توی این لینک یه سری مطالب تخصصی هست که می تونی عناوین پست اول را ببینی و اونی که بهت مربوط هست بخونی.
فکر می کنم یکی دو لینکش به شما مربوط باشه.
تشکرشده 14,732 در 3,979 پست
توی این لینک یه سری مطالب تخصصی هست که می تونی عناوین پست اول را ببینی و اونی که بهت مربوط هست بخونی.
فکر می کنم یکی دو لینکش به شما مربوط باشه.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
واحد (پنجشنبه 18 دی 93)
تشکرشده 19 در 14 پست
روشنا جان ممنون از توجهت . بیشتر به خاطر اینکه مستقل بودم نمیخواست کارمو ادامه بدم ساعت کاریم هم زیاد بود اما همیشه به کارای خونه و اشپزیم میرسیدم .الان پشیمون شده اما چه فایده کارم خیلی خوب بود هم از لحاظ مالی هم مناسب تخصصم بود الان راضی شده برم سرکار که کار خوب پیدا نمیشه. آخه توی خونه آدم افسرده میشه احساس پوچی میکنم اینجوری خیلی اعصابم به هم میریزه. رابطمون بد نیست اما با هم صمیمی نیستیم . چون شوهرم آرامش و رضایت من زیاد براش مهم نیست هر کاری که بخواد خیلی وقتها انجام میده.شوهرم گله ای از من نداره زیاد چون تقریبا همه چی اونجور که اون میخواد پیش میره فقط بعضی وقتها بهم میگه بهانه گیری . توی دعوای اخیرا هم که خیلی برچسب ها بهش زدم بهم بی محلی میکنه.شوهرم از اول ازدواج اینطوری بود توقع داره هروقت که میگه باهاش برم خونه پدرش بهشونم خیلی احترام بزارم اوایل میرفتم الانم میرم چون اگه نرم باعث دعوا میشه ولی خودش در مقابل خیلی وقتها با من نمیاد خونه پدرم من تنها میرم. منم نمیتونم تبعیض هاشو ببینم اینکه برای اونا از جون مایه میزاره اما به خونواده من هم سر نمیزنه. اره برداشتتون درسته و اینکه شوهرم مستقل نیست از بس خونوادش توی هر زمینه ای بهش راهکار نشون دادن و دخالت کردن خودش نمیتونه تصمیم بگیره
شیدا جان ممنون حتما لینکهارو میخونم
تشکرشده 6,367 در 1,792 پست
سلام خانم آبانی.
زندگی مشترک،لوازم خاص خودش رومیخاد. تازمانی که دراون زندگی هستی،کیفیت ارتباطات یکی از مهمترین لوازمی هست که نیاز داری.
کسی که جرأت مندهست ومنطقش به دل طرف مقابل می نشینه اول ،منطقش سرچشمه درونی داره، درتفکرات خودش منصف هست.بعدش وقتی به زبون بیاره کمترکسی میتونه با نوع بیانش مخالفت کنه.
احترام به خانوادش وپدرومادرش رو مشروط به عمل متقابلی نکن اجازه بده این جزو صفات درونی تو باشه.هرکسی باخانوادش ممکنه مشورت کنه ذهنت وظرف وجودت روبزرگترکن،اجازه نده این مسائل درگیری های اساسی ذهنت باشه
.حرف تکراری که شایدبارها شنیدی ومن دوباره میگم،
۱_همیشه سهم خودت رو از رفتار درست انجام بده
۲_سعی کن دربسیاری ازموارد کم اهمیت مثل مشورت باخانوادش،شوهرت روآزادبذاری
۳_درکنار رفتار درست،سعی کن تامیتونی صمیمیت قلبی،چاشنی رفتارات باشوهرت باشه
_وقتی این رفتارها رو انجام دادی و نهادینه شد،مثلا اگه خواسته ت اینه که شوهرت بنوادت سربزنه؛ بهش بگو من فلان ساعت میخام برم به خانوادم سربزنم خوشحال میشم تو هم بیایی. اگه نیومد قبل وبعد رفتن خودت بهش گیرنده مطمئنا اینجوری خودش فکرمیکنه که رفتار درست چی هست(بجای اینکه تومدام بهش بگی) یا درموردمشورت کردن،بگو اگه کمک فکری از دستم بربیاد خوشحال میشم بامن درمیون بذاری(موقع مشورت،فقط آنچه که به نظرت درست هست روبهش پیشنهاد بده نه تحکم)
اگه شوهرت مدام از یک رفتارت شاکی باشه وبه نتیجه نرسه ممکنه باقهرهای طولانی تر اعتراضش رو نشون بدهد.
واحد (پنجشنبه 18 دی 93)
تشکرشده 18 در 13 پست
آبانی عزیز
از پاسخگوییت ممنونم.
به نظر من سبک ارتباطی شما منفعل پرخاشگره.شما به موقع نمی تونی جراتمندانه برخورد کنی و این باعث میشه که مثل دعوای اخیرت با شوهرت ناگهان پرخاشگرانه برخورد کنی.باید سعی کنی سبک ارتباطی جراتمندانه را یاد بگیری.
دیگه اینکه شما باید روی مهارتهای ارتباطی خودت با همسرت خیلی کار کنی.در این زمینه مطالعه کن و سعی کن تمرین کنی.
تاپیکهای زیر رو با دقت مطالعه کن و سعی کن به کار بگیری.
مهارتهای ارتباطی
چگونه منفعل نباشیم؟
مشاوره تخصصی با جناب sci
کارگاه آموزشی - رفتار جرات مندانه
اصلا به این فکر نکن که اگه خواستگاران دیگه خودت رو انتخاب کرده بودی ، الان شرایطت خیلی بهتر بود و حتما زندگی بهتری داشتی.چرا که شاید با هر کدوم آنها مشکلات بیشتری رو تجربه می کردی.
به نظر من حالا که شوهرت موافقه،دنبال کار باش.چون همونطور که گفتی خانه دار بودنت و احساس کسالتی که از این بابت داری ،روی رابطه شما با شوهرت تاثیر گذاره.باعث میشه روی یه سری از مسایل حساس تر بشی.
کلاسهایی رو که علاقه داری ثبت نام کن .برای خودت برنامه ورزشی یا هنری یا در هر زمینه ای که دوست داری داشته باش.اینا به روحیه ات کمک می کنه.
سعی کن با فراگیری و به کار گیری مهارتهای ارتباطی روابط خودت رو با شوهرت گرم تر کنی.روی رابطه ات با شوهرت خیلی کار کن و هر روز در جهت بهتر شدنش تلاش کن.هر چه این رابطه گرم تر بشه،شما احساس آرامش و خوشبختی بیشتری می کنی و به خواسته هات در جهت اینکه شوهرت بیشتر به شما و نیازهات توجه کنه نزدیک تر می شی.
بهت توصیه می کنم که اگه می تونی همراه شوهرت برای مشاوره بری و اگه ایشون هم نمیان، شما خودت به تنهایی بری و راهکارها رو در زندگیت پیاده کنی.
اینو بدون که مشکل بزرگی نداری و میتونی حلش کنی.
ammin (یکشنبه 09 آذر 93)
تشکرشده 19 در 14 پست
ammin , روشنای عزیز sسلام ببخشید این چندروز مشغول تمرین کردن نکته هایی که شما گفتین بودم و تمرین روی خودم . میدونم آرامش یه شبه به دست نمیاد و همه ی اینا زمان میبره تا تاثیر گذار باشه. اما این چندروز سعی کردم همه بدیهارو فراموش کنم به شوهرم محبت کنم زندگیمو از نو بسازم اما یک طرفه نمیشه شوهرم ایندفعه با همیشه فر ق میکنه با بذ اخلاقی جوابمو میده یا یه سر تکون میده هر پیشنهادی میدم بی تفاوت برخورد میکنه. یه انتقاد با لحن ملایم و اروم کردم به طرز بدی جوابمو داد. اصلا به خودش به ظاهرش و لباساش نمیرسه بهش گفتم بریم خرید برای خودت گفت نمیخوام. با دخترم هم که خیلی دوستش داره رفتارش عوض شده دیشب بچه 2 ساله رو دعوا کرد دیشب اومدم باهاش منطقی و مهربون حرف بزنم ام اینقدر دلم گرفته بود ازش زدم زیر گریه اونم فقط نگاهم میکرد بعدشم خوابید . از رفتار منفعلانم خسته شدم خیلی ضعیف شدم من قبل از ازدواجم اخیلی سخت اشکم در میومد با اینکه خیلی توی رفاه -و آرامش نبودم ولی اینقدر که توی این 5 سال عذاب روحی کشیدم تجربه نکردم . تا کی باید توی این خونه بمونم تا کی قهر نکنم و شوهرم خیالش راحت باشه که هربرخوردی کرد من جایی نمیرم. به نظر شما مشاور میتونه کمکم کنه ؟؟؟؟؟؟؟ یا من به تلاش یکطرفه ادامه بدم .
تشکرشده 71 در 15 پست
سلام دوست عزیزم
می دونم الان خیلی مستاصل شدی و احساس ضعف می کنی
می خوام بهت بگم که اگه خودت بخوای زندگیت درست شه مشاور 100% می تونه بهت کمک کنه
ببین تو این تالار کسایی هستن که اونقدر با همسراشون اختلاف داشتن که طرف ترکشون کرده ولی با گرفتن مشاوره و تصیح رفتارهاشون همسرشونو دوباره برگردوندن (تاپیک سوده 82 رو بخون عزیزم )
هر چه سریعتر اقدام کن به گرفتن مشاوره از یک مشاور خوب عزیزم
از نظر من که تاپیکت رو خوندم مشکلاتتون از نداشتن یک سری مهارت هاست که کاملا قابل حله .
واحد (پنجشنبه 18 دی 93)
تشکرشده 18 در 13 پست
آبانی عزیز
این رفتارهای شوهرت که می گی بعد دعوای اخیرتونه؟یعنی رفتارهای شوهرت بعد اینکه دعوا کردی و خیلی حرفای دلت رو بهش زدی این طوری شده؟
اگه این طوره که عکس العملی به برخورد شماست.
ببین عزیزم خانواده یه سیستمه و رفتار هر کس در این سیستم بر رفتار دیگری اثر گذاره.
اینو بدون که در هیچ زندگی فقط یه نفر مقصر نیست و هم زن و هم مرد مقصرن اما سهمشون در مشکلات ممکنه متفاوت باشه.
شما سهم خودت رو بپذیر و برای رفع مشکلاتتون تلاش کن.همونطور که گفتم مطمئن باش در سیستم خانواده، با تغییر شما ، همسرتون هم بالطبع تغییر می کنه.
در این راه باید صبور باشی و انتظار نداشته باشی مشکلات یه شبه حل بشه.
سعی کن روحیه خودت رو حفظ کنی.اگه میشه در مورد دعوای اخیرتون و اینکه به شوهرت چی گفتی برام بگو.
واحد (پنجشنبه 18 دی 93)
تشکرشده 19 در 14 پست
Hira جان سلام ممنونم از همدلی و راهنماییت . اینکه شک دارم درباره مشاور برای اینکه یکدفعه رفتم بهم گفت دیگه الان ازدواج کردی شوهرتم همینجوری پذیرفتی نمیتونی تغییرش بدی اخلاقاش ذاتیه.روشنای عزیز سلام خوبیه این سایت اینه که آدم علاوه بر درد ودل کردن دوستای خوبی مثل تو پیدا میکنه. اره بعد از دعوامون رفتاراش طور دیگه شدن همیشه بعد از دعواها انگار اشتباهات خودشو قبول داشت رفتارش عادی بود بهم بی محلی نمیکرد اما کارهاشو هم تکرار میکرد.شوهرم آدم مستقلی نیست یه وقتهایی ا ز خواهرش که 10 سال از خودش کوچیکتره مشورت میگیره پدر و مادرش و برادرهاش که جای خود.با خونواده من راحت نیست بعضی وقتها توی جمع فامیل اینقدر نسبت به خونوادم بی اهمیته که من کم میارم.با اینکه خونواده من تا حالا یه تو بهش نگفتن . فکر میکنه فقط خونواده خودش چون تو ی فامیل نسبتا سرشناس بودن و همه بهشون احترام میذاشتن ،مهم هستن.اهل تفریح و گردش وتنوع نیست .شاید سالی یکبار اونم با اصرارهای مناهل رسیدن به خودش و ظاهرش و لباسش نیست توی مهمونی ها به اصرار من لباس میخره یا عوض میکنه.خودخواهه من خیلی وقتها برای انجام دادن کارهام یا خریدهام که میخوام برم بیرون مخصوصا توی فصل سرما با بچه کوچیک باید خودم برم یکدفعه تا حالا ماشینو به من نداده هردفعه بهش گغتم یه بهانه آورده یک روز حاضر نیست بدون ماشین باشه اما اینکه من با بچه با هر وسیله ای برم برای انجام کارهام براش مهم نیستهمه این موارد بالا دست به دست هم میدن تا ما چندوقت یکبار دعوامون بشه . به خیلی هم بهش گفتم اینا منو رنج میدن .اگه برای هم گذشت کنیم و همه چی متقابل باشه زندگیمون از این حالت در میاد . ما نصف روزای زندگی با هم قهر بودیم.به نظر شما این ایرادها قابل حل شدنن. با این روشی که شما میگین.
- - - Updated - - -
Hira جان سلام ممنونم از همدلی و راهنماییت . اینکه شک دارم درباره مشاور برای اینکه یکدفعه رفتم بهم گفت دیگه الان ازدواج کردی شوهرتم همینجوری پذیرفتی نمیتونی تغییرش بدی اخلاقاش ذاتیه.روشنای عزیز سلام خوبیه این سایت اینه که آدم علاوه بر درد ودل کردن دوستای خوبی مثل تو پیدا میکنه. اره بعد از دعوامون رفتاراش طور دیگه شدن همیشه بعد از دعواها انگار اشتباهات خودشو قبول داشت رفتارش عادی بود بهم بی محلی نمیکرد اما کارهاشو هم تکرار میکرد.شوهرم آدم مستقلی نیست یه وقتهایی ا ز خواهرش که 10 سال از خودش کوچیکتره مشورت میگیره پدر و مادرش و برادرهاش که جای خود.با خونواده من راحت نیست بعضی وقتها توی جمع فامیل اینقدر نسبت به خونوادم بی اهمیته که من کم میارم.با اینکه خونواده من تا حالا یه تو بهش نگفتن . فکر میکنه فقط خونواده خودش چون تو ی فامیل نسبتا سرشناس بودن و همه بهشون احترام میذاشتن ،مهم هستن.اهل تفریح و گردش وتنوع نیست .شاید سالی یکبار اونم با اصرارهای مناهل رسیدن به خودش و ظاهرش و لباسش نیست توی مهمونی ها به اصرار من لباس میخره یا عوض میکنه.خودخواهه من خیلی وقتها برای انجام دادن کارهام یا خریدهام که میخوام برم بیرون مخصوصا توی فصل سرما با بچه کوچیک باید خودم برم یکدفعه تا حالا ماشینو به من نداده هردفعه بهش گغتم یه بهانه آورده یک روز حاضر نیست بدون ماشین باشه اما اینکه من با بچه با هر وسیله ای برم برای انجام کارهام براش مهم نیستهمه این موارد بالا دست به دست هم میدن تا ما چندوقت یکبار دعوامون بشه . به خیلی هم بهش گفتم اینا منو رنج میدن .اگه برای هم گذشت کنیم و همه چی متقابل باشه زندگیمون از این حالت در میاد . ما نصف روزای زندگی با هم قهر بودیم.به نظر شما این ایرادها قابل حل شدنن. با این روشی که شما میگین.
تشکرشده 18 در 13 پست
آبانی عزیز
در زندگی شما به علت اشتباهات شما و همسرتون ، یه مواردی درست پیش نرفته ولی این مشکلات با مهارت و تمرین و تلاش قابل حله.
شما در دعوای اخیرتون هیجان محور عمل کردید که نتیجش این شد که می گین.باید شیوه برخورد مساله محور رو تمرین کنید.
برای تقویت روحیتون اگه مایلید و امکانش براتون هست،دنبال کار باشین یا در کلاسی که علاقه دارین ثبت نام کنین یا اگه مایل هستین برای ادامه تحصیل برنامه ریزی کنید.
روزانه ورزش کنید.
سعی کنید با کمک مشاور و مطالعه و تمرین مهارتهای ارتباطی خودتون رو بهتر کنید.
اول سعی کنید در رابطه با شوهرتون از وضع قهر خارج بشید و اوضاع رو به حالت اول برگردونید.
بعد با صبر و حوصله وپشتکار فراوون و یادگیری و تمرین سعی کنید رابطه خودتون رو با شوهرتون بهتر کنید.گرمی و صمیمیت رابطتتون بیشتر بشه که البته نیاز به صبوری و تلاش زیاد داره.انتظار تغییر سریع رو نداشته باش اما به مرور زمان با پیگیری شما شوهرتون هم تغییر می کنه و با بهتر شدن روابطتتون و نزدیکتر شدن شما به هم ایشون روز به روز بیشتر در جهت خواسته های شما قدم بر می داره.
واحد (پنجشنبه 18 دی 93)
تشکرشده 19 در 14 پست
دوستان عزیز سلام این چند هفته خیلی سعی کردم روی خودم کار کنم هم از لحاظ روحی هم جسمی برای دخترم بیشتر وقت گذاشتم برای شوهرم هم همینطور ولی انگار تفاوت من وشوهرم اینقدر زیاده که هیچوقت زندگیمون اروم نمیشه اون هفته قرار بود یه چیزی از خونه مامانم بگیره برام بیاره وقتی اومد دیدم نگرفته ناراحت شدم بهش گفتم چرا نرفتی گفت من راننده شما که نیستم دلم نخواسته برم قبلشم ممانم گفته بود یه جنسی از مغازش براش بیاره نیاورده بود در صورتی که میدونه پولشو میدادن اما انگار راضی نیست یه قدم برای خونواده من برداره . خلاصه سرتون رو درد نیارم یه حرفایی و گله هایی ازخونوادم و خودم کرد که فکر کرم یه لحظه دیگه تو این خونه بمونم به شخصیت خودم توهین کردم این همه اخلاقای بدشو و بی احترامیشو من تحمل کردم و هردفعه برای زندگیم جنگیدم حالا اون طلبکار شده . خواست برم خونه پدرم نذاشت گفت بچه رو حق نداری ببری .از اون روز چندبار رفتم خونه پدرم خواستم حرفایی که زده بگم اما نتونستم چون اوایا ازدواجمون یه پولی از پدرم میخواست پدرم اون پولو بهش نداد اما چندین بار با خریدن وسیله و از طریقهای دیگه جبران کرد اما توی دعوای اخیر فهمیدم این کیته خودشو خونوادش از کجا اب میخوره به اونا هم گفته پدرم اون پول رو بهش داده اما اینقدر بی انصافه نگفته از هرطرف برامون یه چیزی خریده بهم گفت پدرت منو بی آبرو کرده جلوی خونوادم حتی جاریها هم میدونن . حالا میخوام به پدرم یه جوری بگم تا پولشو بده از اون روز به بعد دیگه هیچ احساسی به شوهرم ندارم خیلی قدرنشناسه خیلی منو خونوادم رو کوبوند و کوچیک کرد تازه فهمیدم چرا. ببخشید اینقدر درهم نوشتم اعصابم به هم ریخته . ممنو میشم راهمناییم کنید
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)