به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 76
  1. #11
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چند روز گذشته تماسی با خانومم نداشتم . امروز طبق صحبت های قبلی بنا بود نتیجه نهایی رو ساعت 10 از مادر زنم بپرسم . ساعت 12 جلسه ازدواج مجدد بود . قرار بود بر اساس گفتگوی ساعت 10 تصمیم بگیرم . مادر خانومم گفت که تصمیم ما اینه که زندگی شما آنچنان پاشیده شده که قابل ترمیم نیست . من هم گفتم این تصمیم خوبی هست و شاید من کار درستی نکردم که برای سازش صحبت کردم . گفتم که شاید صلاح در متارکه باشه و خدا صلاح رو بهتر از من میدونه . . . به نظرم رسید با دست پس میزنن و با پا پیش می کشن . چون در همین تماس تلفنی مادر زنم گفت که من رو دوست داره و گفت که دخترش هم دوست داره که برگرده ولی پدر دختر دیگه راضی نیست! گفت که باید تضمین بدم دخترشون رو نزنم و دوباره نیارم بزارمش دم در و بگم طلاق . من هم گفتم اگر زدم خطا کردم ولی با تضمین دادن نمیشه جلوی زدن آینده رو بگیریم . گفتم که 50 درصد من مقصر بودن و 50 درصد دختر شما . بهتره به جای تضمین دادن ، هر دوی ما تلاش کنیم خود دار باشیم . گفتم که بهترین تضمین رفتار خوب و عاقلانه ما هستش . . . خلاصه توافقی حاصل نشد و من به جلسه دادرسی رفتم و خانومم نبود . نمیدونم رای دادگاه چی میشه ولی بعد از تمام شدن جلسه ، خانومم مثل آپاچی ها اومد و به دروغ گفت که تمکین داره و اگه رفته دلیلش اینه که پدر من به خونه مشترکمون اومده بوده . من به قاضی گفتم که این بنده خدا قانون رو به مسخره گرفته و لطفاً قسمش بدید چون دروغ میگه . گفتم که خودش رفته و جواب تلفن من رو هم نداده . قاضی هم در پاسخ به حرف های خانومم گفت که داری عمرت رو تلف میکنی . من دیگه بنا ندارم با خانومم یا خانوادش تماسی داشته باشم . حرفم رو زدم و پاسخ مناسبی هم ندیدم . میدم شون دست قانون و به زندگی خودم میرسم . البته شاید خودشون بخان عاقل بشن و روش بهتری رو پیش بگیرن . به هر حال تا سیگنال مناسبی از اونا نباشه من بنا ندارم ارتباطی با خانومم یا خانوادش برقرار کنم . . .
    ویرایش توسط بهزاد10 : یکشنبه 14 دی 93 در ساعت 00:18

  2. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    اثر راشومون (دوشنبه 15 دی 93)

  3. #12
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام

    شما تایپیک قبلیتون نفرموده بودید که همسرتون رو کتک نمیزنید؟ ببخشید من به خاطر دارم شما گفتید فقط یک یا دو بار کتک زدین و اول این تایپیک فرمودین فقط آزارش میدادین.

    همسرتون همیشه این مسئله رو پیش خانواده اش بازگو میکرد یا این آخری ها رفته گفته و چنین بلوایی به پا شده و برادر زن هاتون اومدن و مداخله کردن و شما رو عوض اون کتک هاتون

    زدن؟ در واقع اونا خبر نداشتن و تازه فهمیدن و این اتفاقات افتاد؟ خانواده ی خودتون هم خبر دارن شما همسرتون رو به شدت کتک میزدید و باز هم حاضر نشدن به خاطر مال و اموال شما بیان

    دنبال همسرتون؟ در واقع کتک زدن زن تو خانواده ی شما یه امر عادی محسوب میشه دیگه؟ اگه این طور نیست خانوده ی خودتون نباید اطلاع داشته باشن یا اینکه همسرتون خطایی کرده؟

    من که متوجه نشدم که معنی زندگی مشترک از نظر شما و همسرتون چیه. همسرتون تمام این مدت که با شما بودن بر علیه شما شکایت نکردن؟ یعنی برای کتک هایی که زدین یکبار هم

    اقدام قانونی نکردن؟ عجیبه که ایشون نه از خودشون دفاع کردن و نه اقدام به شکایت کردن و نه به خانواده شون گفتن. اگه گفته بودن با توصیفی که از برادرهاشون کردید تا به حال باید

    چندین بار کتک میخوردید چون خونه که خیلی وقت پیش به نام برادر زنتون بوده. همیشه هم که همسرتون رو میزدید . به هر حال این اواخر یه اتفاقی بین شما و همسرتون بوده.


    اما در مورد برخورد خانواده ی همسرتون با شما ، حرفایی که اونا میزنن واقعا طبیعیه.

    شما همسرتون رو کتک میزنید و پدرش مطلع شده و میگه طلاق بگیرید. به هر حال اون یه مرده دیگه و خوب همجنس شماست. فرض کنید شما دختری داری یا خواهری داری که با فردی

    مثل شما ازدواج کرده شما چه جور برخورد میکنی؟ مطمئنا یه چماق یا یه قمه برمیداری و چنین دامادی رو مفصلا کتک میزنی. اگه فکر میکنید که اقدام دیگه ای میکنید بفرمایید چه اقدامی.

    با توجه به سطح توانایی شما در حل مشکل که اینجا از شخصیت شما برداشت میشه من مطمئنم شما هم دقیقا همین اقدامات و شبیحخون رو انجام میدادید و شاید بدتر ازاین.

    در مورد حرفای مادر خانمتون، اگه فرض کنیم شما دقیقا درست برداشت کردید که با پا پس میزنه و با دست پیش میکشه خوب قبول اصلا با داره اینکارو میکنه شما اقدام صلح جویانه انجام

    دادی و اون ها هم همین طور حالا قدم بعدی شما چی بود؟ شما در برابر این اقدام صلح جویانه چیکار کردی؟

    شما یه مرد تحصیل کرده با مدرک دکتری در سال 1393 داری همسرتو کتک میزنی. همسر شما هم زنیه عجیب که تو این دوره زمونه مثل ضعیفه ها زندگی میکنه.

    مادر زن شما میگه خواهشا دختر من رو نزن و شما میگی من نمیتونم نزنمش؟ خوب شما یه کلمه میگفتی باشه من نمیزنمش و میرفتید سر خونه زندگیتون.

    شما داری به مادر زنت چی رو توضیح میدی؟ مگه زندگی فیلمه؟

    به نظر من برخورد شما تو انتهایی ترین قدم اشتباه بود. ماجرا تموم شده بود . باور کنید هیچ کس به این سادگی برخورد نمیکنه. حداقل ترین چیزی که اونها باید از شما میخواستن این بود که

    تشریف ببرید و تعهد محضری بدید .

    زنگ بزنید به همسرتون و شفاها قول بدید که دیگه ایشون رو نمیزنید و ماجرا رو اینجا تموم کنید. خواهشا به سری که درد نمیکنه دستمال نبندید. همسر خوب و بسازی دارید .

    اقدامات عجولانه ای مثل ازدواج مجدد میتونه عواقب بدتری داشته باشه. با داشتن این همه دردسر پای یه زن جدید و در واقع یه دردسر جدید رو به زندگیتون باز نکنید.

    موفق و موید باشید.

    - - - Updated - - -

    سلام

    شما تایپیک قبلیتون نفرموده بودید که همسرتون رو کتک نمیزنید؟ ببخشید من به خاطر دارم شما گفتید فقط یک یا دو بار کتک زدین و اول این تایپیک فرمودین فقط آزارش میدادین.

    همسرتون همیشه این مسئله رو پیش خانواده اش بازگو میکرد یا این آخری ها رفته گفته و چنین بلوایی به پا شده و برادر زن هاتون اومدن و مداخله کردن و شما رو عوض اون کتک هاتون

    زدن؟ در واقع اونا خبر نداشتن و تازه فهمیدن و این اتفاقات افتاد؟ خانواده ی خودتون هم خبر دارن شما همسرتون رو به شدت کتک میزدید و باز هم حاضر نشدن به خاطر مال و اموال شما بیان

    دنبال همسرتون؟ در واقع کتک زدن زن تو خانواده ی شما یه امر عادی محسوب میشه دیگه؟ اگه این طور نیست خانوده ی خودتون نباید اطلاع داشته باشن یا اینکه همسرتون خطایی کرده؟

    من که متوجه نشدم که معنی زندگی مشترک از نظر شما و همسرتون چیه. همسرتون تمام این مدت که با شما بودن بر علیه شما شکایت نکردن؟ یعنی برای کتک هایی که زدین یکبار هم

    اقدام قانونی نکردن؟ عجیبه که ایشون نه از خودشون دفاع کردن و نه اقدام به شکایت کردن و نه به خانواده شون گفتن. اگه گفته بودن با توصیفی که از برادرهاشون کردید تا به حال باید

    چندین بار کتک میخوردید چون خونه که خیلی وقت پیش به نام برادر زنتون بوده. همیشه هم که همسرتون رو میزدید . به هر حال این اواخر یه اتفاقی بین شما و همسرتون بوده.


    اما در مورد برخورد خانواده ی همسرتون با شما ، حرفایی که اونا میزنن واقعا طبیعیه.

    شما همسرتون رو کتک میزنید و پدرش مطلع شده و میگه طلاق بگیرید. به هر حال اون یه مرده دیگه و خوب همجنس شماست. فرض کنید شما دختری داری یا خواهری داری که با فردی

    مثل شما ازدواج کرده شما چه جور برخورد میکنی؟ مطمئنا یه چماق یا یه قمه برمیداری و چنین دامادی رو مفصلا کتک میزنی. اگه فکر میکنید که اقدام دیگه ای میکنید بفرمایید چه اقدامی.

    با توجه به سطح توانایی شما در حل مشکل که اینجا از شخصیت شما برداشت میشه من مطمئنم شما هم دقیقا همین اقدامات و شبیحخون رو انجام میدادید و شاید بدتر ازاین.

    در مورد حرفای مادر خانمتون، اگه فرض کنیم شما دقیقا درست برداشت کردید که با پا پس میزنه و با دست پیش میکشه خوب قبول اصلا با داره اینکارو میکنه شما اقدام صلح جویانه انجام

    دادی و اون ها هم همین طور حالا قدم بعدی شما چی بود؟ شما در برابر این اقدام صلح جویانه چیکار کردی؟

    شما یه مرد تحصیل کرده با مدرک دکتری در سال 1393 داری همسرتو کتک میزنی. همسر شما هم زنیه عجیب که تو این دوره زمونه مثل ضعیفه ها زندگی میکنه.

    مادر زن شما میگه خواهشا دختر من رو نزن و شما میگی من نمیتونم نزنمش؟ خوب شما یه کلمه میگفتی باشه من نمیزنمش و میرفتید سر خونه زندگیتون.

    شما داری به مادر زنت چی رو توضیح میدی؟ مگه زندگی فیلمه؟

    به نظر من برخورد شما تو انتهایی ترین قدم اشتباه بود. ماجرا تموم شده بود . باور کنید هیچ کس به این سادگی برخورد نمیکنه. حداقل ترین چیزی که اونها باید از شما میخواستن این بود که

    تشریف ببرید و تعهد محضری بدید .

    زنگ بزنید به همسرتون و شفاها قول بدید که دیگه ایشون رو نمیزنید و ماجرا رو اینجا تموم کنید. خواهشا به سری که درد نمیکنه دستمال نبندید. همسر خوب و بسازی دارید .

    اقدامات عجولانه ای مثل ازدواج مجدد میتونه عواقب بدتری داشته باشه. با داشتن این همه دردسر پای یه زن جدید و در واقع یه دردسر جدید رو به زندگیتون باز نکنید.

    موفق و موید باشید.

  4. 4 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 27 بهمن 93), واحد (جمعه 19 دی 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 14 دی 93), بارن (یکشنبه 14 دی 93)

  5. #13
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    بله واقعا گره ای که با دست باز میشه رو با دندون باز نمی کنن
    با یه تعهد محضری که دیگه همسرتون رو کتک نمی زنید همه چی ختم به خیر میشه. شما این پیشنهاد رو بدید شاید اونا راه دیگه ای گذاشتن برای تعهد مثلا قول شفاهی

    شما همسرتون رو دوست دارید
    همسرتون هم شما رو دوست داره
    خواهشا عاقلانه تر برخورد کنید
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  6. 5 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 27 بهمن 93), واحد (جمعه 19 دی 93), بهزاد10 (دوشنبه 15 دی 93), بارن (یکشنبه 14 دی 93), شکوه (یکشنبه 14 دی 93)

  7. #14
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    در تاپیک های قبلی هم گفته بودم که کتک زدن در حد شدیدی نبوده و خانومم هم بسیار در این اتفاقات مقصر بوده . اگر بگم باشه دیگه نمیزنم ، اونوقط چیزای دیگه رو مطرح می کنن . داستان اینه که احساس می کنن فاتح یک نبرد هستن و باید شرط و شروط بزارن . تا این لحظه هیچ قدم مثبتی به سمت من بر نداشتن .

    چون به خانومم ابراز علاقه کردم ، دور برداشتن . فکر می کنن در موضع نیاز و ضعف هستم و حالا وقتشه که تضمین بگیرن و از اینجور چیزها . من هم دیگه تماسی با خانومم یا مادرش نگرفتم . بجاش جلسات دادگاه رو میرم و تمایلی برای باج دادن ندارم . خانومم یک انسانی هست که عامی و ساده هستش و بدتر از اون شخصیت مستقلی نداره . آدم بی فکری هست که از بد روزگار مدعی و طلبکار هم تربیت شده . یعنی خود من میدونم که الان موقع مناسبی برای سازش نیست . اول باید یک سیگنال مثبتی از طرف اونا باشه تا بعدش بشه کاری کرد

  8. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    عـلـی (دوشنبه 15 دی 93)

  9. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    اما فرمودید یک بار مادر همسرتون به منزل مادرتون رفته و عذرخواهی کرده و خواهش و ...
    یادتون رفت ؟
    مسابقه نیست که برد و باخت داشته باشه چرا اینطوری به زندگی تون نگاه می کنید ؟
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  10. 2 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    واحد (جمعه 19 دی 93), بهزاد10 (دوشنبه 15 دی 93)

  11. #16
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عذرخواهی و خواهش کرده ولی بعد از حماقتی که مرتکب شده بوده . داستان اینه که با پسر مجردش رفته خونه پدری من و با دروغ و بدگویی تلاش کرده من رو کوچیک کنه . ولی دروغگو رسوا و خار میشه . بعدش که دیده ظاهراً اوظاع خراب شده و داره کار به جای باریک میکشه ، خواهش کرده و گریه زاری که نزارین اینا از هم جدا بشن . بعدش سربازهاش رو شب ساعت 1و 30 بامداد فرستاده بالای سر من و من رو از خونه خودم انداختن بیرون . بعدش دادخواست دادن که من خونه ندارم . تا این لحظه هم خانومم مهریه اش رو بیش از 6 جا اجرا گذاشته . . .

    در این کشاکش من گفتم یک مذاکره منطقی بکنم در خصوص عاقبت این لج بازی و حماقت . ولی فکر کردن که جنگ رو بردن و باید تضمین بگیرن و شرط بزارن . معنای اینکه خانومم 3 روز گوشیش رو جواب نداد چی بود بجز باج خواهی ؟ معنای اینکه میگن با بزرگترها بیا و تضمین بده که دیگه نمیزنیش چیه ؟ توجه کنین که به دلیل عمق فضاحتی که کردن تمامی اطرافیان میگن که اگر ما مردیم هم زن تو نباید بیاد سر قبرمون

  12. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    شکوه (دوشنبه 15 دی 93)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    در مورد کتک زدن که اونا حق دارن حتی تضمین بگیرن جون دخترشون عزیزه خب
    خانومتون شاید خواسته ناز کنه خب چند روزی جواب نداده شما نباید جبهه بگیرید که خب شما هم اشتباه کردید وسط دعواهاتون رفتین دوست شدین ویه بار هم نامزد کردین (خانومتون هم شخصیت داره دلخوره باید دلخوریش رو از بین ببرید)
    حالا بزرگترها از روی عصبانیت گفتن خانومت نیاد سر قبر ما شما نباید تحت تاثیر قرار بگیری

    - - - Updated - - -

    نمی دونم چرا شما همش می گید جنگ !!! برددن ! باختن !!
    این زندگیه شماست
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  14. 4 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    maryam240 (دوشنبه 27 بهمن 93), واحد (جمعه 19 دی 93), بهزاد10 (دوشنبه 15 دی 93), بارن (دوشنبه 15 دی 93)

  15. #18
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عمق ناراحتی شما محسوسه. واقعا باید بگم من هم نسبت به رفتارای خانواده ی همسرتون ناراحتم. شما هم جای برادر من هستی.

    ببینید یه سری روندای طبیعی تو بعضی از خانواده ها موقع بحث و درگیری هست.

    مادر خانموتون تشریف بردن خونه ی پدری شما و از شما شاکی بودن. حالا سر هر چیزی . خانواده ی شما قبول نکردن حرف ایشون رو و شما رو نصیحت نکردن. به هر حال حرفشون این بوده

    که کتک زده و بهش بگین تکرار نکنه. خانواده ی شما هم طرف شما رو گرفتن.

    ایشون اومدن اقدام عملی کردن و خودشون سعی کردن حالا اون اشکال موجود تو رفتار شما رو اصلاح کنن. به هر حال ضربه ی مالی شاید کسی رو نترسونه ولی خوب خطر جانی اون رو

    میترسونه. اونا هم اومدن با کتک و تهدید شما رو بترسونن که اصلاح بشی. این یه واقعیته موجود در جامعه . فقط مختص به شما یا خانواده ی همسرت نیست. خیلی ها اینکارو میکنن. بعد

    هم پای شما و همسرتون باز شده به دادگاه.

    به هر حال باور کنید برای دعوا و طلاق حتی لازم نیست تا این نقطه پیش میرفت بحثاتون . من خانواده ای دیدم که سر یه دونه نون از هم جدا شدن. حالا بحث شما که پای مال زیاد و کتک و

    تهدید و شبیحخون و ... هست.

    ببینید هر تصمیمی که بگیرید چه طلاق چه سازش و چه تلف کردن عمر خودتون و همسرتون و سکته و ناراحتی زیاد و ... زندگی شما متعلق به خودتونه.

    من نوعی نمیتونم به شما بگم طلاق نده ولی برو باج بده. یا به هیچ عنوان باج نده و پدرشو در بیار و ... ولی به هر حال شما اگه طلاق میدی جوری طلاق بده که پاش از زندگی شما کوتاه

    بشه. این حرفی که میگم به طرفداری از خودتونه. طلاقش میدی کلا شرشو ازسرت کم کن. نذار پاش به زندگی تو وصل باشه. والا بلا زن بعدی که بگیرید همون زنه با قیافه ی متفاوت. این

    واقعیته. اخلاق شما خیلی تو برخورد همسر تاثیر گذاره.

    میخوای برای حرص در آوردن همسرت یا پیر کردن اون خودتو پیر کنی باشه اینکارو بکن. زندگی مال خودتونه.

    دادگاه که تشریف میبرید نمیبینید چقدر آدم هست. اونا همه یه روزی مثل شما با خوبی و خوشی ازدواج کردن. الان هم طلاق میگیرن. آقا شما هم برید طلاق بگیرید. جرم که نیست.

    اما مشکل شما جوری نیست که بشه گفت حتما برید طلاق بگیرید. نه شما بیماری نه همسرت. دو تا آدم سالم بی تجربه اید.

    ببینید شما سر هر چیزی که همسرتو کتک زدی به خودت و همسرت مربوطه. اونی که من میبینم و خانواده ی همسرت اینه که زدی. میگن دیگه نزن. زنتو بردار ببر سر خونه زندگیت.

    به خدا زدن الکی نیست شما داری الکی میبینی. به قول یه روانشناسی اگه واقعا راست میگید تقصیر اون بوده که زدید حاضرید برید تو خیابون و یه آدم گردن کلفتم بزنید؟ جواب این سوال

    میگه که شما از لحاظ عقلی سالمی یا نه. اصلا تقصیر زنت بود ولی واقعیت اینه به اسم شماست. هیچ کس نمیگه تقصیر زنتم بود. اینا تو سریالای تلوزیونه.

    شما فکر میکنی خواسته ی بعدیشون چیه ؟ چه باجی قراره ازتون بخوان؟ من که فکر نمیکنم چیز دیگه ای بخوان ولی من که طرف شمام میگم تعهد محضری نده و فقط زبونی بگو که آره دیگه

    نمیزنم. خانواده ی همسرتون لیاقت ندارن و نمیشه بهشون اعتماد کرد.

    ببینید من آدم نامردی نیستم ولی به خدا اونقدر راه واسه آزار دادن مردم مخصوصا همسر شما هست که اصلا نیازی نیست که بخواید خودتونو در این حد درگیر کنید.

    شما اگه زرنگ بودی خونه تو پس میگرفتی. زرنگ نیستید کارتونم زرنگ بازی نیست. یکم راه و رسم زندگی یاد بگیرید بد نیست. والا با کلاه بردار باید کلاه بردارانه برخورد کرد.

    به هر حال خود دانید.

  16. 2 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    کیانا 93 (دوشنبه 15 دی 93), بهزاد10 (دوشنبه 15 دی 93)

  17. #19
    Banned آغازکننده
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کاربر عزیز زندگی موفق ، دوستی و حسن نیت شما برای من مشخصه ولی در مورد شبیخون و خیانت در امانت من حق ندارم تضمین بگیرم ؟؟

    الان دیگه قبح هر عمل زشتی ریخته شده و کاملاً ممکنه که در فاصله کوتاه مجدداً تکرار کنن . اگر دختر اونا عزیزه ، من برای خانوادم یا برای خودم عزیز نیستم ؟؟

    خانوم من به من خیانت کرد و به دلیل زشتی بزرگی که اعمالش داشت من یک دوره ای حدود 7 ماه واقعاً ایشون رو نمی خواستم . خوب تمکین هم که نداشت . طبیعتاً به فکر جایگزین بودم و از قبل هم به خودش گفتم و واکنشی نداشت . اگر خانوم من شخصیت داشت باید همون شبی که کلید داد برادراش و پدرش بیان بالای سر من ، این شخصیتش رو نشون میداد . اگر قرار بود دلخور نشه نباید خونه من رو 8 ماه میگرفت توی دستش و من رو از مال خودم محروم می کرد . اگر شرف داشت دادخواست نمیداد که من خونه ندارم و باید تهیه کنم . اگر تهیه نمی کردم که میتونست با اعمال قانون نفقه طلاق بگیره و شاید طلاق میگرفت و میرفت . اونوقت شما چی داشتی که بگی؟؟

    من اگر می خواستم بجنگم ، می رفتم و برادراش رو توی یک کوچه گیر می آوردم و با چوب و چماق اونقدر می زدیم تا خون بالا بیارن . از اطرافیان خیلی به من پیشنهاد دادن ولی من نخواستم انتقام بگیرم . من اگر می خواستم به فکر برد و باخت باشم بعد از این همه فضاحت پیشنهاد سازش نمی دادم که برای من کلاس بزارن و ناز کنن و مدام موضع شون رو عوض کنن . . .

    بزرگترها عصبانی نیستن . به تصمیم رسیدن و اونا به هیچ قیمتی حاضر نیستن همسرم یا خانوادش رو ببینن . من ممکنه از روی دوست داشتن بتونم همسرم رو ببخشم ولی اونا به چه دلیل باید چنین موجودات پستی رو ببخشن ؟؟ شما از دل مادر من خبر داری ؟ پسرش رو بزرگ کرده و براش آرزو داشته ولی شب ریختن بالای سرش و حتی توی خونه خودش هم امنیت نداشته . زنش از مهاجرت به بهترین نقطه دنیا محرومش کرده و مهریه رو چندین جا اجرا گذاشته . خونش رو بالا کشیده و دادخواست داده که خونه نداره . ودیعه مسکن به مبلغ 118 میلیون تومن رو همین چند روز پیش توقیف کرد . اون پول مال پدرم بود . . .

    اگر من به فکر بردن و باختن بودم ، جلوی خانوادم نمی گفتم که تصمیم نهایی رو فقط خودم می گیرم . اگر میخاستم احمق باشم و بجنگم ، کار رو به جای نمی رسوندم که پدر و مادرم قسم بخورن که اگر زنت رو بخشیدی ما رو دیگه نمی بینی . . .

    جوری رفتار نکنید که انگار طوری نشده . فقط داستان اینه که من خواستم یک فرصت مجدد بدم برای اینکه ببینم اگر من اشتباهات قبلی رو نکنم آیا باز هم میتونیم با هم بسازیم یا نه ؟ ولی خانومم که شخصیت مستقلی نداره ، خانوادش هم که شرط و شروط میزارن مثل برنده یک جنگ . اینکه رفتم برای سازش صحبت کردم ، اقدام قشنگی نبود ؟ اقدامات قبلی در شروع زندگی چطور ؟ جواب کدومیک رو گرفتم ؟ چون دختر بی ادب و گستاخشون رو چند بار زدم ، آیا دلیل میشه که این حجم از کثافت کاری رو بکنن ؟؟

  18. 2 کاربر از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده اند .

    کیانا 93 (دوشنبه 15 دی 93), بارن (دوشنبه 15 دی 93)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 اسفند 93 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1393-7-22
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,189
    سطح
    28
    Points: 2,189, Level: 28
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 213 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام اقای بهزاد پیگیر تاپیک تون هستم این روز ها خیلی به موضوع شما فکر کردم اما به نتیجه ای نرسیدم ما همسرتون فقط از حرف های شما میشناسیم وشما به نظرم مثل همه ما چند تا عیب دارید اما یک سوال بهترین اینده از نظر خودتون باهمسرتون چگونه خواهد بوداین اینده ارزش تحمل این زندگی داره
    نمیدونم عذر میخوام این زن وقتی از سوی شما نرمی می بینه به جای جذب شما دوباره میره یک گند دیگه میزنه

  20. کاربر روبرو از پست مفید کیانا 93 تشکرکرده است .

    بهزاد10 (دوشنبه 15 دی 93)


 
صفحه 2 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. تصمیم به طلاق گرفتم درسته تصمیمم؟
    توسط amir59 در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 مهر 95, 22:38
  2. تصمیمم نهایی من ... 6 سال تا تصمیم گرفتن طول کشید
    توسط she در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: یکشنبه 10 مرداد 95, 18:31
  3. پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 شهریور 93, 18:36
  4. موندم چه تصمیمی بگیرم؟ کمک کنید...............
    توسط yase sefid در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 13 شهریور 92, 10:55
  5. چه تصمیمی بگیرم؟
    توسط arah در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 08 تیر 92, 17:52

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.