به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 31
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بنظرم اینکه شوهرت گفته عاشق توئه و اون رو برای ی مدت میخاد به احتمال زیاد یک حرف کاملا الکیه.
    خیلیا برای شوهرشون رفتن زن دوم گرفتن وبعد ازدواج کل زندگی و مرد شده مال زن دوم.
    فک نکن اگه این عقد موقت انجام بشه حتما همونطور که شوهرت گفته تموم میشه. اگه شوهرت خیلی تحت تاثبر اون خانوم باشه و اون خانوم هم خودش دلش بخاد(که بنظر من بعیده ی زن، اون ه م ی زن زیبا! بخاد که آلت دست باشه و نفر دوم باشه) تمام زندگیت تصاحب میشه و قافیه رو میبازی.
    ببین شوهرت ارزش ادامه ی زندگی رو داره؟

  2. 2 کاربر از پست مفید mina-mina تشکرکرده اند .

    royarahimiko (دوشنبه 29 دی 93), بارن (دوشنبه 29 دی 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1393-10-28
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,961
    سطح
    26
    Points: 1,961, Level: 26
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 8 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون از دوستان.
    براش مثال زدم همون لحظه که اگه من همینو بخوام چی.اما میگه ذات زن و مرد فرق داره.تو وقتی عاشق منی نمیشه از یه مرد دیگه هم خوشت بیاد چون این ذات تو نیست.اما ذات مردا فرق داره.تو ما مردها رو نمیشناسی
    آقایون واقعا؟!!!
    من هم از اون موقع فقط سکوت کردم...
    الان مساله دوستم نیست.دوستم هم اهل این مسایل نیست و کلا زن مستقلی بوده توی این دوسال.مساله نگرش و دیدگاه همسرمه.خب این نشه یکی دیگه.خیلی ضعیف النفسه به نظرم.به خودش اجازه میده به راحتی تحریک شه خب شده دیگه...طبیعیه!!!.الانم که همش به فکر دوست منه.جالبه میگه فقط واسه نزدیکی و تحریکه.تحریک هم شدم تا حالا اومدم خودمو با تو تخلیه کردم!فکر کنید با تصور شخص یا اشخاص دیگه.میگه پس کار بدی نیست و این چیزا عادیه و زن گرفتن هم برای همینه.
    حالا هم که میگه دوستت برام الان جذابیت داره اگه یه مدت باهاش باشم چون عاشقش نیستم از سرم میفته!!!چون عاشق تو هستم!!!
    ببینید
    الان اصلا قضیه دوستم نیست
    قضیه دید گاه این آقاست که به راحتی میتونه از همه چی لذتشو ببره خیال پردازیشو بکنه نقطه ی اخرش هم میشم من
    بله این خیلی گناهه که از زن نامحرمی پیش مرد متاهل تعریف کنی و کنجکاوش کنی
    من انتخاب شوهرم بودم.اما قبل از اینکه رسما بیان خونمون مامانشو فرستاد مدرسه ای که من توش کار میکردم.بعد از شیفت صبح من و دو تا از همکارهای مجردم داخل نماز خونه بودیم و مقنعه ها رو در اورده بودیم که مادر همسرم اومد اونجا.بعد تلفنی به شوهرم گفته بود من دوستاشو پسندیدم.باید بدون حجاب ببینیشون و راجع بهشون نظر بدی!فلانی خوشگلتر بود و این شکلی بود و واسش تعریف کرده بود.من مونده بودم.خواستم جواب رد بدم گفتم مامانتون کس دیگرو پسند کردن مشکلی نیست.که اصرار کردن.اما به وضوح میدیدم نظر شوهرم کمی راجع به ظاهر من عوض شده.همیشه میگفت زیباترینی بین دوستان و همکارات.اما اینبار میگفت دوستات خوبن اما برای من مهم نیست.یعنی این حرف روش تاثیر گذاشته بود و مادر شوهرم انقدر بی درایته.
    از اول هم عشق اتشینی نداشتم.حالا هم کامل سرد شدم.اصلا هم هدفم برگردوندن مردی با همچین دیدگاهی نیست.چه طور میتونم حرفاشو نادیده بگیرم.یادمه اوایل عقدمون خیلی زیادی احساس صمیمیت با من میکردو هر چی هر جا میشنید بهم میگفت.مثلا میگفت من خانم فلانی رو میخوام!!!!منم باهاش برخورد کردم که این چیزا چیه میکی و گفت چند تا از پسرامون گفتن منم شنیدم به تو گفتم و منظوری ندارم!تا مدتها داشتم با ارامش بهش یاد میدادم شوخیهای جمع پسرونتون برای خودتونه.در ثانی تو دیگه متاهلی نگذار هز حرفی رو جلوت بزنن یا توی هر جمعی نباش.که البته بهتر شد.اما حالا که صراحتا اینو ازم خواسته
    تمام حرفا رو از قبل مرور میکنم میبینم کلا دیدگاه های ما راجع به زن و مرد و زندگی جداست.چی کار کنم؟نگید باهاش مهربون باشم.نه نمیشه.
    تو این چند روز چندین بار طرفم اومده.من فقط به چشماش زل زدم بدون اینکه چیزی بگم یا حتی گریه کنم.فقط نگاه ...حتی حرفم نیومد...البته با نگاهم هزار تا حرف دارم که نمیدونم از کدومش بگم.ترجیح میدم سکوت کنم چون حرف هم بی فایدست .سی چهل ثانیه به چشمام زل میزنه یکم حرف میزنه بعد که میبینه مثل مجسمه سردم گریش میگیره.میگه دوستم داره.اما تازه فهمیدم تعریف ما از دوست داشتن زمین تا اسمونه.کمکم کنید.میخوام فقط برم.میخوام قردا چمدونامو ببندم فقط برم جایی که کسی نباشه.دلم نمیخواد واسه کسی توضیح بدم چی شده.چی کار کنم؟؟؟

  4. 4 کاربر از پست مفید royarahimiko تشکرکرده اند .

    aloneman (دوشنبه 29 دی 93), واحد (چهارشنبه 01 بهمن 93), اقای نجار (دوشنبه 29 دی 93), بارن (دوشنبه 29 دی 93)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 تیر 97 [ 14:07]
    تاریخ عضویت
    1392-5-19
    نوشته ها
    312
    امتیاز
    8,869
    سطح
    63
    Points: 8,869, Level: 63
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 181
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    480

    تشکرشده 882 در 242 پست

    Rep Power
    60
    Array
    رابطه احساسیت با شوهرت چطوره؟
    بالاخره آدم می فهمه که کسی واقعا دوستش داره یا نه.
    من این کارش رو تایید نمی کنم. اما واقعا خیلی از مردها این تفکرات رو دارن. حتی توی سخنرانی روانشناس ها شنیدم که ممکنه حتی حین رابطه اسم شخص دیگه ای رو بیاره وسط. چون داره تصور می کنه با اون رابطه داره.
    من برعکس بقیه نتیجه گیری نکردم که شوهرت دوستت نداره.
    بلکه به نظرم خیلی هم دوستت داره و قبل از اینکه همسرش باشی، دوستشی و مایه آرامشش. که تونسته باهات این همه راحت باشه.
    ببین عزیزم به نظر من زندگیت ارزش جنگیدن داره. عضو انجمن آزاد شو و با مدیر خصوصی صحبت کن. من مطمئنم نظر اون کاملا با نظر ماها متفاوت خواهد بود. اینجا تقریبا اکثریت خانم ها جواب دادن که نه روانشناسی مردها رو خوندن و نه آگاهی چندانی از دنیای مردها دارن.
    اشتباه نکن
    عضو شو و راهنمایی دقیق تری بگیر
    من شک ندارم که همه چیز درست شدنیه و خیلی از چیزهایی که گفتی طبیعیه. باور کن.

  6. 4 کاربر از پست مفید veis تشکرکرده اند .

    royarahimiko (دوشنبه 29 دی 93), هم آوا (دوشنبه 29 دی 93), طاهره (شنبه 04 بهمن 93), صبا_2009 (دوشنبه 29 دی 93)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 21:22]
    تاریخ عضویت
    1393-10-28
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    1,961
    سطح
    26
    Points: 1,961, Level: 26
    Level completed: 61%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    23

    تشکرشده 8 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنون ویس عزیز.
    پس کلا کار من از اینکه از اول تن دادم به ازدواج اشتباه بوده.بله من همیشه دوست و همراه و مشاورش بودم و به جرات میتونم بگم دوستی غیر از من نداره.دور و برش هستن دوستایی اما صرفا همکاری یا گشت و گذارهای گهگاهی.خب چه رابطه ای هست که بخواد فکر کنه من شخص دیگه ای هستم.این نوع رابطه چه لذتی برای من داره؟این که همش میشه حقارت برای من.
    باشه قبول میکنم این کار رو انجام بده.اما آیا آقایون هم طاقت دارید خانمتون هم متقابلا این کار رو انجام بده؟وقیح نیست که از من دوستمو بخواد؟موقت؟
    آقایون غیرت دارن،تعصب دارن،ناموس دارن،خودشونو مالک بدن زنشون میدونن
    من هم زنم.همینا رو دارم.
    دقیقا همینایی که آقایون حس میکنند
    اما اسمشو گذاشتن حسادت زنانه
    اسمشو هر چی بزارن مهم نیست.مهم اینه که همونیه که آقایون بهش میگن غیرت یا هر چی
    مردا دوست دارن خانمشون باکره باشه.زنها هم دوست دارن شوهرشون بکر باشه
    چه طوری بپذیرم طبیعیه؟به من نگاه کنه یا تن من رو لمس کنه اما فکر کنه من نیستم؟من نمیتونم کنار بیام.شما میتونی همچین چیزی رو راجع به همسرت بپذیری؟اینکه مرد دیگه ای توی فکرش رژه بره یا موقع لمس شما ،شما رو اون مرد ببینه؟
    من هم دوستش داشتم.نه اونقدر.
    همیشه به حرفام اهمیت داده.خیلی با من راحته.مثلا یه بار اومد و گفت فلان پیمانکار که خانمه و ازم میخواد کار بگیره برام عشوه میاد تا کاراشو پیش ببرم!!!!اولش جا خوردم که این حرفو زد.فکر کردم کاشکی یکم پنهانکاری بکنه از و خودش قضیه رو حل کنه!! اما اصلا ناراحتیمو بروز ندادم.یلکه پا به پاش قر زدم که ای بابا عجب خانمهایی پیدا میشنو عیب نداره و ....بعدم گفتم به مدیرش بگو مایل به همکاری با شخص دیگه ای هستی و واسه قرارداد ایشونو نفرستید.همین کارو کرد و فرداش با افتخار اومد خونه که کاری که گفتی رو گوش دادم و انجام دادم.توی کوچکترین کارش حتی تغییر میز محل کارش از من نظر میخواد و کلا براش مهمم.یه جورایی خیلی بهم وابستست.همیشه برنامه ریزیامون حتی واسه گشت و گذار و مسافرت و مهمونی رفتن و مهمونی دادن با من بوده و از این قضیه لذت میبره.
    اما من با این قضیه هوسرانبش نمیتونم کنار بیام.به نظرتون چیزی برام گذاشته،انقدر تحقیر؟همیشه خودمو کنترل کردم تا قضیه رو کم اهمیت جلوه بدم و حلش کنم.اما اینو چی؟؟؟حتی نمیتونم باهاش حرف بزنم.فقط نگاهش میکنم.حتی ارزش گریه هم نداره.فقط موندم به بزرگترا بگم دلیل طلاق چی بوده.بزاره من برم تنها خارج از کشور یا یه شهر دیگه هم زندگی کنم بدون طلاق حتی،مشکلی ندارم.فقط دیگه نمیتونم.اصلا دیگه نمیتونم.

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    آقای ابی ... اولا اینکه دوستانی که توی تالار همدردی تاپیک میزارن بخاطر مشکل مقطعی که براشون بوجود ومده دچار نوعی پراکندگی ذهنی لحظه ای هستن که بهشون اجازه درست تصمیم گرفتن رو نمیده و بهتر اینه که ما به عنوان دوستانش ، هادی و راهنمای خوبی برای لحظه درماندگیشون باشیم نه اینکه از چاله بیرونش بیاریم و به چاه پرتش کنیم پس دوست خوب این خواهرمون باشین و کمی تخصصی تر راهنمائی بفرمائید ... دوما وقتی یه مشاور به کسی مشاوره میده اتفاقا کاملا با دلیل و مستند مراجع را متوجه میکنه که چرا این راهکار رو ارائه داده و این روش منطقی باعث میشه مراجع با انگیزه بیشتری روند مشاوره رو پیش بگیره پس بی منطق به کسی مشاوره ندین ... سوما مردی زنش رو میپرسته که به نجابت - صداقت - پشتکار - اعتماد به نفس و توانایی های اون بتونه افتخار کنه این کاری که شما میگی همه این خصلت ها رو از خواهر عزیزمون سلب میکنه پس بجای پیشرفت در نظر همسرش به قعر فلاکت فرو میبرتش ... لطفا لطفا لطفا کمی سنجیده تر عمل کنید


    royarahimiko عزیز عدم انفعال شما نه تنها چیزی رو درست نمیکنه بلکه فاصله بین شما و همسرتون رو هم بیشتر میکنه ... الان وقت سکوت نیست اتفاقا الان وقتشه که به همسرت حرف دلت رو بزنی و عنوان کنی که ازش توقع یه همچین تفکری رو نداشتی و خیلی ایشون رو عاقل تر فرض میکردی ... از یه مشاور و متخصص کمک بگیر یا اینکه عضو انجمن آزاد شو از مشاورین سایت کمک بگیر ... طلاق راه خوبی برای حل این مشکل نیست گاهی خود ما مسبب ایجاد یه سری عادت ها و تفکرات در طرف مقابلمون هستیم
    ویرایش توسط هم آوا : دوشنبه 29 دی 93 در ساعت 20:13

  9. 8 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    hamidhi (دوشنبه 29 دی 93), royarahimiko (دوشنبه 29 دی 93), فرشته مهربان (سه شنبه 30 دی 93), آویژه (دوشنبه 29 دی 93), بارن (دوشنبه 29 دی 93), دختر بیخیال (سه شنبه 30 دی 93), سوده 82 (پنجشنبه 14 اسفند 93), صبا_2009 (دوشنبه 29 دی 93)

  10. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 28 مهر 98 [ 22:42]
    تاریخ عضویت
    1393-10-15
    نوشته ها
    21
    امتیاز
    3,978
    سطح
    40
    Points: 3,978, Level: 40
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    83

    تشکرشده 32 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ebi-larynx نمایش پست ها
    سلام
    دلیل ازم نخواه ولی به شوهرت اعتماد کن
    بزار اگه اون خانومم راضیه اینکار بشه حتی اگه اون خانوم نخواست شما اصرار کن و سعی کن بشه
    مردا اینجورزن از خود گذشته رو میپرستن
    مطمئن باش رفتار شوهرت با تو هم بهتر میشه
    سلام
    این اولین پست من در این انجمنه
    دوست عزیز شما وقتی شناختی از شوهر ایشون نداری پیشنهاد نده من اگر جای این خانوم بودم تا الان طاقت نمیاوردم این خانوم خیلی پر طاقته که تا الان دوام آورده.
    خواهرم بنظر من هیچ کس نمیتونه مثل یک مشاور به شما کمک کنه هرکدوم از ما نظر بدیم ممکنه اشتباه باشه چون نه شمارو خوب میشناسیم نه شوهرتونو پیشنهاد می کنم هرچه زودتر با یک مشاور در ارتباط باشید.
    انشاالله زندگی شیرینی داشته باشید.

  11. 8 کاربر از پست مفید hamidhi تشکرکرده اند .

    royarahimiko (دوشنبه 29 دی 93), پامچال (دوشنبه 29 دی 93), واحد (چهارشنبه 01 بهمن 93), هم آوا (سه شنبه 30 دی 93), بارن (دوشنبه 29 دی 93), داود.ت (دوشنبه 29 دی 93), دختر بیخیال (سه شنبه 30 دی 93), سنجاقک ابی (سه شنبه 30 دی 93)

  12. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 30 شهریور 98 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1390-10-26
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    11,022
    سطح
    69
    Points: 11,022, Level: 69
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 228
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,196

    تشکرشده 1,600 در 571 پست

    Rep Power
    104
    Array
    فقط این نکته رو بگم ، همه مرد ها اینجور نیستند !
    این ها مزخرفاتی هستند که بعضی ها برای توجیه کارهای ... ساختن !
    کلا مرد ها چند دسته هستند ، 1-اصلا توجه نمی کنند یا اعتقادی ، خانواده دوست بودن 2- شاید با دیدن یه مقدار ذهنشون همان لحظه درگیر بشه ، مثلا همان لحظه با دیدن تیپ یا لباس خاصی ، ولی وقتی اون صحنه تمام بشه دیگه یادشون می ره 3- امثال همسر شما که سعی داره اشتباهاتش رو اینجوری با این حرف ها پوشش بزاره

    در ضمن ، این موضوع فقط تو مرد ها نیست ، خانم های اینجوری هم هستند

  13. 6 کاربر از پست مفید داود.ت تشکرکرده اند .

    hamidhi (دوشنبه 29 دی 93), royarahimiko (دوشنبه 29 دی 93), هم آوا (دوشنبه 29 دی 93), بارن (دوشنبه 29 دی 93), دختر بیخیال (سه شنبه 30 دی 93), سنجاقک ابی (سه شنبه 30 دی 93)

  14. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 22 تیر 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1393-8-30
    نوشته ها
    137
    امتیاز
    10,896
    سطح
    69
    Points: 10,896, Level: 69
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 354
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,179

    تشکرشده 383 در 100 پست

    Rep Power
    42
    Array
    سلام من خیلی ناراحت شدم از خوندن این نوشته ها هیچ راه حلی هم ندارم اما به نظرم بد نیست قبل از هر تصمیمی با یه مشاور خبره صحبت کنید، شاید شرایط عوض شد

  15. 6 کاربر از پست مفید اقای نجار تشکرکرده اند .

    hamidhi (دوشنبه 29 دی 93), royarahimiko (سه شنبه 30 دی 93), واحد (چهارشنبه 01 بهمن 93), هم آوا (دوشنبه 29 دی 93), داود.ت (سه شنبه 30 دی 93), دختر بیخیال (سه شنبه 30 دی 93)

  16. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 بهمن 94 [ 00:21]
    تاریخ عضویت
    1393-9-04
    نوشته ها
    44
    امتیاز
    1,856
    سطح
    25
    Points: 1,856, Level: 25
    Level completed: 56%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    34

    تشکرشده 153 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همیشه میگن طوری باشید که بزرگترین تنبیه دیگران, گرفتن خودتون از اونا باشه
    شما الان دقیقا اونطوری هستید و شوهرتون خییییلی رو شما و عقل و شعورتون حساب باز کرده
    پس بنظر من برای یه مدت هرچند کوتاه دور شید از این وضعیت
    هم خودتون قوای روحیتونو برمیگردونید هم ممکنه همسرتون با تمام وجودش جای خالیتونو حس کنه و تنبیه شه
    اینکه ممکنه نداشتنه شما چیکار ممکنه باهاش بکنه
    بهشم بگید یه مدت فاصله میگیریم تا هردومون تصمیم بگیریم برای این زندگی
    بهش بگید که این موضوع ممکنه الان حل شه اما تضمینی برای اتفاق دوباره اش در آینده با یه نفر دیگه وجود نداره
    این فقققققط یه پیشنهاده وممکنه اساسا غلط باشه

  17. 3 کاربر از پست مفید باران آرام تشکرکرده اند .

    هم آوا (سه شنبه 30 دی 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 06 بهمن 93), بارن (شنبه 11 بهمن 93)

  18. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام. دوست خوبم یهترین کار اینه که حضوری برید پیش یه مشاور (حتما مردکه بهانه نداشته باشن مردا رو نمیشناسید) ، مشاور صحبت هر دو طرف رو بشنوه و راهنماییتون کنه. این که نفر سوم و قابل اعتمادی ازشون بخواد روی عقیده ، فکر و نگاهشون کار کنن بهتره تا اینکه به روشی غیر علمی بخواین عقایدتون رو به همدیگه تحمیل کنید.
    شما هر دو ضعف هایی دارید که لازم هست اصلاح بشه، اونم نه با یکی دو جلسه مشاوره.
    در مورد دوستتون هم مصلحت اینه که ایشون نیاین منزلتون و رابطه تون به تلفن و ملاقات خارج ازمنزل محدود بشه. (هیچ اسم و توضیحی از دوستتون مقابل همسرتون نیارید تا شرایط آروم شه )
    به هر حال تا زمانی که احتمال این باشه بشه مشکلی رو حل کرد، بهتره به طلاق فکر نکرد.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  19. 2 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    هم آوا (سه شنبه 30 دی 93), بارن (شنبه 11 بهمن 93)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو سایت همسر یابی اشنا شدیم به دوستم گفته خیلی دوستم داره نمی دونم دوستم داره یا نه
    توسط arshida در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: شنبه 16 دی 96, 21:27
  2. چی کار کنم که شوهرم دوستم داشته باشه
    توسط نازنین 2 در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 21
    آخرين نوشته: دوشنبه 25 خرداد 94, 10:22
  3. شوهر دوستم فوت کرده...خودکشی...چه کمکی میتونم به دوستم بکنم؟
    توسط یک زن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 16:40
  4. پاسخ ها: 20
    آخرين نوشته: سه شنبه 31 اردیبهشت 92, 09:09
  5. چطور از عشقم دل بکنم ؟ (به خاطر دوستم)
    توسط Hamdardi2 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 32
    آخرين نوشته: شنبه 04 آذر 91, 13:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.