست که برای اینکه ایشون اصلا دنبال تحقیقات بیشتر نباشند. صحبت یک عمر زندگی ایشونه!

فعلا ایشون حرف های خواستگارشون و شنیدن ، اما نباید یک طرفه به قاضی برند باید حرفهای همسر قبلیشون هم بشنوند. یک قاضی حرف دو طرف و میشنوه بعد قضاوت میکنه، ایشون هم در حال حاضر در مقام قضاوت و تصمیم گیری قرار گرفتن ، قاضی وقتی سردرگم میشه تحقیقاتش و بیشتر میکنه! ایشون هم همینطور، نباید بخاطر فرار از سردرگمی کلا بیخیال یک طرف داستان بشند.ممکنه فردا حسرت بخورند!

هیچ تضمینی هم وجود نداره که هم خواستگار هم همسر سابق حقیقت و بگند، ایشون بعد شنیدن حرف های دو طرف میتونند از خانواده همکارها، دوستان، همسایه ها هم تحقیقات و لازم و داشته باشند!
حتی در نهایت میتونند به مرکز مشاوره مراجعه کنند .
و از مشاور هم بخواهند علت طلاق و جویا بشند.

صحبت یک عمر زندگیست باید سنجیده تر عمل کنند، کسی نمیگه این اقا فرد بدی هستند همه میگند باید تحقیقات بیشتر انجام بشه نباید عجله کرد، چون بالاخره این آقا در زندگی قبلیشون شکست خوردن و علت و خیلی کلی بیان کردن.

اختلاف فرهنگ و جنسی هردو دو کلمه بسیار کلیست ممکنه من یک برداشت داشته باشم شما نوعی یک برداشت دیگه! پس باید جزیی با مثال مشخص بشه چه نوع اختلافی بوده، مثال زده بشه شاید در آینده این خانم هم همان مشکلات و داشته باشند.

اینکه آقا بگند از اسم همسرشون و زندگی گذشته اشون متنفرن و نباید اسمی گفته بشه و علت طلاق دو کلمه کلی بازگو شده، کمی مسله شک برانگیز میشه.
انگار این خانم بخاطر تنفر آقا برای تحقیقات بیشتر و سوالات بیشتر محدود شدند.

حتی بنظر من این خانم چون بشدت دارند احساسی تصمیمی میگیرند بهتره برادر یا پدرشون هم یکبار با آقا درمورد زندگی قبلیشون صحبت کنند.

در ضمن نباید منکر این قضیه شد که غیر از مسله مطلقه بودن آقا ،مشکلات دیگه ای هم هست :
اختلاف سنی زیاد
مخالفت خانواده دختر خانم
وجود یک پسر بچه نوجوون.

هرکدومش به تنهایی جای فکر بیشتر داره ، و میتونه نشونه یک شکست باشه، چه برسه که ازدواج با این آقا چهار موردشو با هم داره.یعنی یک پکیج کامل از مشکلات و اختلافات!

**دختر تنهای آسمان** · چهارشنبه 08 بهمن 93 10:19

سلام بچه هاااااااا
از مشورتای همتون ممنونم.خیلی به نظراتتون احتیاج داشتم و کلی دعاتون میکنم .
راستش فکر میکردم با مشورت با شما خیلی سریع تصمیمو یسره میکنم اما حالا دید من خیلی به این موضوع بازتر شده و فکرم هم مشغولتر:(
بیشتراتون در مورد سن گفتین....
شاید عجیب باشه که دختر جوون و مجرد تمایل به ازدواج با مردی با این سن و سال پیدا کرده...من با این تفاوت مشکلی ندارم و البته یجورایی راضی هم هستم!!!
بهتره دلیل گرایش خودم رو توضیح بدم!!!!!
راستش نمیدونم چطوری بگم ولی نسبت به ازدواج با یه جوونی تو رنج سنی خودم . اونم مجرد واقعا بد بینم......نمیشه گفت بدبین.... بهتره بگم میترسم و نگرانیاااام خیلی بیشتره!
بهم نخندین میگم میترسم و دیدم تا حدودی مثبت نیست چون تو این دو ساله اخیر چشمامو خیلی به روی آدما و جامعه باز کردم.
خیلی خیلی موردا تو آشنا و دور و نزدیک دیدم که با کیس خوبی ازدواج کردن با فاصله ی سنی نرمال .
با یه کسی که تمام شرایط یه خواستگار بی عیب و نقص رو داشته جوری که همه میگفتن محاله ممکنه خوشبخت نشن. و حالا شاهنامه و اخرش!!!!
اینجور بگیم که تا 5 و حتی 10 سال اول زندگیشون همه چی خوب بوده ولی تا سن آقا رسید به مرز چهل حس تنوع طلبی و جوونیش گل کرده و زنش به چشمش کهنه و پیر شده و زندگیشم خسته کننده و رفته سراغ دخترای جوون. به اصطلاح میگن تازه اول چل چلیشه.....
مثلا راحت تر مثال بزنم . تو خانواده ی خودمون یکی از فامیلای نزدیک. شوهرش همه ی جوانب شوهر ایده آل و عاشق پیشرو داشته. جوری دل و دین باخته بوده که همون اول زندگی رفته 3000 سکه مهر زنش کرده بدون اینکه کسی ازش بخواد . همه کاری برای زنش کرده حالا بالا 45 سالشه.... نمیدونم چجوری بهتون بگم. دور از چشم خانومش داره دنبال دخترای جوون میدوه. دید میزنتشون. چشم هیزی میکنه و پاش برسه خیلی راحت خیانتم میکنه... چون زنش دیگه براش جذابیتی نداره و آقا تازه حس جوونی و تنوع طلبیش گل کرده و خلاصه اصا یه وضع اسف باری که با یادآوریش حالم بد میشه... تازه از اینم نمیترسه خانومش بفهمه.....
میگه فوقش میندازتم رندان آب خنک میخورم!!!!
یا چرا اصا دور بریم... همسایمون که یه آدم سرشناسی هم هست سر 45 سالگی زنشو که 6 سال باهاش فاصله سنی داره یه مدت ول کرده بود آخر سر گندش درومده همه فهمیدیم آقای دکتر عاشق دختر 22 ساله ای شده که جای دخترشه و دل و دین باخته ؛ محبتای این همه سال زنشو به ناز و کرشمه ی یه دختر جوون فروخت.....
نمیدونین چه افتضاحی شده بود! آخر سرم سرش خورد به سنگ با عذر خواهی برگشت سر زندگیشو زنشم خانومی کرد و به خاطر بچه ها بخشیدش...
ولی من نمیتونم چنین مردایی رو ببخشم....
به خدا انقدر اینطوری کیس دیدم که اگه بگم باید بشینیم به حال این زندگیا زار بزنیم. حرفمو باور کنین....نمیخوام خودمو توجیه کنم. اینا واقعیته به خدا!!!!
این موضوع یه مدتی خیلی فکرمو مشغول کرده بود و وختی راجعبش تحقیق کردم متوجه شدم که این مساله و گرایش به دخترای جوون یه نوع بحررانه سنیه که توی اکثر مردای میانسال وجود داره....

من اولین بار به خاطر این موضوع به این آقا رو اووردم. چون اینطوری اون سالهای بحرانی زندگیشو پر کرده. منم با این فاصله سنمون همیشه براش جوونم و میتونه حداقل از این موضوع دلم قرص بشه که از این اتفاقا تو زندگی با ایشون واسم نمیفته.....
حداقل احتمالش خیلی خیلی کمتر میشه.
و و و تنها چیزی که تو زندگیم طاقتشو ندارم همین خیانته.....
البته این موضوع این آقارو تضمین نمیکنه ولی میدونم درصدش از بقیه ی زندگیا کمتره.....

صحبت های همتون خیلی خوب بود اما در مورد آقای امین... یکمی حرفاشون و مفهومش سنگین بود برام اگه میشه یکمی بیشتر در مورد راهنمایی و منظورتون توضیح بدین.....

نمیگم این تنها چیزیه که باعث شده به ایشون گرایش شدید داشته باشم. این موضوع باعث شد تا دریچه ی قلبمو خیلی راحتتر، به نسبت مردای دیگه به روی ایشون باز کنم و بعد ها با آشنایی و شناخت بیشترشون بهشون علاقه مند شم. ایشون آدم فوق العاده با احساسی هستن. روحیاتشون همونیه که من همیشه تو رویاهام میخواستم.

تنها چیزی که منو مردد میکنه وجود بچشونه....
من عاشق بچه هام . دیوانه وار دوسشون دارم و رابطمم باهاشون خوبه ولی با صحبت های شما در مورد بچه مردد شدم.....مخصوصا صحبت های دختر بیخیال.....
درسته اول زندگیه و با وجود یه بچه زندگیمون خیلی سخت تر میشه .....
اما پیش خودم میگم این بچه از آب و گل درومده.... دیگه نمیشه اسمشو بچه گذاشت... میدونین...گفتم یه جورایی میشه باهاش کنار اومد.
راجعبه بچه حتما بیشترر فکر و تحقیق میکنم....

مورد دیگه اینکه این آقا بنا بر صحبت های دوستمون ادی میتونست منو برا ازدواج نخواد فقط رابطه ی دوستی .... اما ایشون واقعا میخوان سر و سامون بگیرن .

به خاطر یه شکست میخوان زندگی دومشون بی عیب و نقص باشه و مطمئنم در این باره تمام تلاششون رو میکنن!!! کسی که یبار شکست خورده دوست نداره تا دوباره زندگیش بپاشه.....

از طرفی دیگه حرفای شما دودلم کرده.....
اینکه میگید ممکنه راست نگه و و و من هنوزم در مورد صحبت با همسر قبلیشون مشکل دارم. آخه از کجا باید پیداشون کنم؟!!!
اصا حاضرن با من رو در رو بشن؟؟!!!!!
من بیشتر فک میکنم از دیدن و کمک کردن من منزجر باشن!!!!!

در مورد مهریه و شرایط بگم که ایشون روی مهر فقط یه بار نظرشونو گفتن بحث دیگه ای نکردن و نکردم که ببینم مرغشون یه پا داره یا نه!!!!

من خودم مسائل مالی برام مهم نیست ! یعنی در اولویت نیست ولی در یه موردی مصرر هستم و اونم حق حضانت فرزند و بچه دار نشدن تا چند ساله....
دوست دارم از زندگیم مطمئن بشم و بعد پایه گذاری کنم.

ایشونم ازم تحصیلات خواستن و البته رضایت خانوادمو و ازدواج هر چه زودتر.......برای شرعی شدن ماجرا خیلی عجله دارن .....

قول مردونه دادن که پشیمون نمیشم.
روحیاتشون خیلی جووونه....
در مورد عروسی و مراسم و ..... گفتن که اگه بخوان و دوست داشته باشم کم نمیذارن.

در مورد پسرشدن هم پرسیده بودید... راستش تایم خاصی نداره اما گاه و بیگاه میبرنشون پیش مادرشون میذارن البته خودشون کاری و صحبتی ابدا با خانوم سابق ندارن.

در مورد مهریه هم .چیزی رو به خانوم ندادن به دلیلی که قبلا گفتم . فقط طلاق دادن .... چنباری اصرار کردم بهشون که به خاطر بچه حاضرن برگردن سر زندگی قبلی ؟؟...گفتن هرگز و هرگز .... بچشونو هم روشن کردن در مورد اینکه ارتباطشون دیگه تموم شده . بچه اول قبول نمیکر و اصرار بخ وصال داشت اما الان با گذشت دو سال خودش موافق ازدواج مجدد شده!!!!

همتون در مورد علت واقعی طلاق و اینکه خیلی مهمه حق داشتید من در اینباره با ایشون جدی و ریز صحبت میکنم....
فقط ای کاش راهنماییم کنین که چجوری میتونم به همسرشون دسترسی پیدا کنم...
با خود آقا صحبت کنم و ازش بخوام یا نه....
آخه من که دوستا و فک و فامیلاشو هنوز نمیشناسم!!!

در هر صورت من پس فردا باهاشون قراره صحبت کنم مسائلی که گفتینو در نظر میگیرم و جویا میشم و بهتون میگم. به علاوه ی پرسش ها و مسائل ریزتر

راستش الان واقعا بیشتر سردرگممم.

نمیدونم چرا بین این همه مرد دل و قلبم با ایشون رفته و حسسم میگه بعله رو بگو پشیمون نمیشی!!!!!

**خیال تو** · چهارشنبه 08 بهمن 93 14:14

دوست عزیز وقت بخیر...
بدون تعارف بگم حسابی وابسته ایشون شدی ... البته خب از دختری به سن و سال شما اصلا بعید نیست .. سرشار از احساسات و .. هستی..
من که حرف های اولیه شمارو تو تاپیک خوندم برام خیلی جالب بود که چرا باید دختری مثل شما و با شرایط شما ( سن و مجرد و ...) باید شبفته چنین مردی بشه؟ حتی میخاستم اینجوری پاسخ بدم که همین الان کات کنید و دیگه بهش فکر نکنید.
ولی ظاهرا شما حالا به هر علتی فعلا نمیخاید به ایشون جواب منفی بدید ... میدونم از دستم خیلی ناراحت میشین ولی به نظرم احساسات شما همش زودگذره ..
آخه چه دلیلی داره شما با همچین موردی ازدواج کنین ؟ بله . من دلایل شمارو خوندم ولی فکر میکنم این دلایل بیشتر رنگ و بوی توجیه رو میده.
فقط امیدوارم اسیر احساسات نشی چون من این احساسات و وابستگی رو خوب تجربه کردم و میشناسم.
از نظر من این گونه ازدواج برای شما اصلا خوب نیست ولی اگر واقعا بعد از تحقیق و هرگونه بررسی بازم نظرتون مثبت بود هرگز و به هیچ عنوان عجله نکنید.

**zendegiye movafagh** · چهارشنبه 08 بهمن 93 14:54

از خودش نشانی و شماره تماس همسرش رو بگیر و مطمنن شو که درست گفتهی
عنی شخص دیگه ای رو جای همسرش الکی معرفی نکنه
بعد هم حرفاتون فقط توجیه هست
مزدی که بخواد خیانت کنه اگه خانومش حوریه بهشتی هم باشه باز چشمش این طرف اون طرفه ربطی به جوون بودن و پیر بودن شما ندارهپس علت طل
اق رو عمیقا تحقیق کن و جویا شو و ببین با پسر بزرگ ایشون می تونی زیر یه سق زندگی کنی یا نه

موضوع: ازدواج با مردی که دو ساله طلاق گرفته و یه بچه دارد.....

ابزارهای موضوع

جستجو موضوع

نحوه نمایش موضوع

6 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

8 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

4 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

4 کاربر از پست مفید ammin تشکرکرده اند .

7 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

کاربر روبرو از پست مفید دختر تنهای آسمان تشکرکرده است .

2 کاربر از پست مفید خیال تو تشکرکرده اند .

2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)