نوشته اصلی توسط
keyvan
سلام دوستان عزیز
وقت شما بخیر
گاهی وقت ها در کنار کمبود وقتی که دارم دلم می خواد مثل گذشته در کنار یاران همدردی باشم و در تاپیک ها حضو پیدا کنم، اما هر تاپیکی رو که باز می کنم نا امید میشم! چون هر کدوم کمتر از 3 صفحه نیستند! بر اساس تجربه ای هم که دارم، به این نتیجه رسیدم که نمی شود صرفا" با مطالعه پست اول نظر داد و لازم است اکثر نظرات بررسی شود، به نظر شما با این شرایط بهترین راه حل چیه؟
حداقل راهی پیدا کنم بلکه کمتر شرمنده همدردی باشم
کیوان جان این حرفا چیه میزنی ؟ شرمنده چرا؟ دشمنت شرمنده باشه داداش
من یک راه حل خوب دارم که میتونه این دغدغه ات رو رفع کنه و و با طیب خاطر به زندگیت برسی بدون اینکه عذاب وجدان داشته باشی که چرا کنار یاران همدردی نیستی !
کیوان جان به نظر من یک مدت که توی زندگیت سرت شلوغه ، از مدیریت اینجا استعفا بده و با خیال راحت به زندگیت برس و بعد در عوض به عنوان جانشین خودت ، منو به عنوان مدیر به مدیران اینجا معرفی کن این کار دو تا حسن داره ، اول اینکه شما با خیال راحت بدون اینکه نگران اینجا باشی به زندگیت میرسی، دوم اینکه منم میشم مدیر اینجا ، اخه میدونی ، نه اینکه من دم بخت هستم و قصد ازدواج دارم و از این حرفا، هر جا میرم خواستگاری ، واقعا نیاز دارم به اینکه یک شغل دهن پر کن ، مثل همین "مدیر" بودن داشته باشم ....
راستش چند وقت پیش یک جا رفته بودیم خواستگاری ، بعد دم در خونشون که رسیدیم ، مامانم بهم گفت ، بچه جان اگه پرسیدن شغلت چیه ، من چی بگم ، اینقدر شغلت سخته اصلا نمیدونم چی بگم ، گفتم مامان جان ، شما بگو پسرم کارافرینه ، دیگه خودشون متوجه میشن ... خلاصه رفتیم داخل ، پدر دختر ، از مامانم پرسید ، خوب ، حالا اقا پسرتون چیکاره هست ؟ بعد مامانم گفت ، پسرم کارافرینه ... بعد حالا شانس بد ما ، این بابای دختره هم توی باغ نبود ، گفت کارافرین چیه ؟ چه شغلیه؟ بعد این مامان ساده ی ما هم ، نمیدونست چی بگه ، هول کرد گفت : کارافرینه دیگه ، یعنی میره سرکار، بقیه کار میکنن ، این پسر ما هم میگه ، افرین ، احسنت ، افرین.... اقا اینجا هم منو از خونشون انداختن بیرون ، یعنی از هر ده جایی که من میرم خواستگاری ، هشت جاش منو میندازن بیرون ، یعنی مردم خشن شدن ها ، حالا ایشالا توافق هسته ای شده ، دیگه از این به بعد مردم کمتر منو از خونشون میندازن بیرون .....خلاصه کیوان جان ، من خیلی روی این سمت مدیریت اینجا حساب باز کردم ، خیلی خوب میشه ، میان اینجا تحقیقات هم میکنن ، مدیر همدردی و خانم فرشته مهربان هم کلی از من تعریف میکنن و میگن چه پسر گلی هستم و منم بالاخره سرو سامون میگیرم و از این عزبی در میام پس بیا با استعفا دادنت به زندگی یک جوون دیگه امیدی تازه بدم
سخنی از یکی از "مدیران جدید" همدردی با سایر مدیران همدردی:
اقا این چه وضعشه ، اون از پارسال که کاربران میومدن توی این تاپیک حال و احوال از علیرضا حقیقی و همه چی مینوشتن ، کسی کار به کارشون نداشت ولی پستهایی که من میزدم یا حذف میشدن یا بهم تذکر داده میشد حالا الانم که این یک دو صفحه اخر این تاپیک حال و احوال رو دیدم ، بیشتر پستها ، چت گونه و حال و احوال پرسی و پستهای غیر مرتبط به این تاپیکه ، اصلا کسی کار به کار کسی هم نداره و اصلا اینجا کویتی شده برای خودش.... اقا حالا بقیه رو ول کن ، من این باغبان رو کجای دلم بزارم که توی این تاپیک ارکستر سمفونی راه انداخته برای خودش و "لای لای لای " راه انداخته اگه جلوی این پسر رو نگیرین ، دو روز دیگه کار رو براتون به جای باریکتر از مو میکشونه ، و تمام حرفاش رو به جای اینکه فارسی سلیس بنویسه ، با شعر میگه ، مثلا دو روز دیگه که عاشق دختر همسایه طبقه بالاییشون بشه ، بعد میاد توی این تاپیک حال و احوال اینجوری پست میزنه...
بلا ای بلا ای بلا دختر مردم
بلا ای بلا بوی گل گندم
بلا شیطون خودم
دل داغون خودم
لا لای لای لای لای لا لا لای
بعد بهش میگی ، باغبون جان ، چی شده داداش؟ درست حرف بزن ببینیم چه اتفاقی افتاده، بعد میگه
از او بالا کفتر میایه
یک دانه دختر میایه
لا لای لای لای لا لا لای
بخاطر همین به نظر من از همین اول این خاطیان رو به اشد مجازات برسونید ، حالا ببینید کی گفتم!
با تشکر از شما مدیران عزیز که من رو در جمع گرم و صمیمی خودتون پذیرفتید و دست همکاری من رو به گرمی فشردید!
امیدوارم لحظات خوب و خوشی رو در کنار همدیگه سپری کنیم
لطفا از باز کردن کمربند خود و کشیدن سیگار جدا خودداری فرمایید
دو در در عقب ، دو در در جلو.....
علاقه مندی ها (Bookmarks)