با سلام و احترام
اعضاء محترم همه نظرات همگرا و مفیدی ارسال کردند. (البته نظر ماهک که معطوف به حساسیت زیادی روی این موضوع کوچک بودچنین مشکلاتی را تشدید می کند. اگرچه سایر کاربران یه کمی تند با ماهک برخورد کردند. ماهک هم نظرشون را دادند و دلسوزانه وقت گذاشتند. اگر اشتباه هست شما فقط اشاره کنید و خیلی احساسی برخورد نکنید.)
اما نکته ای که بنده می خواهم متذکر شوم یه چیزی فراتر از این موضوع هست:
متاسفانه اصل لذت جویی که امروزه بیش از هر زمان دیگری رو به رشد هست. به نحوی شده است که تعاملات اجتماعی را به هم ریخته است.
و شدیدترینش را بین زوجین می بینیم که برای لذت بردن خودش برای زندگی، همسرش را نادیده می گیرد. و بعد هم طلاق میوه نهایی لذت جویی یک یا دو طرف از زوجین هست.
در حالیکه بقاء یک زندگی بر عدم تمرکز بر لذت خویشتن و توجه به غیر خود هست.
در رابطه های اجتماعی هم بقاء ارتباط ما با دیگران شامل فاکتورهایی هست که بر اساس عدم تمرکز بر لذت خویشتن هست.
سعه صدر و تحمل دیگران، نادیده گرفتن لذت خود، نادیده گرفتن خطاهای جزئی دیگران، صبوری، تحمل رنج، و .... همه و همه کمک می کند که ارتباطات ما با جامعه انسانی قوی و کارآمد باشد. چنان که بزرگی گفته است : وقتی انتظارات ما از دیگران به صفر میل می کند، دوست داشتن ما از طرف دیگران به بی نهایت میل می کند.
نکته دیگری هم که در مورد این کاربر محترم می گویم اینست:
چسبندگی همیشگی به همسر هم به معنی وابستگی هست.
به معنی محدود کردن خویشتن و همسر هست.
گاهگاهی توصیه می شود برای قدر دانستن آب ، مقداری تشنگی کشید.
گاهگاهی باید زمینه های دیگر وجودیمان را توجه کنیم.
تجربه شما با تجربه همسر آن آقا رد و بدل می شود و خود صمیمتی ایجاد می کند.
ما که قصد نداریم در جمع وصل بودن خودمان به همسرمان را تبلیغ کنیم. پس در خلوتهای بی شمار به هر اندازه که خواستیم بر این مهم پافشاری کنید.
اما شرایط خاصی که چنین توضیح دادید اصلا خودتان استقبال کنید که تجربه های نوینی داشته باشید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)