سلام عزیزم،
خیلی متاسفم که تو که هنوز زندگیت شروع نشده دچاره بحران شده گلم!
تو واقعا خیلی باهوشی،درود به تو گلم که نشستی و اشتباهاتی که کردی رو روی کاغذ آوردی! بهترین راه همینه که شروع کردی،از خودن،دقیقا خود خودت!
همسر شما بسیار وابسته به مادرشون هستند و شما نباید رو نقطه ضعف ایشون دست بزاری،در بیشتر وقتهام هم که احترام به همدیگه رو کلا کنار گذاشتید،شما نباید غرور و اقتدار همسرت رو زیر سوال ببری!!!
اصلا مگه شما تو دوران آشنای رفتار ایشون دستتون نیومد! نمیفهمم که هنوز هیچی نشده ایشون روش میشه و به پدرتون میگه بیان تکلیف روشن کنند!!! پس احترام اینجا چی میشه؟!
عزیزم شما با مادرش صحبت کردی که پسرشون مشکل اصلیش چیه،شما خلاصه که باید بفهمی همسرت مشکل اصلیش چیه یا نه؟!
من از خدای بزرگ میخوام تا تورو به خواسته قلبیت برسونه،محکم و قوی باش واصلا بهش اصرار نکن که بیاد،فقط دلیل رفتارش و خواستار باش تا خودت به نتیجه برسی!
ازت میخوام به راهنماییهای دوستان مخصوصاً بالهای صداقت عزیزم گوش بدی و حرفهاشونو عملی کنی تا موفق بشی عزیزم
آرزو دارم،
فاصله نباشه بین تو و تمام احساس های خوبت
تو باشی و شادی باشه و یه دنیا سلامتی
و امضاء خداوند بزرگ پای
تمام آرزوهایت
ویرایش توسط سوده 82 : چهارشنبه 15 بهمن 93 در ساعت 02:35
علاقه مندی ها (Bookmarks)