به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 51
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 00 [ 13:07]
    تاریخ عضویت
    1390-10-20
    نوشته ها
    1,523
    امتیاز
    24,667
    سطح
    95
    Points: 24,667, Level: 95
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 683
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,759

    تشکرشده 3,304 در 1,073 پست

    Rep Power
    218
    Array
    من فکر کنم اشتباه متوجه شدم این خوبه که شیرینی زندگی با همسرتون جلو چشمتون میاد
    شما مطمئنی به تمام اون بندها دقت کردید که آقای بهراد لینکش رو گذاشته بود ؟
    شما اصلا نگید که قوانین عمومی در همسر شما صدق نمی کنه ... اصلا و ابدا ... ایشون اینطوری تظاهر می کنه که براش اهمیتی نداره یا شما اشتباه برداشت می کنی چون اینها واقعا موثره....
    تغییر اونقدرها هم کهفکر می کنی سخت نیست وقتی همسرت میگه نیازهاش توسط شما تامین نمی شه شما باید بگردی ببینی کدوم قسمت از نیازهاش تامین نمیشه و علتش چیه
    از همین جا شروع کن
    پشت هر کوه بلند، سبزه زاری است پر از یاد خدا, و در آن باغ کسی می خواند, که خدا هست، دگر غصه چرا ؟

  2. کاربر روبرو از پست مفید zendegiye movafagh تشکرکرده است .

    رها68 (دوشنبه 29 دی 93)

  3. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    تقدیر جان،

    1- مدیر همدردی پیگیر تاپیک قبلیتون بودن و به نظر من خوب داشتید پیش می رفتید. اگر برات ممکن هست اشتراک قهو ه ای رنگ بگیر و از مدیر راهنمایی بخواه. چون در جریان تاپیک قبلیتون و حساسیت شرایطتون هستند احتمالا جواب بگیرید.

    از اینجا به بعد فرض من این هست که شما خواهان برگشتن به زندگیتون هستید و تقریبا حاضرید امتیازاتی هم بدید که زندگیت نپاشه، اما همسرت خواهان طلاق هست و هیچ امتیازی حاضر نیست بده و کسی که می خواد برگرده باید تا حدودی کوتاه بیاد و گذشت کنه. اگر غیر از این هست ممکنه نظرات من هماهنگ با مشکلت نباشه.
    2- نظر من این هست که زوج نمی تونه کمک خوبی باشه.
    اول این که شما بهتره در این مورد اجازه بدی همسرت انتخاب کنه که دیگه حرفی توش نباشه.
    در ثانی زوج موفق، ممکنه به خاطر علاقه شدید، گذشت، یا ویژگیهای خاصی که یکیشون یا هر دو دارند کنار هم خوشبخت باشند. اما دلیل نمی شه بتونن مشکل شما را درک یا حل کنند. مگر این که این زوج مورد نظر شغلشون مشاوره باشه و نظراتشون هم در مورد مشکل شما همسو.

    3-اگر دوست داشتی که همین جا در موردش صبحت بشه، بگو که آیا باز هم باید بری با خانواده همسرت زندگی کنی؟ توی یک خونه؟ امکانش نیست مستقل باشین؟
    خود این موضوع خیلی مشکل ساز هست. اونطوری دیگه شما خانواده مستقل نیستید و در خیلی موارد باید تابع بزرگترهای خانواده یعنی پدر و مادر همسرتون باشید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. 6 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    szd (یکشنبه 25 آبان 93), فرشته مهربان (سه شنبه 13 آبان 93), واحد (یکشنبه 23 آذر 93), آویژه (سه شنبه 13 آبان 93), رزا (سه شنبه 06 آبان 93), سوده 82 (جمعه 09 آبان 93)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 آذر 93 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1393-5-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    283
    سطح
    5
    Points: 283, Level: 5
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ایکاش میشد منم میتونستم همسرمو با وجود تمام اذیتها و ناراحتی هایی که باعثشون شده. برگردونم.

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 اردیبهشت 95 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1393-8-07
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    2,117
    سطح
    27
    Points: 2,117, Level: 27
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    63

    تشکرشده 120 در 67 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام تقدیر عزیز
    همه ی تاپیکات را خوندم.به نظرم مسئله ی مهم اینه که بتونی با اخلاق شوهرت کنار بیای.من آدم هایی که اخلاقشون شبیهه شوهرت باشه و در رابطشون کمال گرا باشند را دیدم.عزیزم در مقابله این اخلاق نباید اعتماد به نفست را از دست میدادی.این که همیشه تقصیرها را به عهده گرفتی شوهرت هم حق به جانب تر شده.درسته که اطرافیانشم روش اثر دارند ولی شما هم مقصری ازین جهت که ضعف نشون دادی.اگه میخوای خودتو تغییر بدی اولین قدم رو اعتماد به نفست کار کن.خودتو پیدا کن.برای خودت زندگی کن اول نه دیگران.مگه چند سال زنده ایم ما آدما؟ خودتو بساز طوریکه دیگه وابسته نباشی به شوهرتت اگه خدای نکرده بازم گف جدا شین.کاری که تو دنیا بیشتره همه دوس داری انجامش بدی چیه؟ سعی کن پیداش کنی.زندگیتو چندبعدی کن.اگه همه ی زندگیت یه فرد دیگه باشه اگه در اون زندگی شکست بخوری همه چیتو از دست میدی.من از پستات متوجه شدم که زندگیت یک بعدی بوده.باید زندگیت چندبعدی باشه.تو سعیتو میکنی و ایشالا موفق میشی که زندگی مشترکتو برگردونی ولی عزیزم اول خودتو پیدا کن.وقتی خودتو پیدا کردی اگه همسرت لیاقتتو داشته باشه اونم پیدا میکنی.اینکه تو همیشه تقصیرها را به عهده گرفتی درحالی که حقیقت نداشته (به نظر من) اشتباه بوده.همین باعث شده که شوهرتم مطمئنتر باشه همه چی تقصیر تو ست.دیگه جایی که چیزی تقصیره تو نیست قبول نکن.اگه برگردی و دوباره مثه قبل رفتار کنی چیزی عوض نمیشه.امیدوارم خودت را پیدا کنی زودتر تقدیر عزیز.

  7. 2 کاربر از پست مفید kimia fall تشکرکرده اند .

    szd (یکشنبه 25 آبان 93), سوده 82 (یکشنبه 11 آبان 93)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 دی 96 [ 12:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-30
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    3,791
    سطح
    38
    Points: 3,791, Level: 38
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 243 در 62 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام تشکر میکنم از همه دوستان عزیز
    بله kimia fallعزیز من نقاط ضعفی داشتم که الان دارم روشون کار میکنم
    اونقدر اتفاقات زیاد افتاده تو این دو سه روز ولی دوستان تو این چند روزه خیلی دعام کنید بدجور داره بهم سخت میگذره.
    همسرم بعد از اون قرار که با دوست بابام گذاشتیم خبریش نشد تا چند روز بعدش که بابام بهش زنگ زدن و گفتن تقدیر لباسای زمستونشو میخواد اونم گفت که خبرتون میکنم شب که شد زنگ زد بهم که پس اون قاضی و حکمی که گفتین رو روش فکر کردی؟منم نظرمو در مورد مشاور گفتم ولی قطعیت ندادم و نظر اونو پرسیدم و تاکید کردم که اونم باید نظر بده که گفت به نظرش هیچ نفر سومی نمیتونه بین ما قضاوت کنه و خودمون دوتایی به توافق برسیم.(تو دلم گفتم ما اگه میتونستیم دوتایی به توافق برسیم که چند سال پیش میرسیدیم)خلاصه بهش گفتم تو این هفته برنامه درسیم سنگینه و تا هفته آینده رو نظرش فکر میکنم و اونم گفت که من اگر اصرارم رو مشاور باشه اون حرفی نداره.
    خلاصه فردا عصرش لباسارو برام آورد در خونه و من خیلی رسمی ازش تشکر کردمو شب بخیر گفتم(ولی هنوز از بی محلی کردنو سرد رفتار کردن روح خودم اذیت میشه) اونم انگار دلش میخواست حرفی بزنه ولی خداحافظی کرد و رفت.

    فرداش که دیشب باشه اس داد که میخوام باهات حرف بزنم بابام میگفت نرو نمیدونم چرا؟ولی به بابام گفتم قصاص قبل از جنایت که نمیشه کرد بزارین برم ببینم چی میگه حرفش چیه.خلاصه قرار گذاشتیمو رفتیم حرف زدیم البته برا من خیلی جالب بود چون من مثل قبل تحت تاثیر احساساتم قرار نگرفتم برام عجیب بود ولی شگرد اون تو بحث کردن اینه که اول از آدم حرف میکشه بعد شروع میکنه به تخریب آدم و پایین آوردن اعتماد به نفس آدم ولی من چون میدونستم اصلا حس عصبانیت یا ترس یا استرس یا بهم ریختگی بهم دست نداد ولی به نظر خودم من دوباره یه کاریو مثل قبل کردم و اونم اینکه چون همش منو میکوبونه من در پی توجیه خودم یا توضیح خودم برمیام و هی جواب میدم و هی بحث به بیراهه میره .حلاصه بهم گفت دیگه هیچ اعتمادی بهم نداره و من باید اعتماد سازی کنم و اصلا من باید همه چیزو درست کنم و اون اگه قولی بده سرش بره قولشم نمیره ولی من هربار بهش وعده وعید درست شدن دادم فقط.بعد ازم پرسید قول میدی که همه چیزو درست کنی که منم گفتم من میتونم قول بدم که همه تلاشمو واسه درست کردن بکنم ولی این تلاشا باید دوطرفه باشه یه طرفه که نمیشه خلاصه بدش اومدو گفت اصن اشتباه کردم اومدم و فایده نداره و از این حرفا که من مثل سابق به خواهش و درخواست نیفتادم و گفتم باشه اصن فایده نداره ولی ببین تا من میام یه چیزیو بفهمم تا بتونم درستش کنم تو هی پس میکشی و اگه که فکر میکنی فایده نداره باشه منم موافقم منم خسته شدم از بحث و ناراحتیو به نتیجه نرسیدن و تا سه شنبه دیگه بهت خبر میدم که همونجور که خودت گفتی یا توافقی جدا بشیم یا با من همکاری کنی و اومدم پیاده بشم دستشو جلو آورد دست دادم باهاش که پیاده شم دستمو بوسید
    .

    بعد من تا دم خونه اومدم برم دوباره بوق زد برگشتم گفت بیا ببوسمت بعد برو که من بهش گفتم مردی که زنشو ول میکنه نمیبوسدش و اونم گفت که خب من اینجوریم ومن گفتم خب اینجوری اون زن میپگه و داغون میشه آقا اینو گفتم یهو نمیدونم استرس و اون ساندویچی که برام گرفته بود خوردمو اون پیچیدن تندش سر تقاطع که باعث شد سرم یهو گیج بره و حالت تهوع بگیرم همه دست به دست هم دادن همونجا گلاب به روتون کنار خیابون.....خلاصه بعدش دچار چنان لرزی شدم همه بدنم میلرزید بهش گفتم این فکری که تو خودتو بکشی کنار من تنهایی فلان کنمو نکن اونم دید حالم بده گفت برو خونه بعد سه شنبه بهم زنگ بزن


    دوستان با مشاورم که حرف زدم میگه اون خیلی الان دلتنگه و تورو میخواد ولی کله شق و مغروره ولی تو یکم از لحاظ عاطفی خودتو رها کن باهاش همدلی کن و بگو که تو هم دلت براش تنگ شده.اون دلش احتمالا میخواد با تو باشه ولی غرورش نمیذاره.
    بعدم شوهرم همش بحث قول من بر مبنای مهریه رو وسط میکشید و این ضربالمثل روانشناسا رو گفت که مشکلات جنسی سر از ظرف سالاد در میاره و گفت من احساس میکنم قربانی شدم و تو به قولت عمل نکردی.
    خب من درکش میکنم چون این موضوع از پایه کارو خراب کرده

    حالا میخوام راهنماییم کنید توروخدا همتون یه لطفی بکنید یه فکر درست حسابی بکنم

    طرحم اینه که :مهر من 320 تا سکه است شوهرم هیچ مالی به نام نداره سند یه خونه هست که اونم مال مامانشه پس من که نمیتونم کامل مهرو بگیرم بعدم اصن اون نداره که بده شغل درست حسابیم که رو حقوق اون واسه قسط مهریه حساب کنم نداره(البته خدایش تا اونجا که شده منو تامین میکرد هرچیم میخرید از ماشین و موتور به نام من میزد منم آدم قاعی بودم خب و ریخت و پاش نمیکردم و هروقت میخواست چیزی بفروشه راحت میرفتم محضر سندو به نام میزدم ادا سرش در نمی آوردم)
    خب من میگم با وجود یه نفر سوم که همون دوست بابام باشه با همسر حرف بزنم اول بهش بگم که واقعا دوستش دارم و میخوام زندگیمون ادامه داشته باشه بعدم مثل روز اول مهریه رو بشینیم تعیین کنیم هرچی تونست و خواست البته یه چیزیم باشه که اگه فرداش منو طلاق داد من حقم ضایع نشه.ولی مشاور گفت اول باید اون بپذیره که با تو همراهی کنه بعد موضوع مهریه رو حل کن ولی اگه اون نپذیرفت و گفت تو باید تنهایی همه چیو درست کنی سفت بهش بگو من نیستم.
    به نظرتون اول مهرو درست کنم تا اعتماد کنه یا اول باید بپذیره که باید با من همراهی کنه و بخواد.؟
    دوستان نظر بدین بخصوص آقایون هم اکنون نیازمند راهنمایی هستم مدیر گرامی فرشته مهربون بالهای صداقت عزیز کارشناسای محترم منو دریابید

    - - - Updated - - -
    ویرایش توسط تقدیر : دوشنبه 12 آبان 93 در ساعت 18:06

  9. 4 کاربر از پست مفید تقدیر تشکرکرده اند .

    parsa1400 (دوشنبه 12 آبان 93), szd (یکشنبه 25 آبان 93), نیکا 55 (شنبه 24 آبان 93), سوده 82 (دوشنبه 12 آبان 93)

  10. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    تقدیر عزیز اول اینکه خیلی خوشحالم که اوضاع کم کم داره دست میشه...بعد هم من پیشنهاد میکنم اشتراک آزاد بگیری و از مدیران تالار راهنمایی بگیری

    چون شرایطی که توش هستی یکم حساسه عزیزم....

    ولی در کل همسرت فکر نمیکنم خواهان جداییباشه بخصوص اینکه فهمده شما هم جدی شدی و مثل سابق التماس و زاری نمیکنی
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  11. 5 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    parsa1400 (دوشنبه 12 آبان 93), sanjab (دوشنبه 12 آبان 93), szd (یکشنبه 25 آبان 93), سوده 82 (دوشنبه 12 آبان 93), شیدا. (دوشنبه 12 آبان 93)

  12. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 07 اردیبهشت 95 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    محل سکونت
    آلمان
    نوشته ها
    247
    امتیاز
    11,685
    سطح
    71
    Points: 11,685, Level: 71
    Level completed: 9%, Points required for next Level: 365
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdrive1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    3,178

    تشکرشده 1,387 در 220 پست

    Rep Power
    74
    Array
    سلام تقدیر عزیزم،
    اگه بدونی با خوندن پستت چقدر خوشحال شدم،
    خیالم ازت راحت شد!
    میدونم که دیگه چیزی نمونده که با همسرت برید و یه زندگی خوب و بدون نقص رو شروع کنید!
    واقعا انقدر واست خوشحالم که حد نداره،خوشبحالت که همسرت دوستت داره،ای کاش همسر منم میگفت سوده بیا بوس بده ( یعنی میشه یه روز بگه)!
    من هم با رزا گلم موافقم،مدیر حتماً بهتر میتونه کمکت کنه تا به نتیجه دلخواهت برسی عزیزم!
    بریم نماز شکر بخونیم،اینم از تاسوعای حسینی که باز داره به جمع ما همینطوری روای حاجات میکنه،شکرت خدا جونم
    آرزو دارم،
    فاصله نباشه بین تو و تمام احساس های خوبت
    تو باشی و شادی باشه و یه دنیا سلامتی
    و امضاء خداوند بزرگ پای
    تمام آرزوهایت

  13. 5 کاربر از پست مفید سوده 82 تشکرکرده اند .

    parsa1400 (دوشنبه 12 آبان 93), szd (یکشنبه 25 آبان 93), واحد (چهارشنبه 14 آبان 93), رزا (دوشنبه 12 آبان 93), شیدا. (دوشنبه 12 آبان 93)

  14. #18
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام کاربر عزیز خانم تقدیر

    شما جداً داری من رو نا امید میکنی . ظاهراً عرایض بنده رو نمیخونی یا برات مهم نیست. اگر اینطوره لطفاً بگید تا دیگه چیزی برای شما ننویسم . آیا یادت میاد که جملات زیر رو برات نوشتم؟

    بهترین کار اینه که اصلاً دنبال اون «زوج موفق خیلی دور» هم نگردید . بعد از اینکه یک هفته روی خودتون کار کردید به شوهرتون بگید که من هیچ کس رو به اندازه کافی محرم ندیدم که بخاد بین من و تو قضاوت کنه . بگو وجدان و عقل مون رو میزاریم وسط و خدا رو ناظر میگیریم بالای سرمون و میشینیم با هم سنگ هامون رو وا میکنیم . بگو من نه پدر و مادرم و نه مشاور و نه هیچکس دیگه رو پیدا نکردم که به اندازه کافی محرم باشه . . .

    بعد از اینکه این دیالوگ رو با شوهر گرامی داشتید برگردید تا با هم صحبت کنیم . البته قبل از اینکه حرف های فوق رو بزنی حتماً و حتماً و حتما ً باید از اصول لینکی که گذتشتم پیروی کنید . کودکانه نرید جلو ، باید هوشمندانه برید جلو . . .

    خوب همونطور که دیدی شوهر شما هم با من همنظر بود و به شما گفته : «گفت به نظرش هیچ نفر سومی نمیتونه بین ما قضاوت کنه و خودمون دوتایی به توافق برسیم»

    خوب اینجا شما اصلاً به عرض بنده گوش نکردی !!!!

    لطفاً به بنده جواب بده که اصولاً عرایض بنده برای شما اهمیتی داره یا نداره! اگر اهمیت داشت نظرم رو در خصوص شرایطی که الان داری میگم ولی به شرطی که بدونم نظرم اثری داره

    البته اگه به نظرت نظر من غلط بود میتونیم با هم گپ بزنیم و بحث کنیم تا بهترین راه بدست بیاد . . . . .
    ویرایش توسط بهزاد10 : دوشنبه 12 آبان 93 در ساعت 20:13

  15. 3 کاربر از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده اند .

    szd (یکشنبه 25 آبان 93), واحد (چهارشنبه 14 آبان 93), شیدا. (دوشنبه 12 آبان 93)

  16. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 15 دی 96 [ 12:23]
    تاریخ عضویت
    1393-6-30
    نوشته ها
    85
    امتیاز
    3,791
    سطح
    38
    Points: 3,791, Level: 38
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 9
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 243 در 62 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهزاد10 نمایش پست ها
    سلام کاربر عزیز خانم تقدیر

    شما جداً داری من رو نا امید میکنی . ظاهراً عرایض بنده رو نمیخونی یا برات مهم نیست. اگر اینطوره لطفاً بگید تا دیگه چیزی برای شما ننویسم . آیا یادت میاد که جملات زیر رو برات نوشتم؟

    بهترین کار اینه که اصلاً دنبال اون «زوج موفق خیلی دور» هم نگردید . بعد از اینکه یک هفته روی خودتون کار کردید به شوهرتون بگید که من هیچ کس رو به اندازه کافی محرم ندیدم که بخاد بین من و تو قضاوت کنه . بگو وجدان و عقل مون رو میزاریم وسط و خدا رو ناظر میگیریم بالای سرمون و میشینیم با هم سنگ هامون رو وا میکنیم . بگو من نه پدر و مادرم و نه مشاور و نه هیچکس دیگه رو پیدا نکردم که به اندازه کافی محرم باشه . . .

    بعد از اینکه این دیالوگ رو با شوهر گرامی داشتید برگردید تا با هم صحبت کنیم . البته قبل از اینکه حرف های فوق رو بزنی حتماً و حتماً و حتما ً باید از اصول لینکی که گذتشتم پیروی کنید . کودکانه نرید جلو ، باید هوشمندانه برید جلو . . .

    خوب همونطور که دیدی شوهر شما هم با من همنظر بود و به شما گفته : «گفت به نظرش هیچ نفر سومی نمیتونه بین ما قضاوت کنه و خودمون دوتایی به توافق برسیم»

    خوب اینجا شما اصلاً به عرض بنده گوش نکردی !!!!

    لطفاً به بنده جواب بده که اصولاً عرایض بنده برای شما اهمیتی داره یا نداره! اگر اهمیت داشت نظرم رو در خصوص شرایطی که الان داری میگم ولی به شرطی که بدونم نظرم اثری داره

    البته اگه به نظرت نظر من غلط بود میتونیم با هم گپ بزنیم و بحث کنیم تا بهترین راه بدست بیاد . . . . .
    با سلام به شما اتفاقا من از روی پستاتون احساس میکنم شما اخلاقتون بیشتر شبیه شوهر منه برای همین اتفاقا منتظر پستتون بودم.من حرفاتونو میخونم ولی خب کلی فکر دیگه هم خودم دارم که اونا هم مد نظرم هست.اول اینکه به نظر من اگه فقط ما دوتا باشیم فایده ایی نداره چون قبلا این روش رو آزمودیم و هربار که من با همسرم بحث کردیم نتیجه ایی غیر از خستگی و دلسردی نداشته .دوما من در مقابل اون کم میارم . چون اولا او فن بیان خوبی داره مسایل رو خوب بهم ربط میده اعتماد به نفس بالایی داره و توی بحث تحکم داره یعنی خیلی جاها حرفش کاملا درست نیست ولی با تحکم میقبولونه دوما من هنوز اونقدر قوی نشدم که بتونم جراتمند و درست جلو برم من هنوز نمیتونم خوب حرف بزنم نمیتونم قانعش کنم دارم روی مهارتام کار میکنم دارم روی اعتماد به نفسم کار میکنم ولی هنوز احساس میکنم در مقابل او قوی نشدم .او خودشو مقابل من قرار میده نه کنار من.ببینید شما خیلی سفت و راحت حتی توی این فضای مجازی حرفتونو میزنید و از همین راه باز هم من از قاطعیت شما احساس منفی بهم دست میده و یهو میترسم و دوحال برام پیش میاد یعنی دو حس بهم دست میده یکی پرخاش به شما یکی عقب کشیدن خودم.پس توی بحث رو در رو اوضاع برای من راضی کننده پیش نخواهد رفت به همین دلیل من وجود یک نفر ناظر و نه تعیین کننده رو برای اینکه بحث به بیراهه نره و نتیجه داشته باشه لازم میدونم .حالا اگر مطلبی رو در نظر نگرفته ام خوشحال میشم یاد آوری کنید

    یه چیز دیگه لطفا در مورد طرحم هم نظر بدین آیا کار درستیه؟آیا تاثیر داره؟و سوالات آخر پست قبلیم رو هم جواب ندادین

  17. #20
    Banned
    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 فروردین 95 [ 20:54]
    تاریخ عضویت
    1393-7-27
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    3,246
    سطح
    35
    Points: 3,246, Level: 35
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 104
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    104

    تشکرشده 313 در 129 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب کاربر عزیز تقدیر

    مشاوران محترم بدون اجازه من و شما اقدام یکطرفه کردن و به خودشون اجازه دادن که از روش حذفی استفاده کنن و دیکتاتور مآبانه موضوع رو قطع کنن . به پیام زیر و پاسخ بنده دقت بفرمایید :

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
    با سلام و احترام

    ضمن تشکر از شما و دل سوزیتان در حق بعضی از مراجعین ، ضروری می دانم که با توجه به پستهایتان در تاپیک
    چگونه دیگر نامی از طلاق نشنوم؟

    بگویم که نحوه راهنمایی دادن شما مراجع را ذیت می کند و اختلال در زوندش پیش می آورد و ...... متأسفانه اشکالاتی دارد از جمله دارای خطاهای شناختی ، انحصارگرایی ، تحکم و همچنین خطای انتقال متقابل هست . به شما توصیه می کنم با توجه به مشکل مبتلا به خود ، در زمینه طلاق و مشکلات مربوط به زوجین فعلاً راهنمایی ندهید . شما هنوز به اندازه لازم با سایت همدردی و استراتژی و نحوه راهنمایی دادنهای مورد تأیید آشنا نشده اید و پستهایتان کاملاً گویا هست . در پستهای شما آسیب زایی هایی برای مراجع هویداست و حتی نسبت به لحن پرخاشگرانه شما واکنش نیز نشان داده است .

    لطفاً اختصاصاً در این تاپیک ادامه ندهید و در تاپیکهای دیگر تا زمانی که پستهای مدیر همدردی و دیگر کارشناسان تالار و تاپیک آفت های احتمالی در کار مشاوره را نخوانده اید احتیاط کنید لینک تاپیکهای مناسب برای مطالع را در بالای صفحه اول تالار می توانید مشاهده کنید.

    توصیه می کنم در فرصت حضورتان در همدردی ، تمرکز خود را روی خود بگذارید و تغییرات مثبت و رفع ضعفهایی که خود صادقانه در تاپیکتان به آنها اشاره کرده اید و بسیار مهم هستند و زندگی شما را با نفر دیگری هم دچار مشکل خواهد کرد بپردازید . پرداختن به خودتان به اندازه کافی وقت ، تمرکز ، و انرژی می خواهد که طبیعتاً شما را از پرداختن به دیگران باز می دارد .

    از شما تقاضا داریم توجه فرمایید و همراستا با مدیریت سایت و کارشناسان پیش بروید که قطعاً اثر سازنده عملی برایتان دارد

    موفق باشید
    من چیز زیادی از بیانات شما دستگیرم نشد . در تاپیک خودم هم که هیچگونه کمکی نکردید و هیچ نظر خوبی از شما دریافت نکردم . شاید چون اعتقادی به مشاور ندارم ، شما ناراحت شدید . اگر صحبت های من اشتباه بود میتونستید در همون تاپیک با هم صحبت کنیم . اما شما با روشی از بالا به پایین و بصورت دیکتاتوری اقدام کردید و پست های من رو حذف کردید.

    شما چه جور مشاوری هستی که توان استدلال نداری و بجای مباحثه از روش حذف استفاده کردی؟؟؟؟؟

    اگر نظرات من خطا بود و شما مشاور خوبی هستید ، پس چرا بجای پاسخ مناسب ، داری از روش حذف استفاده می فرمایی؟؟

  18. کاربر روبرو از پست مفید بهزاد10 تشکرکرده است .

    szd (یکشنبه 25 آبان 93)


 
صفحه 2 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:07 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.