سلام
گفتنیها را دوستان گفتن.اما اقا مهدی همچنان میاد و حرفای خودش رو میزنه.
برادر خوبم
یادت باشه هرچقدر هم ما برات پست بذاریم و خوبی هات و نکات مثبتت رو گوشزد کنیم تا خودت نخوای دست همت به زانوت بگیری و بلند شی، این اتفاق نمیفته.
از اولین پست که نگاه میکردم صحبتها خوب بود اما شما هربار امدی و موضعت سر سوزنی عوض نشده.....که خب این به این برمیگرده که شما چقدر میخوای به خودت فشار وارد کنی.
ضمن اینکه همین فشارهای روانی صد در صد در ریزش مو تاثیر دارند.
بگذریم...فقط یاد یکی از دوستام افتادم :
دوستم تازه نامزد کرده بود و شوهرش جراح بود.هرچقدر از خوبی های این مرد برات بگم کم بوده و خدا میدونه که این مرد از نظر اخلاقی واقعا ادم خوب و فهمیده ای بود.برام عجیب بود که چقدر همه خوبی ها میتونه در یک انسان جمع بشه.وقتی دوستم رو میدیدم هر روز شاداب تر و خوشحال تر بود.اما .....این اقای دکتر طاسه طاسه طاس بود.یعنی 4 تا دونه تار مو هم که در میومد با تیغ میزدشون !
یک روز دوستم بهم گفت بیا 3 تایی بریم بیرون .همینطور که داخل ماشین اخرین مدل اقای دکتر نشسته بودیم و پشت چراغ قرمز، یه سرویس مدرسه دخترانه امد و کنار مون ایستاد.همه دخترها شروع کردن فریاد زدن کچل کچل کچل.....خیلی برام جالب بود ببینیم چه عکس العملی نشون میده.با خودم گفتم الان شیشه ماشین رو میده بالا و اخماش میره تو هم.
در کمال تعجب دیدم سرشو کرد بیرون و برای دخترها دست تکون داد با نهایت گشاده رویی و لبخند.بچه های داخل سرویس جا خورده بودن....دیگه خودشون خجالت کشیدن و پرده های سرویس رو کشیدن.وقتی دلیلش رو پرسیدم گفت مگه تمسخر یا خنده یا هر عکس العملی از سمت دیگران در مورد موهای من چیزی از ارزش من کم میکنه؟چیزی از تحصیلات من کم میکنه؟چیزی از خوشبختی من و همسرم کم میکنه؟
و واقعا راست میگفت.ضمنا موهای این اقای دکتر از 9 سالگی شورع به ریزش کرده بود و در سن 18 سالگی کاملا طاس شده بود اما چون خودش رو از جامعه و اجتماع دور نکرد و به قول خودش رفت توی شکم شیر ، به هر انچه که شاید هیچ مرد پر مویی نرسه ، رسید.
موفق باشی
گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)