به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 26 , از مجموع 26
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 بهمن 95 [ 03:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    4,848
    سطح
    44
    Points: 4,848, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    716

    تشکرشده 189 در 74 پست

    Rep Power
    30
    Array
    واحد عزیز دوست دارم که اهمیت ندم به رفتار وکاراشون ولی بدتر برخورد میکنن چندبار امتحان کردم جواب ندادم عوض اینکه دیگه تکرار نکن ودست بردارن بدتر حرصم میدن
    این چند روزه خیلی به جدایی فکر میکنمشاید به نظرتون مسخره بیاد که به خاطره خانوادش به جدایی فکر میکنمولی واقعا عذدابم میدن شوهرمم که اینجا نیست بفهمه من چی میکشماومدنی هم که میره باهاشون حرف میزنه عوض بهتر شدنشون بدتر برخورد میکنن
    کاش هیچ وقت ازدواج نمیکردم

  2. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 بهمن 95 [ 03:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    4,848
    سطح
    44
    Points: 4,848, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    716

    تشکرشده 189 در 74 پست

    Rep Power
    30
    Array
    دوستان به کمک وهمدردیتون احتیاج دارم بهم سر بزنید
    چند روزی از رفتن شوهرم میگذره اصلا بهش زنگ نزدم چطوری بگم انگاری از شوهرم کینه به دل گرفتم احساس میکنم دوسش ندارم چند روزی فقط دارم فک میکنم چی کم داشتم تو خونه پدرم که رفتم با اینا وصلت کردم انگاری دیگه همسرمم واسم مهم نیست از خودم تعجب میکنم که چرا اینجوری شدم ؟؟؟؟
    خیلی خستم شوهرم نمیتونه مشکلای منو حل کنه دیگه نمیتونم بهش تکیه کنم از این بیشتر دلم گرفته
    خیلی به اینده فکر میکنم که باید عمرمو با دخالت وناراحتی سپری کنم از زندگی ناامید میشم
    اصلا دوست ندارم تا اخر عمرم خانواده شوهرمو ببینم فقط خاطره بد دارم ازشون حالا شوهرم میبینه اینقد عذداب میکشم از دستشون برگشته میگه دوس دارم بری خونشون دیگه درک نداره اینا این همه ناراحتم کردن واسه چی باید برم

  3. کاربر روبرو از پست مفید sevil73 تشکرکرده است .

    sahar67 (یکشنبه 26 بهمن 93)

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سویل جان خوبی؟ هنوزم باهاشون درگیری یا خوب شدن؟
    راستش منم با خانواده همسرم مشکل دارم. سر یه چیز الکی که واقعا من روحمم ازش خبر نداشت از من کینه گرفته(مادر شوهرم) 1ساله تمومه هم خودش هم 3تا خواهر شوهرم واسم ناجور قیافه گرفتن. تا اینکه 6-7 ماه پیش رفتم پیش مادر شوهرم و با حالت عاجزانه براش توضیح دادم که سوئ تفاهم شده اما اگه شما ناراحتی من ازت معذرت می خوام باهام حرف بزن من بهت احتیاج دارم. اما بهتر نشد که بدتر شد.
    بچه ها مدیران خوب همدردی واقعا ازتون می خوام بیایید و به ما کسایی که تازه ازدواج کردیم کمک کنید. من از قطع رابطه بیزارم.

  5. 2 کاربر از پست مفید nodelit تشکرکرده اند .

    sahar67 (یکشنبه 26 بهمن 93), sevil73 (یکشنبه 26 بهمن 93)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 21:40]
    تاریخ عضویت
    1393-10-03
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    7,833
    سطح
    59
    Points: 7,833, Level: 59
    Level completed: 42%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    299

    تشکرشده 738 در 270 پست

    Rep Power
    80
    Array
    این روزا حالم خیلی شبیه شما ست از دست خونواده ی همسرم خسته شدم هر راهی که فکرشو بکنی امتحان کردم اما انگار نه انگار
    منم مثل شما با اینکه میدونم همسرم هیچ تقصیری نداره اما واقعانمیدونم چرا ازونم فرار میکنم
    همه ی حس های منفی دنیارو دارم حس سرخوردگی پشیمونی ناامیدیو خیلی حس های منفی دیگه
    ایکاش حداقل یه کم امید داشتم اما دیگه هیچ امیدی به تغییر رفتارخونواده ی همسرم ندارم وهرچیم بیشتر تلاش میکنم حس حقارت بهم دست میده

  7. #25
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بانو نودلیت بانو سویل

    تغییرات از درون انسان شکل میگیره.
    چیزی را که نمیتوانی تغییر بدهی قبول کن.
    از دیگران توقع و انتظاری نداشته باش
    مجسمه باش نه میبینه نه میشنوه و نه گوش میده
    خودت را قوی کن تا تحت تاثیر حرف های دیگران قرار نگیری


    اینایی که شما مینویسید واسه خیلی ها خاطره هستش.خیلی از بانوان در شرایطی بودن و الان هم هستند همانند شما ولی با کسب مهارت و تلاش و صبوری توانستند طریقه درست رفتار کردن در اینگونه موقعیت ها را فرا بگیرند.بانو فرشته مهربان و بانو بالهای صداقت بانو maryam123 توی سایت همدردی توی دور و اطراف ما هم کم نیستند در شرایط شما تا دلت بخواد هست اگر بخواهند دیگران هم مانند شما با چنین مواردی اینگونه برخورد بکنند یا منجر به طلاق میشه یا اعصاب خورد کنی و افسردگی و گوشه گیری.
    اینجا داروخانه نیست قرص یا شربت یا کپسول و آمپول باشه مصرف کنی و همه چیز خوب بشه نه مدیر همدردی و مشاورین که هیچ بهترین روانشناس دنیا هم باشه تا خودتان نخواهید هیچ تغییری در زندگیتان اتفاق نمی افتد.

    خواندن مقاله زیر به شما توصیه میشه
    http://www.hamdardi.net/thread-12372.html
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  8. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    sevil73 (یکشنبه 26 بهمن 93)

  9. #26
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 30 بهمن 95 [ 03:03]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    4,848
    سطح
    44
    Points: 4,848, Level: 44
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 102
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    716

    تشکرشده 189 در 74 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام دوستان ممنون که به هم سر زدید
    از حال خودم بگم شرایط روحیم افتضاحه از نظر فیزیکیم دیگه جونی ندارم
    حوصله دانشگاه وشوهر وخانواده ی شوهرم که به هیچ عنوان
    روزای بدی رو سپری کردم انقد بد که هر لحظه از دست این فکرای لعنتی اروم وقرار ندارم همه چیم رو هواست خواستم تاپیک بزنم اونمدیگه حوصلم نکشید
    از وضعیت من با خانواده شوهرم جویا شدین بدتر از اون چیزیه که فکرشو بکنید شوهرم با خواهرش دعواش شد من اونجا نبودم واصلا خبری نداشتم همه چی رو باز نوشتن به حساب من که من شوهرمو یاد دادم ودعوای بزرگی شد که حوصلم شد تعریف میکنم بعدها الانم قطع ارتباط کامل


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کنترل پانل کاربریم؟؟؟؟؟
    توسط مادر در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 خرداد 90, 13:04
  2. * واقعاً نمي دونم چه كار بايد بكنم.؟؟؟؟؟!!! لطفاً‌ كمكم كنيد.
    توسط 1011 در انجمن عدم آمادگی برای ازدواج در ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 بهمن 88, 10:37
  3. +بچه ها من عاشق شدم ........ترا به خدا بگین چه کار کنم ؟؟؟؟؟////
    توسط دانا در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 22
    آخرين نوشته: جمعه 25 اردیبهشت 88, 10:59
  4. +فكر مي كنيد مي تونم بفهمم؟؟؟؟؟
    توسط maryam2007 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 26 دی 87, 19:15

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:00 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.