نوشته اصلی توسط
آی تک
سلام مجدد به دوستای مهربانم و ممنون از دوستای با محبتم واحد،فدایی یار و aloneman و بقیه دوستانی که لطف میکنن نظر میدن.
من دنبال شاهزاده با اسب سفید نیستم.فکر نمیکنم انتظار من غیرمنطقی باشه.حالا من خصوصیات اخلاقی و شخصیتی طرف مقابل رو که اهمیت بسیار زیادی دارن رو فعلا صرف نظر میکنم چون قبلا در یکی از پست هام گفتم که بیشتر جذب چه تیپ شخصیتی میشم.میرم سر تناسب تو معیارای دیگه:آیا انتظار زیادیه که من یه نفرو بخوام که تحصیلات و موقعیت شغلیش در حد خودم باشه ؟ و تیپ و ظاهرش هم به دلم بشینه.چیزی بالاتر از خودم که نمی خوام.
فدایی یار عزیز درسته منم مثل هر آدم دیگه ای یه سری نیازها دارم که فقط با ازدواج برطرف میشه مثل میل به دوست داشتن و دوست داشته شدن،نیاز جنسی،نیاز به استقلال،نیاز به تجربه حس مادری و....ولی با خودم فکر کردم و سنگامو با خودم وا کندم من اگه با یکی پایین تر از خودم ازدواج کنم شاید اولش واسم مهم نباشه ولی به مرور که آدم از تب و تاب میفته و عشقش مثل روزای اول ازدواج دیگه زیاد نیست مطمئنم از انتخابم پشیمون میشم و با خودم میگم من با این ازدواج به چی رسیدم؟واسه چی این آدمو انتخاب کردم؟
من بارها شده خواستم یه نفرو به عنوان همسر آیندم انتخاب کنم ولی تو مراحل آشنایی نتونستم تصمیممو عملی کنم. چرا باید فقط به خاطر اینکه ممکنه دیگه با بالاتر رفتن سنم موقعیت ازدواج واسم پیش نیاد خودمو مجبور به ازدواج با کسی پایین تر از خودم بکنم و بعد با پشیمونی حاصل از انتخابم هم خودم و هم طرف مقابل و هم خونواده های دو طرفو سرخورده و ناراحت بکنم؟
نمیدونم شایدم دارم اشتباه میکنم ولی من از مردی میتونم حرف شنوی داشته باشم و به مردی میتونم تکیه کنم که سنش از من بالاتر باشه،تحصیلاتش همسطح یا بالاتر باشه،موقعیت شغلیش هم نسبت به من همسطح یا بالاتر باشه.
خواستگاری داشتم که تو زمینه تحصیلات همسطح بودیم ولی درامدش نصف درامد من بود طوریکه نمی تونستم فکر کنم این مرد زندگیمه.
یا خواستگاری داشتم دکترا داشت ولی قدش از من کوتاهتر و خواستگارهای دیگه که هر کدوم به دلایل مشابه رد شدن.
خواهشا نگین تحصیلات مهم نیست یا قد و ظاهر مهم نیست.اینا همش شعاره یا حداقل برای من شعاره.
بعضیا میگن باید یه نفرو فقط به خاطر خودش بخواهیم و به خاظر خودش باهاش ازدواج کنیم ولی سوال من اینه آیا قیافه،قد،تحصیلات،شغل،اخلا ق...چیزی جدای از اون شخص هستند؟نخیر اون فرد متشکل از همه ایناست پس همین چیزا مارو راغب به ازدواج با یه آدم میکنه یا از ازدواج با اون شخص منصرف میکنه.
راستش من قصد داشتم سال پیش بلافاصله بعد از ارشدم،دکترا هم شرکت کنم ولی دیدم واقعا داشتن مدرک دکترا منو تو انتخابم سخت گیرتر میکنه و موقعیت شغلیم هم خیلی بالاتر میره و نخواستم خودمو بیشتر تو ازدواج سردرگم کنم.
همونطور که اغلب آقایون دوس دارن همسرشون از نظر موقعیت اجتماعی و تحصیلات و سن و باقی چیزا از خودش پایین تر باشه تا احساس اقتدار و مردونگی بهشون دست میده.منم فقط زمانی میتونم واسه شوهرم زن واقعی باشم و از صمیم قلب دوسش داشته باشم که از این جهات از من بالاتر باشه.وگرنه اگه با فردی پایین تر از خودم ازدواج کنم میدونم که همسرمو از صمیم قلب و عاشقانه دوس نخواهم داشت و فقط یه زندگی کسالت بار رو تحمل خواهم کرد.
حاضرم مشکل تنهایی و تجرد رو حتی تا اخر عمر تحمل کنم ولی یه زندگی مشترک یک نواخت و بدون علاقه قلبی رو تجربه نکنم.
خیلی از دوستان مثل خاله قزی و بقیه مثالهایی زدند از خانمهای اطرافشون که حاضر به ازدواج با پایین تر از خودشون شدن و خوشبختن و یا اینکه مجرد موندن و الان پشیمونن.به نظر من هر آدمی منحصر به فرده و ظرفیت و آستانه تحمل آدمها با هم فرق داره.شاید همسر آقای خاله قزی خانم بسیار بزرگوار و با مناعت طبع بالایی هستن که هیچ وقت امتیازهای خودشون رو به رخ همسرشون نکشیدن ولی راستش من نمی تونم در آینده در برابر همسرم انقد متواضع باشم.در مورد اینکه شاید بعد از یک سنی از مجرد موندنم پشیمون بشم شاید در آینده بعضی اوقات احساس تنهایی اذیتم بکنه ولی این احساس قابل تحمل تر هست نسبت به احساس پشیمونی از ازدواج با پایین تر از خودم.
شاید سرنوشت منم مجرد موندن تا آخر عمر باشه
بازم ممنون از دوستای عزیزی که لطف میکنن و تاپیکم رو جواب میدن
با سلام
میگویند در خانه اگر کس است یک حرف بس است.
این پست شما از بهترین پستهایی بود که در چند ماه اخیر در تالار همدردی مطالعه کرده ام ولی بیشتر از این خوشحال شدم که با توجه به طرز فکر صحیحی که در این باره دارید تحت تاثیر راهنماییهای اشتباه و گاها توهین آمیز بعضی از کاربران قرار نگرفتید و عقیده تان را تغییر ندادید.
فکر میکنم با ادامه این تاپیک تنها چیزی که نصیبتان میشود باز هم نظراتی از همان قبیل است، تصمیمش با خودتان.
مخصوصا از خواندن پاراگرافهای 9 و 10 پست شما خیلی لذت بردم.
موفق باشید.
مطمئنا با چنین درایتی موفق خواهید بود.
تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.
"بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"
ویرایش توسط اثر راشومون : جمعه 10 بهمن 93 در ساعت 03:37
علاقه مندی ها (Bookmarks)