به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 21 آبان 96 [ 13:33]
    تاریخ عضویت
    1392-5-22
    نوشته ها
    132
    امتیاز
    4,107
    سطح
    40
    Points: 4,107, Level: 40
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    157

    تشکرشده 216 در 94 پست

    Rep Power
    26
    Array
    به نظر من شوهر خواهرتون دچار افسردگی شده که باید درمان بشه این آدم مشکل داره و این یک خیانت ساده نیست. جز درمان ایشون هیچ راهی جواب نمیده مگر اینکه نهایتا به جدایی فکر کنن ضمنا اینو بدونین جدایی بهتر از یک عمر زندگی با رنج و عذاب به خاطر حرف مردم هست .

  2. 4 کاربر از پست مفید Aras تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 23 آذر 93), szd (یکشنبه 23 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 23 آذر 93), دلسوخته (یکشنبه 23 آذر 93)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    سلام دوستم

    اصلا اصلا اصلا خواهرتون نباید به اون خانوم زنگ بزنن.فعلا از هر کاری که شوهر خواهرتون تحریک میکنه دوری کنید.
    فعلا تو اون خونه با شوهر خواهرتون باشن خیلی بهتر از طلاق؛ممکنه شوهرخالتون سر به سنگ بخوره و برگرده به هر حال همه پلهای پشت سر نباید خراب کرد.

  4. 4 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 23 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 23 آذر 93), zendegiye movafagh (یکشنبه 23 آذر 93), دلسوخته (یکشنبه 23 آذر 93)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آذر 93 [ 23:54]
    تاریخ عضویت
    1393-9-17
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    151
    سطح
    3
    Points: 151, Level: 3
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 18 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کیت کت عزیزنمیدونم چرا با شما اینقدر احساس آرامش می کنم. ممنون از دقت نظر و راهنمایی هاتون.خواهرم فوق العاده زن منطقی و فهیمیه خودشم عقیده اش همینه و امکان نداره خودشو در سطح اون خانم پایین بیاره و ازش شوهرشو گدایی کنه.
    شوهرش بهش گفته بود من همه زندگیمو به تو مدیونم و میدونم تو اگه زن یه مرد درجه جهار و پنجم هم که بودی میتونستی خوشبختش کنی( فکر کنم خودش رو درجه یک!میدونه) ولی مسئله اینجاست که من این زندگی رو دوست ندارم .از اولشم نداشتم!همه کارایی که تا حالا کردم به خاطر تربیت زورکی بوده که به خوردم دادن!ولی الان میخوام خودم باشم . زندگی لذتبخش الانم خیلی بهتره!
    من اصلا نمیتونم باور کنم این حرفا از دهن این مرد درمیاد !همش فکر میکنم حرفاش به خاطر یه مشکل روحی روانیه.چون اگه غیر ازاین بود باید تو این 12 سال یه جاهایی سوتی می داد.
    اینا اینقدر به هم علاقمند بودن که کوچکترین نیازهایشون توسط همدیگه رفع می شد.شوهر خواهرم تو این 12 سال یک بارم آرایشگاه نرفت!همش موهاشو خواهرم کوتاه می کرد .میگفت دوست دارم فقط دستای تو موهامو لمس کنه!ولی تو این چند ماه به خواهرم گفته یعنی چی که آدم خودشو و دیگران رو علاف کنه!الان حتی لباساشو میده خشکشویی و غذاشم بیرون میخوره و میگه اگه دلت میخواد آشپزی نکنی نکن زنگ بزن برات از بیرون بیارن!
    چطور یه آدم میتونه اینقدر خوب نقش یه جنتلمن رو 12 سال تمام بازی کنه و همه هم باور کنن!و یهو پشت پا به همه چیز بزنه
    ویرایش توسط دلسوخته : یکشنبه 23 آذر 93 در ساعت 13:46

  6. 4 کاربر از پست مفید دلسوخته تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 23 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 23 آذر 93), szd (یکشنبه 23 آذر 93), کیت کت (یکشنبه 23 آذر 93)

  7. #14
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    به خواهرت بگو فعلا صبر کنه و با همسرش بحث و جدل نکنه حتی نصیحت هم نکنه
    تمام کارها و وظایفش رو هم انجام بده تا بهانه خاصی دست همسرش نده
    همسرش هم بعد از یه مدت که رابطش با طرفش سرد شد برمیگرده
    (قطعا سرد میشه چون رابطه بی پایه و اساسی بوده)
    فقط به خواهرت بگو سعی کنه آرامش داشته باشه و خودش رو مشغول کنه مثلا یاادیگیری زبان یا کلاس شنا اینا باعث میشه فکرش متوحه موضوعات دیگه ای بشه و کمتر حرص بخ.ره و در عوض پیشرفتی هم بکنه
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  8. 6 کاربر از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 23 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 23 آذر 93), szd (یکشنبه 23 آذر 93), واحد (یکشنبه 23 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 24 آذر 93), دلسوخته (یکشنبه 23 آذر 93)

  9. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    دوستم من خوشحال میشم بتونم کمکی کنم.می خواستم کلی برات حرف بزنم گفتم هم طولانی میشه هم حالت شعار پیدا میکنه....به جاش یه داستانی تعریف میکنم.

    چیزی که می خوام برات تعریف کنم حداقل مال 15 سال پیش...تو خانواده پدریم یکی از عموزاده های من پسر بسیار خوش تیپ و معروفی بود از اونا که گیتار میزد و اواز می خوند و اون موقع که ماشین خارجی به اون صورت نبود زیر پاش همیشه بهترین ماشین بود....سرت درد نمیارم تو یه مهمونی دختر یکی از خانواده های اصیل شهرمون عاشقش شد،دختره هنوز دیپلم نگرفته بود،خودش به اب و اتیش زد و جنگید تا به عموزاده من ،که البته اون عاشقش نبود و فقط بخاطر اسم و رسن خانوادگی دختر خانوم بهش نظر داشت رسید،عموزاده تو زندگیش با این دختر خیانت کرد همه جوره؛معتاد سد طوری که جهزیه دختر بیچاره رو فروخت و خونش از دست داد و رفت اطراف شهر ،دخترخانوم هم صداش در نمومد و فقط ابروداری میکرد چون تو روی همه واستاده بود برای شوهرش...طوری شد که بخاطر شدت اعتیاد شوهرش دو تا بچه سقط کرد....
    تا اینکه شنیدیم نرگس(اسم دختر خانوم) داره دیپلم میگیره!بعد شنیدیم قلم چی میره!(پول همه اینهارو از خانوادش قرض کرده بود) و بالاخره خبر اومد دانشگاه سراسری روزانه رشته مرمت اثار باستانی قبول شده؛دقت کن 15 سال پیش که مردم پشت کنکور دانشگاه ازاد می موندن؛.....!یه دفعه دیدیم نرگس همه چیش و بهشید و طلاق گرفت؛چون ماها دوسش داشتیم و همه حق بهش میدادن ازش با خبر بودیم که سرحال و خوشگل و خوشتیپ لیسانسش گرفت رفت مالزی فوقش گرفت؛با یه اقای خارجی ازدواج کرد و الان تو لندن تو یه موسسه مخصوص حراج اثار تاریخی یه شغل عالی با درامد ان چنانی داره و تو فیس بوک هم میبینم بخاطر شغلش مرتب دور دنیا سفر میکنه و با هنرمندهای بزرگ ملاقات میکنه.
    تو پیجش هم پر از عکس هایی که با بازیگرهای هالیوودی تو حراجیه ها انداخته....مثلا مسیول حراج لباس های مرلین مونرو بوده.

    میبینی دوستم!!!!!....نرگس خانواده ما یه دفعه از یه الونک؛ته یه باغی خارج از شهر،جایی رفت که شاید اگه اون اتفاق نمیفتاد هرگز بهش نمیرسید.نرگسی که این اواخر خانواده ما برای پول خورد و خوراک خودش و شوهرش کمک جمع میکردن چون روی کمک خواستن از پدر و مادرش نداشت.
    خواهر شما هم باید مبارزه مثبت بکنه.خود منم اگه از زندگیم بگم تمامش مبارزه مثبت بوده این طور نیست که بیرون گود بگم لنگش کن.
    به خواهرتون بگید به قول زندگی موفق کاراش با ارامش بکنه کنار به خودش برسه کلاس ورزش بره؛کلاس زبان بره مدرکش بگیره و اصلا زندگیش نخوابونه و اون قدر رشد کنه که حتی تو در بدترین شرایط هم پیش خودش بگه من چیزی از دست ندادم بخاطر شرایط اجتماعی مدتی یه هم خونه رو تحمل کردم عوضش درسم خوندم به خودم رسیدم و الان اماده 6ر اتفاقیم.
    ویرایش توسط کیت کت : یکشنبه 23 آذر 93 در ساعت 15:47

  10. 12 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 23 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 23 آذر 93), elham.e (یکشنبه 23 آذر 93), nahid-111 (یکشنبه 23 آذر 93), rayehe (دوشنبه 24 آذر 93), szd (یکشنبه 23 آذر 93), واحد (یکشنبه 23 آذر 93), نیکا 55 (یکشنبه 23 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 24 آذر 93), بهار.زندگی (دوشنبه 24 آذر 93), دلسوخته (یکشنبه 23 آذر 93), دختر بیخیال (پنجشنبه 27 آذر 93)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 30 آذر 93 [ 23:54]
    تاریخ عضویت
    1393-9-17
    نوشته ها
    5
    امتیاز
    151
    سطح
    3
    Points: 151, Level: 3
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 49
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 18 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم دوست عزیز.باید بگم خواهرم اینقدر صبور و مهربونه که با وجود ضربه بزرگ و ناگهانی که خورده ،خودش رو کنترل میکنه ولی از درون داغونه.اون به هیچ وجه مثل بعضیا با جنگ و دعوا حرفش رو ثابت نمی کنه . همین الانشم حتی یک دقیقه هم با شوهرش قهر نکرده . البته ازش منت کشی هم نمیکنه ولی اصلا بدرفتاری نمیکنه.
    شوهرشم با تندی باهاش تا حالا حرف نزده !فقط خیلی رک بهش گفته بهت هیچ احساسی ندارم و من نمیتونم مثل قبل با تو باشم.و این رابطه رو یک ساله که دارم . حالا می فهمم مردم چه جوری زندگی می کنن!!
    دکترش بهش توصیه کرده حتی اگه غذا هم درست میکنی به اندازه خودت درست کن.درواقع یعنی بهش نشون بده اونقدرها هم که فکر میکنه مهم نیست. ولی خواهرم با وجود اینکه مطمئنه برای نهار نمیاد بازم تا 4 عصر براش منتظر میمونه.ویا اگه غذاشو خورد یه چیزی همیشه داره که اگه اون بخواد تو خونه غذا بخوره داشته باشه.ولی معمولا انتظار بی فایده است.به خواهرم گفته همه زندگی من (از نظر مادی)در حقیقت مال توئه ولی من نمیخوام تو زندگی تو باشم! ولی وقتی همینجوری برا اینکه امتحانش کنه گفته پس خونه رو به اسمم کن گفته اینجا که نه !اینجا زیرش تجاریه و یه منبع درآمده برام!در صورتیکه اگه خواهرم همه پس انداز و طلاهاش رو نمیداد شاید شوهرش نمیتونست مجوز تجاری بگیره

  12. 2 کاربر از پست مفید دلسوخته تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 24 آذر 93), szd (دوشنبه 24 آذر 93)

  13. #17
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    عزیزم بهتره خود خواهرت بیاد اینجا.وقتی خودش تعریف کنه هم یه نکته های ظریفی رو میگه که همونا میشه سرنخ برای پیدا کردن مشکلاتش و حل اونا.
    هم وقتی با همدردی چندتا دوست روبرو مشه حالش بهتر میشه.
    الان که همه به نت دسترسی دارن بگو خودش بیاد.

  14. 7 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (دوشنبه 24 آذر 93), szd (دوشنبه 24 آذر 93), واحد (سه شنبه 25 آذر 93), نیکیا (سه شنبه 25 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 24 آذر 93), zendegiye movafagh (دوشنبه 24 آذر 93), دلسوخته (دوشنبه 24 آذر 93)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احساس تعلق نداشتن به شهر محل زندگی
    توسط zolal در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: دوشنبه 07 مهر 93, 21:15
  2. تعهد دادم ولی از عهدش برنمیام
    توسط چرخ و فلک در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 اسفند 90, 20:22
  3. چگونه به جاي تعقيب ، جذب كنيم؟
    توسط ستایش بارن در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 04 آذر 89, 10:45
  4. جذب به جای تعقیب
    توسط بالهای صداقت در انجمن خلاقیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 مهر 89, 11:52
  5. +اسلام و ازدواج موقت (دلیل جواز متعه ؟ )
    توسط lord.hamed در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: پنجشنبه 09 خرداد 87, 21:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.