به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 44
  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 15 آذر 93 [ 21:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-19
    نوشته ها
    311
    امتیاز
    722
    سطح
    14
    Points: 722, Level: 14
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocial3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    958

    تشکرشده 757 در 256 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    45
    Array
    متاسفانه طرز صحبت شما با خانم تون درست نیست واقعا. بنده خدا رو دارید دق میدید!!!

    لابد تا چیزی خواست بهش میگید من که تو رو نخواستم تو اومدی پس باید تحمل کنی یا اینکه راهتو بکش و برو من که به زور نیاوردمت!!! اونم میگه عجب غلطی کردم :)

    به نظرم امتیازی که دستتون دارید چندان هم کارساز نبوده و نتیجه اش چیزی جز اعصاب خوردی شخص خودتون نیست.

    برای یه مرد استفاده از چنین اهرمی نه تنها از موضع قدرت نیست بلکه کاملا برعکس وجود یه ترس و ضعف درونی رو نشون میده. به هر حال طبق قانون ما این زنه که ضعیف شمرده میشه

    ولی مثل اینکه تو خونه ی شما برعکسه، حالا شما از چی میترسی نمیدونم!!! از درخواست های زیاد و نامربوط و یا هزینه ی زندگی و یا ...

    واقعا این همه ناتوانید که دارید از چنین وسیله ای برای کوتاه کردن خواسته های خانموتون استفاده میکنید؟ فکر میکنید ایشون به این دلیله که به اصطلاح زن بسازیه؟ من که فکر نمیکنم.

    هر چند شما داری الکی میگی ، چون دیگه باید تا الان که سنی ازتون گذشته فهمیده باشید که زندگی بازیچه نیست که هر روز بحث دعوا و طلاق باشه ولی بهتره کمی هم زندگی رو جدی

    بگیرید.

    نمیدونم کی تصمیم دارید این همه ناملایمات زندگی رو به انتها برسونید و با آرامش زندگی کنید و احترام خودتون رو به عنوان یه مرد حفظ کنید. هر چی نباشه به هر حال شما انسان هستید.

    زندگی تو آرامش حق همه ی ماست. برای رسیدن به احترام و آرامش باید تلاش کرد ولی شیوه ی مورد استفاده ی شما اصلا درست نیست. شما میخوای این جوری خودتو بالا نگه داری

    غافل از این که نردبون زیر پاتون هر لحظه امکان داره بشکنه.

    خوب به نظرم خیلی بیرحمیه. مخصوصا که همسرتون متاسفانه بابت مشکلات قبلیشون ، کلی ناراحتی و رنج تحمل کردن . شما دیگه بیشتر از این ایشون رو له نکنین.

    گفتم شما یه دسته گلی به آب دادین که از همسری که به نظر مهربون و ساده و فداکار میاد چنین برخوردی میبینین!!! آخه من تقریبا تایپیک قبلیتون یادمه.

    خیلی راحت میتونید با تغییر موضع و کوتاه اومدن از حرفاتون همسرتون رو آروم کنید. لطفا ارزش و احترام خودتون رو حفظ کنید و اگه اعتقادات دینی هم داشته باشید بدونید کارتون صحیح

    نیست

    من تایپیک های قبلی شما رو کاملا تو ذهنم نداشتم و فقط در کل یادم بود که شما توانایی اعتماد به شخصی به عنوان همسر رو ندارید . به همین دلیل گفتم شاید بازم شک دارید.

    به هر حال با این حرفایی که شما میزنید به نظرم رفتار همسرتون طبیعه. کاری از دستش بر نماید و تنها چیزی که بلده زیر پا گذاشتن احترم شماست.

    به هر حال همسر خوبی دارید و اینبار شانس با شما یار بوده.

  2. 7 کاربر از پست مفید تیام تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), parsa1400 (یکشنبه 16 آذر 93), sevil73 (شنبه 15 آذر 93), szd (شنبه 15 آذر 93), tanhaei (یکشنبه 16 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 16 آذر 93), آرنیکا (شنبه 22 آذر 93)

  3. #12
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام جناب تنهایی


    یادتون هست چه راهنمایی هایی دادیم زمان موضوع این خانم برای ازدواج ؟

    یادتون هست که روند ایشون را بنده بیان کردم اشکال داره و این سرنخ هست و .... مشاوره بروید و .... ؟

    یادتان هست روش شما در خصوص این خانم و انتخابش مورد نقد قرار گرفت ؟ پستهای بنده را دوباره بخوانید

    یادتان هست که برای امتحان ایشان دست به رفتار و اقداماتی زدید که همان موقع به شما گفته شد شما اشتباه کردید و حق ندارید برای امتحانش چنین کنید ؟؟؟

    توجه نکردید ، به روش خود پیش رفتید ، به روش خود ازدواج کردید ، و اکنون دارید بذری از تحقیر که کاشته اید را درو می کنید ......

    ارتباط برقرار کردن و حتی پیش از محرمیت به خانه اش رفتن و فضا دادن به احساسات او و ..... همه خلاف روند یک ازدواج درست بوده و هست ، ایشان وابسته و علاقمند به شما شد و شما با دست پس می زدید و با پا پیش می کشیدید کسی که در زندگی دیگری آسیب دیده بوده اکنون به هر دری می زد تا شما را به دست بیاورد و این یعنی پیمودن راه و روشی که خلاف رویه و روحیه یک زن هست و لذا شکننده و تحقیر آمیز .... و ما همان موقع هشدارش را دادیم اما شما حاضر نشدید قدمی برای تغییر این سکل بردارید و ...... شما و روشتون و روندتان باعثش شدید .... اکنون هم نتیجه اش را دارید می بینید .... ایشان با احساس حقارت با شما ازدواج کرد و طبیعی هست که حساس باشد .... و متأسفانه شما هنوز هم روشهای تحقیر آمیز را خواسته یا ناخواسته ادامه می دهید ، به دیالوگهایی که با وی داشته اید توجه کنید ، به رفتاری که با او دارید تا به غلط کردن بیافتد توجه کنید تا ببینید اوضاع بدتر هم خواهد شد و این زندگی نیز به شکست می انجامد اگر شما خود را تغییر ندهید .

    چند سال هست همدردی هستید ؟

    آیا دقت کرده ای که فقط وقتی دیگه احساس بن بستی ضمنی می کنید سری می زنید و تاپیکی حق به جانب باز می کنید و بعد که راهنمایی گرفته یا نگرفته و عمل کرده یا نکرده می روید و پیداتون نمیشه .... چون در نگاه شما دیگران مشکل دارند و .... شما کمتر روی خود و ضعفهایتان زوم می کنید ، اصلاً دنبال اینکه ضعفها و سهم خود را بشناسید بوده اید ؟ تا حالا برای این به تالار آمده اید ؟ تا حالا چند تا از مقالات تالار را در خصوص وظایف خود ، مهارتها ، روش درست و .... خوانده اید . غیر از تاپیکی که باز می کنید و پاسخهایی که دوست دارید ببینید جایی دیگر از تالار را دیده و مطالعه کرده اید ؟

    راهنمایی دادن به شما در این خصوص هیچ فایده ای ندارد مگر اینکه خواسته باشید ضعفهای خود را بشناسید و برطرف کنید چون حداقل در رابطه با همسر کنونی تان باید بگویم سازگاری بالا و حتی ساپورتهای غلط در حق شما دارد و ..... شما ..... مطمئناً نمونه رفتار و گفتار تحقیر آمیزی که اینجا در پستهای شما با شرح ماجرایی که داده اید ما می بینیم فراوان داشته و دارید . اون خانم طبیعی هست که چنین به انفجار برسد چون خیلی جاها سکوت می کند خیلی جاها مسئولیتهایی که برایش ساخته نشده را می پذیرد بخاطر اینکه شما را دوست دارد و بخاطر اینکه تصور می کند او بیشتر اصرار کرده که ازدواج کنید لذا انباشت این سکوتها و ساپورتها می شود چنین انفجارهایی .

    در پی شناختن ضعفهای خود باشید و بر طرف کردنشون .....

    از سه همسر فقط ضعفهای آنها را دیده ای و خود را یک مظلوم قربانی .

    باورم نمیشه روزی شما تاپیکی باز کنید و بخواهید به ضعفهای خود بپردازید

    لحن تندم را ببخشید اما وقتی درمان با قرص و شربت فایده نکرد گاهی باید شوک وارد کرد





  4. 21 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), Aram_577 (شنبه 22 آذر 93), baran.68 (یکشنبه 16 آذر 93), elham.e (یکشنبه 16 آذر 93), hhp (یکشنبه 16 آذر 93), love less (یکشنبه 16 آذر 93), mohammad6599 (پنجشنبه 20 آذر 93), parsa1400 (یکشنبه 16 آذر 93), sanjab (یکشنبه 16 آذر 93), sasha (دوشنبه 17 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), tanhaei (یکشنبه 16 آذر 93), کیت کت (یکشنبه 16 آذر 93), گیسو کمند (چهارشنبه 27 اسفند 93), واحد (دوشنبه 17 آذر 93), نیکیا (دوشنبه 17 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 16 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93), مهرااد (چهارشنبه 27 اسفند 93), آنیتا123 (یکشنبه 16 آذر 93), بهار.زندگی (یکشنبه 16 آذر 93)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    در ابتدا از تمامی دوستان عزیز ی که وقت گذاشتند و مشکل بنده را خواندند و جواب دادند

    سپاسگذارم ............

    احساس میکنم نصایح شما دوستان بنده را به خود آورد

    از دیروز عصر که به خانه رفتم به ایشون محبت کردم و احترام گذاشتم

    و فکر میکنم جواب داد .....


    نقل قول نوشته اصلی توسط sanjab نمایش پست ها
    فکر میکنم بعد آن شکستها کمی ترسیده شدید و در این رابطه خواستید

    دست بالا را داشته باشید و تاوان همه این دردها و ناراحتیها و شکنجه هایتان را قرار است این خانم تحمل کند

    فقط بخاطر اینکه خودش را عاشق شما نشان داد.

    بله متاسفانه به دلیل مشکلات قبلی بخصوص اون خانم بسیار معتقد که صیقه ای

    از کار دراومد و چون هنوز در زمان صیغه مرد دیگری بود با بنده عقد کرد

    ما به هم حرام ابدی شدیم و ......

    برای همین من دیگه خیلی چشم ترس شدم و خواستم این بار دست بالا را داشته باشم .....

    نقل قول نوشته اصلی توسط هم آوا نمایش پست ها
    میدونید شما هرگز در زندگیتون خودتون رو مقصر ندونستید و نمیدونید
    با نظر شما موافق هستم

    ولی دلایل خاص خودم را دارم که چرا خودم را مقصر نمی دونم ....

    نقل قول نوشته اصلی توسط هم آوا نمایش پست ها
    به عقب برگردید و حساب کنید که چرا زنتون دنبال محبت بین مردهای دیگه میگشته؟؟!!! آیا فقط زنتون توی خیانتش به شما مقصر بوده ؟؟؟ اصلا اصلا اصلا قابل قبول نیست که فقط زنتون رو مقصر این امر بودنید ...
    مادیان با نجابت کره اش پشت سر است ------- کره خر از خری یت پیش پیش مادر است

    تربیت نااهل را چون کردگان بر گنبد است -------
    اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است

    دوست گرامی کسی که یه چیزی تو خون و تو ذات ش باشه کاریش نمیشه کرد ....


    من بعد از فهمیدن کاری که کرده بود ( برای دفعه دوم ) دوباره بخاطر بچه م

    ایشون را بخشیدم

    تازه به گفته مشاور برای اینکه خانم روحیه ش عوض بشه مبل ها را براش عوض کردم

    حتی ایشون را به سفر مکه بردم ....

    ایشون بعد از اومدن مکه و رسیدن به خانه دوباره فهمیدم ارتباط تلفنی

    یا اس ام اسی داره ....

    ایشون جلوی خانه خدا توبه کرد ...........................

    و من هم بخشیدم

    ولی دوباره تکرار کرد


    شما خودت را بزار جای من -- طلاق ش میدادی یا نمیدادی ؟؟؟؟؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط هم آوا نمایش پست ها
    به اکنون زندگیتون نگاه کنید ... در گذشته زن قبلیتون مقصر بودن حالا توی این زندگی جدید کی مقصره؟؟؟ بازم زنتون مقصراً؟؟؟ کسی که هر چی داشته آورده توی زندگی شما تا حسن نیتش رو بهتون ثابت کنه ... کسی که با داشته و نداشته شما داره میسازه و حتی در ابتدای امر به قول خودتون خودش اومده خواستگاریتون تا ثابت کنه اونقده به بلوغ فکری رسیده که بتونه انتخاب درستی داشته باشه و روی انتخابش ثابت قدم بمونه ... میشه بگین در مقابل فداکاری های همسرتون شما دقیقا برای ایشون چکارها کردین؟؟؟؟
    در این زندگی قبول دارم من هم مقصر هستم ....

    نقل قول نوشته اصلی توسط هم آوا نمایش پست ها
    ببخشید خیلی رک صحبت کردم ... چون میخواستم به خودتون بیاید قبل از اینکه خیلی دیر بشه و نمیخواستم به عاقبت اون آقا که آشنای منه دچار بشین ... گرچه بیشتر حرکاتتون شبیه ایشونه ولی برای خوشبختی تون حتما دعا میکنم
    موفق باشید
    شما گل گفتید و منت به سر بنده گذاشتید که نقاط ضعف بنده را مشخص کردید

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    سلام جناب تنهایی


    یادتون هست چه راهنمایی هایی دادیم زمان موضوع این خانم برای ازدواج ؟

    یادتون هست که روند ایشون را بنده بیان کردم اشکال داره و این سرنخ هست و .... مشاوره بروید و .... ؟

    یادتان هست روش شما در خصوص این خانم و انتخابش مورد نقد قرار گرفت ؟ پستهای بنده را دوباره بخوانید

    یادتان هست که برای امتحان ایشان دست به رفتار و اقداماتی زدید که همان موقع به شما گفته شد شما اشتباه کردید و حق ندارید برای امتحانش چنین کنید ؟؟؟

    توجه نکردید ، به روش خود پیش رفتید ، به روش خود ازدواج کردید ، و اکنون دارید بذری از تحقیر که کاشته اید را درو می کنید ......

    ارتباط برقرار کردن و حتی پیش از محرمیت به خانه اش رفتن و فضا دادن به احساسات او و ..... همه خلاف روند یک ازدواج درست بوده و هست ، ایشان وابسته و علاقمند به شما شد و شما با دست پس می زدید و با پا پیش می کشیدید کسی که در زندگی دیگری آسیب دیده بوده اکنون به هر دری می زد تا شما را به دست بیاورد و این یعنی پیمودن راه و روشی که خلاف رویه و روحیه یک زن هست و لذا شکننده و تحقیر آمیز .... و ما همان موقع هشدارش را دادیم اما شما حاضر نشدید قدمی برای تغییر این سکل بردارید و ...... شما و روشتون و روندتان باعثش شدید .... اکنون هم نتیجه اش را دارید می بینید .... ایشان با احساس حقارت با شما ازدواج کرد و طبیعی هست که حساس باشد .... و متأسفانه شما هنوز هم روشهای تحقیر آمیز را خواسته یا ناخواسته ادامه می دهید ، به دیالوگهایی که با وی داشته اید توجه کنید ، به رفتاری که با او دارید تا به غلط کردن بیافتد توجه کنید تا ببینید اوضاع بدتر هم خواهد شد و این زندگی نیز به شکست می انجامد اگر شما خود را تغییر ندهید .

    چند سال هست همدردی هستید ؟

    آیا دقت کرده ای که فقط وقتی دیگه احساس بن بستی ضمنی می کنی سری می زنی و تاپیکی حق به جانب باز می کنی و بعد که راهنمایی گرفته یا نگرفته و عمل کرده یا نکرده می روی و پیدایت نمیشه .... چون در نگاه شما دیگران مشکل دارند و .... شما کمتر روی خود و ضعفهایتان زوم می کنید ، اصلاً دنبال اینکه ضعفها و سهم خود را بشناسید بوده اید ؟ تا حالا برای این به تالار آمده اید ؟ تا حالا چند تا از مقالات تالار را در خصوص وظایف خود ، مهارتها ، روش درست و .... خوانده اید . غیر از تاپیکی که باز می کنید و پاسخهایی که دوست دارید ببینید جایی دیگر از تالار را دیده و مطالعه کرده اید ؟

    راهنمایی دادن به شما در این خصوص هیچ فایده ای ندارد مگر اینکه خواسته باشید ضعفهای خود را بشناسید و برطرف کنید چون حداقل در رابطه با همسر کنونی تان باید بگویم سازگاری بالا و حتی ساپورتهای غلط در حق شما دارد و ..... شما ..... مطمئناً نمونه رفتار و گفتار تحقیر آمیزی که اینجا در پستهای شما با شرح ماجرایی که داده اید ما می بینیم فراوان داشته و دارید . اون خانم طبیعی هست که چنین به انفجار برسد چون خیلی جاها سکوت می کند خیلی جاها مسئولیتهایی که برایش ساخته نشده را می پذیرد بخاطر اینکه شما را دوست دارد و بخاطر اینکه تصور می کند او بیشتر اصرار کرده که ازدواج کنید لذا انباشت این سکوتها و ساپورتها می شود چنین انفجارهایی .

    در پی شناختن ضعفهای خود باشید و بر طرف کردنشون .....

    از سه همسر فقط ضعفهای آنها را دیده ای و خود را یک مظلوم قربانی .

    باورم نمیشه روزی شما تاپیکی باز کنید و بخواهید به ضعفهای خود بپردازید

    لحن تندم را ببخشید اما وقتی درمان با قرص و شربت فایده نکرد گاهی باید شوک وارد کرد
    فرشته مهربان عالی بود -- فقط میتونم بگم عالی بود ......


    من این صحبت های شما را قاب میگیرم و استفاده میکنم

    ممنون که منت گذاشتید و جواب دادید .....

    واقعا صحبت هایتان را باید با طلا نوشت -- همه را درست گفتید

    من با خودخواهی در حق این بنده خدا اجحاف کردم

    ولی باور کنید از همان دیروز شروع کردم به محبت کردم و احترام گذاشتن بهش و

    خوب خدارا شکر از اونجایی که ایشون بسیار دختر عالی و صبور و ساده ای

    است -- خیلی عادی همه چیز را دور ریخت و دوباره عالی عالی شد


    ممنون از همه دوستان عزیزم بخصوص فرشته مهربان

    که با وارد کردن این شوک به بنده ، من را بیدار کردند و اگاه م کردند

    و انشالله با همین صحبت های شما دوستان عزیز در صدد تغییر خودم هستم ....
    ویرایش توسط tanhaei : یکشنبه 16 آذر 93 در ساعت 12:23

  6. 6 کاربر از پست مفید tanhaei تشکرکرده اند .

    ali -guilan (یکشنبه 16 آذر 93), elham.e (یکشنبه 16 آذر 93), mohammad6599 (پنجشنبه 20 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), کیت کت (یکشنبه 16 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 آذر 94 [ 14:26]
    تاریخ عضویت
    1393-8-12
    نوشته ها
    148
    امتیاز
    357
    سطح
    7
    Points: 357, Level: 7
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 43
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    2,438

    تشکرشده 600 در 162 پست

    Rep Power
    51
    Array
    میخواستی نیای -- خوب خودت اومدی --- مگه من گفتم بیا .....

    بیچاره رو نابود کردی که !

    برو نازش رو بکش... برو براش شوهری کن ، برو قربون صدقه اش برو ...برو به پاش بیفت ، بهش بگو دوستش داری
    بله !
    تو دلش کلی عقدست ، فکر کنم احساس میکنه به اندازه کافی محبت نمیبینه ...

  8. 8 کاربر از پست مفید ali -guilan تشکرکرده اند .

    mohammad6599 (پنجشنبه 20 آذر 93), sasha (دوشنبه 17 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), tanhaei (دوشنبه 17 آذر 93), کیت کت (یکشنبه 16 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 16 آذر 93), آرنیکا (شنبه 22 آذر 93), بهار.زندگی (یکشنبه 16 آذر 93)

  9. #15
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 19 تیر 94 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1390-7-30
    نوشته ها
    1,886
    امتیاز
    17,095
    سطح
    83
    Points: 17,095, Level: 83
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 255
    Overall activity: 61.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1000 Experience Points10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    9,194

    تشکرشده 9,663 در 1,930 پست

    Rep Power
    212
    Array
    به نظر من محبت کردن کافی نیس.چون الان صحبتای بقیه رو خوندی زودی جو گرفتت و عالی شدی و بهش محبت کردی.
    خوبه ها.نه که بده.
    اما به نظر من باید واقعا دوسش داشته باشی.برای اینکه دوسش داشته باشی باید حقایق رو ببینی.خوبی و بدی کنار هم.
    باید اصلا اون طرز تفکر که اون اومد و اون خواست و ال و بل و کوفت و زهرمار..خخخ رو بذاری کنار
    اون هست خب.اما ممکنه دیگه نباشه
    اون اومده تو زندگیت.به هرروشی.که من قبول دارم روشش کاملا غلط بوده.
    اما به این فکرکن یه وقت آدم یه چی گیرش میاد اسمشو بذار شانس یا هرچی.اگه آدم بگه خب اینکه راحت بدست اومده..ممکنه راحت هم از دستش بده.بعد که از دستش داد بگه وای چیو از دست دادم.بعد اگه نتونه به دستش بیاره کلی حسرت بخوره.
    من نمیگم زنت جواهر نایابه.مثلش تو دنیا نیس.خو اونم عیب و ایراد داره.معمولیه.ولی فکر نکن بخاطر مدل ازدواجتون دیگه تا ابد قدرت دست توءه.
    اصلا فرض کن دست تو.این یه چماق بزرگ دست تو.که چی؟آخرش که چی؟میدون جنگ که نیس.اینجوری عمر خودتم هدر میدی.لذت زندگی مشترک سالم رو از خودت میگیری.
    آدم اگه زنشو بخواد درنمیاد بهش بگه باید اینجا شوهر میکردی.شوهر اگه زن رو بخواد تصور اینکه زنش با یه نفر دیگه ممکن بود باشه براش عذاب الیمه.

    من میدونم زنت اشتباه کرده.خیلیم اشتباه کرده و با جعبه شیرینی پاشده اومده خونت و برا خودش حرفا و ذهنتیتای بد تو رو بوجود اورده اما یادت باشه این روند تو فقط زندگی زنتوخراب نمیکنه.خودتم زندگیت خراب میشه.
    ویرایش توسط بهار.زندگی : یکشنبه 16 آذر 93 در ساعت 16:43

  10. 5 کاربر از پست مفید بهار.زندگی تشکرکرده اند .

    parsa1400 (یکشنبه 16 آذر 93), sasha (دوشنبه 17 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), هم آوا (یکشنبه 16 آذر 93), من راضیه هستم (چهارشنبه 27 اسفند 93)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    سلام دوستم.

    میگم تا حالا یه سری به تاپیک ها زدی؟؟؟
    پارسا رو میشناسی؟؟؟؟یکی از بهترین اقایون ای تالار؛ محترم و مهربون...بهش خیانت شده و حتی نمی تونه طلاق بده طرفش؛و چون خودشون همه جا گفتن من به خودم احازه میدم اینجا بگم که الان دنبال یه خانوم خوب و سالمن که شرایطشون درک کنه و دوستشون داشته باشه.
    حالا شما بعد چند بار شکست یکی پیدا شده قدرت می دونه و دوست داشته چرا اذیت میکنی!
    دوست من شما کاش اگه زورت می رسبد اون قبلی هارو یه کاریشون میکردی که اون اتفاق ها نیفته حالا که نمیشه این بنده خدا چون دویت داشته و حالاپا پیش گذاشته کیس بوکس گذشتت بشه.
    کاری نکن که خدا زن خوب و عشق و علاقه رو برات زیاد ببینه و......

  12. 2 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    szd (یکشنبه 16 آذر 93), مهربونی... (دوشنبه 17 آذر 93)

  13. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    تنهایی عزیز سلام

    به تاپیکت دعوت شدم و خوندمش . اول اینکه به تجربیات خودم در مواجه با ازدواج دوم اضافه شد . خب پست های دوستانم خوب بود حتی عالی مثل پستهای تیام عزیز و سنجاب گرامی . حضور بانو فرشته و بانو زندگی موفق افتخار بزرگیه که نصیبت شده .

    برادر من خدمتت عرض کنم که با وجود شکست در زندگی قبلی اونم با بچه . در ازدواج دوم واقعا کم دقتی کردی . بخصوص عدم توجه به فرزندت .
    تنهای عزیز چند نکته برام روشن کن . همسرت در زنگی قبلیش چند سال بوده . ؟؟؟؟؟؟؟ فرزند داره یانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ علت طلاقش چی بوده ؟؟؟؟
    برای این پرسشها دیر شده ولی هدف ما و من ریشه یابی نا آرامیهای اخیر زندگی شماست .

    تو در ازدواج دومت اشتباه کردی ولی برا جبرانش دیر نیست ......... همسرت خیلی به مشاوره نیاز داره چون تا اونجا که من هم دیدم هنوز زندگی قبلیشو فراموش نکرده .

    شاید با ازدواج با شما با وجود یک فرزند نسبت به همسر قبلیش به نوعی عقب نشینی تو ام با شکست داشته که ناخود آگاه تو روحیه الانش تاثیر مخرب داشته .

    تنهای عزیز کوتاه مطالبی عرض کردم و بازش نکردم حق نداری از مسائل و پیش فرض های ذهنی موجود در این پست علیه خانمت استفاده کنی و به زبون بیاری اونچکه در موردش صحبت میشه بیشتر کمک به نحوه برخورد با همسر شما برمیگرده. که چطور بتونیم باهم به همسرت کمک کنیم تا زندگی فعلی و قسمت امروزشو قبول کنه و مهرشو به شما و زندگی ابراز کنه .

    همسرت شکست خوردس مثل خودت و قسمتی از شکست در آغاز و شروع یه زندگی جدید تازه بروز میکنه و در رفتارها و صحبت ها و برخوردها خودشو نشون میده .

    نتنها همسرت بکله خودت نیاز به التیام شکست قبلی دارین . باید خوبی ها و بدیهای زندگی قبلی فراموش کرد و با زندگی امروز ویا همسر امروز مقایسه نکرد

    وجود فرزند کار دو چندان مشکل کرده که اون خودش نیاز به یک مشاوره اختصاصی داره و از توان تجربه من خارجه .

    فکر نکن فرزندت بزرگه و مشکل نداری نه اتفاقا در مرحله خاصی از اختیارات و خود نمایی و حس بزرگ شدن در اون هست . که همه اینا زندگی شما رو تحت پوشش قرار میده .

    ایکاش قبل ازدواج دوم مشاوره میاومدی یا با تالار آشنا میشدی . ولی خب درست میشه . با اصلاح افکار خودت و پیاده کردن اصول درست در برخورد با زن و فرزندت .

    . علت هارو ریشه یابی کن . از خودت شروع کن .

    مقایسه بذارید کنار .هر دوتون . این مشکل درونی . اشکار نیست ولی هست

    زنها در وضعیت خوب و ایدال کمی رفتار های نا باورانه دارن که البته خوبه و باعث پیشرفته ولی خب باید در شرایط شما این رفتار ها از هم تفکیک بشن .

    پشت هر مرد موفق یه زن غر غرو نشسته . . بیشتر وقتا موفقیت مالی نیست موفقیت داشتن مدیریت یه زندگی پر از آرامشه .

    تو تنهانیستی تنهایی معنایی نداره این در تو نشونه یه ضعفه . نشون میده تو خودت زندگیتو رها کردی بچتو به حال خودش و همسرتو به حال خودش .

    تنهایی برازنده شما نیست . وجود عشق تو زندگیت پر رنگ تر کن .

    برای شکست دیروزت متاسفم . ولی تمام تلاشتو بکن تا دوباره دچار شکست نشی . تغییر نکردی تو زندگی جدید معایب خودتو برطرف نکردی . به خودت رجوع کن برا من جبهه نگیر .

    من طرف صحبتم نفس توبود . این تویی که باید بیدار بشی و به کمک همسرت بری و به اون هم در فراموشی دیروزش کمک کنی . او به کمک تو نیاز داره تنهاش نذار

    اگه تو زندگی گذشته ات یه روز درد میکشیدی امروز با وجود همسرت و فرزندت که دخترم هست . تنهاااااااااا نبودی

    فکر کن
    بدرووووووووووووود

  14. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    tanhaei (دوشنبه 17 آذر 93)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 اردیبهشت 95 [ 11:39]
    تاریخ عضویت
    1391-3-30
    نوشته ها
    135
    امتیاز
    5,578
    سطح
    48
    Points: 5,578, Level: 48
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 172
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    196

    تشکرشده 193 در 77 پست

    Rep Power
    30
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ali -guilan نمایش پست ها
    بیچاره رو نابود کردی که !

    برو نازش رو بکش... برو براش شوهری کن ، برو قربون صدقه اش برو ...برو به پاش بیفت ، بهش بگو دوستش داری
    بله !
    تو دلش کلی عقدست ، فکر کنم احساس میکنه به اندازه کافی محبت نمیبینه ...
    دوست عزیز ممنون که نظر دادی ...

    درسته که بنده قبول کردم که مقصر هستم

    ولی لطفا اگر متاهل هستید اخلاق حرفه ای را هم در نظر بگیرید ....


    نقل قول نوشته اصلی توسط ali -guilan نمایش پست ها
    برو به پاش بیفت
    این به پا افتادن مال اون وقتی هست که مردی خطای بزرگی مثل خیانت

    یا اعتیاد و این قبیل کارها انجام داده و زن میخواد طلاق ش را بگیره

    برادر من برای یک اختلاف و بحث زنا شویی که به پای کسی نمی یفتند ....

    یواش یواش باید نزدیک شد که طرف شک نکنه و پیش خودش بگه :

    ها دیدی مقصر بود و دیگه نشه جم ش کرد

    و از فردا ( حتی اگر ایشون هم مقصر باشه ) دیگه نشه هیچ چیز را مهار کرد .....


    در همه جا و همه موارد اخلاق حرفه ای را باید رعایت کرد....


    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    به نظر من محبت کردن کافی نیس.چون الان صحبتای بقیه رو خوندی زودی جو گرفتت و عالی شدی و بهش محبت کردی.
    نه دوست عزیز اینگونه نیست ....

    محبت کردم ولی بسیار نامحسوس

    به این عنوان که من تو دوست ت دارم - زندگی مون را دوست دارم

    و نمی تونم ببینم ناراحت باشی

    یکدفعه که نباید زد دنده هوایی -- هر کی باشه شک میکنه ....

    باید یجوری وانمود کنم که مقصر نیستم ولی در صدد تغییر رفتار و گفتار خودم هستم

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    باید اصلا اون طرز تفکر که اون اومد و اون خواست و ال و بل و کوفت و زهرمار..خخخ رو بذاری کنار
    اصلا فرض کن دست تو.این یه چماق بزرگ دست تو.که چی؟آخرش که چی؟میدون جنگ که نیس.اینجوری عمر خودتم هدر میدی.لذت زندگی مشترک سالم رو از خودت میگیری.
    من فکر میکنم از ابتدای تایپیک این در ذهن دوستان جا گرفته که بنده چپ میرم - راست میام

    میگم میخواستی نیای -- خودت کردی -- به من چه که اومدی و ....

    نه واقعا اینگونه نیست

    به جرات میگم در طول این یک سال و خورده ای شاید یکی دوبار اونم از بس غرغر میکرد

    و خودش هی میگفت وای چه غلطی کردم -- وای چه اشتباهی کردم

    من این حرف زدم

    اتفاقا من خیلی حواسم هست که این مورد را به زبان نیارم



    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    آدم اگه زنشو بخواد درنمیاد بهش بگه باید اینجا شوهر میکردی.
    درست میفرمائید من نباید این حرف میزدم -- من اشتباه کردم ....

    نقل قول نوشته اصلی توسط بهار.زندگی نمایش پست ها
    من میدونم زنت اشتباه کرده.خیلیم اشتباه کرده و با جعبه شیرینی پاشده اومده خونت و برا خودش حرفا و ذهنتیتای بد تو رو بوجود اورده اما یادت باشه این روند تو فقط زندگی زنتوخراب نمیکنه.خودتم زندگیت خراب میشه.
    نه دوست عزیز -- من اتفاقا از این کار ایشون خوشم اومد

    و بنده اصلا ذهنیت بدی به ایشون پیدا نکردم و ندارم

    نه ابزارش کردم و نه ازش استفاده میکنم

    عرض کردم یکی دوبار اونم دیگه از بس غرغر کرد من اینجوری بهش جواب دادم


    نقل قول نوشته اصلی توسط کیت کت نمایش پست ها
    حالا شما بعد چند بار شکست یکی پیدا شده قدرت می دونه و دوست داشته چرا اذیت میکنی!
    خدایی قصد اذیت ندارم

    نمیدونم چرا پیش اومد و اینگونه شد


    نقل قول نوشته اصلی توسط کیت کت نمایش پست ها
    دوست من شما کاش اگه زورت می رسبد اون قبلی هارو یه کاریشون میکردی که اون اتفاق ها نیفته
    اونا کاری با من نکردند !!!!

    هر کاری کردند به خودشون کردند

    من واگزارشون کردم به خدا و میدونم که دست روزگار خودش انتقام میگیره

    بنده یه دوستی دارم در ثبت احوال -- ایشون ماجرای صیغه بودن و طلاق بنده را فهمید

    چند وقته پیش رفتم اونجا یه سری -- بعد از کمی گپ زدن گفت خبر داری فلانی

    که برای بحث صیغه ای بودنش عقد تون باطل شد شوهر کرد !!!!

    گفتم نه !!!! جدی میگی !!! کی گرفته تش ؟؟؟؟

    گفت : سند عقدش 4-5 ماه پیش اومد زیر دستم برای امضا

    یه آخوند که 4 تا هم بچه داره تازه 10 سال هم از خودش بزرگ تر

    تا اینا گفت !!!

    گفتم ای خدا بنازم قدرت ت را که مو را از ماست میکشی بیرون

    سر من کلاه گذاشت و خودش را دختر جا زد و .....

    حالا یه مردی که 10 سال از خودش بزرگتر و 4 تا هم بچه داره باید زندگی کنه

    نه اینکه اون مرد با 4 تا بچه ادم بدی باشه !!! نه !!!! اونم بنده خداست ....

    این گفتم چون ابشون از همون اول شروع به مخالف ت زندگی کردن

    یکدونه بچه من با من شد و گفت نه و نمیشه و با خودمون زندگی

    نکنه و شروع کرد به بهانه تراشی و .....

    اونوقت حالا باید 4 تا بچه را جمع کنه



    اینه که میگم خدا جا حق نشسته و مورو از ماست میکشه بیرون ......


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    تنهایی عزیز سلام

    به تاپیکت دعوت شدم و خوندمش . اول اینکه به تجربیات خودم در مواجه با ازدواج دوم اضافه شد . خب پست های دوستانم خوب بود حتی عالی مثل پستهای تیام عزیز و سنجاب گرامی . حضور بانو فرشته و بانو زندگی موفق افتخار بزرگیه که نصیبت شده .

    ممنون م پارسا جان و لطف کردی که سری به تایپیک بنده زدید و تشکر میکنم از

    شما و از همه دوستان عزیز و گرامی که منت گذاشتند و بنده را راهنمایی کردند ....



    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    برادر من خدمتت عرض کنم که با وجود شکست در زندگی قبلی اونم با بچه . در ازدواج دوم واقعا کم دقتی کردی . بخصوص عدم توجه به فرزندت .
    پارسا جان اتفاقا من از این خانم خیلی راضی هستم

    خوب - مهربون - بساز - خیلی دلسوز و دل نازک

    با بچه م خیلی خوب - شوخی میکنه باهاش - آخرهای هفته که میاد

    شب ها براش قصه میگه - دست تو موهاش میکنه تا بخوابه -

    براش ناهار و شام درست میکنه - لباس هاشا میشوره و .....

    خلاصه من خیلی قبول ش دارم و دوست ش دارم و اشتباه نکردم ....

    و توی این یکسال و چند ماه واقعا با هم دعوا نداشتیم و بحث مون نشده

    تا یه 10 روز پیش که میشه گفت شاید خودم مقصر بودم و نباید بهش اینجوری میگفتم

    تا اون از کوره در بره و به حد انفجار برسه ....


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    تنهای عزیز چند نکته برام روشن کن . همسرت در زنگی قبلیش چند سال

    بوده .؟؟؟؟؟؟؟
    ایشون هم مثل من حدود 8 سال با شوهر قبلی ش زندگی کرده

    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    فرزند داره یانه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خیر - هیچ بچه ای نداشته ....

    اصلا یکی از شرایط ش برای ازدواج با بنده این بود که در اواسط آشنایی

    یکروز گفت بیا مادرم کارت داره رفتم خونه شون

    مادرش گفت : دختر من بچه دار نمی شم و نازا هست

    مدارک پزشکی شم نشون م داد و گفت یه مشکل زنان گی داره و بچه دار نمی شه

    حالا دکتر ها گفتند شاید با دارو و درمان بشه یه کارهایی کرد


    آقا من م از خدا خواسته و خودمم یه بچه داشتم قند تو دل من آب شد

    انگار خدا دنیا را بهم داد ....

    پیش خودم گفتم : من که یه بچه دارم - دیگه ام بچه نمیخوام

    بهتر بچه میخوام چیکار

    به اونا هم گفتم : مشکلی نیست -- من بچه نمی خوام ....


    وای نمی دونم چی شد ---- یکدفعه بچه دار شد ..... !!!!


    وقتی که فهمیدیم بچه داره اونم بدون دارو و دکتر

    اون بیچاره از شدت ذوق و گریه از حال رفت
    من هم از شدت استرس و تعجب رفتم تو کما .....

    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    علت طلاقش چی بوده ؟؟؟؟
    خودش عنوان کرد که شوهرش اعتیاد داشته و این اواخر هم دیگه خیلی شدید شده

    و سر کار هم نمیرفته و حتی این آخری ها برای خرج مواد ش دست به دزدی

    طلا و .... تو خونه میزده

    ولی خوب بنده چون میترسیدم که یوقت ایشون هم دروغ بگه

    شماره مادر شوهرش را گرفتم و تلفنی با مادر شوهرش صحبت کردم

    گفتم من میخوام با ایشون ازدواج کنم میخوام ببینم علت طلاق ش چی بوده

    ایشون گفت : فلانی یک تکه طلا ....

    پسر من راه کج رفت - پسر عوضی من معتاد شد --- حتی این زن سه بار ترک ش داد

    ولی باز هم رفت سراغ مواد و ....



    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    برای این پرسشها دیر شده ولی هدف ما و من ریشه یابی نا آرامیهای اخیر زندگی
    شماست .
    پارسا جان فکر میکنم در ناآرامی های اخیر خودم مقصر باشم

    من ایراد را در خودم میبینم


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    تو در ازدواج دومت اشتباه کردی ولی برا جبرانش دیر نیست

    اتفاقا اصلا اشتباه نکردم ....

    هر انسانی کم و کاستی هایی داره

    ولی بنظر من محاسن ایشون خیلی خیلی بیشتر از معایب ش هست

    من یکسری حرفایی که نباید میزدم را زدم و خوب ایشون هم کنترل خارج شد ....


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    همسرت خیلی به مشاوره نیاز داره چون تا اونجا که من هم دیدم هنوز زندگی قبلیشو فراموش نکرده
    اتفاقا برعکس ایشون بنده خدا زندگی قبلی ش را کاملا فراموش کرده

    و هیچ حرف و بحثی ازش در میان نیست

    و فکر میکنم اون کسی که زندگی قبلی ش را فراموش نکرده خود من هستم

    یکی از مسائلی که در بحث های اخیر ما نقش بسزایی داشته --- تماس ها و پیام ها ی

    همسر قبلی بنده س که ازش یه بچه 9 ساله دارم

    مدام زنگ میزنه - پیام میده - پا میشه میره در خونه پدر من و .....

    خوب زن ها هم حساس هستند و کمی از عصبانیت ش هم از این مورد هست


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    نتنها همسرت بکله خودت نیاز به التیام شکست قبلی دارین
    نمی دونم احتیاج دارم یا نه !!!!!!!!!

    ولی خدا را شکر روحیه خیلی قوی دارم و با این همه بلا که سم اومده هنوز رو پا هستم

    و از زمان طلاق اول و دوم اون زن صیغه ای و تا الان که دارم زندگی میکنم یکروز نشده

    سر کار نرم - مرخصی بگیرم و یا گوشه نشین خونه بشم و زانوی غم بقل بگیرم

    کلا روحیه شاد و پر انرژی دارم


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    باید خوبی ها و بدیهای زندگی قبلی فراموش کرد و با زندگی امروز و یا همسر امروز مقایسه نکرد
    این مورد را قبول دارم ....

    من باید سعی کنم زندگی قبلی را کاملا فراموش کنم .....

    نه که فکر کنید اون زن را با همه اون کارهایی که کرد دوست ارم نه .....

    هرزگاهی دلم برای بچه م تنگ میشه ...

    مگم الان کجاست ؟؟؟؟ داره چیکار میکنه ؟؟؟؟ کسی چیزی بهش نگه !!! کسی گول ش نزنه !!!

    کاش بجای اینکه آخر های هر هفته بیاد الان بالای سرش بودم !!!! و ......

    و این موارد هست که داره من عذاب میده و باعث میشه به زندگی قبلی م فکر کنم


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    مقایسه بذارید کنار .هر دوتون . این مشکل درونی . اشکار نیست ولی هست
    قبول دارم هست ....

    ناخداگاه مقایسه مکنیم ..........


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    تو تنهانیستی تنهایی معنایی نداره این در تو نشونه یه ضعفه . نشون میده تو خودت زندگیتو رها کردی بچتو به حال خودش و همسرتو به حال خودش .
    پارسا جان این نام کاربری که من گذاشتم مال 3 سال پیش که از همسر اول م

    جدا شدم و تنها بودم

    و من اصلا فکر نمیکنم که تنها هستم و هرگز بچه ها و زن م را به حال خودشون رها نکردم


    بزرگ من ( کورش کبیر ) میفرمایند :

    حتی اگر سقف آسمان به زمین رسد ، زانو نخواهم زد .....

    و من هم مرید ایشون هستم

    و حتی اگر از این بدتر هم بشه من هرگز تسلیم توفان های زندگی نمیشم ....

    به قول خانواده که بهم میگند : بابا عجب روحیه ای داری تو !!!

    تو روحیه یت اوختاپوستی یه ......


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    برای شکست دیروزت متاسفم . ولی تمام تلاشتو بکن تا دوباره دچار شکست نشی . تغییر نکردی تو زندگی جدید معایب خودتو برطرف نکردی . به خودت رجوع کن برا من جبهه نگیر .

    من طرف صحبتم نفس توبود . این تویی که باید بیدار بشی و به کمک همسرت بری و به اون هم در فراموشی دیروزش کمک کنی . او به کمک تو نیاز داره تنهاش نذار
    ممنون که راهنمایی م کردید و سپاسگذارم .....

    چشم سعی م را میکنم


    نقل قول نوشته اصلی توسط parsa1400 نمایش پست ها
    اگه تو زندگی گذشته ات یه روز درد میکشیدی امروز با وجود همسرت و فرزندت که دخترم هست

    جناب پارسا یه سئوال برام پیش اومده !!!!!!!!!!

    من در هیچ جا عنوان نکردم که بچه جدید من دختر هست

    ممکنه بفرمائید شما از کجا میگید که بچه من دختره !!!!!!؟؟؟؟
    ویرایش توسط tanhaei : دوشنبه 17 آذر 93 در ساعت 11:05

  16. #19
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 35,998 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhaei نمایش پست ها



    الانم هی تکرار میکنه و میگه وای من چه کاری کردم !!!

    وای عجب غلط... کردم ، چون من اومدم سمت شما ، برا همین تو من دست کم گرفتی ...

    اگه صبر کرده بودم تا یکی که من دوست داره و دنبال من خودش بیاد خواستگاری م

    براش ناز م میکردم و منت م داشت ....

    بهش میگم خوب چیکار کنم ؟؟

    میخواستی نیای -- خوب خودت اومدی --- مگه من گفتم بیا .....

    بنظر شما باید چی بگم ؟؟؟؟

    بهترهست بگی :

    اگه نیومده بودی که من الان از داشتن همچین فرشته ای بی نصیب بودم . خدا به من لطف کرد که تو ناز نکردی و منی که چشمم ترسیده بود رو به بهشت قلبت وارد کردی و زندگی با خودت رو نصیبم کردی .... وقتی این حرفو میزنی ناراحت میشم ، از خودم ناراحت میشم که چکار کردم که اینطوری میگی ...... نمی دونم یا تو زودرنجی و حرف بی منظور منو به دل می گیری و ناراحت میشی یا من درست بلد نیستم رفتار کنم اما می دونم که همدیگر رو دوست داریم و می تونیم زندگی شیرینی با هم داشته باشیم همانطور که تا حالا داشتیم .... من که از تو عمیقاً راضیم و خدا را شکر می کنم که تو را نصیبم کرد ، به من کمک کن که یاد بگیرم اونجوری که بهت آرامش میده و راضی میشی باهات باشم و زندگی کنم .....

    تصور کنید اینجوری بهش گفته بودید ، آیا عصبانیت و ناراحتی اش ادامه پیدا می کرد ؟ آیا باورش نمی شد اگر بد حرف زدید قصد واقعی تحقیرش رو نداشتید بلکه بلد نبودی چطور رفتار کنی و دیالوگ داشته باشی و ......؟

    با کمک تصویر سازی ذهنی می توانید فانتزیهای عاشقانه با او را طراحی کنید و به اجرا در بیارید و لذت ببرید و خیالش را از بابت عشق و علاقه خودتون راحت کنید .

    غرور را کنار بگذارید و هروقت اشتباه کردید بپذیرید و پیش قدم شوید و عذر خواهی کنید ، همین خودش محبت و عشق او را نسبت به شما روز افزون می کند و بهش آرامش و رضایت منتقل می کند و مانع دلخوری و ادامه آن می شود .


    موفق باشید





  17. 10 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ali -guilan (دوشنبه 17 آذر 93), Aram_577 (شنبه 22 آذر 93), baran.68 (دوشنبه 17 آذر 93), mohammad6599 (پنجشنبه 20 آذر 93), sasha (دوشنبه 17 آذر 93), szd (دوشنبه 17 آذر 93), tanhaei (دوشنبه 17 آذر 93), کیت کت (دوشنبه 17 آذر 93), واحد (دوشنبه 17 آذر 93), هم آوا (دوشنبه 17 آذر 93)

  18. #20
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 23 دی 00 [ 03:31]
    تاریخ عضویت
    1388-2-21
    نوشته ها
    1,176
    امتیاز
    30,655
    سطح
    100
    Points: 30,655, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    6,023

    تشکرشده 6,300 در 1,292 پست

    Rep Power
    138
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط tanhaei نمایش پست ها


    یواش یواش باید نزدیک شد که طرف شک نکنه و پیش خودش بگه :

    ها دیدی مقصر بود و دیگه نشه جم ش کرد

    و از فردا ( حتی اگر ایشون هم مقصر باشه ) دیگه نشه هیچ چیز را مهار کرد .....



    نه دوست عزیز اینگونه نیست ....

    محبت کردم ولی بسیار نامحسوس

    به این عنوان که من تو دوست ت دارم - زندگی مون را دوست دارم

    و نمی تونم ببینم ناراحت باشی

    یکدفعه که نباید زد دنده هوایی -- هر کی باشه شک میکنه ....

    باید یجوری وانمود کنم که مقصر نیستم ولی در صدد تغییر رفتار و گفتار خودم هستم
    سلام

    ببخشید که انقدر رک می گم اما این تفکرات خام و ناپخته رو بریزید دور .

    رابطه زناشویی قابل چورتکه انداختن و دودوتا چهارتا کردن نیست .

    اگر شما از همسرت عذرخواهی کنی اینطور نیست که اون دیگه برای همیشه و همه جا فقط شما رو مقصر بدونه و منتظر عذرخواهی شما باشه .
    رابطه ای سالم هست که هرکسی اشتباهی کرد بدون غرور بیان کنه که اشتباه کرده و هردو برای خوب شدن رابطه تلاش کنند .
    مثلا اگر هر دو در عصبانیت حرفی زدند بعد که آرام شدند پیش قدم شند و دلجویی کنند و رابطه رو بسازند نه اینکه یکی اصلا خودش رو مقصر ندونه یا ابراز نکنه تا طرف پر رو نشه و فقط یکی از طرفین تلاش کنه . این در طرف مقابل سرخوردگی ایجاد میکنه در حالی که رابطه سالم باید باعث تقویت همدلی بشه .

    همسر شما در جایی که واقعا شما مقصر هستید و او را عصبانی می کنید بعد از عصبانیت عذر خواهی میکنه و میگه تو عصبانیت چرت میگم. کسی که چنین روحیه ای داره و عاطفی هست پر رو و طلب کار نخواهد شد بلکه با عذرخواهی شما عشقش به شما بیشتر میشه و اتفاقا خودش هم احتمالا از عصبانیتش عذرخواهی خواهد کرد و سعی میکنه دیگه زود عصبانی نشه تا کار به اینجا بکشه .
    به نظر می رسه اونی که عادت کرده خودش رو مقصر نشون نده و عذرخواهی نکنه شما هستی نه خانومت که نگران این موضوع از جانب ایشون هستی .


    این غرور در زندگی مشترک جایی نداره و فقط کیفیت روابط رو تخریب می کنه ، چرا محبت نا محسوس ؟؟؟؟ چرا شک کنه ؟؟؟؟ اصلا به چی شک کنه به اینکه دوستش داری یا مثلا از اون حرف پشیمونی . جدی میگم که این غرور رابطه تون رو خراب میکنه .

    بذر عشق بپاش تا عشق دریافت کنی .

    محبت کن ، عشق بورز بدون چشم داشت و ببین که او چه می کنه .

    الان همسرتون باردار هست و بیشتر از هر زمان دیگری باید از تنش دور باشه و محبت و حمایت شما رو دریافت کنه و مبادا که نشون بدید شوکه شدید یا خوشحال نیستید بلکه ابراز خوشحالی کنید از این که بچه دار می شید .


    شاید این تصورات غلط ناشی از زندگی گذشته و شکست های شما باشه . باید خودتون رو بازسازی کنید و از هر گونه رفتار آسیب زا که ریشه در گذشته شما داره خودداری کنید تا این زندگی رو به بهترین شکل مدیریت و حفظ کنید .

  19. 5 کاربر از پست مفید baran.68 تشکرکرده اند .

    Aram_577 (شنبه 22 آذر 93), mohammad6599 (پنجشنبه 20 آذر 93), sanjab (دوشنبه 17 آذر 93), sevil73 (دوشنبه 17 آذر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 17 آذر 93)


 
صفحه 2 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 26 بهمن 94, 19:57
  2. (توهم همه چیز دانی ) استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی و توهم دانش
    توسط مدیرهمدردی در انجمن مهارتهای ارتباطی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 10 بهمن 94, 17:26
  3. پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 مرداد 92, 19:59
  4. همسرم مدام بهانه جویی میکنه و میگه دیگه نمی تونه با من باشه
    توسط felecity در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: دوشنبه 09 بهمن 91, 05:32

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.