به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 20
  1. #11
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array
    سلام

    گاهی که پیش میاد توی زندگیم گیر و گوری میخورم ، گرفتاری و مسله ای برام پیش میاد ...نیاز دارم به یک بزرگتر که بهم مشاوره بده ... به قران رجوع میکنم و از خدا مشورت میگیرم.... مگر نه اینکه خدا اگاه به دلهای تمام بنده هاشه... و مگه نه اینکه قران کلامی هست که خدا به وسیله اون با بنده اش صحبت میکنه؟

    امروز از اون روزها بود... چند تا دغدغه و مساله نسبتا بزرگ توی ذهنم بود که نیاز داشتم یکی بهم راه و چاه رو نشون بده ... نیاز داشتم یکی گره از گیرهای ذهنیم باز کنه ... سراغ قران رفتم و به همین نیت ، قران رو باز کردم... انگار تک تک ایاتی که توی اون صفحه بود ، برای من بود ... پر از نکته و کلید بود برام ...حضور خدا رو کامل حس میکردم... حس میکردم که دارم این جملات رو از زبون دانای کل عالم ، میشنوم... من بنده خوبی براش نیستم ولی اون خدای همیشه رحمان و رحیمه...



    سوره مبارکه اسرا :

    مَّن كَانَ يُرِيدُ الْعَاجِلَةَ عَجَّلْنَا لَهُ فِيهَا مَا نَشَاء لِمَن نُّرِيدُ ثُمَّ جَعَلْنَا لَهُ جَهَنَّمَ يَصْلاهَا مَذْمُومًا مَّدْحُورًا ﴿۱۸﴾


    وَمَنْ أَرَادَ الآخِرَةَ وَسَعَى لَهَا سَعْيَهَا وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولَئِكَ كَانَ سَعْيُهُم مَّشْكُورًا ﴿۱۹﴾


    كُلاًّ نُّمِدُّ هَؤُلاء وَهَؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا ﴿۲۰﴾


    انظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَلَلآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَأَكْبَرُ تَفْضِيلًا ﴿۲۱﴾

    لاَّ تَجْعَل مَعَ اللّهِ إِلَهًا آخَرَ فَتَقْعُدَ مَذْمُومًا مَّخْذُولًا ﴿۲۲﴾



    وَقَضَى رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُواْ إِلاَّ إِيَّاهُ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ كِلاَهُمَا فَلاَ تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلاَ تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا ﴿۲۳﴾

    وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّيَانِي صَغِيرًا ﴿۲۴﴾


    رَّبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ إِن تَكُونُواْ صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ لِلأَوَّابِينَ غَفُورًا ﴿۲۵﴾


    وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا ﴿۲۶﴾


    إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا ﴿۲۷﴾




    هر کس متاع عاجل و زودگذر دنیا را طالب است متاع دنیا را به او می‏دهیم (لیکن باز) به هر که خواهیم و هر چه مشیت ازلی ما باشد، سپس (در عالم آخرت به کیفر کردارش) دوزخ را نصیب او کنیم که با نکوهش و مردودی به جهنم درآید. (۱۸)


    و هر که طالب حیات آخرت باشد و برای آن به قدر لزوم و طاقت بکوشد البته به شرط ایمان (به خدا) سعی چنین کسانی مقبول و مأجور خواهد بود. (۱۹)



    و ما به هر دو فرقه (از دنیاطلبان و آخرت‌طلبان) به لطف پروردگارت مدد خواهیم داد، که لطف و عطای پروردگار تو از هیچ کس دریغ نخواهد شد. (۲۰)


    بنگر تا ما چگونه (در دنیا) بعضی مردم را بر بعضی فضیلت و برتری بخشیدیم (تا بدانی که) البته مراتب آخرت بسیار بیش از درجات دنیاست و برتری خلایق بر یکدیگر به مراتب افزون از حد تصور است. (۲۱)



    هرگز با خدای یکتا شرک و شریک میاور و گر نه به نکوهش و خذلان ابدی خواهی نشست. (۲۲)



    و خدای تو حکم فرموده که جز او را نپرستید و درباره پدر و مادر نیکویی کنید و چنان که یکی از آن‌ها یا هر دو در نزد تو پیر و سالخورده شوند (که موجب رنج و زحمت تو باشند) زنهار کلمه‏ ای که رنجیده خاطر شوند مگو و بر آن‌ها بانگ مزن و آن‌ها را از خود مران و با ایشان به اکرام و احترام سخن‏گو. (۲۳)



    و همیشه پر و بال تواضع و تکریم را با کمال مهربانی نزدشان بگستران و بگو: پروردگارا، چنان که پدر و مادر، مرا از کودکی (به مهربانی) بپروردند تو در حق آن‌ها رحمت و مهربانی فرما. (۲۴)



    خدایتان به آن‌چه در دل‌های شماست داناتر است، اگر همانا در دل اندیشه صلاح دارید خدا هر که را با نیت پاک به درگاه او تضرع و توبه کند البته خواهد بخشید. (۲۵)


    و (ای رسول ما) تو خود حقوق خویشاوندان و ارحام خود را ادا کن و نیز فقیران و رهگذران بیچاره را به حق خودشان برسان و هرگز (در کارها) اسراف روا مدار. (۲۶)



    که مبذّران و مسرفان برادران شیطان‌هایند، و شیطان است که سخت کفران (نعمت) پروردگار خود کرد. (۲۷)


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  2. 4 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 16 فروردین 94), فرشته مهربان (دوشنبه 08 دی 93), مصباح الهدی (دوشنبه 08 دی 93), veis (شنبه 22 فروردین 94)

  3. #12
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array


    میوه مشکلات ما چیست؟



    سلام

    سال 93 هم با تمام شیرینی و تلخی هاش گذشت ، با تمام فراز و فرودها و پستی و بلندیهاش...

    چند سال پیش یک جمله از چارلی چاپلین میخوندم که گفته بود : اخر هر چیز خوبه ، اگه جایی که الان هستی خوب نیست ، یعنی اخرش نیست ... کم سن و سالتر که بودم با این جمله خیلی حال میکردم ، بهم انگیزه میداد... توی سختی ها و مشکلات شارژم میکرد... ولی الان بعد از چند سال میبینم ، نه ! این حرف درست نیست ... اگه قرار باشه تمام زندگی ها اخرش خوب باشه و همه ما به تمام خواسته و رویاهامون برسیم که تمام زندگی ها میشه مثل فیلم هندی ها ...

    شاید درستتر این جمله این باشه که توی شکستها و سختی های زندگی ، به جای اینکه دنبال یک اخر خوب برای داستان زندگیمون باشیم ، به قول بزرگی ، ببینیم این ناکامی و شکست و سختی چه میوه و دستاوردی برامون داشته؟ و اونوقت با اون دستاورد بقیه زندگیمون رو بسازیم...

    داریم توی خیابون با سرعت زیاد با ماشین حرکت میکنیم ، یک سبقت غیر مجاز میگیریم ، از روبرو یک ماشین میاد و باهش شاخ به شاخ میشیم و تصادف میکنیم و به قسمتی از ماشینمون صدمه وارد میشه ولی خودمون سالم میمونیم ... این یک اتفاق بد هست ... ولی هیچ الزامی نداره این اتفاق بد به یک اخر خوب ختم بشه ... به جاش میتونیم از این اتفاق ، درسهایی برای رانندگیمون و رعایت قوانین بگیریم تا با این درسها تا اخر عمر دیگه تصادف نکنیم چون ممکنه همین تصادف اگه توی جاده میبود جون ما یا عزیزان ما رو میگرفت...


    چقدر خوبه توی این سالی که گذشت ، اتفاقات بد ، شکست ها ، ناکامی هایی که داشتیم رو لیست کنیم و بعد منصفانه دنبال دلیل این اتفاقات باشیم.. ... دلایلی مثل :

    این اتفاق بد رخ داد چون :

    خواست خدا و تقدیر این بود..
    خودم تنبلی کردم و تلاش کافی نداشتم ...
    فرصت سوزی کردم...
    تفکر و تدبیر کافی نداشتم ...
    سیاست رفتاری مناسب نداشتم...
    دیگران مقصر بودند...
    و....

    خیلی جالبه .. وقتی برای ناکامیهامون دنبال دلیل میگردیم ، اگه منصف باشیم در اکثر مواقع میبینیم اصلا مشکلات ما ربطی به خدا و قسمت و تقدیر و سرنوشت نداره ، و اینطور نیست که خدا اون مشکل رو برای ما رقم زده باشه و حتی دیگران هم غالبا برای ما مشکل ساز نبودن و اکثر مشکلات و شکستها ریشه در خود ما داره ... اگه این ریشه ها رو شناسایی کنیم .. این همون میوه و ثمره ای هست که در بقیه زندگی میتونه برای ما بسیار شیرین باشه...


    یادم میاد چند سال پیش داشتم از محل کارم برمیگشتم ،یکدفعه روی دیوار یک اگهی نظر من رو به خودش جلب کرد ، نوشته بود " اموزش فنگ شویی " برام خیلی جدید و تازه بود، تا قبل اون اسم این موضوع به گوشم نخورده بود ، بلافاصله مسیرم رو عوض کردم و رفتم ثبت نام کردم و همون روز توی کلاسش ثبت نام کردم ... کاری به این ندارم که کلاسی که اونروز برگزار شد کلاهبرداری بود .. موضوعی که میخوام بگم اینه که خیلی از مشکلات زندگی مثل همون اگهی روی دیوار هست که وقتی پیش میاد میخواد نظرت رو به یک اگاهی وشعور بالاتر ، درس بالاتر ، فرصت بهتر، سرفصل جدید جلب کنه و در یک کلام میخواد برات یک در جدید باز کنه که فقط اون در جدید در غالب اون مشکل میتونسته تجلی پیدا کنه ...


    توی زندگی همیشه یادگرفتن هزینه داره ، انسان زیرک اون کسیه که همیشه با کمترین هزینه بیشترین مطالب رو یاد میگیره ... اجازه ندیم توی زندگی ، بابت یاد گرفتن یک موضوع تکراری مرتبا هزینه های گزاف پرداخت کنیم . و از اون بدتر ، بابت یاد نگرفتن هزینه کنیم ، اگر میوه مشکلات و شکستهامون رو پیدا نکنیم ، یعنی یک هزینه غیر هوشمندانه کردیم.


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  4. 5 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    پژمان (شنبه 08 فروردین 94), واحد (دوشنبه 10 فروردین 94), مصباح الهدی (شنبه 08 فروردین 94), veis (شنبه 22 فروردین 94), بی نهایت (شنبه 08 فروردین 94)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 18 آذر 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1392-3-03
    نوشته ها
    212
    امتیاز
    5,830
    سطح
    49
    Points: 5,830, Level: 49
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    158

    تشکرشده 390 در 142 پست

    Rep Power
    42
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط محمد 93 نمایش پست ها


    خیلی جالبه .. وقتی برای ناکامیهامون دنبال دلیل میگردیم ، اگه منصف باشیم در اکثر مواقع میبینیم اصلا مشکلات ما ربطی به خدا و قسمت و تقدیر و سرنوشت نداره ، و اینطور نیست که خدا اون مشکل رو برای ما رقم زده باشه و حتی دیگران هم غالبا برای ما مشکل ساز نبودن و اکثر مشکلات و شکستها ریشه در خود ما داره ... اگه این ریشه ها رو شناسایی کنیم .. این همون میوه و ثمره ای هست که در بقیه زندگی میتونه برای ما بسیار شیرین باشه...





    سلام .... کاملا با حرف شما موافق هستم مخصوصا اینکه هر چیزی پیش میاد به خدا وقسمت ربط بدیم خیلی اشتباست.
    درسته ما در عین اختیار داری به عنوان یک انسان از بعضی از اختیارات خارجیم مثل تولد و مرگ و انتخاب پدر و مادر و یک سری مواردی از این دست ولی زندگی مون رو خود ما میسازیم. مخصوصا از این حرف که بعضی ها فکر میکنند خدا هر کس رو بیشتر دوست داره بیشتر زجرش میده فوق العاده متعجبم وبا افکاری از این دست نمیتونم ارتباط برقرار کنم

    کسی حرف منو انگار نمیفهمه
    مرده زنده،خواب و بیدار نمی فهمه
    کسی تنهاییمو از من نمی دزده
    درد ما رو در و دیوار نمیفهمه
    واسه تنهایی خودم دلم میسوزه
    قلب امروزی من خالی تر از دیروزه
    ویرایش توسط پژمان : شنبه 08 فروردین 94 در ساعت 01:00

  6. 3 کاربر از پست مفید پژمان تشکرکرده اند .

    واحد (دوشنبه 10 فروردین 94), محمد 93 (شنبه 15 فروردین 94), veis (شنبه 22 فروردین 94)

  7. #14
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array


    روابط عاطفی قبل ازدواج ،
    قماری که هر دو طرف در ان بازنده اند...









    سلام

    گاهی که میام سایت و بعضی از تاپیکها رو میخونم ، گاها تاپیکهایی مشاهده میکنم با محتوی اینکه ، اقا پسر یا دختر خانمی ، با جنس مخالف ،قبل ازدواج رابطه عاطفی خارج از چارچوب ازدواج داشته ، این رابطه به سرانجام نرسیده و به هر دلیل به ازدواج ختم نشده، و حالا اون فرد اومده اینجا و میخواد مشورت بگیره ، ابراز تنفر و انزجار از طرف مقابلش بکنه و مسائلی از این دست... امشب فرصتی برای نوشتن دست داد و دوست داشتم مطلبی در مورد این موضوع بنویسم...


    یادم میاد اولین سفرهای کاری که به کشورهای دیگه داشتم ، یک عادتی که داشتم این بود که به تمام سوراخهای خارج باید یک سرکی میکشیدم !! از رستورانهای سنتی و محلی گرفته تا مک دونالدها و مراکز تجاری و تفریحی و تاریخی و جاهای عجیب و غریب و وهم اور مثل مراکزی که لات و لوتهای بومی میومدن برای تتو و خالکوبی و... حتی برای اینکه با فرهنگ و رسوم مردم هم اشنا بشم ، خیلی راحت با مردم کوچه خیابون دوست میشدم و به خونه هاشون رفت و امد میکردم و باهشون زندگی میکردم و... خلاصه طوری بود که اگه یک ماه جایی اقامت داشتم تا سه ماه حرف و خاطره برای تعریف کردن از اونجا داشتم ... یادم میاد توی این پروسه سوراخ گردی ! توی یکی از کشورهای دور ، یک روز همینطور سرم رو انداختم پایین و داخل یک مکانی شدم با نور خیلی کم.. کمی که جلوتر رفتم ، تعدادی میز بود که دور هر میز چند مرد ایستاده بودن و در یک فضای تاریک که بالای هر میز ابری از دود سیگار تشکیل شده بود مشغول قمار بودن ... عصبانیت و غیض و خشم در کلام و فریاد و رفتارشون کاملا مشهود بود ... چون روحیات من با این نوع مکانها سازگار نیست سریع از اونجا خارج شدم و اولین و اخرین باری بود که از نزدیک یک قمارخونه رو میدیدم و هر وقت کلمه " قمار " توی ذهنم میاد ، همون تصویر تاریک و مه الود با ادمهای عصبانی و از کوره در رفته توی ذهنم تداعی میشه ، ادمهایی که در فضایی پرتنش و گاها ناسالم مراوداتی با هم دارن .. ادمهایی که اخر هر شب وقتی دارن به سمت خونه هاشون میرن ، دو دسته هستن ... دسته ای که توی قمار اون روز برنده شدن و به فکر این هستن که چطور این پول باداورده رو در قمار روزهای بعد بیشتر و بیشترش کنن و دسته دوم ادمهایی که توی قمار اون روز باختن و به میزان پولی که از دست دادن یا به فکر این هستند که دوباره فردا پولی فراهم کنن و دوباره قمار کنن تا درد اعتیاد قمارشون فروکش کنه و یا اینکه به قدری سنگین در قمار اون روز باختن که عملا پولی برای حضور مجدد در قمار ندارن....

    نمیدونم... شاید اگه انتخاب کردن و ریسک حاصل از انتخاب رو نوعی قمار بدونیم ... ... تمام زندگی ما قمار باشه ... چون زندگی تمام ما اکنده شده از انتخاب و ریسک انتخاب کردن.... با این تفاوت که چون ما در بیشتر انتخابهای زندگی کنترل داریم ، شاید شکست در قمارهای زندگی مثل شکستهای قماربازهای کازینوها ، کاملا از اختیار ما خارج نباشه و ما بتونیم با ابزارهای که داریم ، احتمال باخت در قمارهای زندگیمون رو به حداقل برسونیم...


    میگن انتخاب شریک زندگی مثل انتخاب یک هندوانه دربسته میمونه ... تنها زمانی میتونی از کیفیت طرف مقابل اگاه بشی که با اون طرفت بری زیر یک سقف و زندگی کنی ... پس حتی ازدواج هم نوعی قمار هست که به جای قمار کلمه بومی "هندوانه دربسته " براش به کار میره .. منتهی همونطور که اشاره کردم قماری که میشه قبلش خودت رو به ابزارهایی مجهز کنی تا ریسک این قمار به حداقل برسه و بشی یک قمار باز برنده... و همونطور که کارشناسها میگن روابط عاطفی که قبل ازدواج شکل میگیره و در نهایت به ازدواج ختم میشه ، شانس باخت در این قمار رو بنا به دلایلی که بارها ذکر شده ، خیلی زیادتر میکنه...

    اما صحبت من سر این نوع ازدواجها نیست ، بحث من در مورد روابط عاطفی بین دختر و پسری هست که قبل از ازدواج ، بصورت دوست دختر و دوست پسری ، ماهها و سالها دل در گرو هم میسپارن ، دل میدن و قلوه میگیرن ، چه شبها و روزهایی که چه به صورت مجازی و چه بصورت واقعی در کنار هم سپری میکنن ، چه عاطفه ها و احساسهایی که برای هم خرج نمیکنن و دست اخر شرایط به صورتی رقم میخوره که به هر دلیل بهم نمیرسن ...


    توی ذهن من این نوع رابطه بی سرانجام ، دقیقا میز قماری در فضایی تاریک و مه الود و پرتنش رو تداعی میکنه که مدتها دختر و پسر دارن سر این میز دارایی های عاطفی خودشون رو ، رو میکنن و روی این دارایی ها قمار میکنن ... اما وقتی این قمار تموم میشه و این رابطه با وداع باید تموم بشه و طرفین باید قمارخونه رو ترک کنن ، علیرغم اینکه ممکنه هر کدوم از طرفین اون طرف دیگه رو فحش و ناسزا و نفرین کنه ، و اون فرد مقابل رو باعث ویرانی زندگیش بدونه ... اما واقعیت چیز دیگه ای هست ... واقعیت اینه که هر دو طرف در این قمار بازنده شدن ... و شاید یکی از معدود قمارهایی باشه که هیچ برنده ای نداره و هر دو طرف در اون بازنده هستن... هر دو طرف یکی از مهمترین دارایی های زندگیشون رو سر میز قمار باختن .. دارایی که شاید هرگز جبران نشه ... دارایی به نام عاطفه و احساس و بکارت روحی .... خیلی اشتباهه اگه فکر کنیم عواطف و احساسات ما ، درون ما یک منبع بی انتها داره و هر چقدر ازش برای هر جنس مخالفی خرج کنیم تموم نمیشه ... خیلی اشتباهه اگه فکر کنیم بکارت یک اصطلاح صرفا جسمی و فقط دخترانه هست ... بکارت مهمتر بکارت روحی هست .. بکارتی که فقط مختص دختر نیست و یک پسر هم در روابط عاطفی قبل از ازدواج میتونه اون بکارت رو از دست بده ... و چه کار دشواری در پیش دارن دختر و پسری که بازنده قمار عاطفی قبل ازدواج بوده اند و بدون بکری روح و احساس بخوان وارد رابطه اصلی بعد ازدواج با فرد دیگه ای بشن وقتی روح و احساس و روانشون رو در قمار با فرد دیگه ای باختن ...


    هر جقدر هم ما توی زندگی عاقلانه رفتار کنیم و تصمیم بگیریم ، باز هم زندگی ما توام با انتخاب و ریسک و قمار هست .. چه خوبه اونقدر هوشیار باشیم که وارد قماری نشیم که باخت در اون جبران نشدنی و یا جبرانی پرهزینه داره و یادمون باشه اگر در این قمار عاطفی باختیم .. نیاز به اه و نفرین طرف مقابل نیست .. چون اون طرف مقابل هم یک بازنده دیگه مثل خود ماست ... قمار باز بازنده ای که معلوم نیست دیگه بتونه برای قمار های عاطفی دیگه زندگیش سرمایه از دست رفته اش رو جبران کنه و یا اینکه هیچ وقت نمیتونه دیگه سرمایه ای جور کنه تا به فکر قمار دیگه ای باشه....


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  8. 5 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    maryam123 (یکشنبه 16 فروردین 94), واحد (شنبه 29 فروردین 94), مصباح الهدی (یکشنبه 16 فروردین 94), veis (شنبه 22 فروردین 94), شمیم الزهرا (دوشنبه 17 فروردین 94)

  9. #15
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    جمعه 03 فروردین 03 [ 04:10]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,022 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    اقا محمد سلام به شما

    منم یکی هستم مثل شما تقریبا با گذشته ای شبیه به شما دوباره تقریبا !!!

    به نظرم این کار شما جسارت و شجاعت میخواد....من هنوزم میترسم و هنوزم دلم نمیخواد در این چاه متعفنو باز کنم.....اما دیر یا زود میدونم که باید باز بشه ....خیلی جالب بود تاپیکتون به خصوص اینکه از ایه های قران استفاده میکنید.....

    کاش دخترا و پسرای کشورمون خیلی چیزا رو یاد بگیرن:

    یاد بگیریم ازدواج فقط بوق بوق کردن تو خیابونا و پوشیدن لباس عروس نیست.....

    یاد بگیریم که طلاق اخرین راهکاره......

    یاد بگیرنیم که پدر و مادر همسرمون پدر و مادر خودمونن.....

    یاد بگیریم فرق صبوری و گذشت با انفعال و تو سری خوری چیه....

    یاد بگیریم زندگی کوتاهه و فرصتها کم.....

    یاد بگیریم با هزار تومن و دو هزار تومن به خدا بدبخت نمیشیم ولی جمعش میتونه یه خانواده رو نجات بده (هنوز هستن جذامی هایی که اطراف روستاهای مشهد هستن و خدا میدونه زمستونا رو بدون نفت چطور میگدرونن.....)

    کاش یاد بگیریم که ماشین انچنانی برای زیر پاست ، نه تعیین کننده سرنوشت زندگی

    کاش یاد بگیریم که فقط دنبال دختر با قد 180 و باربی و دکتر و ..نباشیم....

    کاش متعادل باشیم

    اللهم عجل لولیک فرج.الهی امین
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.

    ویرایش توسط maryam123 : یکشنبه 16 فروردین 94 در ساعت 00:38

  10. 5 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    واحد (شنبه 29 فروردین 94), محمد 93 (جمعه 21 فروردین 94), مصباح الهدی (یکشنبه 16 فروردین 94), veis (شنبه 22 فروردین 94), شمیم الزهرا (دوشنبه 17 فروردین 94)

  11. #16
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array


    چند سطری به مناسبت روز زن...

    جامعه ای که زنان کوچکی داشته باشد ،
    نمیتواند مردان بزرگی را تربیت کند....




    سلام


    یادم میاد زمانی که بچه بودم ، پدرم خیلی از وقتها که کارم داشت، به جای اینکه توی خونه اسمم رو صدا بزنه ، بهم میگفت "اقای مهندس " ، اخه بیست سال پیش ، مثل الان نبود که توی هر خونه ای 4-5 تا مهندس باشه و مهندس بودن یک ارج و قرب خاصی داشت ، خلاصه بابام خیلی وقتها صرفا از سر احترام _ و نه اینکه علاقه داشته باشه پسرش حتما مهندس بشه _ اینطور صدام میزد و اینقدر این نوع صدا زدن رو ادامه داد تا دیگه باورم شده بود که اصلا برای من توی دنیا شغلی غیر از مهندس شدن وجود نداره ، و من قبل از اینکه محمد باشم ، یک مهندسم ... اون زمان مهندس شدن و وارد شدن توی یک رشته مهندسی دانشگاه خوب کار سختی بود ، ولی بقدر باورهایی که از طریق این رفتار ساده پدرم ایجاد شده بود در من قوی بود که نفهمیدم چطور وارد دانشگاه شدم و چطور مهندس شدم! فقط میدونم کلام پدرم تاثیر خیلی زیادی در این فرایند داشت ، و مطمئن هستم اگر اون زمان پدرم به جای "اقای مهندس " ، " اقای دکتر " ، "اقای هنرمند" ، "اقای سیاستمدار" ، "اقای فوتبالیست" ، "اقای فضا نورد" و... صدام میزد ، میتونستم در بزرگی به هر کدوم از این جایگاهها برسم و البته چه خوب بود اون زمان که بچه بودم وقتی پدرم منو میدید که چه علاقه ای به پول در اوردن و کسب و کار و تجارت دارم ولو شده توی همون دوران بچگی یک بساط پهن میکردم تا بتونم با درامدی که از فروش پفک و ادامس و لواشک به بچه های همسایه داشتم ، به ارزوهای پولی خودم برسم ، چه خوب بود پدرم منو به جای اقای مهندس ، "اقای تاجر "لقب میداد تا اینقدر لازم نباشه سالها عمرم رو توی دانشگاه هدر بدم و دوباره برگردم سر علاقه دوران کودکی خودم....



    روزهای اخر دانشجوییم ، یک روز یکی از اساتید دانشگاه به من جمله ای گفت که سهم زیادی در موفقیتهای بعدی زندگی من داشت ، وقتی داشتم فارغ التحصیل میشدم ، یکی از اساتید به من گفت اقای فلانی با شناختی که ما این مدت توی دانشگاه از شما پیدا کردیم ، شما توی اینده کاریتون هم فرد موفقی خواهید شد ... اون زمان نتونستم تشخیص بدم که ایا اون استاد این حرف رو صرفا بعنوان یک تعارف رایج مطرح کرده یا اینکه واقعا در من پتانسیلهای خاصی دیده که این حرف رو داره میزنه ... ولی اینها مهم نبود ، مهم این بود که اون استاد ، چنان با صلابت و جدیت این حرف رو زد که دیگه برای من موفق نشدن در فضای کسب و کار معنایی نداشت ، دیگه مهم نبود باورهای قبلی من در مورد خودم چی بود ، بلکه باور جدیدی که در من از طریق این استاد ایجاد شده بود مهم بود ، اینکه حتما من چیزی در وجودم دارم که اون استاد اینطور به من گفته بود... و همین یک جمله اون استاد کافی بود تا من بتونم خیلی سریع در کسب و کار رشد کنم ....







    یک دوستی داشتم که فرد موفقی در بیزینس بود و تعداد زیادی خواهر و برادر داشت... برام تعریف میکرد که وقتی بچه بوده ، یک روز مادرش توی تنهایی گیرش میاره و بهش میگه ،" مرتصی تو با بچه های دیگه من فرق داری و میدونم وقتی بزرگ بشی فرد موفقی میشی " و اون دوستم با تکیه به این جمله مادرش که براش به یک باور تبدیل شده بود و با این ذهنیت نادرست که در او استعدادهایی هست که سایر خواهر و برادرانش از این استعدادها محروم هستند ،تونسته بود سالهای بعد رشد زیادی در بیزینس بکنه و به فرد موفقی تبدیل بشه .... و جالب اینکه بعدها وقتی مادر مرتضی فوت کرد ، یک روز بین خواهر و برادرهاش این موضوع رو مطرح میکنه و تمام خواهر و برادرهاش بهش میخندن و میگن اتفاقا ما هم وقتی کوچیک بودیم ، مامان، مشابه این حرف رو در خلوت به ما هم زده بوده ...




    میگن مردم کشور هند ، مردم ترسویی هستن ، دولت هند برای اینکه بتونه این نقیصه مردمش رو رفع کنه ، سرمایه گذاری زیادی روی صنعت فیلمسازی خودش کرده و سیاست فیلمسازی خودش رو بر مبنایی گذاشته که توی اون کاراکترهای قهرمانش ، افرادی شجاع و نترس هستند تا بدین شکل باورهای مردش رو تغییر بده ....



    خیلی از این مثالها میشه زد که اثبات میکنه که شاید هیچ چیز در رشد یک فرد ، به اندازه اینکه در او باور مثبت ایجاد کنیم ، در او خودباوری و عزت نفس ایجاد کنیم ، در او احترام و حس ارزشمند بودن ایجاد کنیم ، حائز اهمیت نیست ... بقدری در این نقطه از زندگیم ، نقش موضوع عزت نفس و خودباوری و ایجاد باور مثبت در موفقیت فردی برام روشن هست که اگه روزی فرزندی بخوام تربیت کنم و فقط اجازه داشته باشم با یک فرمول ساده به رشد و تعالی برسونمش ، قطعا از همین فرمول ساده ولی پراهمیت استفاده خواهم کرد.





    تا چند سال پیش ، بحث فضای مجازی و زیر مجموعه های اون مثل شبکه های اجتماعی ، شاید در زندگی خیلی از ماها ، یک چیز لوکس و درجه چندم بود ... ولی در این روزها خواه ناخواه ، فضای مجازی ، بخشی از زندگی ما شده که هر کس به اندازه ای از اون بهره میبره... این تکنولوژی هم مثل تمام تکنولوژیها ، مزایا و معایب خودش رو داره ، یکی از مزایا و شاید معایب این تکنولوژی این هست که مطالب ، نوشته ها ، داستانها ، شایعات ، اخبار ، جوکها و... با سرعت نور و با تصاعد زیاد در بین افراد جامعه منتشر میشه ...اما توی این یک دو ساله اخیر ، به لطف فضای مجازی ، انتشار گسترده مطالبی طنز در مورد قشر دختران و زنان ما زیاد شده ، موضوعاتی مثل اینکه تنها دغدغه دختران ما شوهر کردن هست تا تمسخر استعدادها و توانایی ها دختران و زنان ...

    واقعیت اینکه خیلی مهم نیست این نوشته ها در مورد دختران و زنان جامعه ، طنز هست یا غیر طنز ، موضوع مهم اینکه تکرار زیاد این موضوعات ، قطعا به تدریج جزئی از باورهای عمومی جامعه میشه ، و کم کم دختران ما عزتمندی و باورهای خود را از دست میدهند و تصویر ذهنی و باور ذهنی خود را در حد هجوهای گفته شده، تنزل میدهند... انگاه نمیتوان از دختری که در فضای مجازی و بالتبع در واقعیت بعنوان یک موجود ضعیف و دست و پاچلفتی که از عهده انجام بسیاری کارها _ که اصلا قرار نیست در انها توانمند باشد _ ناتوان است ، شناخته میشود ، انتظار رشد و تعالی داشت ... نمیتوان از چنین دختری که نظام باورها و عزت نفس او به تدریج و عمدا یا سهوا و از روی جهل توسط دیگران فرو ریخته شده ، انتظار داشت بتواند درون خود جنینی با باورهای بزرگ را رشد دهد ، در اغوش او فرزندی با افکار بزرگ رشد کند و نمیتوان از این زن انتظار داشت پشتیبان روزهای سخت مردی باشد که در زندگی با او مشترک است...


    و بدتر از این حالت اینکه دختران ما در تقابل با این وضعیت در ایند ، و به خاطر اینکه به جنس مخالف نشان دهند انها هم به اندازه یک مرد توانمند هستند ، در نقشهایی فرو روند که این نقشها برای انها نوشته نشده و اینگونه به تدریج زنانگی و لطافت خود را از دست دهند و انها هم در زندگی خود به یک مرد تبدیل شوند بخاطر اینکه روزی حرمت و عزت و باور انها را جامعه خراب کرده است....


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  12. 6 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    maryam123 (جمعه 21 فروردین 94), فرشته مهربان (شنبه 22 فروردین 94), واحد (شنبه 29 فروردین 94), veis (شنبه 22 فروردین 94), بی نهایت (سه شنبه 25 فروردین 94), شیدا. (شنبه 22 فروردین 94)

  13. #17
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array



    اگر در زندگی از این کلمه استفاده نکنید
    تاوان زیادی خواهید پرداخت...



    سلام

    یادم میاد چند سال پیش ، توی یکی از کتابهای انتونی رابینز جمله ای میخوندم با این مضمون که :" در معادله زندگی ، گذشته هیچگاه با اینده برابر نیست " ، این جمله توی یک کتاب انگیزشی بود و اونجا مفصل توضیح داده بود که بالفرض اگر کسی در گذشته خودش ، شکست و ناکامی زیادی داشته ،این دلیل بر این نیست که حتما اینده بدی هم در انتظارش هست و راهکارهای برون رفت از این وضعیت رو توضیح داده بود...

    اما من میخوام از یک زاویه دیگه ای به جمله " در معادله زندگی ، گذشته هیچگاه با اینده برابر نیست " نگاه کنم ، این جمله در یک تعبیر ساده تر به این معنا هست که اینده ما به گذشته ما وصل نیست و میتونه مستقل باشه ، منظور من از این توضیح این نیست که حتما باید یک پلن و چشم انداز طولانی مدت داشته باشیم برای زندگیمون، یک هدفگذاری اصولی باید داشته باشیم ، باید نظم کاری داشته باشیم و کلی از این اصول رو رعایت کنیم تا اینده ای متفاوت با گذشته خودمون داشته باشیم ... اینها همه درست ... اما واقعیت اینه که اگر هر کدوم از ما ، به گذشته زندگی خودمون نگاه کنیم ، میبینیم یک جاهایی توی زندگی نقطه عطفی و تغییر بزرگی در زندگی ما ایجاد شده ، بدون اینکه برای اون نقطه عطف برنامه ریزی کرده باشیم ، بدون اینکه امادگی و تدارک خاصی برای اون نقطه عطف فراهم کرده باشیم و....



    مثلا اقا پسری رو تصور کنید که در ماموریت کاری به شرکتی در شهری دیگر ، برای اولین بار با کارمند خانمی در اون شرکت اشنا میشه و یک دل نه و صد دل عاشق میشه و در نهایت این اتفاق منجر به ازدواج و نقطه عطف زندگی این دو نفر میشه.


    یا دختر خانمی رو فرض کنید که با دریافت یک شکلک ساده در یک نرم افزار چت ، رابطه اش رو با اقایی شروع میکنه و این رابطه منجر به ازدواج یا اتفاقات خوب و بد زیادی در زندگی این دو نفر میشه.


    یا فردی رو تصور کنید که برای اولین بار در یک مهمانی ، شیفته شغل و شخصیت یکی از مدعوین میشه و همونجا تصمیم میگیره اینده تحصیلی و شغلی خودش رو طوری طراحی کنه که در نهایت به جایگاه اون فرد برسه...


    و یا اگر با خیلی از بیزینسمن های موفق صحبت کنید ، میبینید که این جایگاه فعلی که دارن ، از یک اشنایی ساده با یک تاجر بزرگ ، از یک ایده توی یک سایت اینترنتی یا یک روزنامه ، از یک پیشنهاد یک دوست صمیمی و... شروع شده و به اینجا ختم شده....


    اشتباه نکنید ، منظور من این نیست که برای زندگی هدف و برنامه نداشته باشیم ، صحبت من اینه که جهت انحنای منحنی زندگی ما یا صعودی و نزولی بودن زندگی ما در گذشته ، با یک اتفاق ساده میتونه تغییر کنه و تغییرات بزرگ زندگی ما الزاما به عاملها و اتفاقات بزرگ نیاز نداره ، گاه یک فکر ، یک رفتار یا یک کلام ساده ما بطور کلی میتونه مسیر زندگی ما رو تغییر بده...







    اما یکی از مهارتهایی که علیرغم تکرار بسیار از طرف کارشناسان ، هنوز اکثر ما از استفاده از اون عاجر هستیم ، مهارت "نه " گفتن هست ، مهارتی که اگر اون رو نتونیم در مواقع نیاز استفاده کنیم ، میتونه یک نقطه عطف در زندگی ما با اثرات مخرب ایجاد کنه.... مهارتی که در کودکی به ما اموخته نشده و به بچه های ما هم اموزش داده نخواهد شد ... مهارتی که هر کسی به بهانه ای از استفاده از اون اجتناب میکنه ، یکی بخاطر مهربانی و دلرحم بودنش ، یکی بخاطر ترس از ایجاد کشمکش بخاطر نه گفتن ، یکی بخاطر سازگاری با محیط ، یکی بخاطر ترس از دست دادن فرصت ایجاد شده و.... خیلی در این زمینه کتاب و مقاله نوشته شده که چطور یاد بگیریم که "نه" بگوییم که هر فردی با توجه به شرایط و روحیات خودش باید از تکنیکی استفاده کنه ، اما این روزها اگر من بخوام به کسی نه بگم ، انگار یکی از دلچسب ترین کارهای زندگیم رو انجام میدم ، برای اینکار ، سنسورهای احساسیم رو کاملا قطع میکنم ، و پشت سر هم با جملات خیلی کوتاه که طرف مقابلم نتونه از توی حرفای من ،حرف بیرون بکشه ، در برابر خواسته های متوالی او نه میگم ... "نه ممنونم" ، " نه ان شالله دفعه بعد " ، "نه فعلا نمیتونم" و...



    اندره متئوس جمله ای داره میگه ، درسها و اتفاقات زندگی هر کدوم مثل یک تلنگر هست ، اگه به اون توجه نکنی دفعه بعد این تلنگر بصورت یک پتک به سرت کوبیده میشه .... ممکنه خیلی از این نه نگفتنها برای ما زیاد مشکلی ایجاد نکنه ، مثل قبول درخواست یک همکار در زمان گرفتاری ما ، برای کمک به انجام کارهای او ، اما اگر این نه گفتنهای ساده رو نتونیم انجام بدیم در نهایت به شکل پتک در جایی از زندگی به سر ما کوبیده میشه و بابتش تاوانهای سنگینی خواهیم پرداخت...


    دوستی داشتم ، یک روز صبح وقتی خواست سوار ماشینش بشه ، دید که اثار دستکاری روی در ماشینش وجود داره ... توجه نکرد .. صبح روز بعد که خواست سوار ماشینش بشه ، دید که ضبط قیمتی ماشینش رو بالاخره دزدیدن...


    درسهای زندگی رو فراموش نکنیم ، اگر تلنگرهای کوچیک در موقعیت های کوچیک رو بخوبی مدیریت نکنیم ، در نهایت روزی به شکل پتک به سر ما فرود خواهند اومد....


    .


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  14. 4 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (دوشنبه 24 فروردین 94), فرشته مهربان (سه شنبه 25 فروردین 94), واحد (شنبه 29 فروردین 94), بی نهایت (سه شنبه 25 فروردین 94)

  15. #18
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مرداد 94 [ 21:50]
    تاریخ عضویت
    1393-1-05
    نوشته ها
    278
    امتیاز
    5,866
    سطح
    49
    Points: 5,866, Level: 49
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 84
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    317

    تشکرشده 1,458 در 274 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    69
    Array


    سگ پاولف

    در دعواهای زن و شوهری!



    سلام

    حتما برای شما هم پیش اومده که با دیدن یک لواشک یا یک تمبر هندی بزرگ یا یک ظرف پر از گوجه سبز بزرگ ، بزاق دهانتون به شدت شروع به ترشح کردن کنه...

    یا حتما شنیدین که به افرادی که شکست عاطفی میخورن ، بهشون توصیه میشه ، از رفتن به مکانهایی که خاطرات دونفره رو تداعی میکنه ، خودداری کنن تا حالشون بد نشه...

    یا اینکه توی پزشکی ، یک عده افرادی هستند ، که وقتی پزشک فشار خون اینها رو اندازه میگیره ، از حد مجاز بالاتر هست ، در صورتیکه اینها مشکل فشار خون ندارن و به مشکل این افراد میگن :"فشار خون روپوش سفید " ، یعنی این افراد بخاطر تصاویر ناخوشایند و ترسی که از پزشک و محیطهای پزشکی دارن ، بصورت ناخوداگاه دچار استرس میشن و فشار خونشون میره بالا ، در صورتیکه اگر مثلا در منزل فشار خونشون رو اندازه گیری کنن ، یک فشار کاملا طبیعی دارن....


    به تمام این موارد ، در روانشناسی شرطی سازی میگن ، که اولین بار توسط فردی به اسم پاولف مطرح شد ، زمانیکه دید وقتی به سگ خودش گوشت میده و همزمان یک زنگ رو هم به صدا درمیاره ، بزاق دهان سگش شروع به ترشح میکنه و بعد ها بدون اینکه به سگ گوشت بده ، صرفا به صدا دراومدن صدای زنگ باعث ترشح بزاق دهان سگش میشد...






    وقتی در زندگی زناشویی یا ارتباطات با دوستان ، به مشکل و اختلافی میخوریم ، خوبه که حتما این موضوع شرطی سازی رو مدنظر داشته باشیم...


    وقتی یک زن و شوهر ، هر وقت از خونه مادرشوهر خارج میشن و توی مسافت رسیدن به خونه ، زن حتما لازم میدونه توی اون مسافت تمام دلخوریهایی که توی خونه مادرشوهرش دیده رو بصورت گله و شکایت توی ماشین و هنگام رانندگی همسرش به همسرش مطرح کنه...


    وقتی دو دوست صمیمی هر وقت به مشکل برمیخورن عادت دارن مشکلشون رو از طریق اس ام اس حل کنن و...


    وقتی یک دختر یا پسر ، عادت داره دلخوریهاش از پدر مادرش رو موقع شام سرسفره مطرح کنه...


    و مشکلاتی که همیشه در ارتباطات ما بوجود میاد و ما عادت داریم بوسیله یک راه مشابه ، هر دفعه با طرفمون رفع دلخوری کنیم... این ها خطرناک هستند ... چون شرطی سازی در اونها بوجود میاد...


    اون مرد داستان بالا، همیشه صحنه حدفاصل خونه مادرش تا خونه خودشون ، یک صحنه پر تنش و ناراحت کننده هست ، مرد به این موضوع شرطی میشه و کم کم در برابر ساده ترین حرفهای همسرش در طی این مسیر هم گارد میگیره و دلخوریهای ساده نه تنها حل نمیشه بلکه میتونه بزرگتر هم بشه...


    بهتره همیشه برای رفع اختلافهامون در روابطمون ... از یک راه تکراری در دفعات مختلف استفاده نکنیم ... هربار یک مکان جدید ، یک ابزار جدید (یکبار اس ام اس ، یکبار تلفن ، یکبار حضوری و... )، یک کلمات و جملات جدید ، حتی لباسهای جدید و عطر جدید استفاده کنیم تا ذهن طرف مقابلمون با شرطی شدن ، مسیر رفع اختلافات رو دشوار نکنه...


    أَلَيْسَ اللَّهُ بِكافٍ عَبْدَهُ
    آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟

    ( زمر / 36 )


  16. 2 کاربر از پست مفید محمد 93 تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (شنبه 29 فروردین 94), واحد (شنبه 29 فروردین 94)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 22 اردیبهشت 97 [ 09:08]
    تاریخ عضویت
    1394-12-08
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    2,085
    سطح
    27
    Points: 2,085, Level: 27
    Level completed: 57%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    8

    تشکرشده 20 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عالی بود. اینو جدی میگم پستتون با اینکه به پیر مرد 40 - 50ساله میخوره ولی جون پسنده. هدفتون از این پاتوقی که درست کردی کاملا مشخص و قابل تحسینه.
    یه چیزی رو میخوام رک بگم دشمن ما داره نابودمون میکنه ولی چرا کدخداهای آبادی ما نشستن دست رو دست میذارن ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    باید چندتا مثل شما تو مکانهایی که جوون زیاد داره بفرسن که جامعه اگاه یشه
    من تو یه دانشگاه درس خوندم نام نمیبرم خودم جز فعالان پژوهشی بودم تو همون دانشگاه صدتا بیت .... داشتیم و هزینه گزافی اختصاص میدادن و اوناهم از این هزینه گزاف برای مراسم دعا توسل و...... استفاده میکردن (من دعا ها رو قبول دارم شدید )ولی ایا فقط دعا واسه جونا ما کافیه ؟/؟؟؟؟؟؟
    آیا دعا زیاد از حد جون ما رو زده نمیکنه بعد بره متوسل به اسباب مهیج دشمن بشه ؟؟؟؟؟؟
    به نظرم باید چندتا مثل شما جون پسند با هاشون حرف بزنه آگاهشون کنه چه اشکالیم داره واسه این کار هزینه کنن
    مثلا تلگرام اومده ؟ بده ؟؟؟؟؟
    خب از تلگرام بهتر درست کنین با آرمان خودمون چندتا جون نرم افزار کار هم برن سرکار نه که همش داد بی داد کنن که تلگرام بده
    در کل صمیمانه تشکر میکنم از پاتوقتون

  18. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 02 خرداد 96 [ 18:59]
    تاریخ عضویت
    1394-7-07
    نوشته ها
    70
    امتیاز
    1,855
    سطح
    25
    Points: 1,855, Level: 25
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    25

    تشکرشده 65 در 37 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [quote=محمد 93;378175]



    (و بدتر از این حالت اینکه دختران ما در تقابل با این وضعیت در ایند ، و به خاطر اینکه به جنس مخالف نشان دهند انها هم به اندازه یک مرد توانمند هستند )

    و بدتر از همه این که به قدری باورهای غلط تو جوامع شرقی عمیق و ریشه داره و با سیاست نهادینه شده و میشه که حتی وقتی یک نفر میخواد خیلی خالصانه هم از جنس زن تعریف کنه در عین تعریف از توهین کردن چشم پوشی نمیکنه ... . ( چه باید گفت ایران است اینجا... حراج عقل و ایمان است اینجا...)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خاستگارم منو بلاتکلیف کرده چه راهی پیشنهاد میکنید؟
    توسط pargolnaz در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 16 فروردین 94, 00:16
  2. مادر شوهرم حرمت ها را شکسته-پیشنهاد عجیب مشاور!!
    توسط z_vahed در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 مرداد 91, 10:12
  3. خواستگاری و چالش های پیش رو
    توسط جاودان در انجمن انتخاب و خواستگاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 مرداد 90, 09:57
  4. اخرین ارقام دستمزد هنر پیشه ها
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 مرداد 89, 18:17

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:59 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.