به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 28 , از مجموع 28
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    بهار جان میشه بگی الان مشکل شما چیه ؟ برای چی میخوای مشاوره بگیری ؟ مشکلت اینه که اگر این اقا بیاد خواستگاری میترسی باز پدرت موضوع رو بپیچونه و شما ازش سرد بشی ؟ یا ایشون هنوز شرایط خواستگاری رو ندارند ؟ عزیزم پدرها به دلیل علاقه ای که بچه هاشون دارند و ترسی که از اینده اونها دارند ممکنه اینگونه رفتار کنند . ولی واضحه که شما و برادرتون هم در این بین ثبات نداشتید . فراموش نکنید که اینجا یک محیط مجازیه و ما فقط بر اساس حرفهای اندک شما نظر میدیم . و شناخت کافی نه از شما و نه از خانواده تون نداریم .

  2. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    بهار.زندگی (سه شنبه 19 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    بهارجان من یک راهکاری به ذهنم رسید که آسان نیست اما شدنی است. اگر خودت از نظر مالی مستقل باشی ، وابستگی ات به خانواده ات کمتر باشد، یعنی طوری باشی که اگر خانواده پشتت را خالی کردند مشکل چندانی نداشته باشی شاید شرایط به نفع تو تغییر کند. می توانی بدون نگرانی قاطعیت نشان دهی.

    به هر حال هر چه وابستگی بیشتری به کسی داشته باشی ، نفوذ او بیشتر خواهد بود.

    - - - Updated - - -

    بهارجان چه برای ازدواج کردن و چه برای ادامه زندگی مشترک نیاز داری که استقلال خودت را حفظ کنی. حریمی داشته باشی و به کسی اجازه ورود ندهی.
    آمدیم و ازدواج کردی و این اوضاعی که توضیحش را دادی ادامه پیدا کرد.
    می گویی پدرت با خواستگارت توهین آمیز رفتار کرده است. خوب آیا تضمینی دارد که این رفتار بعد از ازدواجت نباشد ؟

    آیا تضمینی وجود دارد که پدرت کار الانش را بعدا هم ادامه ندهد ؟ دوباره فامیل را جمع نکند و به تو فشار نیاورد ؟

    - - - Updated - - -

    من دوباره روی همان سه موردی که گفتم تاکید می کنم.

  4. 2 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    آنیتا123 (چهارشنبه 24 دی 93), بهار.زندگی (سه شنبه 19 خرداد 94)

  5. #23
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    بهار جان...منم اومدم نظر بدم. شاید بگی برو بابا تو خودت دیوونه ای برو اول خودتو درست و جمع و جور کن بعد بیا واسه کسی نظر بده.
    اما ببخشید با اجازت منم میخواستم یه چیزی بگم. البته اگرم بی اجازست ببخش.

    راستش من هم صفحه ی اول و دوم تاپیکت رو که خوندم اینطور به نظرم رسید که خواستگاری صورت نگرفته. رابطه ای طولانی مدت بینتون بوده و احساسات هم وارد شده. ولی چیزی به اسم خواستگاری رسمی صورت نگرفته. از طرفی خودت هم چندینبار بیان کرده بودی که " نمیدونم. شاید هم دوستم نداره." یعنی خودت هم در این یک شک داری که به نظرم دقیقا از اینکه ایشون خواستگاری نکرده درونت ایجاد شده.

    فقط از یه پستت میشد فهمید که ایشون ازت خواسته با خانوادت مطرح کنه ولی تو نذاشتی. از ترس رفتارهای احتمالی خانوادت.

    او با خانوادش صحبت کرده؟ خانوادش راضی هستن؟ همراهیش میکنن در این تصمیمیش؟
    فکر نمیکنم تو از این هم مطمئن باشی.

    پس خب...
    به نظر من تو فقط و فقط و فقط یک راه داری. یک راه. و نه بیشتر.
    اونم اینه که به ایشون بگی پاشو رسما بیا خواستگاری.
    این جوری معلوم میشه خودت و او چند مرده حلاجید... فقط همین جوری. نه هیچ جور دیگه ای.

    بعدشم تو چرا پیش گویی منفی میکنی؟ میدونم طبق تجربیاتت و شناختت از خانوادت میترسی اون اتفاقا بیفته، ولی واقعا از کجا مطمئنی خانوادت در این مورد هم بامبول در بیارن؟
    بذار بیان خواستگاری و ببین چی میشه و بعد در مورد اتفاقایی که واقعا پیش میاد تصمیم گیری کن.

    از طرف دیگه خودتم میدونی که اگه بخوای همه رو راضی نگه داری و همه چی رو کنترل کنی که مبادا مشکلی پیش بیاد نتیجه ای جز خستگی و بعدشم شکست نصیبت نمیشه.

    چرا فکر میکنی باید بذاری همه چی جور بشه و گل و بلبل بشه و بعد آقا تشریف بیارن رسما خواستگاری؟
    تو اندازه سهم خودت برای راضی کردن خانوادت قدم بردار. ولی یه سهمش هم روی دوش اون آقاست که بتونه خودشو درست به خانوادت نشون بده و جلب رضایت کنه.


    من یه هشدار دیگه هم بهت میدم. اگر حتی این آقا واقعا خواستار تو باشه تو خودت مانع از اقدامش بشی کم کم اون هم سرد میشه و این رابطه کشدار بی نتیجه خستش میکنه. و یهو دیدی به خودت اومدی و همه چی هیچ بر هیچ شد.

    بگو بیاد رسما خواستگاری. تو که اخلاق خانوادتو میشناسی باید دنبال راه برای راضی کردن خانوادت باشی که اونم با عصبانیت و پرخاش و اون مدلی که با مدیر حرف زدی شدنی نیست.

    باید بیاد خواستگاری و بعد خودت و او اعتماد سازی کنید. بذار خانوادت در حد منطقی خودشون تحقیقاتشون رو انجام بدن و در حد منطقی حرفهاشون رو قبول کن. بذار بفهمن به نظرشون احترام میذاری.باید اگر همو میخواید هم او و هم خودت درست و شفاف و اعتمادشون رو جلب کنید.

    اگه واقعا رسما اومد خواستگاری و واقعا همونه که میخوای و دیدی ایرادای خانوادت الکی هستن باید محکم ولی با احترام وایسی حرفت رو بزنی و بگی من همینو میخوام.

    راستی یه چیز دیگه.
    اگه اومدن خواستگاری بذار او برای راضی کردن خانوادت و خانوادش هر کاری که خودش صلاح میدونه انجام بده. بار وظیفه و نقش خودش رو بذار به عهده خودش. اینجوری خودت هم میتونی بهتر بشناسیش.
    مبادا بخوای بهش دیکته کنی که هی فلان کارو بکن که مثلا مامانم ازت خوشش بیاد. یامثلا فلان حرفو بزن که بابام ازت خوشش بیاد.اینجوری اون خسته و دلزده میشه.

    بذار اگه خواستگاری رسمی اتفاق افتاد خودش با منطق و عقل خودش راهی رو که باید طی کنه، طی کنه.

    ببخشید اگه حرفام پخش و پلا بود.

  6. 5 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 24 دی 93), فرهنگ 27 (چهارشنبه 24 دی 93), بهار.زندگی (سه شنبه 19 خرداد 94), بارن (پنجشنبه 25 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  7. #24
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام بهار

    یک بار دیگه پست مدیر را بخوان ......

    این همه بد و بیراه و حتی توهین داشت ؟؟!!!!!!!!!

    با این همه احساسات منفی ، هیجانات انفجاری ، نگرانی و دغدغه و بد بینی ....... با همین آقا هم کارت به ازدواج بکشه و ..... مطمئنم بعداً در زندگی به مشکل خواهی خود ، درگیری پیش میاد و حتی چه بسا گلاویز شدن .... تو مو می بینی و ما پیچش مو .... تو این روزهای پر از احساسات و عواطف عاشقانه می بینی و ما روزی که زندگی جدی شروع شود و لایه های ناشناخته شخصیت هرکدام بر دیگری اشکار شدن را و ...... ده ها مسئله دیگر طبیعی ناملایم در زندگی که شما امروز نشان می دهی صبر و سازگاری کافی برای مواجهه با آنها نداری ....

    خانواده ات همگی بد ، پدر بد ، مادر بد ....... اینکه شما احساساتت منفی هست ، اینکه حتی بوی تنفر از آنها گاهی به مشام می رسد هیچ ربطی به رفتار آنها ندارد بلکه به درون تو و حال تو و هیجانات و نگرش و رفتار تو بر می گردد ..... تعجب نکن عزیز .... کافیه لحظه ای فکر کنی به کسانی که با بد ترین آدمها سر کرده اند اما حس نفرت ، کینه ، بد بینی ندارند ، نه به معنای اینکه آن آدمها را تأیید می کنند یا اینکه منفعلند بلکه می دیده ام جرأتمندان قوی ای که این احوالات را راجع به دشمنشون هم ندارند ..... به نظرت تفاوت تو با اونها در چی هست ؟ جز اینکه درون شما و نگاه و حال شما با هم متفاوته .... آدمهای مقابل که هردو فرضاً بد هستند ، چطوره که یکی از همین آدمها هم با اینکه قبولشون نداره اما نه نفرت داره ، نه بد از آنها یاد می کنه و حتی دلسوزی هم می کنند اما از رفتارشان برائت می کند ......

    فکر کن و درک کن که با این وضعیت حتماً در زندگیت با همسر ،با خانواده همسر و ...... هم مشکل پیدا می کنی .

    از ما انتظار نداشته باش باب میلت مشاوره دهیم . آنچه درست است به تو می گوییم حتی اگر خوشت نیاد ، اگر لازم باشه حرفمان را تکرار هم خواهیم کرد .... چون تو را دوست داریم ، خوشبختی تو را می خواهیم و رویه و راهی سالم را..... هر قدر هم از ما عصبانی باشی ... به ما بد و بیراه بگویی .... کارت و رفتارت را تأیید نمی کنیم اما دوستت داریم





  8. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (چهارشنبه 24 دی 93), meinoush (چهارشنبه 24 دی 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 25 دی 93), بهار.زندگی (سه شنبه 19 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    بهااار...
    میخواستم اینو هم برات بنویسم ولی ننوشتم.
    اما راستشو بخوای دلم واسه مدیر سوخت اینجوری باش حرف زدی...به خصوص وقتی تشکرهاشو پای حرفات دیدم.
    حالا فرضا هم که اینجا همه بی سواد باشن. که فکر نکنم اینطوری باشه.
    ولی خب بالاخره یه کوچولو نمک شناسی بد نبودااا بهار...

    منم خودم بعضی وقتا تو دلم میگم آخه این مدیر و فرشته مهربان خودشون واقعا دردایی که مراجعین اینجا داشتن رو چشیدن که اینقدر هی نصیحت میکنن... بعد به این نتیجه میرسم که خب... یا داشته اند و تونستن خوب کنترلش کنن...یا نداشته اند به خاطر اینکه حواسشونو جمع کرده اند که توی چاله هایی که ماها افتادیم نیفتن...آخرش هرچی هستن حاصل دست رنج خودشونه.

    پست مدیر بد نبود. درست بود. چون واقعا خب خواستگاری ای طبق توضیحاتت صورت نگرفته.
    به دو دلیل به نظر من مدیر برات پست گذاشت:
    1- اینکه براش مهم بودی و خواست هشدار بده بهت که حواستو جمع کن.

    2-تو عضو چندساله ی این تالاری. و خیلی وقتا تازه واردهای تالار ممکنه در نبود مدیرها، به پست های اعضای با سابقه تر استناد کنن.به خصوص تو که یه بحث تخصصی با آقای اس سی آی داشتی و اون تاپیک مرتبا در پست ها به دیگران معرفی میشه و لینک میشه.یعنی یه جورایی بالاخره بخوای نخوای یه عضوی میشی که نسبت به سایرین شناخته شده تر میشی. و خب اگه مدیر بهت تذکر نمیداد ممکن بود یه جورایی تاپیکت بدآموزی بشه برای تازه واردا. خب شاید مدیر در این زمینه هم احساس مسئولیت کرده و هشدار داده.

    به هرحال امیدوارم زود تکلیف این قضیه رو برای خودت مشخص کنی که یه موقع اگه این قضیه جور نشد ضربه نبینی.

  10. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (پنجشنبه 25 دی 93), بهار.زندگی (سه شنبه 19 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  11. #26
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    سلام بهار
    امیدوارم حالت بهتر باشه
    الان تاپیکتو دیدم و خوندم پست ها رو

    از اینکه تونستی خودتو و کار و بارتو جمع کنی خوشحالم
    تو دختر قوی ای هستی


    ارامشتو حفظ کن.
    برای راه حل به ارامش نیاز داری
    خوشحالم که پیگیر حل مسایلت هستی

    امیدوارم همیشه شاد و موفق باشی
    ویرایش توسط meinoush : چهارشنبه 24 دی 93 در ساعت 22:29

  12. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    اثر راشومون (پنجشنبه 25 دی 93), بهار.زندگی (سه شنبه 19 خرداد 94), بارن (پنجشنبه 25 دی 93)

  13. #27
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    سلام بهار،

    یکی از سوالاتت این بود که چطور فشار رو از روی دوستت برداری. جوابش رو میدونی. باید اول فشار رو از روی ذهن خودت برداری.

    تمرین هایی که برای اینکار کمکت می کنن رو هم از تاپیک مشاوره با آقای اس سی آی، میدونی.

    پس دست بکار شو. این خونوادت نیستن که به ذهنت فشار میارن، بلکه این افکار هستند که اینکارو می کنن.

    تو هم اطلاعات کافی در مورد همه ی ابعاد این مسئله داری، هم دانش کافی. هم میتونی تشخیص بدی کی مشاوره حضوری و دقیق لازمه، کی یه مشاوره ی نوشتاری در فضای مجازی کفایت می کنه؛ اما چیزیکه بهش نیاز داری اینه که همه چی رو روشن و واضح ببینی. باید موانعی که بر سر راه تشخیصت هستند رو برداری.

    - - - Updated - - -

    نظر شخصی من در مورد مسئله ای که پیش اومده اینه که:

    این آقا رو برای اقدام کردن تحت فشار نذار.

    بذار هر زمانیکه خودش کاملا رضایت داشت، اقدام کنه.

    اما در عین حال ارتباط رو ادامه نده.

    در واقع این فرد اگه به خواستگاری هم اومده بود، باز تو می تونستی به خواستگارهای دیگت فکر کنی. الان هم می تونی همینکارو بکنی. اگه کسی هست که فکر می کنی ممکنه برات مناسب باشه، بذار بیاد. بهش فکر کن. ببین واقعا برات مناسب هست یا نیست.

    اگه بیشتر آشنا شدید و برات خوبه، خب انتخابش می کنی. اگرم نه که هیچی.

    ازدواج انتخاب بهترین فرد موجود نیست. انتخاب کسیه که بتونید در کنار هم خونواده ای که تو ذهنتون هست رو بسازید.

    پس اگه مقایسه نکنی، و اگه بی جهت خودت رو به کسی متعهد نکنی، این دو مورد می تونن مستقل از هم بررسی بشن. هیچی هم به هیچکس تحمیل نمی شه.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  14. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    meinoush (پنجشنبه 25 دی 93), فرهنگ 27 (پنجشنبه 25 دی 93), بهار.زندگی (سه شنبه 19 خرداد 94), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  15. #28
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها

    از انور اون پسری که اول حرفام راجبش گفتم زمان میخواد ازم.خودم که چشمم اب نمیخوره رسما اقدامی کنه.نمیدونم.مطمئنم دوستم داره.میدونم خودم یه عالمه از خونوادم ترسوندمش که ایراد میگیرن و اذیت میکنن.اما میگم اگه بیاد من حمایتش میکنم
    اون زمان میخواد.میدونم داره تلاش میکنه.میگم از خونوادم خب زمان بخواد.فوری که قرار نیس عروسی کنیم که.
    اگه یه درصد شک داشتم دوستم داره یا اگه اخلاق یا رفتار بدی ازش میدیدم قطعا باش کات میکردم.من دختری نیستم به پسر بگم تو بیا من حمایتت میکنم.اما این فرق داره.

    نمیدونم چیکار کنم؟دلم جای دیگس.برنامه هام.کارام.همش جای دیگس.ولی نمیتونم مجبورش کنم بیاد.خصوصا وقتی گرفتاره.

    همش فکر میکردم اگه پسری آدمو بخواد هرطور شده میاد.نمیدونم.شایدم دوستم نداره.

    چه کنم؟
    روزی که تاپیک را شروع کردی و این پست را خوندم خیلی متعجب شدم.
    جوابت اینقدر واضح بود که بعید بود خودت ندونی.

    گفتم شاید می خوای برای بررسی خواستگارهای دیگه کمی جرات و انرژی اولیه از دوستان بگیری.
    کمک برای رهایی از احساساتی که به این آقا داری و مانع رفتار عقلانی باشه.

    اما وقتی تاپیک پیش رفت دیدم جهتش تغییر کرد. اینجا شد تاپیک دفاع از آقای مذکور و احساسات شما.
    تقریبا همه با جرئی تفاوت، گفتند که بهتره احساسات را کنار بذاری، رابطه را قطع کنی و به خواستگارانت فکر کنی.

    و شما بدون توجه به حرف دوستان، مصرانه از این آقا دفاع کردی. تا جایی که حرفهات به شکل محسوسی در پستهای بعدی تغییر کرد و آقایی که چشمت آب نمی خورد بیاد خواستگاری، و می گفتی بیاد از خانواده ام زمان بگیره، تبدیل شد به خواستگاری که خودت اجازه نمی دی بیاد، چون می ترسی خانواده ات مانع تراشی کنند و رابطه را خراب کنند و حتی کار به جایی رسید که گفتی اگر بیاد می خوایم یک ماه بعد عقد عروسی بگیریم که خانواده ام مشکل ایجاد نکنند و من سریع از دستشون فرار کنم. (کلا داستان را عوض کردی )

    خانواده ات اگر هم بخوان مشکلی پیش بیارند، طبق مثالهایی که زدی (از خواستگاری رفتن برادرت و خواستگار قبلی خودت) و همینطور طبق اونچه که عقل می گه، قاعدتا در دوران خواستگاری و شناخت و نامزدی مشکل ایجاد می کنند و موضوع را به هم می زنند، نه بعد از عقد!


    بهار جان،
    خانواده شما هر ایراد و رفتاری که داشته باشند، به هر حال در ازدواج و انتخاب شما دارای نقش و حق رای هستند. پس هر چه که هست، بهتر که زودتر بدونند.
    حتی اگر ترازوی اونها برای سنجش خواستگار، یک ترازوی خراب هست، مهم اینه که ترازوی تصمیم گیرنده است.
    پس اگر این خواستگار را با دقیق ترین ترازوهای عالم هم بسنجی، آخرش باید با اون ترازو اندازه گیری بشه. حتی اگر اون ترازو خراب باشه.
    بهتر که زودتر با همون ترازو بسنجیش.



    حرفهایی که می زنی همه اش بوی احساسات می ده،
    پسری که به خاطر من (بخاطر چی تو؟ بالاخره یه دلیلی باید داشته باشه) می ره شهرستان دنبال کارام،
    می خواد یه کاری راه بندازه، خودش پول بذاره از طرف من ( ؟؟)
    همه کاری برام می کنه و همه جا دستم را می گیره و ....

    خب این پسر یه ایرادی داره بهار جان!
    آدمی که بیخودی بره شهرستان دنبال کار یه نفر دیگه
    سرمایه خودش را بی دلیل به نام کسی بکنه
    همه کاری واسه یه نفر بکنه، اونم بی دلیل و ..... این آدم عادی ترین مسائل یک زندگی عادی را نمی دونه. انجمن خیریه داره؟

    اگر همه چیز اینقدر بی دلیل باشه، تو انتخابت تردید کن و تجدید نظر.



    سومین مطلبی که می خواستم بگم،
    مشخص نبودن و بلاتکلیف بودن وضعیت این آقاست.
    چیزی از سن و تحصیلاتش نگفتی.
    فقط گفتی محقق خوبیه و تالقوه!! توانمنده.
    بهار عزیز، برای پسری در سن 28 سالگی ( اگر فرض کنیم همسن شماست) حرف از بالقوه زدن، دیر هست. بالفعل چی داره؟
    از یه طرف دنبال شروع یک کاریه، از اونطرف می گی دنبال بورسیه امریکاست و الان هم که گویا بیکاره.



    و نکته آخر این که
    رابطه حسمی و حنسی شما تا چه حد هست؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : پنجشنبه 25 دی 93 در ساعت 03:22

  16. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    Aram_577 (پنجشنبه 25 دی 93), meinoush (جمعه 26 دی 93), فرشته مهربان (پنجشنبه 25 دی 93)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.