تشکرشده 34 در 14 پست
تشکرشده 1,406 در 461 پست
سلام آرام جان،منم به شدت با شرط گذاشتن قبل از دوباره برگشتن موافقم،گذشت خوبه اما نه اینکه طوری باشه که شوهرتون بازم همون رفتارا رو تکرار کنه و وقتی دوباره برگشتین بازم همون آش و همون کاسه باشه. شما ارزش و احترام خودت رو باید حفظ کنی. انشاألله بهترین تصمیم رو بگیری و مشکلتون حل بشه.
به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.
هم آوا (دوشنبه 01 دی 93)
تشکرشده 34 در 14 پست
تشکرشده 1,406 در 461 پست
آرام جان،من دقیق مطمئن نیستم که در این مورد نظر بدم.از طرفی 7ماهه شوهرتون خبری از شما نگرفته(با توجه به رفتارایی که باهاتون داشته و متاسفانه آخرین بار دست روی شما بلند کرده و باید حداقل بخاطر این رفتار یه عذرخواهی میکرد)،یا آدم لج بازیه وبخاطر اقدام شما و انتظارشو نداشته،لج کرده یا اینکه چون هربار شما کوتاه اومدی،فکر میکنه بهش نیاز دارید و هرکاری هم بکنه شما هرطور شده دوباره برمیگردین. من بهمین خاطر گفتم ارزش و احترامتونو حفظ کنید.هیچ کس از ضعف و زبون بودن خوشش نمیاد،خدا واسه بنده هاش عزت قائل شده. اگر میخواید به زندگیتون برگردید،میتونید اول با یه مشاور خوب موضوعو در میون بذارید و بعد از همسرتون بخواید 2تایی پیش مشاور برید و بهش بگید که دوست دارید زندگیتونو ادامه بدید و اگر ایشون حاضر باشه بعضی کاراشو اصلاح کنه،حاضرید قضیه ی مهریه رو متوقف کنید. البته باید ببینید همسرتون هم میخوان دوباره باهم زندگی کنید یا نه. خدا کمکتون کنه آرام جون.
- - - Updated - - -
آرام جان،من دقیق مطمئن نیستم که در این مورد نظر بدم.از طرفی 7ماهه شوهرتون خبری از شما نگرفته(با توجه به رفتارایی که باهاتون داشته و متاسفانه آخرین بار دست روی شما بلند کرده و باید حداقل بخاطر این رفتار یه عذرخواهی میکرد)،یا آدم لج بازیه وبخاطر اقدام شما و انتظارشو نداشته،لج کرده یا اینکه چون هربار شما کوتاه اومدی،فکر میکنه بهش نیاز دارید و هرکاری هم بکنه شما هرطور شده دوباره برمیگردین. من بهمین خاطر گفتم ارزش و احترامتونو حفظ کنید.هیچ کس از ضعف و زبون بودن خوشش نمیاد،خدا واسه بنده هاش عزت قائل شده. اگر میخواید به زندگیتون برگردید،میتونید اول با یه مشاور خوب موضوعو در میون بذارید و بعد از همسرتون بخواید 2تایی پیش مشاور برید و بهش بگید که دوست دارید زندگیتونو ادامه بدید و اگر ایشون حاضر باشه بعضی کاراشو اصلاح کنه،حاضرید قضیه ی مهریه رو متوقف کنید. البته باید ببینید همسرتون هم میخوان دوباره باهم زندگی کنید یا نه. خدا کمکتون کنه آرام جون.
به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.
هم آوا (دوشنبه 01 دی 93)
تشکرشده 2,440 در 754 پست
ببینید در مجموع مهریه در فرهنگ ایران و ایرانی به اون صورت هیچموقع جا نیافتاد و معمولا زمانی از طرف زن مطرح میشه که دیگه به ته خط رسیده باشن و بخوان طلاق بگیرن.
در اینکه مهریه حق شماست هیچ شک و بحثی نیست اما درخواست برای گرفتنش یعنی ادامه اقامه دعوا و حرکت بخ سمت طلاق.
به نظر من اگه قصد دارید یک بار دیگه به زندگیتون فرصت بدید مهریتون را متوقف کنید اما نه الان، بعد از صحبتی که با ایشون یا خانوادشون داشتید و قرار شد ایشون خودشون را اصلاح کنن! حتما بپرسید که اگه الان متوقف کنید و خدایی نکرده روز ی بخواهید دوباره به جریان بندازید میشه یا نه؟ که اگه بعدا باز هم کار به اینجا رسید حقی ازتون ضایع نشه
*به جادوی چشم تو شیدا شدم*
*ز خود گم شدم در تو پیدا شدم*
*من آن قطره بودم که با موج عشق*
*در آغوش مهر تو دریا شدم*
تشکرشده 213 در 91 پست
در این موقعیت شما بهتره بادست پس بزنی با پا پیش بکشی اول عزیزم رفتارتو از حالت منفعلانه خارج کن شما مدتی در خودت ریختی بعد یکهویی بروز دادی این بدترین اشتباهی که یک زن می تونه مرتکب بشه نمیدونه یک جور این روزا حس مردونگی شوتحریک کن مثلا یک جور به گوشش برسون که مریضی بهش نیاز داری مردها از اینکه ببینن همسر شون بهشون نیازمنده احساس غرور میکنن از طریق همون دوستتون واسطه قرار بدید که بهش بگه شما از اینکه تقاضای مهریه کردید پشیمونید چون خیلی ناراحت بودید وعجولانه این کار رو کردیدبعد اگر ایشون اومدند سمتتون می تونید منکر بشید وبگید که این دوستتون دروغ گفته واز طرف خودش این حرف زده واومده به شما گفته که شما از رفتارتون پشیمونید وروی برگشت ندارید یک جوری همه کارا تقصیر یکی دیگه بندازیدبعد بیاین وزندگی رفتارتون توی همدردی از پایه اصلاح کنید به این میگند بادست زدن با پا پیش کشیدن اینطوری نه غرور شما خرد شده ونه ایشون ولی هر دوتون ناراحتی تون ابراز کردید اگر متوجه نشدید بپرسید دقیق راهنمایی تون کنم من این راه ها رو رفتم خیلی خوب جواب میده
- - - Updated - - -
در این موقعیت شما بهتره بادست پس بزنی با پا پیش بکشی اول عزیزم رفتارتو از حالت منفعلانه خارج کن شما مدتی در خودت ریختی بعد یکهویی بروز دادی این بدترین اشتباهی که یک زن می تونه مرتکب بشه نمیدونه یک جور این روزا حس مردونگی شوتحریک کن مثلا یک جور به گوشش برسون که مریضی بهش نیاز داری مردها از اینکه ببینن همسر شون بهشون نیازمنده احساس غرور میکنن از طریق همون دوستتون واسطه قرار بدید که بهش بگه شما از اینکه تقاضای مهریه کردید پشیمونید چون خیلی ناراحت بودید وعجولانه این کار رو کردیدبعد اگر ایشون اومدند سمتتون می تونید منکر بشید وبگید که این دوستتون دروغ گفته واز طرف خودش این حرف زده واومده به شما گفته که شما از رفتارتون پشیمونید وروی برگشت ندارید یک جوری همه کارا تقصیر یکی دیگه بندازیدبعد بیاین وزندگی رفتارتون توی همدردی از پایه اصلاح کنید به این میگند بادست زدن با پا پیش کشیدن اینطوری نه غرور شما خرد شده ونه ایشون ولی هر دوتون ناراحتی تون ابراز کردید اگر متوجه نشدید بپرسید دقیق راهنمایی تون کنم من این راه ها رو رفتم خیلی خوب جواب میده
پگاه جان (شنبه 29 آذر 93)
تشکرشده 34 در 14 پست
کيانا جان ديگه برای اين کارا خيلی دير شده هفته ديگه وقت رسيدگی پرونده مهريه در ضمن همسرم از اين کارا واقعا متنفره واقعا ديگه نميدونم بايد چی کار کنم اگه خودم برگردمو پرونده هارو متوقف کنم شرايطم از قبلم بدتر ميشه،از طرفی هم نميدونم چی درسته چی غلط!هميشه توی زندگی جانب احترامو نگه داشتم هميشه سعی کردم کاری کنم که حرمتا حفظ بشه نميدونم شايد اسمش رفتار منفعلانه باشه،بابام هميشه ميگفت يکی بايد من باشه يکی نيم من.اخرين بار تنها برای اينکه گريه کردمو بهش گفتم که شخصيتمو دائما جلوی خانوادش داره خورد ميکنه البته با احترام بايد کتک ميخوردم...حالا با برگشتم بهش ميگم من از موقعيتم رفتاراى شما راضيم-حالا با اين شرايط چی کار کنم بازم صبر؟؟به نظرتون کسی که 7ماهه خبری ازش نيست حتی 1پيام برميگرده؟؟؟ديگه کم کم دارم کم ميارم.!
- - - Updated - - -
اقای کامران من اگه از بابت ايشون مطمئن باشم مهريه اصلا برام مطرح نيست.ميدونيد هميشه ميگفت اگه يه روزی رفتی قهر من هيچ وقت نميام دنبالت بايد خودت برگردی و واقعا پای حرفش وايساد!
- - - Updated - - -
کيانا جان ديگه برای اين کارا خيلی دير شده هفته ديگه وقت رسيدگی پرونده مهريه در ضمن همسرم از اين کارا واقعا متنفره واقعا ديگه نميدونم بايد چی کار کنم اگه خودم برگردمو پرونده هارو متوقف کنم شرايطم از قبلم بدتر ميشه،از طرفی هم نميدونم چی درسته چی غلط!هميشه توی زندگی جانب احترامو نگه داشتم هميشه سعی کردم کاری کنم که حرمتا حفظ بشه نميدونم شايد اسمش رفتار منفعلانه باشه،بابام هميشه ميگفت يکی بايد من باشه يکی نيم من.اخرين بار تنها برای اينکه گريه کردمو بهش گفتم که شخصيتمو دائما جلوی خانوادش داره خورد ميکنه البته با احترام بايد کتک ميخوردم...حالا با برگشتم بهش ميگم من از موقعيتم رفتاراى شما راضيم-حالا با اين شرايط چی کار کنم بازم صبر؟؟به نظرتون کسی که 7ماهه خبری ازش نيست حتی 1پيام برميگرده؟؟؟ديگه کم کم دارم کم ميارم.!
- - - Updated - - -
گاهی شاپرکی را از ميان تار عنکبوت ميگيری،خيلی ارام تا رهايش کنی،شاپرک ميان دستانت له ميشود،نيت تو کجا و سرنوشت کجا...
ویرایش توسط aram68 : جمعه 28 آذر 93 در ساعت 23:52
تشکرشده 34 در 14 پست
گاهی شاپرکی را از ميان تار عنکبوت ميگيری،تا خيلى ارام رهايش کنی،شاپرک ميان دستانت له ميشود،نيت تو کجا و سرنوشت کجا ...
- - - Updated - - -
درست لحظه ای که تو بايد بری، اسير يه احساس مبهم شديم ،ببين بعد يه عمر پر پر زدن چه جای بدی عاشق هم شديم.
تشکرشده 8 در 3 پست
سلام
شما چند سالتونه ؟ شوهرتون چند سالشه ؟
تحصیلات شما چیه ؟ تحصیلات شوهرتون ؟
کجا زندگی می کنین ؟
شغل همسرتون چیه ؟ درآمدش چقدره ؟
چند تا خواهر برادر دارین خودتون ؟
شغل پدرتون چیه ؟
درآمد خانوادتون چقدره ؟
سطح تحصیلات اعضای خانوادتون چیه ؟
خانواده همسرتون چطور ؟
.....
انتظارتون از زندگی مشترک چیه ؟ هدفتون از زندگی مشترک چیه ؟
ویژگی های مثبت همسرتون چیه ؟
ویژگی های منفی همسرتون چیه ؟
....
ویژگی های مثبت خودتون چیه ؟
ویژگی های منفی خودتون چیه ؟
....
به نظر خودت احساس می کنی آدم وابسته ای هستی ؟
خودت چه اشتباهایی فکر می کنی تو رابطتون مرتکب شدی ؟
اشتباهات همسرتون چیه ؟
تشکرشده 34 در 14 پست
بيش از حد کوتاه اومدم با شرايط،طوری که همه ی خوبی هايی که کردم شد وظيفم،(شوهرم اصلا فکر اينده نيست بيش از حد به خانوادش وابسته است طوری که بيشتر از زندگی مشترکمون به فکر خانوادشه و اصلا نميتونه اين مورد و مديريت کننه،بيشتر منو مثل رقيب ميبينه تا شريک مدام جبهه ميگيره،رفتن به سمت مواد مخدر)و...
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)