موضوع: دودلی برای طلاق...کمکم کنید...

نوشته اصلی توسط واحد

ماه عزیزم همسرتون شغل و درامدی نداره ؟ عزیزم احساس میکنم همه مشکلات شما از اینه که شما علاقه ای به ایشون ندارید . واین در اعمال و گفتارتون کاملا خودش رو نشون میده . وقتی خودتون میگید که به ایشون علاقه ندارید چطور انتظار دارید که احساسات و روابط عاطفی از ایشون دریافت کنید . مردان همینطوری هم در ابراز اینگونه احساسات ضعیف عمل میکنند چه برسه به اینکه احساس کنند از طرف همسرشون مورد پذیرش نیستند . شما همه اش پولتون رو به رخ ایشون میکشید . در صورتی که در زندگی مشترک پول من و تو بی معنیه . شما میگید جهیزیه من نقدی بوده و خرج شده . مگه جهیزیه بقیه خانمها که غیر نقدیه توی گاو صندوق نگهداری میشه ؟ خوب جهیزیه در هر حال برای زندگی مشترک صرف میشه . من احساس میکنم شما همدلی لازم رو با همسرتون ندارید .

دوست عزیز همسر من اون موقع که در ایران بودیم شغل خوب داشت درآمد خوبم داشت.ولی 1ریال هم به من نمیداد!!بلکه حتی از من پول میگرفت!همون ماه اول عقد از پدرم 2میلیون قرض کرد و هیچ وقت به روی خودشم نیاورد که پس بده در صورتیکه به پدرم گفت 2ماه دیگه پس میدم!این درسته به نظر شما؟کسیکه شخصیت خودش و همسرش براش مهم باشه همچین کاری میکنه؟من چه پولی به رخ میکشم؟مردیکه از جیب زنش و پدر زنش خرج کنه چه مردیه؟!بعد توقع دارید من احساسم بیشتر بشه و فکر نکنم که فقط برای پول اومده با من ازدواج کنه؟من همیشه میگفتم دوسش دارم ولی اون بعد از عقد هیچوقت نگفت دیگه دوسم داره!میخواستیم بریم مهمونی به خودم میرسیدم ولی 1بار نگفت این بهت میاد یا امشب خوشگل شدی...!امااااا من میگفتم تا اگرم یادش رفته یا بلد نیست یاد بگیره!!!

نوشته اصلی توسط ebi-larynx

سلام
ارزششو نداره ولش کن، سرتو بالابگیر ونزار افکار منفی و سختی جدایی از پا درت بیاره

دفعه دوم که اومد سراغت وابراز پشیمونی کرد نباید رابطه جنسی برقرار میکردی
چقدر پررو هست که میگه اگرم بیام برا بچه میام

این خاطرات خوشی که میگی همه ماداشتیمو داریم بازم میتونی لحظه های حتی شادتری برای خودت با همسری که لیاقت تو رو داشته باشه تجربه کنی
فقط 4 سال عمرت هدر رفت والبته برای اون
4 سال بهتره یا 40 سال زندگی بی لذت با این آقای پررو و بی لیاقت
البته شاید ایشونم برای خودش دلیل داشته باشه اما احتمالا بنی اسراییلی
خود کرده را تدبیر نیست
انسان با امید زندس پس از این قابلیت انسانی استفاده کن

مرسی دوست عزیز از انرژی مثبتتون...بله انسان با عشق و امید زندست...محبت محبت میاره...بی توجهی آدمو سرد و دلشکسته میکنه...
امیدوارم همیشه دلتون پر امید و زندگیتون پر از عشق و شادی باشه...

ماه عزیزم . میدونم شما هم مثل همه خانمها دوست داشتی دوستت دارم رو از زبان همسرت بشنوی . ولی عزیز دلم مگه نمیدونی که مردان ما ( اتفاقا مردان خوب ما ) اصلا گفتن این کلمه رو بلد نیستند . نمیدونند که این کلمه به اندازه چند میلیون برای همسرشون ارزش داره . عزیزم شاید ( شاید ) طبق گفته شما همسرتون اول به خاطر پول با شما ازدواج کرده بوده . ولی الان رفتارش نشون میده که دوستتون داره . هرچند بلد نیست چطور اینو به شما نشون بده . قبول دارم که مهارتهای ارتباطی رو بلد نیست . و نمیدونه چطور با همسرش رفتار کنه ولی دوستتون داره چون نمیخواد شما رو از دست بده .

نوشته اصلی توسط واحد

ماه عزیزم . میدونم شما هم مثل همه خانمها دوست داشتی دوستت دارم رو از زبان همسرت بشنوی . ولی عزیز دلم مگه نمیدونی که مردان ما ( اتفاقا مردان خوب ما ) اصلا گفتن این کلمه رو بلد نیستند . نمیدونند که این کلمه به اندازه چند میلیون برای همسرشون ارزش داره . عزیزم شاید ( شاید ) طبق گفته شما همسرتون اول به خاطر پول با شما ازدواج کرده بوده . ولی الان رفتارش نشون میده که دوستتون داره . هرچند بلد نیست چطور اینو به شما نشون بده . قبول دارم که مهارتهای ارتباطی رو بلد نیست . و نمیدونه چطور با همسرش رفتار کنه ولی دوستتون داره چون نمیخواد شما رو از دست بده .

واحد عزیز اگر شوهرم هیچ وقت نمیگفت دوستت دارم،منم مثل شما فکر میکردم که بلد نیست و براش مشکله...ولی کسیکه قبل عقد حرفای قشنگ بزنه و دوستت دارم بگه و برای آدم هدیه بخره و رستوران ببره... ولی بعد از عقد ساز ندارم ندارم بزنه و دیگه نگه دوستت دارم و هیچ کدوم از کارایی که قبل عقد میکرد رو دیگه نکنه خوب پس یعنی بلد بوده؟!درسته؟نه اتفاقا شوهر من ماشاللللهه خیلییییییییی هم چرب زبونه...

- - - Updated - - -

نوشته اصلی توسط sci

سلام خانم!
تاپيك شما رو خوندم... مشكلي نداريد و نيازي به طلاق نيست! وقت و زندگيتون رو تلف نكنيد و سعي كنيد تا با هم زندگي خوبي رو شروع كنيد ( ادامه روند قبلي رو كاملا متوقف كنيد و زندگي جديدي رو شروع كنيد)............

سلام.من به توصیه های شما عمل کردم.اولش همش شوهرم در مورد اینکه تو منو بیچاره کردی و منو تنها گذاشتی و همش حرفای گذشته رو میزد و میگفت ازت نمیگذرم.بعد هر چی گذشت آرومتر شد و در مورد برنامه های آینده و خونه و کار و محل زندگی صحبت میکرد.الان سر کار میرن و از کارش هم خیلی راضی هست.برام هدیه خرید و منو به رستوران برد و میگفت هرچی دوست داری بگو...میگه دیگه خسیس نسیتم و عوض شدم.اماااا...من...اون هدیه به چشمم نمیاومد.حسی ندارم بهش...مشکل اصلیه من رابطه زناشوییه که دیگه 4ماه بود کنار هم نمی خوابیدیم.چون انقدر از اول باهام در این قضیه بد برخورد کرد که فقط زجر میکشیدم و فرار میکردم.اینو نمیتونم هضم کنم که دوباره باهاش باشم!تصوز که میکنم حالم واقعا بد میشه...از تصورش گریم میگیره...اینه که داره منو عذاب میده.از کجا معلوم این قضیه درست شه...چیکار کنم؟

متاسفانه یکی از بزرگترین ایرادهای این فروم این هست که خیلی دیر پاسخ داده میشه!زمانیکه آدم میاد اینجا و کمک میخواد یعنی احتیاج داره و واقعا" سردرگمه...!

عزیزم شما اونقدرا هم مشکل حادی ندارین فقط بخاطر رابطه جنسی و زناشویتون از این اقا سرد شدین خب عزیزم شما میتونی همسرتون رو به مراکز مشاورهای سکسولوژی راهنمایی کنین.
همسر خودم هم زیاد مهارت قبل رابطه رو بلد نیست اما چون واقعا دوسش دارم این مسءله زیاد به چشمم نمیاد همینکه اون راضی باشه من احساس رضایت میکنم.
درسته بعضی مواقع احساس نیاز میکنم به عملش ولی تاحالا نشده بخاطر این موضوع دست رد به سینش بزنم یا به جدا خوابیدن فکرکنم چون بدون اون خوابم نمیبره با اینکه روحیه خیلی حساسی دارم.

اما شما واقعا همسرتونو دوست ندارین شاید همه اینا بهونست. اگه واقعا احساس بهش نداشتین و ندارین نه عمر خودتونو تباه کنین نه اون اقارو.