به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 58
  1. #31
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array



    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
    تاوقتی خوشبختی ما گره به چیزی یا کسی می خوره ، ما باید دنبال آن کس و چیز بدویم و التماس کنیم که همانجایی بروند که ما می خواهیم. در حالیکه در پاسخ من تاکید کرده ام باید روی افکار و ذهن خود کار کنید. ما نمی توانیم آدمهای دنیا را آنطور که می خواهیم و آن هم در کوتاه مدت چنان تغییر دهیم که رفتارشان طبق میل ما باشد.
    تو اهمیت را از بیرون خودت کم کن و به خودت اهمیت بده. مثالی می زنم خوب توجه کن:
    اگر شما گردنبند طلایی گرانبها و اصلی داشته باشی. خیلی به حرف دوستات که با پوزخند میگویند بدلی هست توجه نخواهی کرد. چون قیمت واقعی در دل خود این طلاست. لذا ارزش آن درون آنست و با تعریف کردن و توجه کردن دیگران هیچ ربطی ندارد. و اگر هم دیگران نپذیرند و از آن تعریف نکنند، از ارزش این طلا کم نمی شود یا طلا از چشم شما نمی افتد.
    اما اگر شما شک داشته باشید که این گردنبند طلاست، و مرتب در چشم این و اون به دنبال ارزش آن باشی. با هر متلک ، خنده و بی توجهی به خودت و این گردنبند شک می کنی. کافیست که ارزش واقعی این گردنبند را بدانی تا خودت قیمتش را دانسته و دنبال تعریف و توجه های دیگران به آن نباشی.
    البته این یک مثال است. ولی نکته ای که مهم است ، این است که طبق پاسخهای قبلی ( که امیدوارم این بار به قصد عمل کردن به آن فکر کنی)، شما لازم است ارزش واقعی خودت را بدونی، ( حالا می خواهد مادر شوهر توجه و صحبت و ... با شما داشته باشد یا نه). اما رفتار شما نیز با آنها تابع ارزشها و معیارهای خودت هست. اگر شما فردی خود ساخته و خودانگیخته باشید. می توانید طبق معیاری که درست می دانید رابطه مودبانه ای با آنها داشته باشید. ولی خیلی برای اخمها و بی توجهی ها اصلا ارزش قائل نباشی . از طرفی هم آنقدر ضعیف نباشی که تحت تاثیرات آنها فراموش کنی که ارزشهایت چیست و واکنشهایی شبیه خود آنها به آنها نشان دهی.
    تمام این مطالب با فرض اینست که شما خوب مطلق و آنها بد مطلق باشند.( که بنده به این مطلق ها زیاد اعتقاد ندارم) و عقیده دارم اگر شما بتوانید طبق شناخت خود و ارزشهای درونی خود درست رفتار کنید به مرور شاهد تغییرات مثبتی در زندگی خود خواهید بود.
    اگر دوستان دیگر هما شاهد این بحث باشند خوشحال می شوم که نظراتشون را انعکاس دهند.



    این لینکها را هم مطالعه فرمایید :

    نگاه اشتباه ما انسان ها به عشق: Love با Limerence فرق دارد


    آیا مردان و زنان می توانند فقط "دوست معمولی" باشند؟







  2. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), maryam240 (چهارشنبه 26 آذر 93), meinoush (یکشنبه 16 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), حمید 30 (دوشنبه 17 آذر 93), عشق آفرین (یکشنبه 16 آذر 93)

  3. #32
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی نمایش پست ها


    ما از بچگي تمرين گسستن از مرحله اي و وصل شدن به مرحله اي را به اندازه ظرفيتمان تجربه مي كنيم. و اين لازمه رشد ماست.
    زمانی كه آغوش گرم و مهربان و شیر گوارای مادر را بايد ترك می کردیم در دل غم اين جدا شدن ،‌نويد ارضاء هاي جديدي از نيازهايمان نهفته بود .
    بزرگ شدنمان را به رخ نوزادان ديگر مي كشيد.
    از پستان مادر گذشتن، يعني باز شدن حلق ما به هزارن اشربه و اطعمه.
    مهم اين بود كه ما بتوانيم فهم كنيم غذا را ، مهم اين بود كه دندان داشته باشيم كه بجويم، مهم اين بود كه مخاط معده ما با غذا بيگانه نباشد.

    اين گسستن ها ادامه داشت. با جدايي ها. با مرگ مراحل قبلي هر زمان تولد مرحله اي نو بود.

    پدر و مادراني كه اجازه مي دادند فرزندانشان مزه ناكامي ها را كم و بيش بچشند به آنها غير مستقيم مي فهماندند كه ناكامي مرگ مطلق نيست. بلكه مي تواند افزايش گنجايش يك انسان و آماده سازي او براي بزرگ شدن را داشته باشد .

    كسي كه بتواند از پفك عبور كند،‌ از پستانك عبور كند، از عروسك عبور كند، از موبايل عبور كند، از ماشين عبور كند و ... در حال رشد كردن هست. اما اگر هميشه تصور كنيم عبور از هر مرحله با ارضاء و رسيدن كامل يه نيازهاي آن مرحله هست،‌اين اشتباه بنيادين هست.

    گاهي نيازها را تغيير مي دهيم، گاهي نيازهايی را كاهش مي دهيم ،‌گاهي مقابله مي كنيم، گاهي كامل ارضاء مي كنيم ، گاهي بازتعبير مي كنيم، گاهي به تاخير مي اندازيم و ..... همه اينها كام يا ناكامي ما در برابر نيازهايمان هست. و بزرگمان مي كند.


    اما اگر صرفا از كودكي بياموزيم كه بايد بر وفق مراد ارضاء شويم. بعدها متوجه مي شويم كه خلاقيت كمي در تعامل با مشكلات و نيازهايمان داريم يعني تك بعدي هستيم و فقط از يك طريق مي خواهيم آن را حل كنيم. (اين مي شود مشكل حاد).

    و اكنون شما در آستانه رهايش از يك پيله هستيد. و پرواز جديد
    تولدي جديد نه بر اساس نياز ديروزين خود، بلكه بر اساس قطع بند ناف خود و فراخي آفرينشي كه به عنوان يك انسان در پيش رو داريد.
    شما بين ماندن در لذت ديروز و اوج فردا مردد شده ايد.

    تجربه عشق مانند تجربه كردن مادر هست هنگامي كه در آغوشش آرميده اي.
    اما گاهي تصور مي كنيم ،‌اگر از دامان مادر بيرون بپريم ، به معناي از دست دادن آن است. به معني عدم فهم عشق مادريست.

    امروز شما از هر كسي كه تجربه عشق را نداشته باشد بالاتر هستي. اما اگر پاي خود را به گذشته گره نزده باشيد.
    عشق به ما پر پرواز مي دهد. نه اينكه هميشه با اين پرها سرگرم باشيم و با توصيف و ذكر و نوازش اين پرها لذت ببريم. بلكه عشق به ما ياد مي دهد كه با تجربه اش برويم. (قطع از خود و عبور از خويشتن).

    ستاره رو به رشد، شايد والدينت به شما فرصت لذت بردن از ناكامي ها براي رشد را نداده باشند. اما زمانه اين اختيار را يكبار به تو داده است كه يك گذر و عبور را تجربه كني و لذت رهايي را بچشي.

    تو شيفته عشقي.
    تو از عشق ورزيدن به هيجان مي آيي.
    اگرچه موضوع عشقت اين آقاست.
    اما نبايد دچار اين اشتباه بنيادي شوي و عشق و معشوق را برابر بگيري.

    این عشق تجربه ایست که به وسيله اين معشوق تداعي مي شود . اما در روان شناسي این حالت يك شرطي سازي كلاسيك هست.
    يعني بايد توان داشته باشي. كه متوجه شوي عشق در درون فهم تو و در تك تك سلولهاي توست. و آنكه بيرون است و نام معشوق دارد، صرفا همراهي دارد با اين عشق تو و تداعي كننده هست.
    اين آقا عشق نيست. بلكه يك معشوق هست. و عشق درون توست.
    اگر اين آقا عشق بود، پس همه افراد عشقشان برابر بودبا اين آقا. اما مي بيني كه اين عشق درون تو شعله ور است.

    اگر بتواني بين عشق و مشعوق تفكيك قائل شوي. متوجه مي شوي آنكه ستودني هست تو هستي و تجربه عشقي كه داري.

    شايد اشاره ادبيات غني فارسي كه پر از توصيف و شرح عشق و عاشقي هست و در ظاهر هيچكدام به وصال نرسيده اند مي خواهد همين راز و سر را بگويد كه ،اين مجنون ، فرهاد و خسروها بودند كه عشق را آفريدند.
    و عشق آنها افسانه يك ملت شد و نقل شد، بدون آنكه همبستري در آنها باشد، يا وصالي صورت بگيرد.....

    عشقهايمان را بايد رشد دهيم. و تجربه كنيم براي بزرگ شدن.

    اگر عشقمان را با مصداقهایش برابر بگيريم و روي آنها قفل بزنیم . اين عشق به ما بالندگي نمي دهد. ميشود آينه دق. ميشود رنج مستمر، مي شود افسردگي، ميشود بيماري روان تني، مي شود افسردگي ، مي شود تخدير ....

    اما عشق كه تداعي اش با معشوق بوده است. خودش بزرگ است. خودش مستقل هست، خودش رشد دهنده است، خودش توليد كننده است، خودش غمگسار و غمسوز هست. عشق هرگز غمساز نيست.عشق فراتر از ترس هاست.
    عشق فراتر از ترس هاست.
    عشق خودكفاست.




    .


    .





  4. 7 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), maryam240 (چهارشنبه 26 آذر 93), meinoush (یکشنبه 16 آذر 93), حمید 30 (دوشنبه 17 آذر 93), سوده 82 (دوشنبه 17 آذر 93), عشق آفرین (یکشنبه 16 آذر 93)

  5. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام و احترام فراوان.
    نمیدونم، شاید حرفی که میزنم کلیشه ای به نظر بیاد، اما فکر میکنم حقیقتی فراموش شده است
    و آن اینکه:

    اگه از درون احساس تنهایی میکنید، مطمئن باشید اگر با تمام دختران دنیا دوست باشید، هیچکس، هیچکس نمیتونه این تنهایی رو ازتون دور کنه.
    شاید سرگرمیتون بیشتر شه، شاید وقتتون پر شه، اما درست اون لحظه ای که احساس تنهایی، بی انگیزگی و اندوه دارید، باز هم تنها میمونید و باز هم احساس خلاء عاطفی خواهید داشت.

    حتی میتونم بگم تنها تر از قبل میشید. چون تعلقی به دیگر تعلقاتتون افزون میکنید.
    اگر میخواین از تنهایی رها شید فقط و فقط باید به خودتون و خداوند متکی باشید. واقعا میخواین احساس خلاء نکنید؟ پس حتی به مادرتون، فرزندتون، همسرتون، شغلتون ، حتی اعضای بدنتون هم متکی نباشید. میخواین تنها نباشید؟ وابستگی هاتون رو، نیازهاتون رو بریزید دور. از جمله احتیاج به توجه و ترحم.
    هیچ صحنه ای دلخراش تر از التماس و شکستن غرور آدمی مقابل نیازهاش نیست. یکی برای پول، یکی برای توجه، یکی برای اعتبار، برای زیبایی، سلامتی، برای عشق و محبت... همه هم سرشون رو بالا میگیرن! هیچکس نمیخواد باور کنه چقدر مقابل نیازهاش عاجز و ذلیله.
    اشتباه نشه ، نمیگم چیزی در زندگیتون نداشته باشید! میگم متکی و وابسته نباشید.

    درد و رنج نشانه ی خوبیست از وجود ضعف. اما درمان اشتباه میتونه اوضاع رو وخیم تر کنه. اگر تنهایید، شاید دلیلش بی کسی نیست، شاید از اصل و هویت خودتون دور شدین، اگه نیاز به توجه دارین، شاید دلیلش بی توجهی همسرتون نیست، ممکنه بی مهری و کم لطفی خودتون نسبت به خودتونه. اگر تشویق و تایید میخواین شاید مشکل کوتاهی دیگران نیست، احتمالا کمبود اعتماد به نفس، تردید و بی علاقگی خودتونه.

    دلیل اینکه قصور همسرتون انقدر به چشمتون میاد، میزان توقعات و انتظارات شماست. و این انتظارات برخاسته از وابستگیست که با عشق و احساس مشتبه شده. چرا که وابستگی سوء تفاهم عشق و علاقه است. توهم عشق و علاقه است.
    میرید به جشن عروسی یک ثروتمند، میبینید تشریفات در حد معمولیست. با قشر متوسط جامعه تفاوتی نداره. میخوره تو ذوقتون! دلیلش چیه؟ سطح توقعات و انتظارات شما. همان عروسی رو عینا بدون کم و زیاد یکی از اقشار محروم و ضعیف جامعه میگیره، میگید واسه پسرش سنگ تمام گذاشت!

    فکر کنید، شاید شما انقدر انتظارات رو از ایشون بردین بالا که کارهای ایشون شما رو خوشحال نمیکنه.
    اگر همسرتون هر شب سر میز شام شمع روشن کنند، یک شب روشن نکنند، میگید بی عشق و علاقه شده. اگر بعد یک سال یه شب شمع روشن کنند، حس میکنید خوشبخت ترین مرد دنیا هستید. چرا؟ چون انتظارش رو نداشتید. عشق و محبت زمانی درک میشه که لطف و محبت دیگران رو وظیفه ندونیم. اگه وظیفه بدونیم آیا میتونیم قدر دان باشیم؟ پیک موتوری غذا رو میاره در خونتون! حساب میکنه و میره. آیا میگید اوه، خیلی به من لطف و محبت داشت؟ این کارش رو فراموش نمیکنم؟ من براش مهمم؟ نه! چون میگید وظیفشه!
    اما چه باید کرد؟ اگه شما از غذاهایی که همسرتون میذارن مقابلتون مثل اولین باری که براتون آشپزی کردن لذت ببرید، اگه وقتی باهاتون صحبت میکنن مثل اول آشناییتون با دل و جان گوش بدین، اگه آرایششون، رقصیدنشون، خندیدنشون، اتو زدن و طنازی و حتی غرولند ها و شکایاتشون رو مثل اول ازدواج درک کنید و بنگرید، لطف و محبت و عشق بدونید، نه وظیفه، حتما نتیجه میگیرید.
    من نمیدونم حکمت چیست، جمله ی "کجایی نگرانم" خانوم ها تو دوران نامزدی یعنی علاقه، بعد ازدواج یعنی قفس، "منو بی خبر نذار" تو نامزدی یعنی عزیز بودن ، مهم بودن، بعد ازدواج یعنی فوضولی و سین جیم، شاید ما به بازنگری در تعابیرمون از واژه ها احتیاج داریم. چون خاصیت عشق طراوت و تازگیست. روتین شدن دست آورد وابستگیست. و اگر همسرتون واقعا بعد ازدواجتون دگرگون و بی رغت و بی حوصله شده باشند، جای سوال داره که از خودتون بپرسید "من چه اشتباهی کردم" چون شک نکنید سهمی در این بی انگیزگی و سرد شدن خواهید داشت.

    هیچکس جز خودتون دائما به شما انگیزه نمیده، هیچکس تمام مدت تشویقتون نمیکنه، ابراز علاقه نمیکنه. به حرفاتون گوش نمیده. خود شما هم تمام مدت برای دیگران این کارو نمیکنید. هر کسی دغدغه های شخصی خودشو داره. اندیشیدن به این ایده آل که در ذهن شماست، آواز دهل شنیدن از دور است که خوش می نماید! تا زمانی که منتظر پاسخ از این و اون هستید هر خانومی هم به زندگی شما بیاد عاقبتش همسرتونه.
    به دنبال یه آرامش درونی و دائمی باشید. چه اینکه

    "بهترین چیزها از درون اتفاق میوفته"
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  6. 10 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), maryam240 (چهارشنبه 26 آذر 93), szd (یکشنبه 16 آذر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 17 آذر 93), کیت کت (یکشنبه 16 آذر 93), گوش ماهی (دوشنبه 17 آذر 93), واحد (دوشنبه 17 آذر 93), سوده 82 (دوشنبه 17 آذر 93), صبا_2009 (یکشنبه 16 آذر 93)

  7. #34
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    دوست عزيزم سلام!
    اول بگم! به هيچ وجه از رابطه با همسرتون خارج نشويد! به هيـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ چ وجه و تحت هــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــر شرايطي! اصلا به نفع شما در شرايط كنوني نيست و همين ساعت ارتباطتون رو با خانم دوم كه به ايشون دلبسته شده ايد، قطع كنيد و به ايشون بگيد كه اجازه بده بيشتر فكر كنم ! و قطع ارتباط كامل! چون در غير اينصورت هر دو زن رو از دست خواهيد داد! قطعا و يقينا به حرف من ايمان داشته باشيد و اعتماد كنيد!
    احساس مي كنم مشاوره ما در اين گروه مشاوره، زياد نتواند به شما كمك كند چرا كه من مسائل ديگري را در شما مي بينم:
    1. تغييرات خلقي شديدي داريد. الان احساس افسردگي و بي حوصلگي و خلا عاطفي مي كنيد!
    2. گاهي بي شك احساس مي كنيد مي خواهيد گريه كنيد! نياز داريد گريه كنيد ولي نمي توانيد!
    3. از مواجهه با افراد و بحث با افراد پرهيز مي كنيد
    4. در پايان رساندن كارها دچار مشكل هستيد! بسياري از كارهاي شما نيمه تمام مي مانند!
    5. وقتي تصميم به انجام كاري مي گيريد، احساس پشيماني مي كنيد و ترديد داريد در درستي يا نادرستي كار!
    6. از كساني كه در آنچه شما مي بينيد و خوشحال مي شويد، سهيم نمي شوند نگران و دلخور مي شويد!
    7. بسيار احساساتي هستيد.
    8. گاهي شبها ناراحتي شما بيشتر مي شود و فكر مي كنيد دوباره به خونه اي اومدم كه دوستش ندارم!!!!
    9. در دوست داشتن يا نداشتن همسر و زندگيتون دچار ترديد هستيد
    10. گاهي اوقات مي ترسيد... از شرايط از موقعيتها و ...
    11. احساس غمگيني شما از بين نمي رود
    12. از چيزها و موضوعاتي كه قبلا لذت مي برده ايد ديگر لذت نمي بريد
    13. احساس بي ارزشي و نااميدي داريد و زودرنج شده ايد
    14. گاهي بسيار بي قرار و آشفته ايد بطوريكه شايد احساس كنيد دكتر و يا متخصصي بايد شما را ببيند!
    15. تصميمات داغ و فوري مي گيريد
    و احساساتي از اين دست كه شايد بعضي رو بيشتر و بعضي رو كمتر داشته باشيد!
    درسته؟

  8. 11 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (یکشنبه 16 آذر 93), sanjab (یکشنبه 16 آذر 93), szd (دوشنبه 17 آذر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 17 آذر 93), کیت کت (دوشنبه 17 آذر 93), گوش ماهی (دوشنبه 17 آذر 93), واحد (دوشنبه 17 آذر 93), حمید 30 (دوشنبه 17 آذر 93), سوده 82 (دوشنبه 17 آذر 93), صبا_2009 (یکشنبه 16 آذر 93)

  9. #35
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 بهمن 93 [ 11:44]
    تاریخ عضویت
    1393-9-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    سلام و احترام فراوان.
    نمیدونم، شاید حرفی که میزنم کلیشه ای به نظر بیاد، اما فکر میکنم حقیقتی فراموش شده است
    و آن اینکه:

    اگه از درون احساس تنهایی میکنید، مطمئن باشید اگر با تمام دختران دنیا دوست باشید، هیچکس، هیچکس نمیتونه این تنهایی رو ازتون دور کنه.
    شاید سرگرمیتون بیشتر شه، شاید وقتتون پر شه، اما درست اون لحظه ای که احساس تنهایی، بی انگیزگی و اندوه دارید، باز هم تنها میمونید و باز هم احساس خلاء عاطفی خواهید داشت.

    حتی میتونم بگم تنها تر از قبل میشید. چون تعلقی به دیگر تعلقاتتون افزون میکنید.
    اگر میخواین از تنهایی رها شید فقط و فقط باید به خودتون و خداوند متکی باشید. واقعا میخواین احساس خلاء نکنید؟ پس حتی به مادرتون، فرزندتون، همسرتون، شغلتون ، حتی اعضای بدنتون هم متکی نباشید. میخواین تنها نباشید؟ وابستگی هاتون رو، نیازهاتون رو بریزید دور. از جمله احتیاج به توجه و ترحم.
    هیچ صحنه ای دلخراش تر از التماس و شکستن غرور آدمی مقابل نیازهاش نیست. یکی برای پول، یکی برای توجه، یکی برای اعتبار، برای زیبایی، سلامتی، برای عشق و محبت... همه هم سرشون رو بالا میگیرن! هیچکس نمیخواد باور کنه چقدر مقابل نیازهاش عاجز و ذلیله.
    اشتباه نشه ، نمیگم چیزی در زندگیتون نداشته باشید! میگم متکی و وابسته نباشید.

    درد و رنج نشانه ی خوبیست از وجود ضعف. اما درمان اشتباه میتونه اوضاع رو وخیم تر کنه. اگر تنهایید، شاید دلیلش بی کسی نیست، شاید از اصل و هویت خودتون دور شدین، اگه نیاز به توجه دارین، شاید دلیلش بی توجهی همسرتون نیست، ممکنه بی مهری و کم لطفی خودتون نسبت به خودتونه. اگر تشویق و تایید میخواین شاید مشکل کوتاهی دیگران نیست، احتمالا کمبود اعتماد به نفس، تردید و بی علاقگی خودتونه.

    دلیل اینکه قصور همسرتون انقدر به چشمتون میاد، میزان توقعات و انتظارات شماست. و این انتظارات برخاسته از وابستگیست که با عشق و احساس مشتبه شده. چرا که وابستگی سوء تفاهم عشق و علاقه است. توهم عشق و علاقه است.
    میرید به جشن عروسی یک ثروتمند، میبینید تشریفات در حد معمولیست. با قشر متوسط جامعه تفاوتی نداره. میخوره تو ذوقتون! دلیلش چیه؟ سطح توقعات و انتظارات شما. همان عروسی رو عینا بدون کم و زیاد یکی از اقشار محروم و ضعیف جامعه میگیره، میگید واسه پسرش سنگ تمام گذاشت!

    فکر کنید، شاید شما انقدر انتظارات رو از ایشون بردین بالا که کارهای ایشون شما رو خوشحال نمیکنه.
    اگر همسرتون هر شب سر میز شام شمع روشن کنند، یک شب روشن نکنند، میگید بی عشق و علاقه شده. اگر بعد یک سال یه شب شمع روشن کنند، حس میکنید خوشبخت ترین مرد دنیا هستید. چرا؟ چون انتظارش رو نداشتید. عشق و محبت زمانی درک میشه که لطف و محبت دیگران رو وظیفه ندونیم. اگه وظیفه بدونیم آیا میتونیم قدر دان باشیم؟ پیک موتوری غذا رو میاره در خونتون! حساب میکنه و میره. آیا میگید اوه، خیلی به من لطف و محبت داشت؟ این کارش رو فراموش نمیکنم؟ من براش مهمم؟ نه! چون میگید وظیفشه!
    اما چه باید کرد؟ اگه شما از غذاهایی که همسرتون میذارن مقابلتون مثل اولین باری که براتون آشپزی کردن لذت ببرید، اگه وقتی باهاتون صحبت میکنن مثل اول آشناییتون با دل و جان گوش بدین، اگه آرایششون، رقصیدنشون، خندیدنشون، اتو زدن و طنازی و حتی غرولند ها و شکایاتشون رو مثل اول ازدواج درک کنید و بنگرید، لطف و محبت و عشق بدونید، نه وظیفه، حتما نتیجه میگیرید.
    من نمیدونم حکمت چیست، جمله ی "کجایی نگرانم" خانوم ها تو دوران نامزدی یعنی علاقه، بعد ازدواج یعنی قفس، "منو بی خبر نذار" تو نامزدی یعنی عزیز بودن ، مهم بودن، بعد ازدواج یعنی فوضولی و سین جیم، شاید ما به بازنگری در تعابیرمون از واژه ها احتیاج داریم. چون خاصیت عشق طراوت و تازگیست. روتین شدن دست آورد وابستگیست. و اگر همسرتون واقعا بعد ازدواجتون دگرگون و بی رغت و بی حوصله شده باشند، جای سوال داره که از خودتون بپرسید "من چه اشتباهی کردم" چون شک نکنید سهمی در این بی انگیزگی و سرد شدن خواهید داشت.

    هیچکس جز خودتون دائما به شما انگیزه نمیده، هیچکس تمام مدت تشویقتون نمیکنه، ابراز علاقه نمیکنه. به حرفاتون گوش نمیده. خود شما هم تمام مدت برای دیگران این کارو نمیکنید. هر کسی دغدغه های شخصی خودشو داره. اندیشیدن به این ایده آل که در ذهن شماست، آواز دهل شنیدن از دور است که خوش می نماید! تا زمانی که منتظر پاسخ از این و اون هستید هر خانومی هم به زندگی شما بیاد عاقبتش همسرتونه.
    به دنبال یه آرامش درونی و دائمی باشید. چه اینکه

    "بهترین چیزها از درون اتفاق میوفته"
    عشق آفرین ازت خیلی ممنونم . حرفات واقعا زیبا و پرمغز بود انگار مشکل از درونه . من سختی زیاد کشیدم یه جاهایی کم آوردم خیلی کتاب های موفقیت می خونم ولی کمتر عمل میکنم نه اینکه نخوام عمل کنم حس میکنم کم صبر شدم کاسه صبر و طاقتم کم شده شاید چون از ابتدا رفیق بازی نبودم و دنبال جوونی کردن نبودم الان فکر میکنم یه چیزی کم دارم گرچه اون جوونی کردن ها هم یه روز تمام میشه حرفات به دل میشینه و معلومه تفکر غنی پشت حرفات وجود داره ازت ممنونم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sci نمایش پست ها
    دوست عزيزم سلام!
    اول بگم! به هيچ وجه از رابطه با همسرتون خارج نشويد! به هيـــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ چ وجه و تحت هــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ــــــــــر شرايطي! اصلا به نفع شما در شرايط كنوني نيست و همين ساعت ارتباطتون رو با خانم دوم كه به ايشون دلبسته شده ايد، قطع كنيد و به ايشون بگيد كه اجازه بده بيشتر فكر كنم ! و قطع ارتباط كامل! چون در غير اينصورت هر دو زن رو از دست خواهيد داد! قطعا و يقينا به حرف من ايمان داشته باشيد و اعتماد كنيد!
    احساس مي كنم مشاوره ما در اين گروه مشاوره، زياد نتواند به شما كمك كند چرا كه من مسائل ديگري را در شما مي بينم:
    1. تغييرات خلقي شديدي داريد. الان احساس افسردگي و بي حوصلگي و خلا عاطفي مي كنيد!
    2. گاهي بي شك احساس مي كنيد مي خواهيد گريه كنيد! نياز داريد گريه كنيد ولي نمي توانيد!
    3. از مواجهه با افراد و بحث با افراد پرهيز مي كنيد
    4. در پايان رساندن كارها دچار مشكل هستيد! بسياري از كارهاي شما نيمه تمام مي مانند!
    5. وقتي تصميم به انجام كاري مي گيريد، احساس پشيماني مي كنيد و ترديد داريد در درستي يا نادرستي كار!
    6. از كساني كه در آنچه شما مي بينيد و خوشحال مي شويد، سهيم نمي شوند نگران و دلخور مي شويد!
    7. بسيار احساساتي هستيد.
    8. گاهي شبها ناراحتي شما بيشتر مي شود و فكر مي كنيد دوباره به خونه اي اومدم كه دوستش ندارم!!!!
    9. در دوست داشتن يا نداشتن همسر و زندگيتون دچار ترديد هستيد
    10. گاهي اوقات مي ترسيد... از شرايط از موقعيتها و ...
    11. احساس غمگيني شما از بين نمي رود
    12. از چيزها و موضوعاتي كه قبلا لذت مي برده ايد ديگر لذت نمي بريد
    13. احساس بي ارزشي و نااميدي داريد و زودرنج شده ايد
    14. گاهي بسيار بي قرار و آشفته ايد بطوريكه شايد احساس كنيد دكتر و يا متخصصي بايد شما را ببيند!
    15. تصميمات داغ و فوري مي گيريد
    و احساساتي از اين دست كه شايد بعضي رو بيشتر و بعضي رو كمتر داشته باشيد!
    درسته؟
    سلام sci گرامی
    خیلی برام جالب بود که با اینکه منو نمیشناسید ولی تمام نکاتی که اشاره کردید درسته.
    خیلی خیلی ممنونم که به تاپیک من سر زدید و راهنمایی می کنید
    خواهش میکنم این راهنمایی ها رو از من دریغ نکنید و کمکم کنید بتونم به وضعیت عادی برگردم
    باورتون میشه عین 15 موردی که گفتین درسته.
    بله درسته
    حالا من باید چی کار کنم sci گرامی؟

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها
    سلام

    مشکل شما خلاء عاطفی نیست ، مشکل این است که ایده آل گرا هستید و بیشتر از آنکه از فرآیند لذت ببرید چشمتان به دنبال برآیند هست . دقت کنید هروزه در اطراف ما هزاران بهانه برای لذت بردن هست ، اماچه کسانی از این بهانه ها بهره برده از زندگی لذت می برند و زندگی را به همین دلیل شیرین می بینند حتی در اوج مشکلات و بیماریها و رنج ها و چه کسانی برعکس ، از خیلی بهانه هایی که در زندگی دارند برای لذت بردن اما نمی برند و یکنواخت می بینند ؟؟؟

    اگر بنشینی پای صحبت این دو گروه هرکدام توصیفی از زندگی و آنچه شبانه روز با آن مواجه هستند دارند که متفاوت از دیگری است و به تبع آن حالشان هم متفاوت است ..... یعنی مثلاً آنچه شما یکنواختی می بینید دیگری هر روز برایش تازه تر است و از وجودش لذت می برد مثلا رسیدگی به امورات بچه و ..... غذا پختن ، جارو زدن ، سرکار رفتن و ...... آیا شده دقت کنیم که چرا این تفاوت وجود دارد ؟ چطور فلانی با همه مشکلاتی که دارد باز هم سرزنده و بشاش و با محبت است و با زن و بچه اش عشق می کند با اینکه زن بد اخلاقی هم دارد ، چطور بهمانی با این همه مشکلات مالی که دارد این همه شوخ و شنگ است ، و در مقابل چطور فلانی با اینکه چیزی در زندگی کم ندارد همه اش می نالد ، دلش یه چیزی میخواد ، گاهی حس می کند یه خوردنی میخواد که نمی داند چیست ، یه جایی رفتن میخواد که نمیداند کجاست ، یه کسی را خواستن است که نمی داند کیست ..... و و و و همه اینها را دقت کنی می بینی عناصر زندگی های آنها مشابه هست و گاه یکی ، یعنی زنی و فرزندی و .... گاه بعضی نسبت به خموده ها کمبودهایی هم مثلا از نظر مالی دارند اما شاداب تر از فرد دارا هستند .....

    همه این تفاوت حال و احوال به یک چیز برمی گردد ، به نوع نگاه ، به تصور و تعریفی که از زندگی داریم ، به معیارها و اهدافی که برای زندگی داریم .... پس نه بچه ، نه خونه ، نه ماشین نه زن ، نه پدر و مادر ، فی نفسه یکنواختی آفرین نیستند یا اینکه شادی آفرین باشند ، بلکه نوع نگاه و تعامل ما و بهره برداری ما هست که اینها را رقم می زند .

    بعضی از اینکه همه چیز در زندگیشان رو به راه باشد و نظم روتینی داشته باشد و آرام باشد .... احساس کسالت و یکنواختی می کنند ،بعضی بر عکس این هستند یعنی شلوغی و چالش ها و نبود یک ریتم منظم و آرام آنها را دچار احساس یکنواختی می کند و ......

    پس این عوامل بیرونی نیستند که نقش دارند در لذت بردن ما از زندگی و ..... بلکه خود ما هستیم حتی کسی که تغییر دکور و چیدمان خونه بهش لذت می دهد ، این وسایل نیستند که به او لذت می دهد ، بلکه فرم دادن و تغییر محل و جهت و چیدمان آنهاست که منظره ای از نظر او زیبا ایجاد می کند و لذت آفرین است یعنی باز هم عملکرد و نوع نگاه زیبایی شناسانه و قدرت و توانایی تغییرات است که در او لذت آفریده و .......

    سخن به درازا کشید اما امیدوارم متوجه منظورم بشوید .

    البته تا وقتی روی هدف خود یعنی انتخاب یک غیر همسر متمرکزی و مایل باشی به جهت اقدام با اطمینان راهنمایی بگیری در برابر نگاهی غیر از این مقاوم خواهی بود به عبارتی بهتر آن است که بخواهی کلاً در خصوص درست یا غلط بودن این راه و این تصور راهنمایی بخواهی .
    فرشته مهربان سلام
    حرف های شما کاملا درسته یه جاهاییش فهمش سخته یکم سنگین متن هاتون به رشته تحریر درمی آرید ولی باز دستگیرم شد چی دارین بهم نشون میدین
    هدف من انتخاب یک غیر همسر نیست هدف من اینه که اگه چیزی رو بدست میارم ازش لذت ببرم حداقل از اون همه سختی که برای بدست آوردنش کشیدم لذت ببرم ولی درست بعد بدست آوردنش انگار نهانگار. این موضوع تو خیلی از موارد زندگیم بوده. من قبلا هم ارتباط با جنس مخالف رو از نوع پیام و ایمیل و مجازی تجربه کردم و حتی یکبار برای دیدن می رفتم این موضوع چنان انگیزه ای به من می داد که انگار باید به خودم برسم باید پیشرفت کنم نباید در جا بزنم باید مدرک بالاتری بگیرم باید ماشین بهتری بخرم ولی وقتی این قبیل احساسات رو ندارم و در زندگی عادی با همسرم هستم همش دچار استرس و بی میلی به ادامه زندگی شدم یعنی فقط میگم بزار روزها بگذره و عمر تموم بشه . همانطور که sci گرامی فرمودن من دچار نوسانات شدید احساس هستم و اینو خودم می دونم کتاب های روانشناسی هم زیاد می خونم اهداف بزرگ زیاد دارم ولی میل و انگیزه عمل و پشتکارش تو شرایط فعلی زندگی رو ندارم. همش منتظرم یه چیزی اتفاق بیافته.
    نمیگم تو زندگیم همه چی روبراهه. ولی داغون داغون هم نیست کج دار و مریض و تنهایی دارم بار زندگی رو به دوش میکشم برام سخت نیست. سختیش به اینه که حسی که از دیدار اون خانم گرفتم یه حس قشنگ بود حسی بود که باعث شد من به خودم بیشتر توجه کنم حسی که برام قشنگ بود رسیدم سر چالش با اون قضیه بیست درصد ریحانه تو اون تاپیکی که شما ارجاع دادیدم. سرم این روزا خیلی درد میکنه افکارم آشفته شده . دو سه باره حس میکنم باید ذهنمو رها کنم چند باره جلوی دکه های روزنامه فروشی وامیستم و میخوام سیگار بخرم ولی هر بار به خودم نهیب میزنم خجالت بکش درد های فکری تو یه جور دیگه حل کن. خسته ام...
    ویرایش توسط حمید 30 : دوشنبه 17 آذر 93 در ساعت 08:47

  10. 6 کاربر از پست مفید حمید 30 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), rayehe (سه شنبه 18 آذر 93), sci (سه شنبه 18 آذر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 17 آذر 93), مو فرفری (دوشنبه 17 آذر 93), عشق آفرین (سه شنبه 18 آذر 93)

  11. #36
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    جناب آقای حمید.

    سلام
    وقتی آقای sci و فرشته ء مهربان میان توی تاپیکتون نظر میدن، دیگه جایی واسه جیک جیک کردن کسی مثل من باقی نمی مونه. من فکر میکردم آقای sci دیگه تو سایت فعالیت نمیکنن. ولی وقتی تو تاپیک شما دیدمشون فهمیدم که تو تاپیکای معمولی شرکت نمیکنن. مورد شما خیلی خاصه. میدونید چرا؟ چون خیلی از افرادی که توی این تالار هستن و مشکلات ریز و درشت با همسرانشون دارن، از مرحله ای که شما توش هستین عبور کردن.
    اگه شما اینجا به راه درست برگردین در واقع هزینه ای که ندادین هیچ! کلی هم درآمد کسب کردین. خیلی راهنمایی های خوبی بهتون شده.
    خیلی خیلی هم خوشحالم که خودتون تو این مرحله احساس خطر کردین و اومدین واسه مشاوره گرفتن. امیدوارم بتونید موضوع خودتون رو از بیرون بررسی کنید و با چشم باز توصیه هایی که دوستان بهتون کردن رو دریابید.
    مطمئنم که خدا خیلی دوستتون داشته، که قبل از اینکه اتفاقی بیافته اینجا هستید.
    واستون آرزو میکنم بتونید از توصیهء دوستان بهترین استفاده رو ببرید

  12. 6 کاربر از پست مفید مو فرفری تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (سه شنبه 18 آذر 93), sci (سه شنبه 18 آذر 93), فرشته مهربان (شنبه 22 آذر 93), گیسو کمند (چهارشنبه 13 اسفند 93), حمید 30 (دوشنبه 17 آذر 93)

  13. #37
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 18 بهمن 93 [ 11:44]
    تاریخ عضویت
    1393-9-15
    نوشته ها
    18
    امتیاز
    646
    سطح
    12
    Points: 646, Level: 12
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 4
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    78

    تشکرشده 41 در 14 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مو فرفری نمایش پست ها
    جناب آقای حمید.

    سلام
    وقتی آقای sci و فرشته ء مهربان میان توی تاپیکتون نظر میدن، دیگه جایی واسه جیک جیک کردن کسی مثل من باقی نمی مونه. من فکر میکردم آقای sci دیگه تو سایت فعالیت نمیکنن. ولی وقتی تو تاپیک شما دیدمشون فهمیدم که تو تاپیکای معمولی شرکت نمیکنن. مورد شما خیلی خاصه. میدونید چرا؟ چون خیلی از افرادی که توی این تالار هستن و مشکلات ریز و درشت با همسرانشون دارن، از مرحله ای که شما توش هستین عبور کردن.
    اگه شما اینجا به راه درست برگردین در واقع هزینه ای که ندادین هیچ! کلی هم درآمد کسب کردین. خیلی راهنمایی های خوبی بهتون شده.
    خیلی خیلی هم خوشحالم که خودتون تو این مرحله احساس خطر کردین و اومدین واسه مشاوره گرفتن. امیدوارم بتونید موضوع خودتون رو از بیرون بررسی کنید و با چشم باز توصیه هایی که دوستان بهتون کردن رو دریابید.
    مطمئنم که خدا خیلی دوستتون داشته، که قبل از اینکه اتفاقی بیافته اینجا هستید.
    واستون آرزو میکنم بتونید از توصیهء دوستان بهترین استفاده رو ببرید
    سلام خیلی ممنونم
    اختیار دارین حرفاتون درسته . ولی من امروز باز بهش زنگ زدم الان از دست خودم اعصابم خرده داشتم خوب پیش میرفتم...

    - - - Updated - - -

    از این حال دمدمی خودم خسته شدم

  14. 6 کاربر از پست مفید حمید 30 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (سه شنبه 18 آذر 93), maryam240 (جمعه 28 آذر 93), sanjab (دوشنبه 17 آذر 93), کیت کت (دوشنبه 17 آذر 93), مو فرفری (دوشنبه 17 آذر 93)

  15. #38
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 اسفند 93 [ 16:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-01
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    165
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    88

    تشکرشده 496 در 145 پست

    Rep Power
    37
    Array
    ببینید حمیدآقا خسته نشید.

    به خودتون بگید من میتونم و مطمئن باشید که میتونید. همیشه تو راه ترک کردن (ترک کردن هرچیزی) اینجور ناخنک زدنها هست. با خودتون مهربون باشید. با کودکتون (منظورم اون پسربچهء درونتونه) حرف بزنید. براش جایزه درنظر بگیرید. به پیشرفتهای خوبش جایزه بدید.
    کارای هیجانی انجام بدید. مثلاً یهو خانمتون رو با یه شام تو رستوران سورپرایز کنید تا هم خودتون هم جوِ خونتون شاد بشه.
    اصلاً خودتون رو سرزنش نکنید. اگه 1000 بار هم برگشتید به عقب دوباره یه قدم به سمت جلو حرکت کنید.
    هیچ چیزی اتفاقی نیست. اتفاقی نیست که شما به اینجا به این سایت کشیده شدید. حتماً باید واسه این قضیه اقدام میکردید. دوباره عزمتون رو جزم کنید.

    من مطمئنم که موفق میشید

  16. 7 کاربر از پست مفید مو فرفری تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (سه شنبه 18 آذر 93), maryam240 (جمعه 28 آذر 93), sanjab (دوشنبه 17 آذر 93), szd (دوشنبه 17 آذر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 17 آذر 93), کیت کت (دوشنبه 17 آذر 93)

  17. #39
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 آبان 94 [ 21:48]
    تاریخ عضویت
    1393-8-06
    نوشته ها
    606
    امتیاز
    14,528
    سطح
    78
    Points: 14,528, Level: 78
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 322
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    775

    تشکرشده 2,481 در 570 پست

    Rep Power
    166
    Array
    من خودم پروسه کات کردم کلاااااااا چند ماه طول کشید مدت ها از این کشمکش ها داشتم؛شکست می خوردم برگشتم حتی تو تاپیکم گفتم از شکست و سستی خودم احساس حقارت میکردم تا......
    چسبیدم به تالار و کلی تامیک هارو خوندم و عاقبت کارم دیدم و کشیدم کنار...اما کلا هز ورودم به تالار تا کات و رهایی ذهنیم دو هفته طول کشی.
    ورد جادویی نیست که بخونی و بشه.....
    اگه مبارزه با نفس انقدر اسون بود که شماها بهش نمیگفتید جهاد کردن

  18. 6 کاربر از پست مفید کیت کت تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (سه شنبه 18 آذر 93), maryam240 (جمعه 28 آذر 93), szd (دوشنبه 17 آذر 93), مو فرفری (سه شنبه 18 آذر 93), حمید 30 (سه شنبه 18 آذر 93)

  19. #40
    کارشناس افتخاری

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1390-1-25
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    1,231
    امتیاز
    15,345
    سطح
    79
    Points: 15,345, Level: 79
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,934

    تشکرشده 5,973 در 1,154 پست

    Rep Power
    146
    Array
    سلام دوست عزيزم!
    هيچ تصميم مهمي نگيريد!
    ما سعي مي كنيم كه به شما كمك كنيم! اما بايد بدونيد كه شما در حال حاضر مبتلا به bipolar disorder يا اختلال دوقطبي هستيد و درمان اين اختلال، قطعي و ضروري است
    امكان داره كه اون فردي كه شما به سمت ايشون جذب شده ايد هم داراي اين اختلال باشه و بايد بدونيد كساني كه از اين مساله در رنج هستند به سمت يكديگر جذب مي شوند و احساس مي كنند كه بسيار زياد يكديگر رو درك مي كنند! اما اين درك واقعي نبوده و بزودي از بين مي رود. اين اختلال موجب بسياري از خيانت ها شده و ريشه بسياري از طلاق ها نيز در همين اختلال مي باشد. هيچ راهي جز درمان وجود ندارد كه دارو درماني بهمراه رفتار درماني شناختي را توصيه مي كنم. طي اين مدت هيچ تصميم مهمي نگيريد و ارتباطتون رو كماكان معطوف به خانواده كرده و از همسرتون براي درمان تقاضاي كمك كنيد. (بعد از جلسه با روانپزشك)
    يكي از راه هاي اوليه درمان، آگاهي كامل از دوقطبي بودن است كه حالا شما مي دانيد. دارو درماني طي يك دوره، مي تواند به شما بسيار زياد كمك كنه كه به آرامشي سريع برسيد
    معمولا درمان بيماري حدود 4 تا 9 ماه بطول مي انجامد.
    حتما طي يكي دو روز آينده به روانپزشك مراجعه نماييد و نتيجه اين مشاوره را در اختيار ايشان گذاشته و نتايج جلسه با روانپزشك را اينجا بنويسيد

    موفق باشيد
    ویرایش توسط sci : دوشنبه 17 آذر 93 در ساعت 23:52

  20. 7 کاربر از پست مفید sci تشکرکرده اند .

    ali -guilan (سه شنبه 18 آذر 93), asal2013 (سه شنبه 18 آذر 93), reihane_b (سه شنبه 18 آذر 93), فرشته مهربان (دوشنبه 17 آذر 93), کیت کت (سه شنبه 18 آذر 93), مو فرفری (سه شنبه 18 آذر 93), حمید 30 (سه شنبه 18 آذر 93)


 
صفحه 4 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:32 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.