سلام
پدر و مادروتون به اندازه کافی از همدیگه میکشن و برای حفظ ظاهر هم که شده در این سن باهمدیگه درگیر نمیشن و مدتی میشه که شما سیبل خشونت های پدر و مادرتون شدین و این در دراز مدت به یک رویه تبدیل شده.
قبل ها با خانمی مشابه شرایط شما در ارتباط بودم با این تفاوت که شرایط خانوادگی و مالی و اجتماعی بدتری نسبت ب شما داشت.
در این نوع ارتباط ها معمولا آقایون حس رابین هودی بشون دست میده (چه اصطلاحی !! ) و احساس مسئولیتشون بیشتر از ظرفیت و تواناییشون گل میکنه و نمیتونن شرایط رو بصورت دقیق تحلیل کنن و بیگدار به آب میزنن !
و چند صباحی که از زندگی گذشت حقیقت وجودی آدم بعضا باعث دلخوری طرفین میشه. حتما در این رابطه با نامزدتون به تفاهم برسین.
.
به نظر من شما با این شرایط روحی و روانی به مقوله ازدواج به نوعی خلاصی از شرایط موجود در خانواده و وارد شدن به یک زندگی جدید با مشکلات مبهمی که به نسبت به زندگی فعلیتون قابل تحملتر هست نگاه میکنین ولی این ابهام ممکنه پشتش آسیب های دیگه ای باشه که فرد یا افراد دیگری رو هم ممکنه درگیر کنه پس تو انتخابت خیلی دقت کن و از روی استیصال و فرار از شرایط موجود تن به ازدواج ندین.
علاقه مندی ها (Bookmarks)