به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 33
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 27 اسفند 93 [ 11:51]
    تاریخ عضویت
    1393-7-22
    نوشته ها
    117
    امتیاز
    2,189
    سطح
    28
    Points: 2,189, Level: 28
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 111
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    213

    تشکرشده 213 در 91 پست

    Rep Power
    29
    Array
    باسلام دوست عزیز شما برای مشاوره بهتره از کسای بپرسید که در شهر غیراز شهر خودشون ازدواج کردند واقعا انسان رو در برزخ قرار میده اگر هم همسر شما انسان فوق العاده خوبی باشند باز هم این احساس دلتنگی برای خانواده خودتون شما رو ازار خواهددادوهمیشه در دوراهی قرار میگیرید خالا از مشکلات تفاوت فرهنگی بین شهر ها بگذریم به من نظر من اصلا به صلاح نیست قبل از ازدواج همه چیز رو نکته بینانه نگاه کنید

    یک لیست از مزایا ومعایب خواستگارتون بنویسید وخودتون بسنجید که ایا به صلاحتون هست یانه

    باز هم تاکید میکنم نکته بین باشید وسخت بگیرید

    به این سوال پاسخ دهید شهر که قراره دران زندگی کنید چند ساعت با شهر شما فاصله داره

  2. 2 کاربر از پست مفید کیانا 93 تشکرکرده اند .

    maedeh120 (چهارشنبه 26 آذر 93), szd (چهارشنبه 26 آذر 93)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    مرسی کیانا عزیز
    واقعا خیلی سختمه هر چی فکر میکنم به هیچ نتیجه ای نمیرسم ....
    از یه طرف خیلی اخلاقش بیسته از یه طرف خیلی به خانوادش وابستست و به اونا کمک میکنه ...دیگه موندم چیکار کنم....اون حتی حاضره جهیزیه رو بدون هیچ منتی خودش بگیره ...
    دوستان که شهر دیگه ازدواج کردن نظرشونو بدن ممنون میشم
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اسفند 93 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 40 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم یادم رفت بگم من به ایشون جواب مثبت دادم
    ببین خانمی الان به نظرم مسئله تو بیشتر اینه که دقیق متوجه نشدی ایشون مستقل هستن یا نه و میتونن روابط شما و خانواد ه اش رو به درستی مدیریت کنن .
    شرایط من با شما یه فرقی داشت من خانواده ایشون رو میشناختم و چون از اقوام دور هستن تقریبا چند باری در سال باهشون رفت و امد داشتیم البته اصلا از ایشون شناختی نداشتم. که خداروشکر هم خودشون هم خانوده ایشون خیلی خوش برخورد و باطن و ظاهر شون یکیست.
    عزیزم خب منم تو مهمونیهای فامیلی کمک میکنم و کاری به اینکه بقیه کاری نمیکنن نداشتم و ندارم ولی در مورد خانواده همسر سعی میکنم در حد مختصر کمک کنم مثلا توی سفره انداختن و جمع کردن نه توی ظرف شستن چون اصلا این کار رو توی مهمونی ها دوست ندارم
    من تا الان در هیچ موردی مشاوره نرفتم ولی فکر کنم مشاور بتونه برای شما مشخص کنه ایشون تا چه حد وابسته به خوانواده هستن خودتم سعی کن زیاد به مادرت وابسته نباشی همونجوری که دوستان گفتن خدای مادرت هم بزرگه و سعی کن اولویت همسرت باشه .
    ببین منم یه دوستی داشتم که تک دختر پدر و مادرش بود و فوق العاده خواستگار داشت که مشکل اصلی هم همین وابستگی شدید به مادرش بود . به همین خاطر با خواستگارش صحبت کرده بود تا بعد از پیدا شدن موقعیت مناسب به شهر دوستم که تهران هست برگرده و طرفش قبول کرده بود الان بعد 3 سال دارن برمیگردن تهران .که البته شرایط زندگی همسرش رو خیلی سخت کرده . شما دختری وقتی میری توی یه شهر دیگه فقط مشکل دلتنگی و دوری از خانواده رو داری ولی وقتی یه مرد بخواد مسکن و کارش رو رها کنه بیاد توی شهر شما باید با مشکل پیدا کردن مسکن و کار جدید روبرو بشه اگه تهران باشه که دیگه خدا صبرش بده توی این گرونی مسکن .
    به نظر من حتما تاکید کن خونه مستقل و دور از خانواده همسرت باشه حتی توی یه کوچه هم نباشه به این شکل بهتر میتونی رفت و امد رو مدیریت کنی البته قرار نیست که مقابل خانواده همسر جبهه بگیری نمیخوایم بریم جنگ.
    در مورد پدرشون اگر این اقا (خواستگارتون) از نظر درامدی مستقل از پدرشون هستن پس نگرانی نداره. عموی بنده هم این اخلاق رو دارن ولی پسر عموم چون از نظر درامدی وابسته پدرش نبود با احترامی که برای پدرشون قایل هستن ولی اونجوری که دوست دارن زندگی میکنن و خودشون برای زندگیشون تصمیم میگیرن و در مقابل شخصی رو میشناسم که کاملا از لحاظ مالی وابسته پدرش هست گر چه پدرش تمام مسایل مالی ایشون رو به نحر احسنت رسیدگی میکنن بهترین خونه و ماشین و بهترین عروسی رو گرفتن ولی الان با همسرشون مشکل دارن چون حتی برای یه مهمونی رفتن باید این اقا پسر به پدرش گزارش بده . شما ببین خواستگارت تا چه حد به پدرش وابسته هست میتونه این مسئله توی رفت امد هم مشخص میشه کافیه دقت کنید مشاور هم حتما برید .
    مسئله دیگه هم که باید در نظر بگیری رفت و امد دوران عقد هست که خودش ممکن مشکل ایجاد کنه من اصلا به این مسئله فکر نکرده بودم و الان همسرم به دلیل مشکلاتی نمیتونه بیاد دیدنم و این من هستم که تنهایی باید سفر کنم به شهر ایشون تا هم دیگه رو ملاقات کنیم البته ایشون متوجه هستن و همیشه از اینکه درکشون میکنم ممنون هستن ولی خانواده من با این موضع مشکل دارن و میگن این مرد هست که باید بیاد ملاقات خانمش , و چون مسیر دور هست دیگه واسه ایم خاص سال امیدی به اینکه حتما خانواده همسرت باید بیان خونتون رو نداشته باش مثلا من واسه روز زن و مرد خودم رفتم , رفت و امد توی دوران عقد یکم مشکل ساز میشه . من اصلا فکر نمیکردم که یه روزی قراره دلتنگ همسرم بشم وقتی نزدیک باشید خیلی راحت میشه ایام خاص یا اخر هفته همدیگه رو دید ولی وقتی مسافت زیاده باید صبرت هم بیشتر باشه ولی یه حسن دیگه داره که اونم عزیزتر بودنه
    ویرایش توسط girl66teh : چهارشنبه 26 آذر 93 در ساعت 15:17

  5. 3 کاربر از پست مفید girl66teh تشکرکرده اند .

    asal2013 (چهارشنبه 26 آذر 93), sevil73 (چهارشنبه 26 آذر 93), کیت کت (چهارشنبه 26 آذر 93)

  6. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    اره فدات شم.....من کلا هدم سفت و سختگیریم اما تو پستم هم گفتم همون طور که خودت گفتی!
    اخه تو که کسی نیستی که بخاطر شهر دور ولش کنی ..... پس فقط با ارامش خودت اماده رفتن کن حالا تازه عروسی 2 سال با ذوق و شوق سریع تموم میشه

  7. 2 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    maedeh120 (چهارشنبه 26 آذر 93), sevil73 (چهارشنبه 26 آذر 93)

  8. #15
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط girl66teh نمایش پست ها
    عزیزم یادم رفت بگم من به ایشون جواب مثبت دادم
    ببین خانمی الان به نظرم مسئله تو بیشتر اینه که دقیق متوجه نشدی ایشون مستقل هستن یا نه و میتونن روابط شما و خانواد ه اش رو به درستی مدیریت کنن .
    شرایط من با شما یه فرقی داشت من خانواده ایشون رو میشناختم و چون از اقوام دور هستن تقریبا چند باری در سال باهشون رفت و امد داشتیم البته اصلا از ایشون شناختی نداشتم. که خداروشکر هم خودشون هم خانوده ایشون خیلی خوش برخورد و باطن و ظاهر شون یکیست.
    عزیزم خب منم تو مهمونیهای فامیلی کمک میکنم و کاری به اینکه بقیه کاری نمیکنن نداشتم و ندارم ولی در مورد خانواده همسر سعی میکنم در حد مختصر کمک کنم مثلا توی سفره انداختن و جمع کردن نه توی ظرف شستن چون اصلا این کار رو توی مهمونی ها دوست ندارم
    من تا الان در هیچ موردی مشاوره نرفتم ولی فکر کنم مشاور بتونه برای شما مشخص کنه ایشون تا چه حد وابسته به خوانواده هستن خودتم سعی کن زیاد به مادرت وابسته نباشی همونجوری که دوستان گفتن خدای مادرت هم بزرگه و سعی کن اولویت همسرت باشه .
    ببین منم یه دوستی داشتم که تک دختر پدر و مادرش بود و فوق العاده خواستگار داشت که مشکل اصلی هم همین وابستگی شدید به مادرش بود . به همین خاطر با خواستگارش صحبت کرده بود تا بعد از پیدا شدن موقعیت مناسب به شهر دوستم که تهران هست برگرده و طرفش قبول کرده بود الان بعد 3 سال دارن برمیگردن تهران .که البته شرایط زندگی همسرش رو خیلی سخت کرده . شما دختری وقتی میری توی یه شهر دیگه فقط مشکل دلتنگی و دوری از خانواده رو داری ولی وقتی یه مرد بخواد مسکن و کارش رو رها کنه بیاد توی شهر شما باید با مشکل پیدا کردن مسکن و کار جدید روبرو بشه اگه تهران باشه که دیگه خدا صبرش بده توی این گرونی مسکن .
    به نظر من حتما تاکید کن خونه مستقل و دور از خانواده همسرت باشه حتی توی یه کوچه هم نباشه به این شکل بهتر میتونی رفت و امد رو مدیریت کنی البته قرار نیست که مقابل خانواده همسر جبهه بگیری نمیخوایم بریم جنگ.
    در مورد پدرشون اگر این اقا (خواستگارتون) از نظر درامدی مستقل از پدرشون هستن پس نگرانی نداره. عموی بنده هم این اخلاق رو دارن ولی پسر عموم چون از نظر درامدی وابسته پدرش نبود با احترامی که برای پدرشون قایل هستن ولی اونجوری که دوست دارن زندگی میکنن و خودشون برای زندگیشون تصمیم میگیرن و در مقابل شخصی رو میشناسم که کاملا از لحاظ مالی وابسته پدرش هست گر چه پدرش تمام مسایل مالی ایشون رو به نحر احسنت رسیدگی میکنن بهترین خونه و ماشین و بهترین عروسی رو گرفتن ولی الان با همسرشون مشکل دارن چون حتی برای یه مهمونی رفتن باید این اقا پسر به پدرش گزارش بده . شما ببین خواستگارت تا چه حد به پدرش وابسته هست میتونه این مسئله توی رفت امد هم مشخص میشه کافیه دقت کنید مشاور هم حتما برید .
    وااااای خیییییییییییلی ممنونم صحبت هات خیلی خوب بود
    بله در آمدش کاملا مستقل حتی پدرش از میزان درآمدش خبر نداره اما چون پدرش تو زندگی خیلی سختی کشیده و با بچه هاش خیلی جور بوده همشون پدرشون رو خیییلی دوست دارن ...فقط اینکه خودت الان رفتی شهر همسرت>؟؟؟
    من خودم هم توی مهمونی های فامیل خیلی کمک میکنم مخصوصا وقتی شهرستان میریم اما نمیخوام اینا فکر کنن که وظیفه من کمک بهشون ...

    - - - Updated - - -

    کیت کت چرا فکر میکنی من نمیتونم به خاطر راه دور ولش کنم ...
    من که عاشقش نیستم .... فقط دارم منطقی میسنجم که چیکار کنم بمونم یا برم
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 اسفند 93 [ 09:04]
    تاریخ عضویت
    1393-7-14
    نوشته ها
    22
    امتیاز
    609
    سطح
    12
    Points: 609, Level: 12
    Level completed: 18%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    10

    تشکرشده 40 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نه هنوز نرفتم و دوران عقد رو سپری میکنم که به خاطر دوری مسیر مشکل هست ولی شیرینی های خاص خودش رو داره .
    ببین من اخلاقم جوری بود که مثلا میرفتم خونه خاله ام دختر و عروسشون نشستن من پامیشدم ظرف میوه ها رو میشتم یعنی اگه بلند نمیشدم عذاب وجدان میگرفتم ولی الان سعی میکنم کمتر این کار رو انجام بدم امتحان کردم گرچه سخت بود ولی شد کمک کردن اشکال نداره ولی حدش رو رعایت کن مجبور نیستی خونه مادرشوهرت واسه کار کردن خودت رو خسته کنی در حدی که ببینن شما هم دارید کاری انجام میدین کافیه.
    راستی سوال شما چه جوری اشنا شدین و اصلا تا به حال به شهر خواستگارت رفتی نظرت در مورد زندگی اونجا چیه اونجا هیچ فامیلی داری؟ من قبلا نگاهم به شهر همسرم اینجوری بود که خیلی محیط کوچیکیه و در مقایسه با تهران امکانات کمتری داره ولی الان که رفت و امد میکنم میبینم اونجا با یه زندگی ساده میتونم ارامش بیشتری داشته باشم و اینکه مردم او محل در کل اهل زندگی تجملی نیستن و این از نظر من یه امتیاز واسه شهر همسرم هست . (مطلب قبلیم رو اصلاح کردم حتما اخرش رو بخون)
    نمیدونم امروز دیگه میتونم مطلبی بذارم یا نه سه تا شد ولی باز پیگیر تایپیک شما هستم . براتون آرزوی خوشبختی میکنم


    همسر من اهل یزد هست و قرار هست واسه زندگی بریم یکی از شهرستانهای یزد البته امکانات سینما و پارک و باشگاه و غیره رو داره نه در حد تهران .
    شما میگید ایشون الان با خانواده توی شهرتون هستن یعنی توی شهر شما زندگی میکنن اینجوری که اینجا مشغول هستن وضعیت شغلی توی شهری که قراره برن معلومه ؟
    ویرایش توسط girl66teh : چهارشنبه 26 آذر 93 در ساعت 15:47

  10. کاربر روبرو از پست مفید girl66teh تشکرکرده است .

    maedeh120 (چهارشنبه 26 آذر 93)

  11. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 بهمن 93 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1393-4-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    715
    امتیاز
    2,352
    سطح
    29
    Points: 2,352, Level: 29
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 98
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points3 months registeredSocial
    تشکرها
    1,083

    تشکرشده 1,447 در 508 پست

    Rep Power
    110
    Array
    مرسی دوست خوبم
    راستش الان در حال حاضر با خانوادش اینجا هستن اما تا نزدیک 1 سال دیگه میخوان برن شهرشون ...
    نه تا حالا نرفتم ...دقیقا مثل تو فکر میکنم که اونجا نه یه رستوران درست حسبی داره نه یه کافی شاپ نه باشگاه یا هر چیز دیگه ای .... مسافت خیلی به اون صورت دور نیست جز شهرهای مرزی حساب میشن ..
    آشناییمون از طریق یه معرف صورت گرفت ...
    ای کاش میشد شهر همسرت رو بهم میگفتی عزیزم
    بازم ممنون از اینکه بهم کمک کردی مطلب بالارو هم خوندم ...
    فردا بازم منتظر نظرات هستم عزیزم
    البته الان اگه بیست مین نشده باشه میتونی متن رو ویرایش کنی و دوباره راهنماییم کنی
    هرکس بخواهد کاری را انجام دهد
    "راهش را پیدا میکن "
    هرکس نخواهد کاری را انجام دهد
    "بهانه اش را"

  12. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    خوب اخه مایده دقیقا دو تا تاپیک که داری همین مشکلات میگی.....با علاقه هم ازش حرف میزنی....شاه دوماد شما که شرایطش تغییر نکرده از روز اول همین بوده دیگه تو هم روز به روز عاشق تری نشده باشی وابسته تر شدی...اگه تصمیم به منصرف شدن بود تا حالا منصرف شده بودی.
    فقط الان در فکر مهارت های انطباق با محیط جدید باش.

    - - - Updated - - -

    راستی مایده جونم....ببین ازدواج عشق نیست!!!!
    ازدواج یه قرداد که باید درست و عقلانی بسته بشه.ازدواج کنی با این ادم شرایط ارامشت و رفاهت بهتر میشه چه بسا تو کار و درستم پیشرفت و خیلی از نگرانی هاتم حل نیشه...گ.با ذوق هم ازش حرف میزنی و میگی اخلاقش خوبه.....حالا چون شهرش دوره نه می تونی نه با عقل حور در میاد که کات کنی.
    من خودم ادم سفتیم الانم شرایطم به نسبت با ثبات کسی بخواد ببرتم راه دور یا خانوادش نزدیکم باسه سریع شک نمیکنم و رد میکنم اما ادم با ادم فرق داره باید هر کسی با توجه به شرایط موقعیت بسنجه جوجه خانوم.

  13. 2 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    maedeh120 (چهارشنبه 26 آذر 93), pbsm (پنجشنبه 27 آذر 93)

  14. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 19 مرداد 95 [ 15:24]
    تاریخ عضویت
    1393-1-24
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    3,922
    سطح
    39
    Points: 3,922, Level: 39
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 73.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    94

    تشکرشده 539 در 149 پست

    Rep Power
    41
    Array
    مائده جونم سلام
    اول اینکه اصلا فکر نکن شهر دیگه که بری بدون هیچ امکاناتیه و هیچ جا نداره... من هم تو شهر کوچیک و هم متوسط و هم تهران زندگی کردم... الان همه جا امکانات هست گلم...اتفاقا آرامش زندگی تو شهر کوچیک خیلی بیشتره.. اما خودت باید ببینی شخصیتت چطوره اهل دوست و رفت و امد و .. زیادی؟ یا نه... به هر حال زندگی تو شهر دیگه سختیهای خودشو هم داره اما عزیزم ادم به همه جور زندگی عادت میکنه.. مخصوصا اینکه یه همسر همراه و خوب داشته باشی.. اما در مورد ازدواج .. دختر خوب از الان که هنوز وارد نشدی تو خانوادش جبهه نگیر.. عزیزم رابطه پدرشون رو با مادرش و خانوادش ببین .. خیلی مهمه چون ایشونم تو همون خانواده بزرگ شده.. اما در مورد اینکه شما بری یه شهر دیگه و با خانوادش زندگی کنی زیاد جالب نیست خب سختت میشه ...اگر جدا باشین خیلی بهتره .. اما اینم بدون اونا خانوادت میشن.. خب عزیزم اول از همه با مادرت صحبت کن ..ببین نظرشون چیه.. بعدشم مائده جان چرا شما همه چیزتون اول اکی میکنین بعد میرین مشاوره؟ وقتی همه جوره به نتیجه رسیدین که دیگه مشاور چه مزیتی میتونه داشته باشه؟ عزیزم اینکه هر کی بگه مشکلی نیست بری راه دور یا نه سخته و مشکل ایجاد میکنه .. از دید خود اون ادم و شرایط خودشه.. الان من جات بودم واقعا برام فرقی نداره همین فردا پاشم برم هر جای دیگه زندگی کنم... اما یکی دیگه براش خیلی سخته ... عزیزیم ببین شرایط روحی خودت چطوره اگه حساسی که بیشتر فکر کن...اما اگه نه خب برو یه تجربه جدید هم هست که تو یه شهر دیگه زندگی کنی با همسرت ...مراقب خودت باش فقط اگه ازدواج کردی حساسیتتو به خانواده ایشون کم کن حتما گلم.. منتظر خبرای خوب ازت هستم ا

  15. 3 کاربر از پست مفید ida bahrami تشکرکرده اند .

    maedeh120 (پنجشنبه 27 آذر 93), pbsm (پنجشنبه 27 آذر 93), szd (چهارشنبه 26 آذر 93)

  16. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 فروردین 94 [ 22:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-07
    نوشته ها
    97
    امتیاز
    1,792
    سطح
    24
    Points: 1,792, Level: 24
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    203

    تشکرشده 153 در 66 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام مایده عزیز ایدا جان راس میگن اول از همه وابستگی خودت به خانوادتو یا مادرت رو مد نظر بگیر اگه دوریشون برات نمیگم راحت زیاد سخت نبود خب پس میتونی با شوهرت کنار بیای.
    خود من به راه دور ازدواج کردم و همسرم هم خیلی ادم خوش قلب و مهربونیه طوری که حاضره از مراسهای فامیلی خودشون بگذره و من ببره شهر خودم و از اینکه خانوادمم بیاد یک ماه بمونن پیشمون خیلی سر افرازو باعث افتخارشه بیشتر.
    ولی در مورد خانوادش درسته همه یه وابستگی به خانوادهاشون دارن یکی با شدت بیشتر یکی کمتر که اینم هم به مرور زمان کمترو کمتر میشه البته اگه حساسیت برای همسرت ایجاد نکنی "حق نداری مامانتو ببینی بابات خیلی بده از فلانی بدم میاد دوس ندارم بیان خونمون اگه سعی کنی از این جملات استفاده نکنی.
    من خودم به شخصه خیلی ادم درونگرا و از رفتاو امدای مداوم و پشت سرهم خوشم نمیاد مخصوصا روزه و ولیمه و از این مهمونیای زنانه ولی اوایل به ناچار باهاشون راه میامدم هرجا میگفتم با اینکه دوس نداشتم میرفتم. بعد عروسی حتی خونه نزدک خودشون گرفتیم ولی هر وقت دوست نداشتم واقعا به مهمونیاشون نمیرفتم.
    یه چیز دیگه درمورد وابستگی ما تا هفت هشت ده ماه اول عروسیمون به خواست همسرم یا خانوادش باید حداقل هفته 3بار میرفتیم خونشون نمیرفتیم ناراحت میشدن یا همسرم دوس داشت زود زود بره. اما الان شش هفت ماهی میشه دیگه تا خانوادش زنگ نزنن اونم نمیگه بریم الان تقریبا هفته یه بار شده مگر اینکه مهمون بیاد یا دعوتی بشه دوبار بریم.
    اینارو گفتم چون ظاهرا مثل خودم به رابطه خانواده شوهر خیلی حساسی.امیدوارم بدردت خورده باشه پستم.

    ولی سعی کن از همین ابتدا رو این مسایل فکر نکنی چون بعدها برات هضمش خیلی سختر میشه.
    ما که به اینا فکر نمیکردیم اینجور حساس شدیم به خانواده شوهر چه برسه که قبل از عقد و رابطه بیشتر. سعی کن اونارو هم مثل خانواده خودت بدونی و حرفاشونو به دل نگیری خیلی بهتر.
    انشالا که خیر باشه این وصلتت.
    ویرایش توسط pbsm : پنجشنبه 27 آذر 93 در ساعت 02:43

  17. کاربر روبرو از پست مفید pbsm تشکرکرده است .

    maedeh120 (پنجشنبه 27 آذر 93)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.