به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 34
  1. #21
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    ممکنه یه افسردگیه خفیف پیدا کرده باشی به خاطر دوری از وطن و این چیزا. که راهش ورزشه و تغذیه مناسب
    و ممکنه با دخترایی که خیلی دیگه به این چیزا فکر می کنن زیادی هم نشین شده باشی که راهش اینه که دوستان دیگه ای از تفکرات دیگه ای رو هم کنارت داشته باشی و نظراتشونو بشنوی

    من یه دخترم که دیگه داره 33 سالم میشه
    اره ازدواج نکردم خواستگار هم ندارم
    دلیلش هم اینه که باید خودم یه همت بزرگ می داشتم چون تو کل دنیا نه خدا بود برای من نه خانواده نه دوست. بودن ولی وقتی به کمک و دستگیری نیاز شدید داشتم هیچ کسی نبود. 2 بار روحیه ام شدید زیر و رو شد. هر 2 بار هم تنهای تنها بودم. و به همین دلیل هم سالهای زیادی از عمرم یا تلف شد یا با بازدهی کم گذشت. به گذشته هم نمی تونم نگاه نکنم. و همین افسوس که تنها بودم و نمی دونستم اذیتم می کنه هنوزم.

    من با خانواده و ادمایی که داشتم در اطرافم و با روحیات حساس خودم و با عملکرد بسیار بد خودم طی زندگی و مواجهه با مشکلاتم، چیزی بیش از اینکه هستم نمی تونستم باشم. تو دلیلی نداره بترسی. مثلا نوشته های منو بخونی و بترسی. هر کی یه جوره.

    23 خیلی کمه واسه نگرانی. دو تا احتمال اول رو می دم. ورزش کن.

    اما از طرفی هم خوشحال باش اگه 23 سالته و می خوای همسر خوب داشته باشی خوب حواست هست و همسرخوب هم به وقت پیدا میکنی

    موفق باشی

  2. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    parinazbanoo (دوشنبه 22 دی 93), واحد (چهارشنبه 24 دی 93), اثر راشومون (چهارشنبه 24 دی 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    بچه ها من یک سوال دیگه هم دارم. خیلی میترسم از این که همون چند مورد خواستگار رو هم قبل از لیسانسم ندید رد کرده باشم همه دیگه این طوری فکر کنند که دیگه قصد ازدواج نداره و دیگه کسی سراغم نیاد تو این چند ماه خیلی خودم رو تو جمع خانواده خودم یا دوستام مشتاق نشون دادم. اما دیگه دوستان خانوادگی یا فامیل های دور نظرشون حتما شکل گرفته دیگه این یعنی از این به بعد از کجا میخواد خواستگار بیاد دیگه؟
    ایتقدر خودم و خانوادم رو مقصر میدونم که تا قبل امسال آگاهی نداشتم و بهم آگاهی هم ندادن حس میکنم خودم و خانوادم زندگیم رو خراب کردیم رفته. حالا پروفسر هم بشم دیگه چه فایده؟من تازه عقلم رسیده و دیگه دیر شده. خانوادمم که بی خیال تر از من بودندرا ندادن همون 2 3 مورد راه رو برای بقیه بسته دیگه چه بسا اگه حتی برای کسب تجربه میذاشتم بیان الان این طوری بی خواستگار نبودم سر هیچ زندگیم رو خراب کردم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید shivaram تشکرکرده است .

    اثر راشومون (چهارشنبه 24 دی 93)

  5. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    ای بابا،چرا اینقدر بیخودی خودت رو زجر میدی دختر؟من تازه 30 سالگی فهمیدم اشتباه کردم.تا قبلشم الکی الکی همه رو رد میکردم.

    ولی به همه گفتم طرز فکرم عوض شده.لطفا اینقدر فکرهای بیخودی نکن.خدا رو شکر کن به موقع متوجه شدی.

    ببین اون دو مورد رو کی معرفی کرده بوده از یه طریقی به گوش معرف ها هم برسون که الان آمادگی ازدواج رو داری.

    چقدرم عجله داری.چند ماه که بیشتر از تصمیمت نگذشته که.

    بعدم یه کم خانوادت رو تو این زمینه فعال تر کن.خوبه که خودت رو مشتاق نشون میدی.ولی مادر و پدرت میتونن این مساله رو به طور مستقیم به بقیه عنوان کنن.

    روابط اجتماعیت رو هم تا جایی که میتونی زیاد کن.به همه راههای زیاد شدن روابط اجتماعیت فکر کن.حتی با خانومهای همسن مادرت.

    موردها خیلی وقتها از طرف کسهایی معرفی میشن که فکرش رو هم نمیکنی.

    خودت رو با فکرهای آزاردهنده ناراحت نکن.به موقع متوجه شدی که میخوای ازدواج کنی.حالا هم با آرامش به کارهایی که میشه انجام داد فکر کن.بقیشم بسپار به خدا.

    موفق باشی عزیزم

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    ای بابا،چرا اینقدر بیخودی خودت رو زجر میدی دختر؟من تازه 30 سالگی فهمیدم اشتباه کردم.تا قبلشم الکی الکی همه رو رد میکردم.

    ولی به همه گفتم طرز فکرم عوض شده.لطفا اینقدر فکرهای بیخودی نکن.خدا رو شکر کن به موقع متوجه شدی.

    ببین اون دو مورد رو کی معرفی کرده بوده از یه طریقی به گوش معرف ها هم برسون که الان آمادگی ازدواج رو داری.

    چقدرم عجله داری.چند ماه که بیشتر از تصمیمت نگذشته که.

    بعدم یه کم خانوادت رو تو این زمینه فعال تر کن.خوبه که خودت رو مشتاق نشون میدی.ولی مادر و پدرت میتونن این مساله رو به طور مستقیم به بقیه عنوان کنن.

    روابط اجتماعیت رو هم تا جایی که میتونی زیاد کن.به همه راههای زیاد شدن روابط اجتماعیت فکر کن.حتی با خانومهای همسن مادرت.

    موردها خیلی وقتها از طرف کسهایی معرفی میشن که فکرش رو هم نمیکنی.

    خودت رو با فکرهای آزاردهنده ناراحت نکن.به موقع متوجه شدی که میخوای ازدواج کنی.حالا هم با آرامش به کارهایی که میشه انجام داد فکر کن.بقیشم بسپار به خدا.

    موفق باشی عزیزم
    --------------------------------------------------------------------------------------------------
    مامان بابای من که اصن بیخیالند. به اونا باشه که هیچی یکیش همکار بابام و یکی دیگه دوست مامانم بوده چه جوری به گوششون برسونم؟ سومی فامیل دور بوده اونو میتونم یه کاریش کنم.
    شما ایراد میگرفتی رد میکردی.من ندیده رد کردم. لابد الانم فکر میکنن همون جوریم دیگه.

  7. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دوست خوبم چرا اینقدر سخت میگیری . سن شما خیلی کمه تازه اگر بیشترم بود اینقدر سخت گیری لازم نبود . چرا شما خودت رو با دخترهایی که سنشون گذشته مقایسه میکنی ؟ در مورد هیچ کس نمیشه نظر قطعی داد که دیگه خواستگار نخواهد داشت یا ازدواج نخواهد کرد . اونهایی هم که هیچ وقت تا اخر عمرشون ازدواج نکردند اگه بری ازشون بپرسی میبینی که به خاطر کوتاهی یا سختگیری خودشون یا خانواده شون بوده و اینطور نبوده که خواستگار نداشتند . شما هنوز 23 سالته قرار نیست همه به خواستگار اولشون جواب بدن شما دوتا خواستگار داشتید ده ها خواستگار دیگه هم خواهید داشت . حساسیت بیش از حد نشون ندید . به وقتش خودش پیداش میشه .

  8. کاربر روبرو از پست مفید واحد تشکرکرده است .

    آنیتا123 (چهارشنبه 24 دی 93)

  9. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 آذر 02 [ 13:37]
    تاریخ عضویت
    1393-2-30
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,980
    سطح
    63
    Points: 8,980, Level: 63
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 336 در 126 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نه نگران نباش. چون موقعی که خواستگارها را رد کردی سنت کم بوده. اصلا موقعیتت هم با الان خیلی تفاوت داشته است.
    اینها را که گفتم همه می دانند. همه آگاهند که یک جوان در سن کم تجربه کافی ندارد و هنوز پخته نشده است. اما همان جوان وقتی سنش بیشتر شود و تجربیات بیشتری به دست بیاورد ، کلی شخصیتش و فکرهایش تغییر می کند.
    این یک مساله کاملا طبیعی است و همه از آن آگاهند از جلمه خواستگارهای قبلی شما. آنها
    همه می دانند که شرایط شما کاملا عوض شده است ، سنت بیشتر شده است و بنابراین فکرت هم عوض شده است.

    منظورم این نیست که آنها حتما دوباره خواستگاری می کنند. منظورم این است که :

    1- اولا نگران گذشته نباش و فکر نکن که سابقه بدی در بین آشنایانت پیدا کرده ای.

    2- الان که خودت هم مشتاق هستی و شرایط بهتر داری و البته سن مناسب تر ، خواستگارهای بهتری خواهی داشت. مشتاق بودنت به ازدواج باعث می شود حالت چهره ات، گفتارت و رفتارت عوض شود، بهتر شود و مطلوب تر. مشتاق بودن یک دختر به ازدواج کاملا پیدا است و از دید دیگران مخفی نمی ماند.


    فقط به عنوان یک خواهر بزرگتر توصیه هایی به شما دارم :

    - هیچ وقت نگذار که ذهنت و فکرت درگیر یک مرد خاص شود. هیچ وقت و هرگز. مگر اینکه شوهرت باشد.

    - هیچ وقت در ذهنت یک تصویر از مرد مورد علاقه ات نساز و با آن تصویر دلخوش نباش. در ابتدا این خیال و این تصویر خیلی لذت بخش است و حتی فشارهای ذهنی ات را کم می کند.
    اما در ادامه به آن وابسته می شوی. خودت را متعلق به آن مرد خیالی می بینی و تمایلت را به مردان دیگر از دست می دهی. همه را با آن تصویر ذهنی مقایسه می کنی و نمی توانی کسی را انتخاب کنی. چون هیچ کس مثل آن تصویر ذهنی نیست. دنبال راهکاری می گردی تا بالاخره او را پیدا کنی اما او هیچ وقت نمی آید.
    پس تاکید زیادی می کنم که اصلا تصویر ذهنی نساز و خیال پردازی نکن.

    - مواظب سلامتی روحی و جسمی ات باش. چون سلامت روحی و روانی و شادابی و طراوت جسم تاثیر به سزایی در ازدواج دارد. روحیه روحیه روحیه.... مردم خیلی خوب فرق یک انسان شاد و مثبت و خوش اخلاق را با انسان های افسرده و ناراحت می دانند.

    - ذهنت را درگیر مسائل و مشکلاتی که دیگران بعد از ازدواج داشته اند نکن. هرگز این کار را نکن. چون خیلی زود دچار ترس های موهوم از ازدواج کردن می شوی و می ترسی که این اتفاقات برایت بیافتد. در یک اضطراب دائمی خواهی بود و ازدواج را ریسک بزرگی می بینی که از پس آن برنمی آیی. کم کم از زندگی خانوادگی و ازدواج بیزار می شوی و بدبینی غیر عادی پیدا می کنی.

    - بهتر است از همین الان با والدینت راجع به ازدواج صحبت کنی. معیارهای خودت را با آنها مقایسه کنی ، خواسته های آنها و خودت را بسنجی و هر کس نظر و احساس خودش را بگوید. در یک کلام سنگ هایتان را با هم وابکنید و با هم هماهنگ شوید و نقش هر کس در قضیه ازدواج شما باید مشخص شود. اینطوری اگر خواستگاری بیایید با آمادگی کامل با او برخورد می کنید و تنها دغدغه شما بررسی خواستگار خواهد بود. چون از طرف پدر و مادرتان خیالتان راحت است و با هم هماهنگ و هم نظر هستید. خیلی از جوانها هستند که موقع انتخاب همسر به مشکل برمی خورند. جوان یک نظر دارد و والدین یک نظر و اختلاف داخلی و نزاع بین خانواده درمی گیرد . جوان به جای بررسی طرف مقابل باید فشارها و اختلاف نظرهای خانوادگی را رفع و رجوع کند .

    - سعی کنید آمادگی لازم را برای ازدواج کسب کنید. یکی از بهترین کارها تقویت روحیه و رفتار زنانه شما و همچنین پرداختن به مهارت ها و هنرهای مخصوص زنان است. هر چه خصوصیات زنانه شما پررنگ تر باشد ، هر چه ظریفتر و لطیفتر باشید و در یک کلام هر چقدر زنانگی شما کامل تر باشد ، امکان یک ازدواج به موقع و موفق بیشتر خواهد بود. این وبلاگ را بخوانید. همه مطالبش را تایید نمی کنم اما وبلاگ خوبی است:
    چگونه همسر دلخواهم را بیابم؟

    چهار کهن الگوی زنانه را بررسی می کند.

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط پرنیان یاسی نمایش پست ها
    نه نگران نباش. چون موقعی که خواستگارها را رد کردی سنت کم بوده. اصلا موقعیتت هم با الان خیلی تفاوت داشته است.
    اینها را که گفتم همه می دانند. همه آگاهند که یک جوان در سن کم تجربه کافی ندارد و هنوز پخته نشده است. اما همان جوان وقتی سنش بیشتر شود و تجربیات بیشتری به دست بیاورد ، کلی شخصیتش و فکرهایش تغییر می کند.
    این یک مساله کاملا طبیعی است و همه از آن آگاهند از جلمه خواستگارهای قبلی شما. آنها
    همه می دانند که شرایط شما کاملا عوض شده است ، سنت بیشتر شده است و بنابراین فکرت هم عوض شده است.

    منظورم این نیست که آنها حتما دوباره خواستگاری می کنند. منظورم این است که :

    1- اولا نگران گذشته نباش و فکر نکن که سابقه بدی در بین آشنایانت پیدا کرده ای.

    2- الان که خودت هم مشتاق هستی و شرایط بهتر داری و البته سن مناسب تر ، خواستگارهای بهتری خواهی داشت. مشتاق بودنت به ازدواج باعث می شود حالت چهره ات، گفتارت و رفتارت عوض شود، بهتر شود و مطلوب تر. مشتاق بودن یک دختر به ازدواج کاملا پیدا است و از دید دیگران مخفی نمی ماند.


    فقط به عنوان یک خواهر بزرگتر توصیه هایی به شما دارم :

    - هیچ وقت نگذار که ذهنت و فکرت درگیر یک مرد خاص شود. هیچ وقت و هرگز. مگر اینکه شوهرت باشد.

    - هیچ وقت در ذهنت یک تصویر از مرد مورد علاقه ات نساز و با آن تصویر دلخوش نباش. در ابتدا این خیال و این تصویر خیلی لذت بخش است و حتی فشارهای ذهنی ات را کم می کند.
    اما در ادامه به آن وابسته می شوی. خودت را متعلق به آن مرد خیالی می بینی و تمایلت را به مردان دیگر از دست می دهی. همه را با آن تصویر ذهنی مقایسه می کنی و نمی توانی کسی را انتخاب کنی. چون هیچ کس مثل آن تصویر ذهنی نیست. دنبال راهکاری می گردی تا بالاخره او را پیدا کنی اما او هیچ وقت نمی آید.
    پس تاکید زیادی می کنم که اصلا تصویر ذهنی نساز و خیال پردازی نکن.

    - مواظب سلامتی روحی و جسمی ات باش. چون سلامت روحی و روانی و شادابی و طراوت جسم تاثیر به سزایی در ازدواج دارد. روحیه روحیه روحیه.... مردم خیلی خوب فرق یک انسان شاد و مثبت و خوش اخلاق را با انسان های افسرده و ناراحت می دانند.

    - ذهنت را درگیر مسائل و مشکلاتی که دیگران بعد از ازدواج داشته اند نکن. هرگز این کار را نکن. چون خیلی زود دچار ترس های موهوم از ازدواج کردن می شوی و می ترسی که این اتفاقات برایت بیافتد. در یک اضطراب دائمی خواهی بود و ازدواج را ریسک بزرگی می بینی که از پس آن برنمی آیی. کم کم از زندگی خانوادگی و ازدواج بیزار می شوی و بدبینی غیر عادی پیدا می کنی.

    - بهتر است از همین الان با والدینت راجع به ازدواج صحبت کنی. معیارهای خودت را با آنها مقایسه کنی ، خواسته های آنها و خودت را بسنجی و هر کس نظر و احساس خودش را بگوید. در یک کلام سنگ هایتان را با هم وابکنید و با هم هماهنگ شوید و نقش هر کس در قضیه ازدواج شما باید مشخص شود. اینطوری اگر خواستگاری بیایید با آمادگی کامل با او برخورد می کنید و تنها دغدغه شما بررسی خواستگار خواهد بود. چون از طرف پدر و مادرتان خیالتان راحت است و با هم هماهنگ و هم نظر هستید. خیلی از جوانها هستند که موقع انتخاب همسر به مشکل برمی خورند. جوان یک نظر دارد و والدین یک نظر و اختلاف داخلی و نزاع بین خانواده درمی گیرد . جوان به جای بررسی طرف مقابل باید فشارها و اختلاف نظرهای خانوادگی را رفع و رجوع کند .

    - سعی کنید آمادگی لازم را برای ازدواج کسب کنید. یکی از بهترین کارها تقویت روحیه و رفتار زنانه شما و همچنین پرداختن به مهارت ها و هنرهای مخصوص زنان است. هر چه خصوصیات زنانه شما پررنگ تر باشد ، هر چه ظریفتر و لطیفتر باشید و در یک کلام هر چقدر زنانگی شما کامل تر باشد ، امکان یک ازدواج به موقع و موفق بیشتر خواهد بود. این وبلاگ را بخوانید. همه مطالبش را تایید نمی کنم اما وبلاگ خوبی است:
    چگونه همسر دلخواهم را بیابم؟

    چهار کهن الگوی زنانه را بررسی می کند.
    -------------------------------------------------------------------------------------------------------------
    پرنیان یاسی عزیز, به نظرت همین فردا برای برگشت به ایران اقدام کنم؟ چون این همه اشتیاق برای ازدواج یا الگوهای زنانگی که گفتین رعایت کنم اصن اینجا به چشم کی بیاد وقتی کسی نیست؟ زندگی آینده ام خیلی مهم تر از فوق لیسانس و بورسیه و این چیزهاست. مگه نه؟ برگردم تا شاید با انجام راهکارها موفق بشم؟ این جا واقعا کسی نیست. همون جمعیت کم ایرانی ها هم عقاید دینی شون برخلاف من هست. ازادند.

  11. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    40
    Array
    سلام دوست عزیز
    متاسفانه این همه دوستان باهاتون صحبت کردن شما همچنان روی حرف خودت پا فشاری میکنی... به نظرم برگردی برات بهتره .. و اینکه وقتی زندگی آیندتو فقط منحصر به ازدواج میکنی که اونم انگار برات فرق نداره کی باشه... و فقط میخوای ازدواج کنی... فقط قبل از تصمیم به بازگشت یه کم فکر کن...و بعد تصمیم بگیر..فقط به شدت مطمئنم داری اشتباه فکر میکنی.. امیدوارم و بازم میگم امیدوارم یه روزی نیاد که با یه انتخاب اشتباه از الانتم مشوش تر باشی...فقط چون میگی با اعتقادی یه چیزم بهت بگم..
    خداوند انسانها رو با فکر و اختیار افریده ... اینکه فکر کنی و کسب علم کنی و به ادما خدمت کنی و دست یکی دیگرو بگیری و زندگی بهتر داشته باشی... هدف از افرینش ما فقط این نیست که ازدواج کنیم و بچه دار بشیمو این نهایت خوشبختی ما باشه...هدف اینه که از فرصتای زندگیمون به خوبی استفاده کنیم و وقتی پیر شدیم از خودمون رضایت داشته باشیم.. اون وقت خدا هم ازمون راضی میشه...

  12. کاربر روبرو از پست مفید ida bahrami تشکرکرده است .

    parinazbanoo (جمعه 26 دی 93)

  13. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,880 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    یعنی میشه واقعا بشه؟ حتی با این که الان یک دونه خواستگار هم ندارم میشه همون طور که parinazbanoo جان گفت تا 2 سال دیگه یه دفعه یکی پیدا شه؟ خیلی دوست دارم مطمئن باشم و باور کنم اما همش میگم مگه میشه که الان هیچ کی نیست بعد یه دفعه یکی پیدا شه و راضی شه؟ الانا حس میکنم که تحصیلات اینا اصن مهم نیست برا پسرها. خیلی خوشگل بودن خیلی مهم تره.
    سلام دوباره شیوا جان

    به چیزایی که مینویسیم فکر میکنی؟ فکرت رو باز کن پذیرا باش بعد نظرات رو بخون .نه اینکه محکم رو موضع خودت وایسی.

    یه چیزی تونوشته هات کاملا مشهوده
    خیلی عجولانه و احساساتی و سطحی درباره ازدواج تصمیم می گیری
    از ازدواج برای خودت یه غول درست کردی و فکر میکنی تمام هدف همینه و اخر خوشبختی یعنی این تا حدی که میخوایی تحصیلات و کاروبارت رو رها کنی و بدو شوهر کنی .
    مطمان باش اگز با این دیدی که داری الان هم ازدواج کنی راضی نمیشی چون خیلی تصورت فانتزیه .

    نمیگم نیاز به ازدواج خوب نیست نه اصلا حرفم این نیست میگم باید خودت رو تعدیل کنی باید ثبات داشته باشی.
    ابته یه احتمالی هم هست شاید اونجا احساس تنهایی می کنی بخاطر همینه انقدر بیتابانه میخوایی ازدواج کنی اره؟

    وزیبایی یه مزیته اما نمیتونه دلیل انتخاب تمام عیار باشه من تو همین فامیل خودم دخترهایی دیدم که واقعا زیبان اما باورت میشه یه دونه خواستار نداشتن؟
    یعنی چند نفر رو معرفی کردن بهشون ولی وقتی پسر اومد رفت و دیگه برنگشت مادرش می گفت اخه واقعا چرا دخترم که خیلی زیباس .واقعا نمیتونست بفهمه علتش چیه اما من میدونستم .
    خیلی برای این دید ناراحت شدم ... به جای اینکه رو متد تعاملات و روابط و اعتماد به نفس دختر دقیق بشه فقط چشم و ابروی دخترشو می دید .

    شما نا خوداکاه با این تصور که هیچ کس جذبت نخواهد شد و زیبا نیستی خودت رو کوچیک می کنی یعنی یه انرژی دافعه میدی .
    اما اگه به اون قوت شخصیتی و اعتماد به خودت رو به دست بیاری ناخوداگاه آدم ها رو جذب خودت می کنی ..
    میدونی ادم اگه راست و محکم باشه همه جلوش خم میشن و بهش مایل وایمیسن اما اگه خم باشی دیگری راست میایسته .

    فکر کردی چون خارج از کشوری همه تو رو ازیاد بردن ؟ نه

    به یه اصلی اعتقاد دارم
    "چون که صد آمد نود هم پیش ماست "
    سعی کن صد رو تو زندگیت پیدا کنی مطمان باش 10-20-30 و.....90 هم قبلش میاد . نمیشه یکی یکی دنبال 10 و 20 و...دویدو همه اشون رو خواست و هر دفعه به هوای هرکدوم اواره شد
    باید یه انسجامی بهشون بدی که همه شون رو یه خط جاری بشن .

    منظورمو گرفتی؟

    حالا فکرکن یه مدت نسبتا طولانی فکر کن
    اگه صد در زندگیت ازدواجه!!! درست رو رها کن و بیا :)

  14. #30
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 مهر 94 [ 08:02]
    تاریخ عضویت
    1391-2-06
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    2,038
    سطح
    27
    Points: 2,038, Level: 27
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 15 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    .من و شما فکر میکنیم میدونیم چی برامون خوبه .می دونیم فلان اتفاق که برامون بیفته و فلان برنامه که درزندگیمون اجرا بشه کاملا درسته .
    ولی این طرز فکر اشتباهه...خودت و زندگیت را تماما و با ایمان کامل به خدا بسپار .بهش اطمینان داشته باش که هرچه برات رقم بزنه خوب خواهد بود.
    به خاطر داشته باش که خداوند این اطمینان تورو میخواد....تا می تونی درصد اطمینانت را ببر بالا.به خوشحالیهای گذشته ات فکر کن.به آن چیزهایی که رضایت برات ایجاد کرده و مطمئن باش که اینها همه از جانب خدا بوده.پس او باز هم میتونه همراهت باشه ...اگر تو بخوای
    موفق باشی


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بعد از جدایی در نامزدی برای شروع زندگی جدید میترسم
    توسط peymaan در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مرداد 94, 22:29
  2. میترسم از حرف مردم و اینکه بعد از جدایی در مورد فرزندم دچار عذاب وجدان بشم
    توسط نگارین در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: پنجشنبه 21 خرداد 94, 02:28
  3. پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 آبان 93, 17:28
  4. میترسم بعدازطلاق بلایی سرم بیاره
    توسط fatima86 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 20 مرداد 92, 19:50
  5. دوستم میگه من از تنهایی میترسم
    توسط ali99 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 09 مهر 91, 22:54

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.