به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 21
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای خاله قزی شما مثل اینکه فقط هدفتون ضد حال زدنه. من میگم داغونم شما گیره عنوان تاپیکی؟ چی باید می نوشتم؟ من بلد نیستم عنوان عوض کنم اصلا ذهنم یاری نمیکنه بخوام دنبالش بگردم. حالا 4 نفر نظر دادن همدردی کردن با من شما میای مینویسی که نظر ندید. واقعا که من تو چه وضعیتی ام شما تو چه عالمی سیر میکنی. از دیروز تا حالا هی دارم میام و میرم تا 1 روزم تموم شه بتونم 3تا پست دیگه بذارم که منفجر نشم اونوقت شما... دم شما گرم از همدردی تون.
    دوستای خوبم دیگه نظر ندید چون آقای خاله قزی سایتشون ممکنه خراب و زشت بشه به خاطر تاپیک ناقص من. مرسی

  2. 2 کاربر از پست مفید nodelit تشکرکرده اند .

    sara503 (چهارشنبه 26 آذر 93), یه تنهای خسته (پنجشنبه 27 آذر 93)

  3. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چیزی رو که نمیتونی تغییرش بدی بپذیرش!!
    شاید توی نوشتن راحت باشه ولی انجام دادنش واقعا مشکله خیلی مشکل.مشکلی که داری واقعا بزرگه و در حد توان شما نیست شاید اگر مرد بودید میتوانستید کار یانجام بدهید گرچه اونموقع هم کار زیادی از دست شما بر نمی آمد ولی همینکه به اندازه خودتان تلاش میکنید خودش خیلی خوبه مادر شما به سنی رسیده که تشخیص بده چی خوبه و چی بد همینطور پدر شما.این خیلی خوبه آدم غیرتی و کاری هستش و بفکر خانوادش ولی بهتر بود این اعتیادش را کنار میزاشت تا مقداری از مشکلات حل بشه.

    سخته گفتنش خیلی ولی شما بهتره اولویت اولت زندگی مشترک خودت باشه بعضی وقتها هرچقدرم قوی باشی و تلاش کنی نمتوانی چیزی را تغییر بدی مخصوصا شخصیت افراد و عادت هایی که در وجودشان شکل گرفته پدر شما انسان دور اندیشی مخصوصا اینکه گفتند:
    بعدشم من به مامانت اعتماد ندارم زنی که بره بدون اطلاع شوهرش 1هفته قبل خونه اجاره کنه بعدشم بره خیلی کارای دیگه میتونه بکنه( که من خیلی از این حرفش ناراحت شدم ولی انگار بابام بهتر مامانم و می شناخت)
    باید پرسید برای جلوگیری از اینکه این اتفاق نیوفته چه کاری را انجام داده اند؟!!مادر شما درد زیادی توی زندگی مشترکش متحمل شده اعتیاد مشکل کوچکی نیست که بشه به همین راحتی از کنارش گذشت شاید آستانه تحمل مادر شما در همین حد بیشتر نبوده و الان هم به اشتباه فکر میکنه وارد رابطه جدید شدن بهش آرامش میده و سالهای جوانی از دست رفته که فدای شوهر و فرزندانش شده را میخواهد به طریقی جبران بکنه گرچه کاری که میکنه اشتباهه و شاید خودش هم بداند ولی افتاده روی دنده لج و به این فکر نمیکنه چه عواقب خطرناکی ممکنه داشته باشه در هر صورت حتی منی که یه مرد هستم و دارم از بیرون به این مسائل نگاه میکنم واقعا مشکل بزرگیه و مدیریتش سخت چه برسه به شمایی که در وسط ماجرا قرار دارید.

    بنظرم بهتره جناب مدیر و مشاورین سایت به شما راهنمایی بدهند.تا زودتر و بهتر به نتیجه برسید.نظر شخصی بنده ولی اینه که
    1.اولویت اولت خودت و شوهرت و حفظ زندگی مشترکت باشه
    2.پدر و مادرت خودشان به سنی رسیده اند که بتوانند زندگی خودشان را ادامه بدهند شما فقط بعنوان فرزند میتوانید مشورت بدهید
    3.داداشت به سنی رسیده که بتوانه از خودش مراقبت بکنه و خرج خودشو بده بعنوان یه خواهر فقط از نظر روحس کنارش باش و حمایت و تشویقش کن
    4.بنظرم بهتره اگر میتوانید به خواهر کوچکتان اهمیت بیشتری بدهید چون دخترها توی این سنین بسیار حساس و شکننده میشوند
    ولی در هر صورت اولویت اصلیت شوهرت باشه ایاشلله این مشکلم حل میشه

    پ.ن:علت اصلی اینه که نوشتم عنوان را عوض کنید
    1.چون دوستان بهتر بتوانند راهنمایی بکنند و مشاورین کمک بیشتری بکنند
    2.گزارش کردم اینجوری مدیر و مشاورین مجبورن به تایپیک شما سر بزنند حتی شده به بهانه عوض کردن عنوان تایپیک به شما راهنمایی بکنند (بقول معروف کلک رشتی زدم) از بس جنس ما سیدها خرابه!!!
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    love less (دوشنبه 24 آذر 93), nodelit (دوشنبه 24 آذر 93), szd (سه شنبه 25 آذر 93), یه تنهای خسته (پنجشنبه 27 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 24 آذر 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 دی 94 [ 18:30]
    تاریخ عضویت
    1392-7-22
    نوشته ها
    178
    امتیاز
    3,383
    سطح
    36
    Points: 3,383, Level: 36
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 117
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    172

    تشکرشده 443 در 158 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام
    به نظرم از مشکلات کوچکتر شروع کن اونهایی که ریشه در مسائل کلی تر ندارد تا بتونی با کمک اونها بار روی دوش خواهر و برادرت رو برداری و کمتر کنی
    من موافقم با نظر قبلی فکر می کنم به خواهر و برادرت بهتر می تونی کمک کنی و کمکت موثرتر است تا پدر و مادرت و در مدت کوتاهتری جواب می گیری
    تاثیر گذاشتن روی یک آدم 50 ساله و یا همین حدود کار سختی است حتی اگر رابطه پدر و مادر و فرزندی باشد
    موفق باشی
    برات دعا می کنم

  6. 4 کاربر از پست مفید آونگ تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 24 آذر 93), nodelit (دوشنبه 24 آذر 93), یه تنهای خسته (پنجشنبه 27 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 24 آذر 93)

  7. #14
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 خرداد 97 [ 13:17]
    تاریخ عضویت
    1392-8-26
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    9,405
    سطح
    65
    Points: 9,405, Level: 65
    Level completed: 19%, Points required for next Level: 245
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,386

    تشکرشده 653 در 231 پست

    Rep Power
    53
    Array
    دوست عزیزم ... از دست شما کاری بر نمیاد... همونطوری که بقیه دوستان گفتن یه زن 50 ساله رو نمیشه تغییر داد یا مجبور به کاری کرد ... بعدش دختر بچه نیست که با کتک زدن نهی از کار کنید ... یا قبل از اینکه سرش به سنگ بخوره برمیگرده و همه چیز درست میشه یا اینکه خدایی نکرده با یه اتفاق بد رسوائی حاصل میشه و مادرت به زندگیش برمیگرده که انشالا این اتفاق هرگز نیافته ... من مورد مشابه این قضیه رو توی 5 سال اخیر متاسفانه توی خانم های متاهل توی رده سنی 25 تا 35 زیاد دیدم ولی فکر نمیکردم توی سن 50 هم اتفاق بیافته ... عزیزم توی همه اون موارد خانم ها هیچ چیزی رو جز روابط نامشروع خودشون نمیدیدن و خیلی ناراحت کننده بود وقتی میدیدم حتی ارزشی برای فرزند خودشون هم در اکثر موارد قائل نبودن و فقط و فقط و فقط به خودشون و مرد مقابلشون اهمیت میدادن ... هراندازه باهاشون صحبت یا مشاوره میکردی انگار در این خانمها اثری نداشت تا اینکه خودشون تصمیم به بازگشت میگرفتن بعد 6 ماه یا چند سال یا اینکه به جرم خیانت محاکمه میشدن .... واقعا ناراحتم زنهای پاک مملکت ما دچار این طاعون همه گیر شدن ... انشالا مادر شما هم هرچه سریعتر مثل گذشته به خانواده برگرده
    از مشاورین خبره در این زمینه کمک بگیر ... تاپیک های عمومی مناسب موضوع شما نیست ... از انجمن آزاد استفاده کن عزیزم

  8. 3 کاربر از پست مفید هم آوا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 24 آذر 93), szd (سه شنبه 25 آذر 93), اقای نجار (جمعه 28 فروردین 94)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید باهاتون بد حرف زدم. از کوره در رفتم. اعصابم خیلی ضعیف شده. هرکی هرچی میگه زود به دل میگیرم. به خدا بچه ها اگه 1دونه از اتفاقایی که واسم افتاده رو ریزشو واستون بگم میگید تو چه جوری با این همه دردی که کشیدی زنده ای. فکر کنید 23 سال زندگی مجردی که همش شاهد دعوا و فحش و فحش کاری و بزن بشکن پدرمادرت همراه با دربه دری و حرف شنیدن و حرف کشیدن فامیل ازت. اینکه همین پدر مادر خیلییی واست زحمت میکشن اما به محض یه اشتباه کوچیکت خیلی خشن فحشت میدن شایدم کتکت میزنن. بعدشم به خاطر چیزایی که واست فراهم کردن هی منت بذارن که من فلان چیزو واست خریدم من فرستادمت دانشگاه من ال من بل... بابا یکی نیست بهشون بگه وظیفتون بوده بچتون بوده باید میکردین. اما همین پدر مادر سرت منت میذارن که ما به خاطر شما جوونیمونو خراب کردیم. اگه این حرفم و نمیگین ناشکری اگه خدا بدش نمیاد راضی بودم تو پرورشگاه بزرگ شم اونجا حداقل شاهد جنگهای صلیبی نبودم. اینکه وقتی به بابام زنگ زدم گفتم من دارم میرم سر خونه زندگیم عوض دعا نفرینم کرد گفت لعنت به تو که تنها گذاشتی پدرتو اما 1بار نگفت علت این تنهایی چیه. وقتی به خاطر احساس خطر از طرف خواهرم باعث شدم بره پیش بابام , مامانم بهم زنگ زد کلییییی نفرینم کرد.
    من یه تازه عروسم به جای دعای بدرقه و جهیزیه و کادوی عروسی یه مشت بدهی و نفرین و دردسر و عصبانیت با خودم بردم خونه شوهرم.
    خیلیییییی زود از کوره در میرم. دارم رو خودم کار میکنم . نمی خوام یه روز از شوهرم کلمه "خسته شدم" و بشنوم چون اون روز روز مرگه منه و من واقعا زندگیمو باختم.
    بچه ها واسه خواهر و برادرم دعا کنید چون خیلی معصومن خیلی از من بدبخت ترن. چون من یه شوهر فهمیده دارم اما اونا فقط یه پدر و مادر بی انصاف دارن.

  10. 4 کاربر از پست مفید nodelit تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 24 آذر 93), szd (سه شنبه 25 آذر 93), مهربونی... (سه شنبه 25 آذر 93), اقای نجار (جمعه 28 فروردین 94)

  11. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    خودت یا شوهرت می تونید واسه داداشت یه کار بهتر پیدا کنید که تو یه محیطی باشه که خودتون حواستون بهش باشه؟
    حالا که شوهرت اینقدر فهمیده هست ازش بخواه با برادرت بیشتر دوستی کنه و هواش رو داشته باشه.

    وضع مالی پدرتم بده؟
    اگه خواهر و برادرت واسه همیشه برن پیشش چه مشکلی وجود داره؟
    فعلا تمرکز رو از روی مادرتون بردارین. خط خواهرتون هم عوض کنید. و تمرکز رو فقط بگذارین رو اون دوتا بچه.
    زود به زود بیارینشون خونتون. بهشون سر بزن. به خواهرت زیاد زنگ بزن. مواظب درس و مدرسه ش باش. برو مدرسه و با معلماش حرف بزن. از دوستاش بپرس.
    از اینکه خوشبختی واسش بگو. بگو خوشبختیت بخاطر نجابتت هست. اگه اونم نجیب باشه با وجود همه این مشکلات می تونه همسر خوبی داشته باشه.

    اگه می تونین واسه داداشت یه وامی چیزی بگیرین که موتوری یا وسیله ای بخره و با اون کار کنه و خودش قسطش رو بده. یه کاری که ساعت کاریش کم باشه و همزمان بتونه دانشگاه هم بره.
    ما هم واسه اون دو تا طفل معصوم دعا میکنیم که بتونند مثل خواهر گلشون بحران رو به خوبی پشت سر بگذارن.

  12. 6 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 24 آذر 93), love less (دوشنبه 24 آذر 93), یه تنهای خسته (پنجشنبه 27 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 24 آذر 93), مهربونی... (سه شنبه 25 آذر 93), آویژه (سه شنبه 25 آذر 93)

  13. #17
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سپاس از بانو صبای گرامی خیلی خوبه کاربرهای باتجربه و با دانشی مثل شما به دوستان راهنمایی میدن خدا حفاظت کنه بانو:72
    خداروشکر دختر فهمیده و صبوری هستید عاقل و صبور این اخلاق شما ستودنی بانو
    شما بهتره روی مهارت های ارتباطی و مهارت همدلی کردن و بالا بردن اعتماد بنفس را تقویت کنید اینجوری خیلی بهتر میتوانید با خواهرتان همدلی کنید و ارتباط برقرار کنید و شخصیت برادرتان را تقویت کنید پسرها توی این دوران نیاز شدید به مورد قبول واقع شدن توسط افراد نزدیکشان مخصوصا اعضا خانواده شان دارن و چه کسی بهتر از خواهر شخصیت خودت را قویتر کن خواهر حرفهایش روی برادر کوچکتر سعی کن بهش محبت کنی و ازش تعریف کن نیاز داره از طریق احساسات وارد شو فکر کنم اینکه بهش بگی مرد شده و غیرتش را یه تکانی بدی و بهش بگی آبجی یه داداش داره که خیلی دوسش داره و بهش تکیه میکنه بزار بفهمی برات باارزشه و جایگاه مردانه داره توی زندگیت و بخصوص روی خواهر کوچیه تان.

    شرمنده من برم شام بخورم با موبایل نوشتم.انجمن آزاد فراموش نشه بانو به مدیر و کشاورزها هم فردا پیام خصوصی میدم

    شب خوبی داشته بانو
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  14. 2 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    nodelit (سه شنبه 25 آذر 93), صبا_2009 (دوشنبه 24 آذر 93)

  15. #18
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دوست خوبم با تمام وجود درکت میکنم و برای خودت و خانواده ات دعا میکنم . میدونم خیلی سختی کشیدی و نیاز به ارامش داری . خدا رو شکر همسر فهمیده ای داری . ولی حتی اگه از دستت کاری هم بر نیاد میدونم که نمیتونی نسبت به پدر مادرت و خواهر و برادرت بی تفاوت باشی . با اینکه اونها شاید وظیفه اشون رو در قبال شما درست انجام ندادند . ولی با این حال شما نمیتونی رهاشون کنی . سعی کن ارتباطتت رو با هر دو شون بیشتر کنی . اگر پدرت فرد مسئولیه و توان مالی هم داره . میتونی باهاش صحبت کنی که مادرت رو از لحاظ مالی تنها نگذاره . این برای بهبود رابطه شون هم میتونه کمک کننده باشه . با مادرت هم رابطه ات رو سعی کن دوستانه کنی و مقابله به مثل نکنی . مادرت به حامی احتیاج داره و اینو از طرف پدرت دریافت نکرده . نگذار فکر کنه که از طرف همه شما طرد شده . شاید بهتر باشه خواهرت با پدرت و برادرت با مادر باشه .

  16. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    nodelit (سه شنبه 25 آذر 93), هم آوا (سه شنبه 25 آذر 93)

  17. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 95 [ 16:17]
    تاریخ عضویت
    1393-8-19
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    2,108
    سطح
    27
    Points: 2,108, Level: 27
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    11

    تشکرشده 75 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی بچه ها حرفاتون دلگرم کننده بود.
    داداشم با مامانم زندگی میکنه اما از کاری که مامانم میکنه خبر نداره و یکی اینکه به قول خودش غیرت و وجدانش اجازه نمیده مادرشو تنها بذاره دوم اینکه چون کارای خشن زیاد از بابام دیده و وقتی هم پیش بابامه همش بابام پشت سر مامانم حرف میزنه میگه نمیخوام برم پیش بابا حتی خیلی وقتا بهش سر هم نمیزنه. از روزی می ترسم که بفهمه. مطمئنم خورد میشه پس فردا که ازدواج کنه میشه یه مرد شکاک. چون مامان من اصلا بهش نمیاد همچین کاری کنه. اهل خدا و پیغمبر , چادری حتی تو خونه جلو مهمون. و مهمتر از همه واسه ما بچه هاش نمونه پاکی و نجابت.
    پدرم حقوق بازنشستگی میگیره کارم میکنه اما خیلیشو خرج اعتیادش میکنه. راستش ما خونه زندگی بدی نداشتیم حد اقل اندازه خودمون داشتیم این اتفاق که افتاد همه چیز از هم پاشید پول و لوازم زندگی همه از بین رفت.
    میگم گرفتاری یکی دو تا نیست خودم از صبح تا شب سر کارم یعنی به زور یکی 2 ساعت شب با شوهرم پیش هم میشینیم. به زور یه تایم خالی پیدا میکنم که حال خواهر برادرم و بپرسم.
    بچه ها من احساس میکنم دارم مریض میشم شایدم عذاب وجدانه. من 2تا مادر بزرگ پیر و تنها دارم که خونشون از ما دوره. من هیچ کار خاصی تا حالا واسه اونا نکردم. دوست دارم دکتر ببرمشون کارای شخصیشونو بکنم و ... اما کار و بدهکاری این وقتو بهم نمیده. احساس میکنم پیریه خودمم قراره تو تنهایی بگذره.
    بچه ها به نظر شما مشکلات من طبیعیه یا من دارم دچار بیماری میشم.
    از بچگی هم همینطور بودم وقتی پول تو جیبی مدرسه از بابا یا مامانم میگرفتم و خوراکی می خریدم در حین خوردنش یه عذاب وجدان غریبی داشتم همش یاد دستای کار کرده و داغونشون میفتادم اصلا کوفتم میشد. الانم تو خونه خودم وقتی دارم یه غذای خوب می خورم یا وقتی مسافرت می ریم همش چهره این 4نفر تو سرمه که الان چی کار دارن میکنن چی می خورن سردشونه یا گرمشون. با اینکه شخصیتا اصلا آدم دلسوزی نیستم یعنی خیلی دیر دلم میسوزه و اشکم درمیاد یه جورایی پیش همه به دلسنگ معروفم. الانم پولایی که از همسرم میگیرم (البته از بی پولی هم بمیرم نمیگم خودش میده) با عذاب وجدان خرج میکنم اما پولای خودم و به راحتی خرج میکنم عین خیالمم نیست.
    بچه ها من مشکل دارم؟

  18. 3 کاربر از پست مفید nodelit تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 25 آذر 93), آویژه (سه شنبه 25 آذر 93), اقای نجار (جمعه 28 فروردین 94)

  19. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    دوست عزیزم شما مشکلی نداری . اینکه به فکر اطرافیانمون باشیم . بد نیست . ولی افراط و تفریط نباید باشه . درسته ما در قبال اطرافیانمون مسئولیم . تا اون حد که در توان داریم باید بهشون کمک کنیم . ولی اگه بخواهیم کمکمون بیشتر از حد توانمون باشه دیگه ضربه زدن به خودمونه . باید اولویت بندی کنید و به هر کدوم در حد توان خودتون کمک کنید . به نظر من اولویت اول همسرتون و زندگی خودتونه . بعد از اون پدر مادر تون . بعد از اون خواهر برادرتون . و بعد از اون هم مادر بزرگتون . یک نفر مگه میتونه هم زمان به همه اینها کمک کنه ؟ اول از همه مراقب زندگی خودتون باشید . نگذارید مشکلات زندگی والدینتون روحیه تون رو خراب کنه . همسر شما شاید به خاطر درک شرایط شما چیزی نگه . ولی هیچ مردی همسر افسرده و همیشه ناراحت و نگران و نالان رو دوست نداره . و ممکنه باعث فاصله گرفتن شما از همدیگه بشه . پس در درجه اول مواقب زندگی خودتون باشید . اصلا هم عذاب وجدان نگیرید . شما و همسرتون حق دارید زندگی شادی داشته باشید . مطمئن باشید که پدر مادرتون هم از خوشبختی شما خوشحال خواهند شد . با اینکه شاید یاد نگرفته باشند اینو ابراز کنند . ولی مطمئن باشید از اینکه بدونند یکی از بچه هاشون به سر و سامان رسیده خوشحال خواهند شد . در مورد پدر مادرتون هم سعی کنید بیشتر درکشون کنید . اینطوری خودتون هم به ارامش بیشتری خواهید رسید . گاهی وقتها زندگی اونطوری که ما میخواهیم پیش نمیره . شاید مادر شما هم دوست نداشته زندگیش به اینجا برسه . و همینطور پدرتون دوست نداشته همچین زندگیی داشته باشه . اعتیاد از بدترین بیماریها هم بدتره . و روح وجسم رو تخریب میکنه . نظر پدرتون در مورد کمک مالی به مادرتون چیه ؟

  20. 2 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    szd (چهارشنبه 26 آذر 93), هم آوا (چهارشنبه 26 آذر 93)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:26 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.