موضوع: احساس میکنم به بن بست رسیدم.

شیدا جان ممنون از توجهت. میدونم کار پدرم درست نبوده پدرم ایرادهای دیگه ای هم داره که همه زندگی خودشونو و منورو زیر سوال برده. خودشم نمیدونه که داره چه ضربه ای به ما میزنه اما با وجود همه ایرادهاش خیلی به شوهرم احترام میزاره میخواد با احترام وتوجه بیش از حد به شوهرم ضعفهاشو بپوشونه . از لحاظ مالی برای خواهر برادرام خیلی کاری نمیکنه اما برای من که ازدواج کردم همونطور که گفتم از هرطرف ه جوری جبران میکنه اما شوهر من نسبت بهش و به کل خونوادم یه جور دیگه عمل میکنه حتی خونوادش که بقیه عروسها و خونواده هاشونو روی سرشون میزارن نسبت به ما کاملا تبعیضانه رفتار میکنن چون شوهرم باعث این رفتارها شده و حرمت خونواده منو پیش اونها هم از بین برده. این رفتارها داره نابودم میکنه خیلی سعی میکنم که اعتماد به نفسم رو ازدست ندم و محکم باشم اما یه جایی دیگه میشکنم. نه میتونم پدرم رو عوض کنم نه شوهرم. مامانم هم اینقدر آرومه که همه چی رو توی دلش میریزه و فقط روز به روز به خاطز زندگی من وخودشون داره شکسته تر میشه . نمیدونم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شیدا جان سلام سخنرانی رو گوش کردم اما اسم کتاب چیه ؟توی اون لینک نگاه کردم نبود؟ شما درست میگی همه مسایل با هم قاطی شده نه تمرکز روی زندگی خودم دارم نه کاری برای خونوادم از دستم بر میاد شاید اگه همسرم توجه بیشتری به من میکرد و کمتر نسبت به خونوادم منفی نگاه میکرد اینقدر حساس نمیشدم . ممنون میشم اسم کتاب رو بگی شاید کمکم کنه

شیدا خانوم ممنون از اینکه برای من وقت گذاشتی برام دعا کن

ابانی عزیز همسر شما یک مرد خوب و مسئولیت پذیره . در مورد همه و خانواده خودش اینجوریه . چرا در مورد شما نباید باشه ؟ این بر میگرده به رفتار خود شما . با اصلاح عمل شما عکس العمل ایشون هم تغییر خواهد کرد . از تمرکز روی خانواده ات خارج شو . و همسرت رو اولویت اول خودت قرار بده . مثلا در مسئله قرض و پولی که بین همسرت و پدرت بوده شما به طور واضح حق رو به پدرتون دادید .در حالی که ایشون مقصر بودند . فکر نکنید شما با طرفداری از خانواده تون همسرتون رو به احترام کردن تشویق میکنید . نمیگم بی احترامی کنید . شما در حد معقول رفتار احترام امیز داشته باشید . ولی همسرتون رو به اینکار مجبور نکنید . بگذارید ایشون کاری رو که در شان خودشه در پیش بگیره . بعدش هم الان که رابطه تون شکر اب شده در این شرایط هی ازش میخواهید فلان چیز رو به مامانم ببر فلان چیز رو بیار . معلومه که همچین جوابی میگیرید . موقعیت شناس باشید . توصیه میکنم یه مدت از تمرکز روی رفتارهای همسرتون و بقیه دست بردارید و فقط روی خودتون کار کنید . اگر پاسخ و عکس العمل منفی از طرف همسرت دیدی نباید نا امید بشی و تغییر رویه بدی . فراموش نکن که ایشون تصمیم نگرفته تغییر رفتار بدهد . و طبیعیه رفتار قبلیش رو ادامه بده . ولی با تغییر اعمال و رفتار شما ناخوداگاه اینکار رو خواهد کرد . ولی باید صبور باشی چون زمان بر خواهد بود . وجودت رو سرشار از عشق و مهربانی کن . از کوزه همان تراود که در اوست . با خانواده همسرتون با احترام رفتار کنید . اونها هر جور که میخوان باشند شما رفتاری که در شان خودتون میدونید انجام بدید .

واحد جان سلام ببخشید اینقدر دیر سر زدم. سخنرانی که شیدا جان گذاشته بود رو گوش کردم تاثیر گذار بود تازه فهمیدم چه اشتباهاتی توی زندگیم کردم فکر میکردم خیلی فداکارم خیلی از خودم گذشتم خیلی محبت کردم به همسرم . نمیگم نکردم این کارارو اما راه درستش رو بلد نبودم . حرفای شما هم خوب بود و باعث شد چندروزی بیشتر فکرکنم و زنذگیم رو با درایت ومنطق پیش ببرم. توی همین چندروز رابطم با شوهرم خیلی بهتر شد یعنی از اون وخامت در اومد . اما میترسم محبت کردن بی چشمداشتم شوهرم رو عادت بده و مثلا امروز از صبح که بیدار شدم حالم خوب نبود گلودرد شدید بودم پا شدم یه صبحانه ای اماده کردم شوهرم هم بعد ازصبحانه رفت بیرون تا ظهر . من با حال بدم نهار هم درست کردم. وقتیم اومد درگیر کارای عقب موندش بود دخترم بیچاره از صبح حوصلش سررفته بود نه حال داشتم باهاش بازی کنم نه بهش غذا بدم شوهرم انگار اینارو نمیبینه . فهمید حالم بده بهمم گفت بیا بریم دکتر اما نتونستم برم. دوباره عصر ی با دخترم رفت بیرون منم از دستش ناراحت شدم بهش چندتا حرف زدم . گفتم من یه روز مریضم حاضر نیستی بمونی تو خونه که من استراحت کنم تو به بچه برسی یا کمک حال من باشی همه کاراروخودم باید انجام بدم بعدشم زدم به گریه و اونا هنوز نیومدن . به نطر شما نباید چیزی میگفتم ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

شیدا جون ممنون از اینکه به تاپیک من سر میزنی و راهنماییم میکنی. اون شب همون موقع که اینجا بودم اومدن . باهاش سرسنگین بودم اونم اصلا نپرسید بهتری یا نه .خیلی دلگیره که همسر آدم حتی نسبت به مریضیت هم بی توجه باشه. دیشب انگار فهمیده بود چقدر ناراحتم رفتیم دکتر .ولی امان از بعضی رفتارها که هیچوقت عوض نمیشن حتی اگه من خودمو بکشم.امروز بهترم به خودم و دخترم حسابی میرسم. میخوام دوباره تلاشم رو ادامه بدم. بازم ازت ممنونم