به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 28
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    بهار جان برداشت من از پستهای شما اینه که شما از این اقا طبق گفته خودتون شناخت کافی دارید و حاضر نیستید به فرد دیگری فکر کنید چه برسه به ازدواج . ولی این نظر شماست و نظر خانواده غیر از این ممکنه باشه . به ایشون بگید که شما خواستگار جدی دارید . و اگر اقدام عملی از طرف ایشون صورت نگیره ممکنه شما رو از دست بدهند . پس الان دیگه بهانه های معمول برای درست کردن کار و بار و شرایط بی معنیه . و برای به دست اوردن شما باید اقدام عملی انجام بده والا شما هیچ بهانه ای ندارید که از ایشون دفاع کنید . خواستگاری رسمی یا یک عقد ساده نمیتونه هیچ خللی توی کارها و برنامه های اینده ایشون ایجاد کنه . پس بهانه تراشی فایده ای نداره .

  2. 6 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 20 دی 93), فرهنگ 27 (شنبه 20 دی 93), آنیتا123 (شنبه 20 دی 93), بهار.زندگی (شنبه 20 دی 93), بارن (سه شنبه 23 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    من راجع به ازدواج با این آقا حرف نزدم بهار جان. شما پرسیدی با خواستگارهای دیگر چکار کنم ؟ من هم گفتم اگر تحت فشار با خواستگاری ازدواج کنی زندگی ات خراب می شود.

  4. 3 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (شنبه 20 دی 93), بهار.زندگی (شنبه 20 دی 93), بارن (سه شنبه 23 دی 93)

  5. #13
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو بهار گرامی

    اصلا بهت نمیخوره 27 باشی من فکر کردم حداقل 40 رو رد کردی و الان چنتا هم بچه داری آخه نظرات خوبی توی سایت قرار میدی که نشان از تجربه بالای شما داره

    رابطه ای که با این اقا داری و برخوردش و شخصیتی که داره و همینطور شخصیت شما و اینکه میدونم برای خودت جسمت و اعتقادات ارزش قائلی یکم خیالمو راحت میکنه.خودمم دوست داشتم اینجوری ازدواج کنم قبل از ازدواج بشناسم و یه رابطه عاشقانه باشه دقیقا مثل توی فیلم ها مخصوصا از نوی امریکاییش یه مسیری طی میشه و توی این مسیر عاشق همدیگه میشیم
    میدونی قضیه شما مثل یه آدمیه که توی خانوادش ادم معتاد وجود داره و توی اطرافیانشم هست و میدونه اعتیاد چه بلایی سر فرد میاره و چه نتایج وحشتنکای ببار میاره ولی از روی کنجکاوی و یا به هر دلیلی دیگه ای میره سمتش و فکر میکنهبهش اعتیاد پیدا نمیکنه !!
    یکسری جملاتی نوشتی که باعث شد یکم بیشتر به شخصیتت و طرز فکرت توجه بکنم
    من دلم میخواد با علاقه ازدواج کنم
    دلیل بودن من باهاش:وقتی انقد کمکم میکنه.دستمو گفت تا بلند شم.حرفامو میفهمه.سنگ صبورمه.اخلاقش خوبه.کارامو درست میکنه چرا باش نباشم؟مگه بقیه پسرا چطورین؟کجا انقد به آدم کمک میکنن بی توقع؟کجا به روح و روان آدم توجه میکنن.همش فکرشون سواستفادس.
    منم اینجوری فکر میکردم ولی ازدواجم جوری بود که تا قبل خواستگاری حتی یک دقیقه هم ندیده بودم همسرم را یا حتی اعضاء خانوادش اون کمالگری و من یکم بیخیال و شاد و اون فوق لیسانس و اجتماعی من مغازه دار و دیپلمه و هنوزم تا حدودی توی دوران کودکیم هستم کلا برای دنیاهای متفاوتی هستیم در ظاهر ولی وقتی باهم ازدواج کردیم به این نتیجه رسیدم دقیقا همانی بود که من میخواستم طرز فکر آدم ها توی خواستگاری با بعد ازدواج و معیارها و دیدی که دارن خیلی متفاوته بستگی به دوطرف داره اینجوری نیست و اشتباهه که داری بخودت تلقین میکنی فقط اینه که میتونه خوشبختت کنه بفهمه حرفایی که میزنی و عاشقت باشه و یک زندگی عاشقانه همونطوری که توی رویاهات ساختی کنارش داشته باشی من با درست یا غلطش کار یندارم با این این گلپسرمون همونی هست که شما میگی هم کار یندارم من با طرز فکری که داری یکم مشکل دارم.لطفا با دید بازتری به این موضوع نگاه کن اصلا مسئله این نیست جواب مثبت باشه یا منفی مهم طرز فکر شماست

    به این نوشتت دقت کن:
    خب فرض که اون مناسب من نیس یا منو نمیخواد.من چطوری یکیو پیدا کنم انقد منو بفهمه.؟
    اگه کس دیگه ای رو بخوام انتخاب کنم باید رو یه سری معیارام پا بذارم.

    من اصلا از ازدواج خسته شدم.چرا انقد سخته؟
    یه دوستی داشتم درویش بود یه جمله زیبایی بهم گفت اینکه سید بعضی وقتها بهتره از دایره ای که درش قرار گرفتیم بیایم بیرون و از بیرون بهش نگاه بندازیم.یه لحظه وایسا فکر کن به مسیری که تا حالا توی زندگیت طی کردی و طرز فکری که نسبت به ازدواج داری.قرار نیست عاشقانه اگر انتخاب کنیم و توی یه مسیر روایی و فانتزی همونطوری که آرزوشو داشتیم با فردی که دقیقا همونیه که میخواستیم باشیم توی زندگی واقعی هم موفق باشیم

    نکته:نوشته بالا نظر شخصی بنده و تجربه ای که قبل از ازدواج و رابطه ای که داشتم و تجربه آشنایی و خواستگاری و زندگی با همسرم هستش نه نظر کارشناسی


    لطفا به هیچ عنوان چنین کاری انجام نده به هیچ عنوان
    و الانم در حال دوندگی برای راه انداختن یه کاریه.قرار بود منم تو این کار یا سرمایه گذاری کنم یا خودش از جانب منم سرمایه بذاره و از سودش اصل پولشو برداره.
    ببخشید زیاد بود راستی یه کنجکاوی دوست داشتی جواب بده .این قضیه رفتن به خارج از کشور چیه خیلی داری روش مانور میدی؟
    به هر صورت حتما حتما در صورت خواستگاری خیلی رسمی مثل بقیه خواستگارها برخورد کن و پیش مشاور هم حتما برید حتما اینکار رو انجام بده(گرچه وقتی میلت پیش یار باشه این کارها خود گول زنی حساب میشه)

    بعضی ها مثل قطار شهر بازی میمونن از بودن باهاشون لذت میبری ولی باهاشون به جایی نمیرسی یکم بیشتر به طرز فکری که داری فکر کن
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. 6 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (شنبه 20 دی 93), واحد (چهارشنبه 24 دی 93), هم آوا (شنبه 20 دی 93), اقای نجار (چهارشنبه 24 دی 93), بهار.زندگی (شنبه 20 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    بهارجان. احساس می کنم که مقداری در لاک دفاعی فرو رفته ای. این یکی از آفت های مشاوره است. بهارجان اینجا نه کسی شما را محکوم می کند نه آن آقا را. اگر در موضع دفاعی بروی کمک دوستان بی فایده می شود.

    البته دلیلش را می فهمم اما اگر می خواهی به هدفت برسی باید به احساسات منفی ات غلبه کنی .

  8. 4 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (شنبه 20 دی 93), واحد (چهارشنبه 24 دی 93), هم آوا (شنبه 20 دی 93), بهار.زندگی (شنبه 20 دی 93)

  9. #15
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    ممنونم دوستای عزیز.
    بله پرنیان جان.حرفت درسته.ازدواحی که تحت فشار باشه مصیبت باره.برای همینم نمیخوام اینجوری ازدواج کنم.اما تحت فشارم.خیلییی خیلیییی زیاد.چیکار کنم؟

    ببینید من برای خودم معیارایی دارم.مثل هر آدم دیگه ای.طبق معیارای من ایشون مناسبمه.نه که فکر کنید من ایشونو بی نقص میبینم.اما مساءل مهم و بزرگ که برای من اصل هستن تو ایشون هست.و اختلافات جزءیه.خب حتما مردای دیگه هم هستن معیارای منو داشته باشن ولی فعلا به پست من نخوردن.و کسایی که هستن آدمهای خوبیم هستن ولی تو مرتبه های پایینتری هستن برا من.شناخت من از ایشون به دو سال یا بیشتر برمیگرده.خیلی عادی.بدون هیچ احساسی.یادمه دوستم به شوخی میگفت آخرش با ایشون ازدواج میکنی.من میگفتم نه بابا.چون رابطه من با ایسون خوب و در محدوده موضوعات دیگه ای بود.و حدود چند ماهیه که صحبت این مساءل شده و ازش خوشم اومده.
    حالاهم اگه آشفته میشم بخاطر فشار اطرافیانه.یعنی اگه حتی ایشون هم نبودن و من همینقد تحت فشار بودم باز همینقد اذیت میشدم.کلا تحت فشار بودن منو خیلی اذیت میکنه.
    درسته.خود ایشون اصلا بهم گفت با خونوادم صحبت کنه و باقی ماجرا.
    راستش خودم ازش خواسته بودم اول شرایط اوکی بشه.و الانم بخاطر شرایطی که پیش اومده تغییر نظر دادم.
    و تازه بعدش باید خونواده ها همو بشناشن.اونا منو.ما اونارو.من اصلا همه چیو تموم شده نمیبینم.فقط میگم فعلا تا اینجا از نظر من اوکی بوده.بقیشو تو مراحل بعد میشه فهمید.

    اما واقعیت اینه فعلا آدم دیگه ای به دلم نمیشینه.نمیتونم همزمان به دو نفر فکر کنم.از پس اینکار بر نمیام.

    آقای خاله قزی چهل؟!چقد زیاد.من ارجحیاتمو گفتم.من نمیگم ازدواج سنتیش خوبه یا عاشقانه.هرکدوم بسته به روش آشنایی تا ازدواج و بعدش میتونه خوب یا بد باشه.من علاقمو گفتم.که دلم نمیخواد سنتی ازدواج کنم.اون سنتیا که با معرفی هست که اصلا.اصلا از نظر من اونا خواستگار نیستن.

    منم دوس دارم خونوادم کمکم کنن.باهام همفکری کنن.و همراهم باشن تو انتخاب.اما اونا اینطور نیستن.اخلاقای خاصی دارن.بخاطر همین من تصمیم گرفتم اول خودم ایشون رو بشناسم و بعد با خونواده ها اطلاع بدیم.این خواسته خودم بود.
    بعدشم خونواده من ظاهربین هستن.نه که اخلاق مهم نباشه.اما نمیدونم چطور بگم؟هرچی شرایط پسر دهن پرکن تر باشه خوشحالترن.مثلا به داداشم میگن دختر فلانی پولداره بریم خواستگاری؟!
    چون جو فامیل ما تقریبا یه همچین رقابتی شاید اینطور باشه.خلاصه به این دلایل و دلایل دیگه خودم از ایشون خواستم شرایط اول اوکی بشه.خب زمان میبره.
    خیلی روی رفتن به خارج مانور دادم؟نه ها.خب ایشون دنبال کاراشونن که بورسیه شون جور بشه و دعوتنامه ای که از یکی از دانشگاه های آمریکا .اینم باز من خواستم قبل خواستگاری انجام بشه چون میدونم خونوادم از همچین چیزایی خوششون میاد.البته من خودم تو برنامه های بلندمدتم هست که از ایران برم.اما اگه خونوادم این مدلی نبودن بورسیه رو میذاشتم برای بعد ازدواج که پیگیری کنیم.چون عجله ای ندارم.
    میدونید نگرانی من چیه؟یکیش اینه که خونواده من متاسفانه آدمای دهن بینی هستن.اگه خودشون نظرشون مثبت باشه ولی مثلا کسی از فامیل یا اطرافیان حتی با قصد و غرض بیان این وسط و آتیش درست کنن.نظرشون عوض میشه.
    فکر نکنید اینا خیالات منه.تک تکشون برام اتفاق افتاده.و بخاطر همین ایشون میگفت جوری باشه که عقد کردیم من یه ماه بعدش ببرمت سر خونه زندگیمون.چون در جریان اقوام و خونواده من هست.
    حالا اگه لازم شد از این حرکات شاهکار آمیز دوروبریام براتون مثال میزنم اما مطمءن باشید اینطوری هستن که ما انقد دست به عصا داریم راه میریم.

  10. 2 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 20 دی 93), بارن (سه شنبه 23 دی 93)

  11. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    ببین شما به نظر من باید از مشاوران سایت راهنمایی بگیرید. به نظر من شرایط شما ویژه است. شما چند مشکل با هم دارید که به نظر من حل آنها کار یک متخصص است.

    1- اولین و مهمترینش به نظر من شرایط خانوادگی شما است که توضیحش را در پست آخر دادید. این شرایط خانوادگی مانع یک ازدواج درست است.

    2- شرایط روحی خوبی ندارید عزیزم. در تمام نوشته های شما مشهود است.

    3- رابطه شما با این آقا. به دلیل شرایط خانوادگی و روحی ای که دارید برای مدیریت این رابطه و ختم آن به ازدواج ، نیاز به مشاوره تخصصی دارید.

  12. 4 کاربر از پست مفید پرنیان یاسی تشکرکرده اند .

    فرهنگ 27 (شنبه 20 دی 93), واحد (چهارشنبه 24 دی 93), بهار.زندگی (شنبه 20 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  13. #17
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 30 فروردین 03 [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    ممنون پرنیان یاسی جون.
    اول یه توضیحی بدم.اینکه من اینجا زیاد بودم اصلا دلیل بر این نیس که همه چی میدونم یا باید بدونم یا هرچی.
    احتمالا شما تازه واردی ولی من بگم کسی که با سابقه زیادش اینجا بخواد ادای خوب بودن و همه چی دونستن دربیاره حتما یه جای کارش داره میلنگه.
    به نظرم شما متناسب با مدت زمان عضویتت در این سایت بهره نگرفته ای. مانند دانشجویی که درسهایش را گذاشته برای شب امتحان.
    لذا شروع کن مجددا به خواندن مقالات و مطالب ازدواج و یادداشت برداری کن.
    سئوال شما در مورد ابتدایی ترین مطالبی هست که ما در چنین مواقعی توصیه می کنیم.
    ما فقط به کسی که رسما و آشکار و از طریق خانواده ارتباط می گیرد و مراحل شناخت را به صورت محدود و معینی طی می کند خواستگار می گوییم و در مورد این فرد بررسی معنا پیدا می کند.
    بقیه فقط توهم هستند. چه خوب باشند و شرایط خوبی داشته باشند ، یا نداشته باشند.

    دوست داشتن کمترین حد معیار برای انتخاب یک همسر بوده و ناکافی هست. اما ظاهرا شما بالاترین حدمعیارتون را دوست داشتن پنداشتید، چون گفته اید:


    من فکر می کردم چون دوستم دارد به خواستگاری می آید!!!!!!!!!!

    در حالیکه عکس این بیشتر درست هست. کسی که به خواستگاری می آید دوست داشتن عمیق، و پایدار دارد. ولی با این وجود این دوست داشتن هرگز کافی نیست و باید سایر معیارها که به تفصیل در مقالات این تالار نوشته ایم را هم یک حداقلی داشته باشد و مناسب طرف مقابلش باشد.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  14. 9 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 21 دی 93), Pooh (چهارشنبه 24 دی 93), فرهنگ 27 (یکشنبه 21 دی 93), فرشته مهربان (دوشنبه 22 دی 93), واحد (چهارشنبه 24 دی 93), آزرم (یکشنبه 21 دی 93), اقای نجار (چهارشنبه 24 دی 93), بهار.زندگی (دوشنبه 22 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)

  15. #18
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    ممنون جناب مدیر.اما در واقع مشکل اصلی از جای دیگه آب میخوره.اونم ترسیه که از رفتار خونوادم داریم.
    ایشون مگفتن که میان خواستگاری.یعنی خودشون مطرح کردن اما حالا من میترسم.بهتره توضیح بدم
    خونوادتم یه طورین که قضیه های خواستگاری رو پیچ و تاب میدن و داستان میسازن.
    من قبلا داشتم ازدواج میکردم.البته نامزد هم نکردیم اما انقد اون جریان پیچ و خم برداشت و بد شد که خدا میدونه.
    اولش من مخالف بودم و پدرم از طرف من بهشون وعده میداد منو راضی کنه.
    بعد کم کم ماجرا پیش رفت و اتفاقاتی افتاد و من جوابم مثبت شد و اینبار پدرم شروع کرد به مخالفت.با خونواده اونا که از اقوام هم بودن رفتارای توهین آمیز داشت و با همدستی عموم مدام منو تهدید میکردن که جواب رد بده.کل فامیل پدری و مادریمو اورد وسط ماجرا و یه عالمه بازی دراورد.
    عموم خودش بهم گفت چرا خواستگاری دختر من نیومدن؟!و من به پدرم میگفتم جواب رد هم میدی با حرف خودت باشه نه با تحریک کسی دیگه.
    انقد جریان ما کش اومد که من خسته شدم.سرد شدم.از چشمم افتاد و جواب رد دادم.دیگه بش علاقه ای نداشتم.
    اینجا پدرم اومد گفت جواب مثبت بده!اما من دیگه به اون علاقه ای نداشتم و جوابم منفی بود.الانم از جواب منفی که دادم خوشحالم.
    خلاصه اون ازدواج کرد بماند که بعدش باز چقد کش و قوس داشتیم مدام پاپیچم شده تا الان.
    اونوقت الان که چند سال از اون ماجرا میگذره پدر من به یکی از اقوام که خارج بوده و اطلاع نداشته مدام این قضیه رو میگه البته جوری که خودش دوس داره.گفته بهار لجبازی کرده.من همیشه بهش گفتم جواب مثبت بده.
    یادش رفته تهدیداتش رو.و اینکه دیگرونو واسطه میکرد من جواب منفی بدم.و توهین های که به اون پسر و خونوادش کرد.
    حالا راحت دروغ میگه.
    برای برادرم خواستگاری دختری که سالها بود همو میشناختن و میخاستن رفتن.انقد جدی شده بود که میخواستن عقد کنن.اول که چدرم بهشون گفت 2-3روز دیگه زنگ میزنیم برا جواب.اما اینکارو نکردن.و دخترو تو خماری گذاشتن.بعدش که برادرم پیگیر شد و خواستن عقد کنن بهونه های الکی اورد.باجناقش اینطوره.چرا دکتر نیس؟
    و باز انقد کش داد تا یکی از اقوام فوت کرد و همینو بهونه کرد و باز انقد کش داد تا یکی دو سال گذشت و برادرم سرد شد و قضیه رو کنسل کرد.و اون دختر بدبخت سرکوفت خور خونوادش شد.واقعا حق داره ناراحت باشه.
    آدم اگه نظرش منفیه لااقل درست رفتار میکنه و مردمو بازی نمیده.
    بخاطر همین کسایی که میدونن میگن اصلا نامزدی و عقد طولانی نگیر.
    آقاییم که براش تاپیک زدم این جریاناتو میدونه و برا همین میگه باید شرایطو جور کنم تا اومدم زودی عروسی کنیم.

    - - - Updated - - -

    در واقع پدرم برای دختر مد نظر برادرم هیچوقت جواب منفی نداد.اما جواب مثبت هم نمیداد و تنها عیبی که روشون میذاشت این بود که شوهرخواهرش چرا کارش آزاده؟تو این حین سعی میکرد و میکنه تا دخترایی که به نظر شرایطشون خوبه رو پیدا کنه.
    هر از گاهی با اونا تماس میگرفت اما یه جوری رفتار میکرد که اونا گیج بمونن این تصمیمش چیه؟
    برای منم همینطور؟یه روز میگفت نه.فرداش میگفت آره.بعد باز میگفت نه.
    یعنی کافیه یه کم قضیه طولانی بشه آدمو به غلط کردن میندازه.میگم که اطرافیانم میگن نامزدی و عقدتو طولانی نگیر.

    حالا من خودم موندم.خودم نمیخوام ایشون فعلا بیاد خواستگاری تا اوکی بشه شرایطش.اما گاهی انقد خونواده منو تحت فشار میذارن که میبرم و فشارو به اون منتقل میکنم.

    شما که مدیری تحصیلکرده ای مشاوری لطف کن بر اساس شرایط من راهنمایی کنید وگرنه رسنی شدن و اینچیزا رو که همه بلدیم.

  16. 2 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    میشل (چهارشنبه 24 دی 93), مدیرهمدردی (دوشنبه 22 دی 93)

  17. #19
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    آقای سنگتراشان اگه من دانشجوی شب امتحانی هستم آخه دانشگاهش دقیقا مثل همین دانشگاههای دوزاری الانه.ممکنه توش استاد خوب و دانشجوی خوب پیدا بشه اما خانه از پای بست ویرانه.
    شما که با داشتن مثلا مدرک مشاوره انقد دقیق!!! مشکلاتو حلاجی میکنی و فقط یه جمله یاد گرفتین و به همه اونو میگید.
    اتفاقا دیشب داستانی راجب کسایی که چشم بسته غیب میگن خوندم.و معلومه شما هم از اون دسته ای.وچشم بسته غیب میگید.وگرنه همه جریان خواستگاری رسمی رومیدونن.هنر مشاور به شکافتن مشکلاته.و اینکه مشکلات هر کس رو تو قالب زندگی اون شخص بفهمه و براش راهکار پیدا کنه که شما تو این زمینه هنری ندارید.
    لااقل مخض حلال بودن اون حق المشاوره ای که از مراجعینی که پیشتون میان میگیرید یه کم علمتونو ببرید بالا.
    من نمیتونم خودمو به حماقت بزنم و به این مشاوره شما احسنت بگم.
    حرفاتون غلط نیس اما کلیشه ای هست و هیچچچچ راه حلی برای حلش نگفتید.البته من از این نوع مثلا مشاوره ها ازتون زیاد دیدم.اما اینا اسمش مشاوره نیس.
    انقد خواهشا آدما رو نفهم و گاگول فرض نکنید و اینو بدونید بقیه متوجه نوع علمتون و میزان تواناییتون میشن.
    به هر حال بابت صرفا وقتی که گذاشتید ممنونم اما من پیگیر حل مشکلاتم میشم اما توسط یه شخصی که کارشو بلد باشه.

  18. 3 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    میشل (چهارشنبه 24 دی 93), مدیرهمدردی (دوشنبه 22 دی 93), آنیتا123 (سه شنبه 23 دی 93)

  19. #20
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید میپرم وسط بانو بهار زندگی راستشو بگم فکر کنم دو حال بیشتر نداره

    1. یا جناب مدیر شما براشون بیشتر از بقیه کاربرهایی که نظرات خودشان را در تایپیک ارائه دادند ارزش و احترام قائله و بفکر شماست

    2.یا اینکه جسارتشان بیشتره و مستقیم بیان کردند

    در هر دو حالت نظر منم با نظر ایشون یکیه اینو متوجه شدم ربطی به سن نداره ربطی به تخصص و تجربه نداره بعضی وقتها ما آدمها یک کارایی انجام می دهیم که خودمان هم می دانیم که اشتباه هستش ولی چون توی جو احساسات قرار داریم ادامه میدهیم.در هر صورت این زندگی شماست و شما تصمیم گیرنده هستید ما فقط نظرمان را بیان میکنیم

    شاد و سربلند و پیروز باشید بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  20. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    واحد (چهارشنبه 24 دی 93), آنیتا123 (سه شنبه 23 دی 93), شیدا. (پنجشنبه 25 دی 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تو ارتباط با دخترها تو اجتماع مشکلی ندارم، اما وقتی دختری رو دوست دارم برعکسه
    توسط amir800 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آبان 95, 22:01
  2. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 مهر 94, 23:08
  3. من خیلی نقص دارم هم تو رفتارم هم تو ظاهرم نمیتونم خودمو دوست داشته باشم
    توسط پونیو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 43
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 مرداد 93, 00:20
  4. تو انتخاب کمکم کنید تو تصمیم درست مرددم روحیم داغونه
    توسط mona_joon در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 دی 89, 14:23
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.