به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 23 , از مجموع 23
  1. #21
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array


    درود

    ببخشید دیگه یکم خندم گرفت اخه واقعا برام جالبه چقدر برام الان بخوام دقیق بگم زندگی شما فتوکپی زندگی منه

    بخوام بصورت کلی بگم اینجوری میشه شما نه میتوانی شوهرت را تغییر بدی نه پدرشوهرت و نه مادرشوهرت هیچکدامشان را نمیتوانی تغییر بدهی و اینکه هرکدام از این افراد در بهبود کیفیت زندگی مشترک شما نقش اساسی ایفا میکنند چه شوهرت چه پدرشوهر و مادرشوهرت پس سعی کن از تصمیمات آنی و هیجانی فاصله بگیری لطفا

    1.بزرگترین مشکلی که این وسط مشاهده میکنم نه تنها شما بلکه بعضی از کاربرهای دیگه سات همدردی توقع دارند دیگر افراد اجتماع که هیچگومه مطالعه ای چه آزاد و چه بصورت دقیق و جامع در مورد مسائل روانشناسی و خانوادگی نداشته اند همانند خودشان منطقی و کامل رفتار کنند بقول معروف انتظار نداشته باش دیگران مثل شمایی که تیو سایت همدردی عضوی و از نظرات مدیر و مشاور و کاربرهای باتجربه استفاده میکنی رفتار کنند از هر فردی بهتره به اندازه توان و دانشش توقع داشت مثلا خود شما الانت را با اوایل که به سایت امده بودی مقایسه کنید ببینید چقدر تفاوت کردید

    2.زندگیت فتوکپی زندگی منه و شوهرت تقریبا شبیه منه اینو یادت نره سعی کن همانطور که یک همسر و مادر خوب و حرف گوش کنی هستی یک عروس خوب هم باشی و اینو بدان که رابطه شما با خانواده شوهرت تاثیر مستقیم داره توی زندگی مشترکت پس سعی کن با سیاست رفتار کنی ولی جوری نشان بده که به حرف های شوهرت و نظراتش اهمیت میدی
    پدرشوهرت و مادرشوهرت احترامشان واجبه و از اون مهمتر بزرگتر هم هستند پس دوچندان باید بهشان احترام بزاریم این کدورت ها گذریه همانطور که یکهویی اومده مطمئن باش یکهویی هم میره مثل نسیمی که می وزد این شما هستید که باتجربه بالا و با دانشی که بدست اوردید این مسائل را مدیریت کنید چون انتظاری بجز این هم از شما نمیره همانطور که شما از پدرشوهرت انتظار داری منطقی تصمیم بگیره.یادت باشه برای همیشه مردها اگر با خانواده شان توی سروکله هم دیگه همب زنن و به فحشم کشیده بشه بازم بطرف خانوادشان جذب میشوند پس سعی کن خودتو آدم بده نکنی و رابطه ات را با خانوادش در یه حالت منطقی و درست حفظ کنی فقط مواقعی که شوهرت دلخوره این رابطه اندکی کم بشه ولی وقتی خوب هستند دوباره رابطه بهتر و بیشتر بشه.
    مثلا تماسی که گرفتی خیلی خوب بوده و اینکه نارحتی خودت را بیان کردی ولی ایکاش اندکی صبوری بخرج میدادید در موقعی که به پدرشوهرتان تماس گرفتید و وقتی گفتن بیرون هستند بیان میکردید:خیلی حیف شد آخه نوه تون دلتنگ مادربزرگ و بابابزرگش شده بود و منم برای تولد مادرجون کادو گرفته بودم خیلی دوست داشتم حضور داشتید ولی ایرادی نداره سوار ماشین آژانس میشیم و برمیگردیم خونه خودمون(یکم با مظلوم نمایی میگفتید) به همین راحتی!

    لطفا مقاله بالا را مطالعه کنید از ذهن خوانی و منفی بافی و پیشگویی خودداری کنید لطفا

    وقتی تماس گرفتی پدرشوهرت برگشت گفتش ما بیایم!!خوب حرف درستی زدن ایشون شاید بهتر بود جور دیگه ای بیان میکردید برداشت من از این موضوع اینکه که ایشون فکر کردن اینجوری کوچیک میشن و نشانه از این که برای عذرخواهی باید بیان و احساس مقصر بودن بهشان دست داده این خوب نبود حداقل به احترام سن بالایشان و اینکه تا حالا با شما خوب رفتار کردن

    بطور خلاصه بگم بشخصه انتظار دارم بسیار پخته تر و باتجربه تر رفتار کنید بانو با توجه به مهارت هایی که اموخته اید قبل سفر حتما تلفن بزنید و با خوب یو مهربانی باهاشون صحبت کنید و ازشون در مورد آوردن سوغاتی بپرسید چه چیزی دوست دارن تا برایشان تهیه کنید هم ایشون هم مادرشوهرتان خودتو وسط اینجور مشکلات خانوادگی ننداز لطفا رابطت را با خانواده شوهرت همیشه در یک حد متعادل حفظ کن کدورت دلخوریها روزی به اتمام میرسه چیز یکه باقی میماند رفتار منطقی و سنجیده شماست اینو بعنوان یه مردی میگم که دقیقا همین وضعیت برام اتفاق افتاده.لطفا از تصمیمات هیجانی و احساسی فاصله بگیرید.
    راستی زمان رفتن و برگشتن را هم به پدرشوهرت اطلاع بده و در طی مسافرت باهاش در تماس باش بلاخره پدر و مادر هستند و نگران فرزند و از اون مهمتر نوه قبل از مسافرت بنظرم خیلی خوب میشه با فرزند دلبندتان برید منزل خانواده شوهرتان.نوه خیلی شیرینه حتما اینکار را انجام بدهید خیلی تاثیر خوب یداره توی بهبود سریعتر فاصله ای که افتاده

    پ.ن:ببخشید متنم طولانی شد.ولی واقعا تعجب میکنم بخاطر چه مسائل کوچک و پیش و پا افتاده ای بین اعضاء خانواده فاصله میوفته!خانواده یه نهاد مقدسه و باارزشچند سال قبل داداش بزرگم توی راه مسافرتی که رفته بود تصادف کرد و فوت کرد به همین راحتی یه تماس گرفتن برادرتون تصادف کرده و الان توی بیمارستان روی تخت افتاده و کمتر از یکماه فوت کرد(خدا رحمتش کنه) زندگی کوتاه تر از اونیه که بخوای با دلخوری و ناراحتی طی بشه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  2. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    گوش ماهی (سه شنبه 18 آذر 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    خوشحال شدم بالاخره نظری هم به تاپیک من انداختید
    خاله قزی گرامی،همه دلخوریهای من و همسرم از مادرشونه.اینکه جواب تلفن من رو ساعتها و بارها ندادن،اینکه بر خلاف اینکه گفتن خونه نبودن من رو پشت در و با بچه ام نگه داشتن.مادر همسر من خیلی بچه گانه رفتار کردند.به قول شما از هر کس باید به اندازه درکش توقع داشت،من هم انتظار چنین رفتاری رو داشتم ولی چون تا حالا به جز احترام کار دیگه ای در حقشون نکرده بودم بهم برخورد.بار اول که تلفن زدم به پدر همسرم همین رو گفتم که من کلی پشت در بودم برای عرض تبریک اومده بودم که گفتن نه مامان امشب تولد نگرفته؟!(بگو شما میدونی که پسرت هم نیاد من همیشه اومدم)یه 15 دقیقه بعد دوباره زنگ زدم که علت رو بپرسم مثلا من در جریان نیستم و چرا من رو داخل دعواهاتون کردید؟منی که همیشه خودم رو جدا کرده بودم....میگید نوه عزیزه ...ولی مادر همسر من انقدر مغروره که حاظر نشد 2 روز بعد ز بزنه بگه گوش ماهی من که از تو ناراحت نبودم،حالا حال نوه ام چه طوره؟با اینکه من اینجا کسی رو ندارم ولی یه زنگ هم نزدند.اینکه میگید پاشید برید خونه اشون من هم با این وجود هر چی به همسرم اصرار کردم پا شو بریم اشکال نداره به خاطر من اگه میخوای نری من راضی نیستم....ولی راضی نمیشه.میگه کسی که به تو بی احترامی کنه انگار به من بی احترامی کرده و راضی هم نیست که من زنگ بزنم بگم داریم میریم(حالا شاید تا پس فردا راضیش کردم).
    من هم میدونم 2 روز دیگه آشتی میکنن و همه چیز فراموش میشه.هرچند همسرم میگه آشتی هم کنیم من یادم نمیره! حالا شما میگید با اینکه همسرم راضی نیست من زنگ بزنم برای خداحافظی ؟و به همسرم هم نگم؟
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...



  4. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 06 آبان 00 [ 20:15]
    تاریخ عضویت
    1393-7-16
    نوشته ها
    145
    امتیاز
    8,678
    سطح
    62
    Points: 8,678, Level: 62
    Level completed: 76%, Points required for next Level: 72
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    556

    تشکرشده 637 در 143 پست

    Rep Power
    36
    Array
    خوب من اومدم نتیجه رو بگم!هرچند هنوز عملی نشده!!
    همسرم دیشب بهم زنگ زد که میخواهم با پدرم صحبت کنم.من هم گفتم حتما این کارو بکن حالا تلفنی یا حضوری.یک ساعت بعد دیدم پدر همسرم زنگ زدند و گفتند ایرانی؟!!نیستی؟نمیایا؟قهری ؟؟(انگار نه انگار چیزی شده!) منم گفتم:زیر سایه شماییم.نه قهر برای چی.همسرم بیان منم حتما میام.گفتند:خوب قرار شد بیاین دنبالتون وبیاین اینجا.هماهنگ کن با همسرت.منم گفتم باشه و زنگ ردم به همسرم.همسرم هم گفت که:آره صحبت کردیم و کلی دل و قلوه بهم قرض داده بودن پدرو پسر!همسرم هم گفته من گوش ماهی رو دوست دارم هر کس بهش بی احترامی کنه به من کرده!همسر من هم گفته بودی اون روز گوش ماهی پشت در مونده بود و شما دروباز نکردید وبا شما حرف میزده صدای زنگ درو شنیده ولی پدر همسرم قسم خورده که خونه نبودند و گفته من گوش ماهی رو خیلی دوست دارم و مامان هم همش میگفت دلم براشون تنگ شده ولی من نمیذاشتم بیاد!واینکه اون شب که من گفتم مامان رفتارش اشتباه بوده گوش ماهی هم گفته آره اشتباه بوده که این حرفش درست نبود بالاخره مادر شوهرشه و .....خلاصه پدر همسرم گفتن برو بچه ها روبیار خونه مون دلمون تنگ شده.که همسرم گفتن من نمیکم.خودتون ازشون بخواید که بعد پدر همسرم زنگ میزنه به من....(همسرم هم بهم گفت من میخواستم که اونها ازت بخوان که بری) ولی هنوز نرفتیم چون وقت نشده.حالا اگه امشب وقت شد میریم اگه نه میمونه برای بعد از سفر.
    ممنون از راهنماییهاتون.
    یه اعتراف بکنم؟!با اینکه دلم برای مادر همسرم هم تنگ شده بود ولی آرامش داشتم!!
    میان پرواز تا پرتاب...
    تفاوت از زمین تا آسمان است.
    پرواز که کنی، آنجا می‌رسی که خودت می‌خواهی!
    پرتابت که کنند، آنجا می‌روی که آنان می‌خواهند،
    پس پرواز را بیاموز...




 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ایا برای تامیین اینده ام…"""…… بیمه عمر ……"" تصمیم و گزینه درستی هست؟؟؟
    توسط عروس خوشبخت در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 11 اسفند 95, 21:30
  2. "چادر" بهتر است از "مانتو"، ولی همسر آدم باید به دل هم بنشیند!
    توسط PesareGol در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 مهر 93, 14:12
  3. توصیه نوروزی یک روانپزشک: نه "چاقی" خانمها را به روی شان بیاورید، نه "کچلی" مردها را
    توسط khaleghezey در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 فروردین 93, 13:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.