به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 37
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    این لینک شاید بتونه کمکتون کنه:
    http://www.hamdardi.net/thread-10711.html

  2. #12
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اول یه سوال بپرسم اینی که نوشتی یعی چی؟
    تاپیک آپ
    .
    خدا نکشتت دختر کلی خندیدم وقتی خودن.آخرین پستت دیروز بوده دیگه تایپیک آپ چیه؟!!!

    چقدر نگران هستی خوب مگه شما تنهایی که فقط به زمان مناسب برای ازدواج کردن رسیدید؟خیلی از دختران هستند توی همین تالار همدردی هم تایپیک زدن خواستگار دارن ولی نمیدونن جواب مثبت بدن یا منفی

    خیلی خوب توضیح دادی در مورد نکات مثبت و نکات منفی ازدواج با ایشون این موضوع بستگی به شما داره که آیا آمادگی اینو دارید که دور از خانواده و در شهر دیگه ای ازدواج کنید یا خیر,مثلا خواهر خودم الان ساکن تهران هستند و از ما فاصله دارن سالی یک یا دوبار میان شهر ما در توان خودش اینو دیده که میتواند دوری از خانواده را بخاطر زندگی با شوهرش تحمل کنه و خدا را شکری از زندگیش راضیه.این یه تصمیم شخصیه که شما باید تصمیم بگیری.به مشاور مراجعه کردی خیلی خوبه ولی مشاور به شما نمیگه با ایشون ازدواج بکنید یا خیر.فقط موقعیتی که درش قرار دارید را بصورت تخصصی توضیح میدن از زوایای مختلف برای شما و این شمایی که باید تصمیم آخر را بگیری که میخوای با ایشون ازدواج بکنید یا خیر.
    بصورت کلی باید بگم ازدواج کردن اگر با موافقت خانواده ها باشه احتمال موفقیت بیشتری داره.و انجام تحقیقات کامل در مورد خود فرد و خانواده ای که درش قرار داره بسیار مهمه لطفا در این مورد کوتاهی نکنید.شناخت شما از ایشون در حد دوستی بین دختر و پسر بوده نه بیشتر موضوع ازدواج کردن و تشکیل زندگی مشترک با دوستی خیلی تفاوت داره.شناخت شما سطحی بوده یه ایرادی که به اینگونه روابط هست همین موضوع شناخت سطحی و دخیل شدن احساسات در تصمیم گیری می باشد.
    اگر فکر میکنی ایشون مناسب شما هست خوب بیشتر بهش فکر کن و بازم پیش مشاور برید و تحقیقات کاملی انجام بدید.و اگرم چه الان چه بعد انجام دادن این مراحل به این نتیجه رسیدی که ایشون مناسب شما نیست در جواب منفی دادن حتی ذره ای شک نداشته باش
    زندگی در شهر دور مشکلات خاص خودشو داره لطفا بیشتر فکر کنید بعد تصمیم بگیرید.
    یه موضوع دیگه بجز مورد دانشگاه آیا در موقعیت مشابه دیگه ای قرار گرفتی که دور از خانواده باشی اگر بوده توضیح بده چه احساسی داشتی و آیا به مشکلی برخوردی و در مواجهه با اون مشکل چه برخوردی داشتی؟
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : دوشنبه 26 آبان 93 در ساعت 13:53

  3. 5 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 26 آبان 93), mina-mina (دوشنبه 26 آبان 93), szd (پنجشنبه 29 آبان 93), رزا (دوشنبه 26 آبان 93), صبا_2009 (دوشنبه 26 آبان 93)

  4. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    مینا جان قرار بود نتیجه مشاورتون رو برامون بگید که نظر مشاورتون چی هست....

    به نظر من داری زیادی به خودت سخت میگیری...خیلی ها خارج از ایران ازدواج میکنن و حتی خانواده همسرشون رو هم در کنارشون ندارن...درسته خیلی سخته که از خانوادت دور بمونی اما این رو بدون که شما بعد ازدواج خودت خانواده مستقلی تشکیل میدی و کم کم سرگرم مسائل خودت میشی...

    اگر بنا باشه تو شهر خودت ازدواج کنی فکر نکن که هربار دلت بخواد بری و بیای خونه مادری ...

    با دید دیگه هم میتونی به این قضیه نگاه کنی میتونی این دوری رو اینطور تفسیر کنی که تو تعطیلات چند روزی به شهر مادری سفر کنم یا خانوادم رو برای

    چند روز دعوت کنم بیان شهر ما...

    الان چیزی که مهم هست میتونه تفاوت های فرهنگی هم باشه مثل آداب و رسوم خاص و... به این مورد هم فکر کردی؟؟
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  5. 6 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 26 آبان 93), khaleghezey (دوشنبه 26 آبان 93), mina-mina (دوشنبه 26 آبان 93), szd (پنجشنبه 29 آبان 93), واحد (پنجشنبه 29 آبان 93), صبا_2009 (دوشنبه 26 آبان 93)

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 10 اردیبهشت 95 [ 00:03]
    تاریخ عضویت
    1393-2-31
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    947
    سطح
    16
    Points: 947, Level: 16
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 53
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    25

    تشکرشده 80 در 27 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من آدم یه بار زندگی میکنه پس بهتره تو تصمیمات مهم زندگیش با شجاعت عمل کنه .اگه خواستگارتون واقعا خوبه و هر دو همدیگه را دوس دارید ریسک دور شدن از خانواده را قبول کنید و ازدواج کنید به هر حال تو زندگی مشترک سرگرمی ها و دنیای جدیدی را تجربه میکنید که میتونه جدایی از خانواده را براتون جبران کنه.
    زندگی که فقط هر هفته خونه مامان بابا رفتن نیست هر چند اگه نزدیک باشید و شرایطش مهیا باشه بسیار عالیه ولی اگر هم نشد از راهای دیگه جبران کنید.
    میدونید اگه خدایی نکرده تو شهر خودتون ازدواج کنید و زندگی بر وفق مرادتون نباشه خونه مامان بابا هم دیگه لطفی براتون نداره؟
    مثال رشته عالی در شهر دور در برابر رشته ضعیف در شهر خود آدم یه نمونه خیلی خوبه .من همیشه میگم کسی که حالت اول را انتخاب میکنه آدم شجاع تر و موفق تریه در مورد ازدواج هم نظرم همینه.
    البته همه این حرف ها در صورتی فایده داره که واقعا خواستگارتون را خوب شناخته باشید و ازش مطمئن باشید.
    من اگه به جای شما بودم سختی راه دور را قبول میکردم همون طور که در مورد دانشگاه یه شهر دور رفتم ولی رشته خوبی خوندم.و تجربه این چهار سالم را با هیچی عوض نمیکنم.

  7. 5 کاربر از پست مفید دنیای وارونه تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 26 آبان 93), mina-mina (دوشنبه 26 آبان 93), واحد (پنجشنبه 29 آبان 93), رزا (دوشنبه 26 آبان 93), صبا_2009 (دوشنبه 26 آبان 93)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    درود عزیزم.

    شما چه با این آقا ازدواج بکنید یا نکنید،این برای شما تبعاتی داره.قرار نیست بعدش دخترهای دیگه رو ببینی و غصه بخوری.

    تصمیمی که میگیرین بستگی به میزان وابستگی،میزان اطمینان به اینکه اون آقا برای شما مناسب هستن و خیلی چیزهای دیگه داره.که همه اینها رو خودتون بهتر

    تشخیص میدین.

    ولی من اگه جای شما باشم،اگه یه نفر باشه که هم دوستش داشته باشم و هم آدم خوبی باشه و تا حدی شرایط مورد نظر منو داشته باشه،حاضرم باهاش تو یه شهر

    دیگه زندگی کنم.

    با اینکه علاقه من به خانوادم خیلی زیاده و رابطه فوق العاده عاطفی و صمیمی باهاشون دارم.از طرفی این ممکنه کم پیش بیاد که یه نفر بیشتر ملاکهای آدم رو داشته

    باشه و علاقه هم وجود داشته باشه.

    پدر و مادر که قرار نیست تنهایی شما رو در سالهای آینده پر کنن.خانواده اصلی شما در آینده همسر و بچه هاتون هستن.

    البته که زندگی دور از خانواده سختی های خودش رو داره.ولی اگه بتونی مدیریت درستی داشته باشی و همسرتم همراه و هم دلت باشه از عهدش برمیای.

    موفق باشی عزیزم

  9. 4 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 26 آبان 93), khaleghezey (دوشنبه 26 آبان 93), mina-mina (دوشنبه 26 آبان 93), صبا_2009 (دوشنبه 26 آبان 93)

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    اونی که قرار تمام لحاظات زندگی باهات باشه همسرته قرار یک عمر اگه خدا بخواد در کنار هم زندگی کنید!
    ولی خانواده بخصوص پدر مادر مگه چند سال میتونن کنار ما باشن یا همیشه در دسترست!
    خواستگارت رو سه سال میشناسی و یه دوست داشتن و علاقه زیاد دوطرفه هم بینتون هست تازه شرایط اون از همه نظر به جز دوری راه متناسبه
    پس بهتره این همه نکات مثبت رو فدای مسئله فاصله نکنی!

    از کجا معلوم این خواستگار خوب رو با این همه شناخت رد کنی بعد دوباره فردی با همین مشخصات و درصد عشق وعلاقه توی شهر خودتون پیدا کنی؟!!
    بهتره خیلی عاقلانه تر فکر کنی تا بعدا پشیمون نشی این مسئله اونقدر هم بزرگ نیست وغیر قابل تحمل که بخوای به خاطرش فرصتهای خوب زندگیت رو از دست بدی.
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.


  11. 3 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    mina-mina (دوشنبه 26 آبان 93), آنیتا123 (دوشنبه 26 آبان 93), صبا_2009 (دوشنبه 26 آبان 93)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 اردیبهشت 95 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-10
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,041
    سطح
    27
    Points: 2,041, Level: 27
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 115 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام میناجان
    تاپیکت جالب بود برام.منم چندهفته پیش توی همچنین موقعیتی قرار گرفتم و به این موضوع خیلی فکر کردم. به نظرمن باید نکات مثبت ومنفی این قضیه رو بزاری روی ترازو. همهشو لیست کن و بعد بسنج که چه چیزهایی رو در مقابل چه چیزهایی از دست میدی و چه چیزهایی بدست میاری؟ کدوم کفه ی ترازو سنگین تره؟ برای من ی خواستگاری سنتی بود که البته شرایطش واقعا ایده ال بود و من با تمام وابستگی های احساسی که دارم در این مورد به این نتیجه رسیدم که باید راه دور رو رفت و ی زندگی جدیدو تجربه کرد، گرچه به دلایل دیگه ای کلا کنسل شد، اما شما که میگید دوست داشتنون هم دوطرفه هستش من اگر بودم شک نمیکردم که باید این تصمیمو بگیرم و تا اخر هم پاش وامیستادم:)

  13. 4 کاربر از پست مفید انتظارسبز تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 26 آبان 93), mina-mina (دوشنبه 26 آبان 93), واحد (پنجشنبه 29 آبان 93), صبا_2009 (دوشنبه 26 آبان 93)

  14. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط khaleghezey نمایش پست ها
    اول یه سوال بپرسم اینی که نوشتی یعی چی؟
    .
    خدا نکشتت دختر کلی خندیدم وقتی خودن.آخرین پستت دیروز بوده دیگه تایپیک آپ چیه؟!!!

    چقدر نگران هستی خوب مگه شما تنهایی که فقط به زمان مناسب برای ازدواج کردن رسیدید؟خیلی از دختران هستند توی همین تالار همدردی هم تایپیک زدن خواستگار دارن ولی نمیدونن جواب مثبت بدن یا منفی

    خیلی خوب توضیح دادی در مورد نکات مثبت و نکات منفی ازدواج با ایشون این موضوع بستگی به شما داره که آیا آمادگی اینو دارید که دور از خانواده و در شهر دیگه ای ازدواج کنید یا خیر,مثلا خواهر خودم الان ساکن تهران هستند و از ما فاصله دارن سالی یک یا دوبار میان شهر ما در توان خودش اینو دیده که میتواند دوری از خانواده را بخاطر زندگی با شوهرش تحمل کنه و خدا را شکری از زندگیش راضیه.این یه تصمیم شخصیه که شما باید تصمیم بگیری.به مشاور مراجعه کردی خیلی خوبه ولی مشاور به شما نمیگه با ایشون ازدواج بکنید یا خیر.فقط موقعیتی که درش قرار دارید را بصورت تخصصی توضیح میدن از زوایای مختلف برای شما و این شمایی که باید تصمیم آخر را بگیری که میخوای با ایشون ازدواج بکنید یا خیر.
    بصورت کلی باید بگم ازدواج کردن اگر با موافقت خانواده ها باشه احتمال موفقیت بیشتری داره.و انجام تحقیقات کامل در مورد خود فرد و خانواده ای که درش قرار داره بسیار مهمه لطفا در این مورد کوتاهی نکنید.شناخت شما از ایشون در حد دوستی بین دختر و پسر بوده نه بیشتر موضوع ازدواج کردن و تشکیل زندگی مشترک با دوستی خیلی تفاوت داره.شناخت شما سطحی بوده یه ایرادی که به اینگونه روابط هست همین موضوع شناخت سطحی و دخیل شدن احساسات در تصمیم گیری می باشد.
    اگر فکر میکنی ایشون مناسب شما هست خوب بیشتر بهش فکر کن و بازم پیش مشاور برید و تحقیقات کاملی انجام بدید.و اگرم چه الان چه بعد انجام دادن این مراحل به این نتیجه رسیدی که ایشون مناسب شما نیست در جواب منفی دادن حتی ذره ای شک نداشته باش
    زندگی در شهر دور مشکلات خاص خودشو داره لطفا بیشتر فکر کنید بعد تصمیم بگیرید.
    یه موضوع دیگه بجز مورد دانشگاه آیا در موقعیت مشابه دیگه ای قرار گرفتی که دور از خانواده باشی اگر بوده توضیح بده چه احساسی داشتی و آیا به مشکلی برخوردی و در مواجهه با اون مشکل چه برخوردی داشتی؟
    خب اخه تاپیکم میره زیر و کسی بهش توجه نمیکنه باید هر چن ساعت ی بار ی پست بذارم که بیاد تو لیست پایین سایت
    اینکه من توان دور شدن رو دارم یا نه واقعا نمی دونم...انقد که حرفا و نظرات مختلف شنیدم و ترس دارم هم از مقابل خانوادم قرار گرفتن و هم از از دست دادن مرد مورد علاقم نمیتونم شفاف ب درون خودم نگاه کنم و بگم که می تونم یا نه ... اگه راهی برای این دارین خاهشا بهم بگین.
    خودش و خونوادش هم خیلی اصرار داشتن و دارن که ما بریم تحقیق ... اما مامان بابای خیلی استقبال نکردن و انگار زیادی جدی نگرفتن قضیه رو ... من از صحبتای مامانم فمیدم که داره بهونه های واهی می تراشه که این ازدواج رو غیر ممکن و خیلی سخت برای من نشون بده. مثلا میگفت که ما حالا بریم تحقیق همه میخان بگن خوبه دیگه ... کسی نمیدونه تو خونه چطوری ان که!!!
    خب احساسات که خیلی دخیل بوده اما الان دارم تلاش میکنم کنترلش کنم و جدی تر و سرسختانه تر رفتارا و حرفاشو زیر نظر بگیرم.
    من دانشگاهم توی ی شهری در 120 کیلومتری خونمون بوده ومن نصف هفته رو تو خابگاه بودم. مشکلات خاصی نداشتم اما هرچی بوده خودم از پسش براومدم و حتا یک بارم خانوادم در جریان مشکلاتم قرار نگرفتن. مثلا دومین روزی که رفتم اون شهر خابگاه نداشتم و شب در به در دنبال ی خابگاه با ظرفیت خالی میگشتم ... واقعا برام سخت و وحشتناک بود اما موفق شدم ی جا رو پیدا کنم و ب خونوادمم نگفتم که چ دردسری کشیدم براش.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزا نمایش پست ها
    مینا جان قرار بود نتیجه مشاورتون رو برامون بگید که نظر مشاورتون چی هست....

    به نظر من داری زیادی به خودت سخت میگیری...خیلی ها خارج از ایران ازدواج میکنن و حتی خانواده همسرشون رو هم در کنارشون ندارن...درسته خیلی سخته که از خانوادت دور بمونی اما این رو بدون که شما بعد ازدواج خودت خانواده مستقلی تشکیل میدی و کم کم سرگرم مسائل خودت میشی...

    اگر بنا باشه تو شهر خودت ازدواج کنی فکر نکن که هربار دلت بخواد بری و بیای خونه مادری ...

    با دید دیگه هم میتونی به این قضیه نگاه کنی میتونی این دوری رو اینطور تفسیر کنی که تو تعطیلات چند روزی به شهر مادری سفر کنم یا خانوادم رو برای

    چند روز دعوت کنم بیان شهر ما...

    الان چیزی که مهم هست میتونه تفاوت های فرهنگی هم باشه مثل آداب و رسوم خاص و... به این مورد هم فکر کردی؟؟
    نتیجه ی تست معیارها رو که هنوز بهم نگفته اما نظر خودش این بود که با توجه ب توضیحات من فرد مناسبی ب نظر میاد و ارزش تحلیل و تحقیق بیشتر رو داره و گفت که دوری راه اصلا دلیل خوبی برای رد کردن نیس ... بعدها پیمون میشی.
    راستش ب تفاوت فرهنگی زیاد فکر نکردم اخه توی این مدت شناخت اصن موردی نبوده تو رسم و رسوماتشون که برام عجیب باشه.
    رزا جان دوروبری های من خیلی این قضیه رو برای من سخت جلوه میدن و من گاهی شک میکنم که نکنه واقعا حق با اون ها باشه. :(

  15. 3 کاربر از پست مفید mina-mina تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 26 آبان 93), khaleghezey (دوشنبه 26 آبان 93), رزا (دوشنبه 26 آبان 93)

  16. #19
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آفرین بانو از شخصیت مستقلی که داری واقعا خوش امد

    بنظر من بشخصه با مادر و یا پدرت هرکدام که راحتتر هستی بشین و صحبت کن و دلایلت را توضیح بده و بدقت به حرفهایشان توجه کن.این پیشنهاد را بده خانواده تحقیق کنن اگر مورد موافقت واقع نشد تابع حرف پدر و مادرت هستی اینجوری انعطاف خودت را نشان میدهی و حرفتم هم که زدی دیگه بقیشو بسپر به خدا هرچی قسمت باشه همان میشه.بنده بعنوان فردی که میخوام برای شما پست بزارم این اجازه را ندارم که به شما بگم جواب مثبت بدید یا جواب منفی فقط شرایط را در حد اطلاعات و تجربیات خودم توضیح میدم.در مورد زمان زایمانی که فرمودید مثلا یکی از دوستان همسرم بنده خدا بچش با مشکل مواجه شد و شوربختانه در دوران بارداری سقط شد این موضوع توی روحیش خیلی تاثیر گذاشت و چون توی یه شهر دیگه بود فشار مضاعفی بهش وارد شد.خانواده انسان شاید مهارت لازم را برای برقراری بهتر و درست با فرزندان نداشته باشند این فقط مشکل شما نیست ولی توی مواقع سختی پشتوانه بسیار خوبی برای فرد هستند.بنظر من بشخصه اگر میبینی بهش علاقه داری و معیارهایی که داری در این فرد مشاهده میکنی یا از طریق انجمن آزاد یا رفتن پیش مشاور و مشورت بگیری در مورد راههایی که میتوانی با خانواده ات این موضوع را مطرح کنی.اینجوری فکر کنم بهتر به نتیجه برسی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : دوشنبه 26 آبان 93 در ساعت 15:51

  17. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 26 آبان 93), mina-mina (دوشنبه 26 آبان 93), رزا (دوشنبه 26 آبان 93)

  18. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 مرداد 96 [ 10:06]
    تاریخ عضویت
    1393-7-02
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,277
    سطح
    35
    Points: 3,277, Level: 35
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    102

    تشکرشده 144 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیای وارونه نمایش پست ها
    به نظر من آدم یه بار زندگی میکنه پس بهتره تو تصمیمات مهم زندگیش با شجاعت عمل کنه .اگه خواستگارتون واقعا خوبه و هر دو همدیگه را دوس دارید ریسک دور شدن از خانواده را قبول کنید و ازدواج کنید به هر حال تو زندگی مشترک سرگرمی ها و دنیای جدیدی را تجربه میکنید که میتونه جدایی از خانواده را براتون جبران کنه.
    زندگی که فقط هر هفته خونه مامان بابا رفتن نیست هر چند اگه نزدیک باشید و شرایطش مهیا باشه بسیار عالیه ولی اگر هم نشد از راهای دیگه جبران کنید.
    میدونید اگه خدایی نکرده تو شهر خودتون ازدواج کنید و زندگی بر وفق مرادتون نباشه خونه مامان بابا هم دیگه لطفی براتون نداره؟
    مثال رشته عالی در شهر دور در برابر رشته ضعیف در شهر خود آدم یه نمونه خیلی خوبه .من همیشه میگم کسی که حالت اول را انتخاب میکنه آدم شجاع تر و موفق تریه در مورد ازدواج هم نظرم همینه.
    البته همه این حرف ها در صورتی فایده داره که واقعا خواستگارتون را خوب شناخته باشید و ازش مطمئن باشید.
    من اگه به جای شما بودم سختی راه دور را قبول میکردم همون طور که در مورد دانشگاه یه شهر دور رفتم ولی رشته خوبی خوندم.و تجربه این چهار سالم را با هیچی عوض نمیکنم.
    نقل قول نوشته اصلی توسط آنیتا123 نمایش پست ها
    درود عزیزم.

    شما چه با این آقا ازدواج بکنید یا نکنید،این برای شما تبعاتی داره.قرار نیست بعدش دخترهای دیگه رو ببینی و غصه بخوری.

    تصمیمی که میگیرین بستگی به میزان وابستگی،میزان اطمینان به اینکه اون آقا برای شما مناسب هستن و خیلی چیزهای دیگه داره.که همه اینها رو خودتون بهتر

    تشخیص میدین.

    ولی من اگه جای شما باشم،اگه یه نفر باشه که هم دوستش داشته باشم و هم آدم خوبی باشه و تا حدی شرایط مورد نظر منو داشته باشه،حاضرم باهاش تو یه شهر

    دیگه زندگی کنم.

    با اینکه علاقه من به خانوادم خیلی زیاده و رابطه فوق العاده عاطفی و صمیمی باهاشون دارم.از طرفی این ممکنه کم پیش بیاد که یه نفر بیشتر ملاکهای آدم رو داشته

    باشه و علاقه هم وجود داشته باشه.

    پدر و مادر که قرار نیست تنهایی شما رو در سالهای آینده پر کنن.خانواده اصلی شما در آینده همسر و بچه هاتون هستن.

    البته که زندگی دور از خانواده سختی های خودش رو داره.ولی اگه بتونی مدیریت درستی داشته باشی و همسرتم همراه و هم دلت باشه از عهدش برمیای.

    موفق باشی عزیزم
    دقیقا منم معتقدم که انتخاب ایشون (البته از نوع عاقلانه اش) یه انتخاب کاملا شجاعانه و پویاست اما اگه تنها ب دلیل دور بودن ردش کنم باید برای همیشه از خانوادم دور نشم (چون واقعا بهای زیادی براش پرداخت کردم)
    بعد اینکه یکی از ارزوهای من ادامه تحصیل خارج از کشور بوده که یجورایی شبیه ب همین دور شدنه.
    میدونید من این سالهای اخیر عمرم شخصیت منفعل و ترسو و نسبتا دهن بینی داشتم که هنوزم با خودم حفظشم کردم و میترسم که شجاعانه انتخاب کنم اما در عمل کم بیارم.

    -

    - - - Updated - - -


    نقل قول نوشته اصلی توسط abi.bikaran نمایش پست ها
    اونی که قرار تمام لحاظات زندگی باهات باشه همسرته قرار یک عمر اگه خدا بخواد در کنار هم زندگی کنید!
    ولی خانواده بخصوص پدر مادر مگه چند سال میتونن کنار ما باشن یا همیشه در دسترست!
    خواستگارت رو سه سال میشناسی و یه دوست داشتن و علاقه زیاد دوطرفه هم بینتون هست تازه شرایط اون از همه نظر به جز دوری راه متناسبه
    پس بهتره این همه نکات مثبت رو فدای مسئله فاصله نکنی!

    از کجا معلوم این خواستگار خوب رو با این همه شناخت رد کنی بعد دوباره فردی با همین مشخصات و درصد عشق وعلاقه توی شهر خودتون پیدا کنی؟!!
    بهتره خیلی عاقلانه تر فکر کنی تا بعدا پشیمون نشی این مسئله اونقدر هم بزرگ نیست وغیر قابل تحمل که بخوای به خاطرش فرصتهای خوب زندگیت رو از دست بدی.
    نقل قول نوشته اصلی توسط انتظارسبز نمایش پست ها
    سلام میناجان
    تاپیکت جالب بود برام.منم چندهفته پیش توی همچنین موقعیتی قرار گرفتم و به این موضوع خیلی فکر کردم. به نظرمن باید نکات مثبت ومنفی این قضیه رو بزاری روی ترازو. همهشو لیست کن و بعد بسنج که چه چیزهایی رو در مقابل چه چیزهایی از دست میدی و چه چیزهایی بدست میاری؟ کدوم کفه ی ترازو سنگین تره؟ برای من ی خواستگاری سنتی بود که البته شرایطش واقعا ایده ال بود و من با تمام وابستگی های احساسی که دارم در این مورد به این نتیجه رسیدم که باید راه دور رو رفت و ی زندگی جدیدو تجربه کرد، گرچه به دلایل دیگه ای کلا کنسل شد، اما شما که میگید دوست داشتنون هم دوطرفه هستش من اگر بودم شک نمیکردم که باید این تصمیمو بگیرم و تا اخر هم پاش وامیستادم:)
    دوستان واقعا ممنونم از اینکه نظرات و تجربه هاتونو در اختیارم میذارین. من همه ی این نکاتو برای تصمیم گیری مورد توجه قرار می دم.

  19. 2 کاربر از پست مفید mina-mina تشکرکرده اند .

    abi.bikaran (دوشنبه 26 آبان 93), khaleghezey (دوشنبه 26 آبان 93)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 بهمن 93, 15:05
  2. پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 15 آبان 93, 00:49
  3. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 04 مهر 93, 23:28
  4. راهنمایی برای ازدواج ( تو مرحله آشنایی هستم)
    توسط e-lampard در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 34
    آخرين نوشته: دوشنبه 01 اردیبهشت 93, 19:16
  5. لطف آن چه تو اندیشی، حکم آن چه تو فرمایی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن موسیقی و آرامش، دانلود موسیقی و...
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: جمعه 02 فروردین 87, 04:37

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 18:02 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.