سلام
به همدردی خوش امدی
یکی از بزرگترین ایراد ما اینه که وقتی همینکه حس میکنیم رابطه ما تموم شده همه چیزو تموم شده فرض میگیریم(شاید هنور رابطه ما تموم نشده باشه) و تمام رفتار و کردار و لحن حرف زدنمون بوی قطع رابطه و شکست میده!
یه رابطه عاطفی که توش هر دو طرف به هم علاقه شدید داشتند به اسونی قابل قطع کردن و نادیده گرفتن نیست مگر اینکه فرد وارد یه احساس دیگه ای قرار گرفته باشه مثلا احساس تنفر، احساس اذیت شدن و زجر،احساسی از رابطه عاطفی دیگه ای و ...
به همین دلیله که به کسایی که ازین شکست ها خوردن توصیه میشه خودتونو مشغول کارها دیگه کنید تا جایگزینی بشه به احساس و عواطف قبلیتون مثلا برید کوه،ارتباط با خداتون بیشتر کنید و ...
اما چکار باید کرد:
به نظر من اول از همه باید ارامش خودتون از این احساسات شدیدی که بر اساس این فکر که
همه چیز تموم شده من الان چه خاکی .... دنیا به اخر رسیده و.... حفظ کنید
این تفکرات الکی رو بریزید کنار ، و هی نپرسید که به نظر شما تموم شده یا نه!چون هیچ فایده ای نداره جز اینکه نمکی باشه روی زخمتون
به قول یارویی : همیشه تفکرات ما از فاجعه و مسائل خیلی بزرگتر از خوده واقعی فاجعه هست که رخ داده ! و مام بر اساس تفکرات خودمون فاجعه رو ارزیابی میکنیم و نه از روی واقعیت!
شاید من در جایگاه شما نیستم و زیادی منطقی دارم حرف میزنم اما شمام باید خودتونو بکشونید به منطق و نذارید این احساسات شمارو فلج کنه و دست به کارهای ناشیانه بزنید و وقتی نتیجه ای نگرفتید حتی به خودکشی فکر کنید...
فقط باید صبور باشید...صبر در مقابل این همه احساسات سخت و زجر اوره اما مفیده
موفق باشید
علاقه مندی ها (Bookmarks)