به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 48
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 دی 93 [ 13:09]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    618
    سطح
    12
    Points: 618, Level: 12
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 167 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم به خودت و بچه برس. شما کار اشتباهی نکردی. شاید یاید زودتر از اینها می رفتید سر خونه زندگیتون ولی حالا هم اتفاق بدی نیفتاده . اگر هم بنا بر رسم و رسوم شهرتون کسی سرزنش میکنه خطاب این سرزنش شما تنها نیستی بلکه همسرت هم هست .الببته که بنظرم سرزنش اصلا موردی نداره.
    ببین مردم به مسائل ما ازهمون دریچه ای نگاه میکنن که خودمون اون مساله رو می بینیم. الان بنظر میرسه خودت هم داری خودتو ملامت میکنی . بیخیال باش خوشحال باش داری مادر میشی خدارو شاکرباش وفقط به سلامتی بچه فکرکن. شما شرعا و قانونا که خلاف نکردی. این بچه نعمت خداست و اینکه الان باردار شدی هم حکمتی داره که بعدها می فهمی.
    قوی باش اگه محکم باشی حرف مردم اذیتت نمی کنه. هر چی بیشتر استرس داشته باشی علائم ویارت تشدید میشه.
    امیدوارم زودتربه کمک خدابری سر زندگیت و آرامش پیداکنی

  2. کاربر روبرو از پست مفید gelareh55 تشکرکرده است .

    هم آوا (چهارشنبه 07 آبان 93)

  3. #22
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 دی 95 [ 20:43]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    3,055
    سطح
    34
    Points: 3,055, Level: 34
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 57 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من بیشتر از تنهاییم ناراحتم.همسرم کنارم نیست.خودم خیلی بچمو دوست دارم.گرچه خیلی ها سرزنشم کردن ولی من عاشقانه بچمو دوس دارم.مشکل من تنهایی و بی کسیمه.حوصلم سرمیره.چون بچه پایینه بیرون نمیتونم برم.شوهرم و کم دارم.خیلی ناراحتم.دوس داشتم بود و حالم و میدید تغییراتمو میدید.تو دوران بارداری تنها بودن سخته دوست عزیزم.اون باید بیاد و به من حامله سربزنه.چرا پیشم نیست....من همه جوره پای کاری که کردم وایسادم.به قول شما خلاف شرع نکردم.بچمو دوس دارم.همه جوره پاش وایمیسم.ولی دوس دارم تو این سختی ها شوهرم کنارم بود...که نیست

  4. #23
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    چرا عذاب وجدان داری عزیزم؟؟

    مگه شما خدای نکرده از راه خلاف شرع باردار شدی؟؟ اصلا عذاب وجدان نداشته باش گلم شما خطایی نکردی

    راستی قرار بود مقدمات ازدواجتون رو فراهم کنید ..چه کردید؟؟
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  5. کاربر روبرو از پست مفید رزا تشکرکرده است .

    هم آوا (چهارشنبه 07 آبان 93)

  6. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 دی 95 [ 20:43]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    3,055
    سطح
    34
    Points: 3,055, Level: 34
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 57 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    رزا جان عروسی نمیگیریم.من الان یه ماهمه شیکمم کمی ورم داره.بعد صفر سه ماه و نیمم میشه چون پهلو ندارم فک کنم شیکمم خیلی بیاد جلو.تصمیم دارم برم خونه خودمچن ماه بعد که وضعیت بچه بهترشد یا بعد زایمان یه مهمونی مفصل توخونه میگیرم.به شوهرم میگم خونه بگیر.زیاد دربارش حرف نمیزنه.انگار حالا ک من حامله شدم و خونهمامانمم خیالش راحته.ده روزه نیومده.رزا جان من از شوهرم حرصم میگیره.دوس دارم بیشتر به فکر باشه.من خیلی تنهام.به جز مادرم کسی نیس.فقط یه خواهر دارم اونمشهر دوره.تنهایی آزارم میده.وگرنه بچمو عاشقانه دوس دارم ...خواست خدا بوده.خواهرشوهرام اصلا زنگ نمیزنن حالمو بپرسن.خواهرزاده مادرشوهرم پس فردا زایمان دارهواسه اون داره میاد.حالاشوهرم منت اونو سرم میزاره ک مامانم واسه تو میاد.درصورتی ک مادرش زنگ هم میزنه با زور حرف میزنه.و پسرعمه ی دایی همسایشون هم تواینجا بمیره پامیشه میاد..خیلی غمگینم.نه بخاطر خانوادش.بخاطر تنهاییم.خیلی تنهام.حساس تر هم شدم همش گریه میکنم.شوهرمم قرار بود امروز بیاد.از هفته پیش قول داده بود.کلی خوشحال بودم که اس داد نمیام کار دارم.کلی گریه کردم.اصلا وضعیت منو درک نمیکنه

  7. کاربر روبرو از پست مفید atrin تشکرکرده است .

    رزا (جمعه 02 آبان 93)

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    حق داری ناراحت باشی عزیزم...به همسرت بگو که خیلی بهش نیاز داری و دوست داری در کنارت باشه...میدونم که دوست داری همسرت الان کنارت باشه ولی خوب شاید واقعا گرفتاره

    بخصوص اینکه باید از یک شهره دیگه بیاد...عزیزم خیلی مراقب نی نی باش اون الان خیلی به توجهت نیاز داره اصلا اعصاب خودت رو خورد نکن که چرا خواهر همسرم بهم زنگ نمیزنه و

    از این حرف ها..الان فقط به آرامش خودت و سلامتی فرزند گلت فکر کن..بعدها اینقدر عذاب وجدان میگیری که چرا وقتی باردار بودم این همه حرص خوردم..
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  9. کاربر روبرو از پست مفید رزا تشکرکرده است .

    هم آوا (چهارشنبه 07 آبان 93)

  10. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    عزیزم شما باید ارامش داشته باشی . به خودت فشار نیار و اروم باش . شاید همسرت از خانواده ات خجالت میکشه که از اومدن طفره میره . شاید هم واقعا گرفتاره . به هر حال الان اونم خوشحالی و نگرانی رو با هم داره . شاید بهتر باشه مادر شما با مادر شوهرتون صحبت کنه تا بهترین راه حل رو انتخاب کنید . مثلا با یه مهمانی ساده اعلام کنید که شما رفتید خونه خودتون . بعد با خیال راحت و بدون استرس به بچه و زندگیتون برسید . شما نه کار خلاف شرع کردید نه خلاف قانون . فقط کمی زودتر پدر و مادر میشید و این برای خودتون کمی زحمت بیشتری داره و به دیگران مربوط نیست . به همسرت هم اینو بگو و هیچ وقت ایشون رو سرزنش نکن. نگذار پدر شدن براش خاطره بدی بشه . هواش رو داشته باش . از خواهر شوهر و بقیه هم انتظار زیادی نداشته باش . ممکنه بقیه حتی خودشون رو به ندونستن بزنند تا شما رو ناراحت نکنند . شاید هم ندونند شما ناراحتید و فکر کنند پیش مادرتون هستید و همه چی خوبه .
    ویرایش توسط واحد : شنبه 03 آبان 93 در ساعت 00:06

  11. 4 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 03 آبان 93), نازنین2010 (شنبه 03 آبان 93), هم آوا (چهارشنبه 07 آبان 93), رزا (شنبه 03 آبان 93)

  12. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 00 [ 21:47]
    تاریخ عضویت
    1391-2-29
    نوشته ها
    421
    امتیاز
    12,188
    سطح
    72
    Points: 12,188, Level: 72
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 262
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    662

    تشکرشده 635 در 275 پست

    Rep Power
    67
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط atrin نمایش پست ها
    رزا جان عروسی نمیگیریم.من الان یه ماهمه شیکمم کمی ورم داره.بعد صفر سه ماه و نیمم میشه چون پهلو ندارم فک کنم شیکمم خیلی بیاد جلو.تصمیم دارم برم خونه خودمچن ماه بعد که وضعیت بچه بهترشد یا بعد زایمان یه مهمونی مفصل توخونه میگیرم.به شوهرم میگم خونه بگیر.زیاد دربارش حرف نمیزنه.انگار حالا ک من حامله شدم و خونهمامانمم خیالش راحته.ده روزه نیومده.رزا جان من از شوهرم حرصم میگیره.دوس دارم بیشتر به فکر باشه.من خیلی تنهام.به جز مادرم کسی نیس.فقط یه خواهر دارم اونمشهر دوره.تنهایی آزارم میده.وگرنه بچمو عاشقانه دوس دارم ...خواست خدا بوده.خواهرشوهرام اصلا زنگ نمیزنن حالمو بپرسن.خواهرزاده مادرشوهرم پس فردا زایمان دارهواسه اون داره میاد.حالاشوهرم منت اونو سرم میزاره ک مامانم واسه تو میاد.درصورتی ک مادرش زنگ هم میزنه با زور حرف میزنه.و پسرعمه ی دایی همسایشون هم تواینجا بمیره پامیشه میاد..خیلی غمگینم.نه بخاطر خانوادش.بخاطر تنهاییم.خیلی تنهام.حساس تر هم شدم همش گریه میکنم.شوهرمم قرار بود امروز بیاد.از هفته پیش قول داده بود.کلی خوشحال بودم که اس داد نمیام کار دارم.کلی گریه کردم.اصلا وضعیت منو درک نمیکنه
    ا ی بابا چه زود اشکت در میاد !!!!!!!!!!!
    اخه قراره مامان بشی نمیشه که مامان گریه کنه ! بچه ها گریه میکنند
    زشته به خدا زشته میشینی گریه میکنی میگی من شوهرم را می خوام !!!
    حتما کار داشته که نیامده داره عیال وار میشه بنده خدا باید به فکر مسافر کوچلو که چند ماه دیگه میاد باشه
    بیاد بشینه ور دلت تو را ببینه !!!!!!! باید بیاد ولی با دست خالی چه فایده !!!!

    حالا که مادر شوهرت داره میاد مامان یا بابات باهاش حرف بزنند بگن حالا بارداری تو عقد مسئله ای نیس ولی زشته به خدا بچت تو خونه اونا به دنیا بیاد حداقل یه خونه بگیرید برید خونه خودتون به هر حال باید برید سر زندگیت حالا با عزت و احترام نه اینکه بجت هم به دنیا بید بعد شوهرت بیاد زن و بچه اش را با هم ببره خونش !!!!!!!!!!!!
    به هر حال از طرف خانوادت این مسئله باید مطرح شه
    مامانت بگه برا خواهرت داره خواستگار میاد و زشته و صورت خوشی نداره که هنوز تو با این وضعت سر وسامان نگرفتی

    به نظرم تو باید بری خونه مادر شوهرت استراحت مطلق تا اونا یه ذره به خودشون بیان و یه فکری بکنند
    الان که راحت نشستند دارن زندگی شون را میکنند و تا چند وقت دیگه هم نوه خوشکلشون به دنیا میاد و میان رو سر مامانت خراب میشن

    برو اونجا دست به سیاه و سفید نزن بخور و بخواب و پیش شوهرت باش اونا هم که نمی تونند مسئلیت یه زن حامله استراحت مطلق را 9 ماه قبول کنند بعد هم زایمان و بچه و... کمک میکننند تا بری سر خونه خودت
    خدایا کمکم کن تا ایمان، نام و نان برایم نیاورد

  13. کاربر روبرو از پست مفید نازنین2010 تشکرکرده است .

    هم آوا (چهارشنبه 07 آبان 93)

  14. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 دی 93 [ 13:09]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    618
    سطح
    12
    Points: 618, Level: 12
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 167 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من هم با نظر نازنین موافقم .حالا که باید استراحت مطلق باشی بهتره که بری پیش مادرشوهرت و تحت نظر هم پزشک هم باشی. اونها هم بهت میرسن عزیزم . بخاطر نوه کوچولوشون. حالا شاید بارداریتون برای اونها هم غیر مترقبه بوده و هنوز با این وضع منطبق نشدن ولی شکمت که بزرگتر شه حال و هوای نی نی اونا رو هم عوض میکنه . شوهرت هم الان یه کم استرس دارن مخصوصا چون بچه پایینه . بهترین کارحفظ آرامشته

  15. #29
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 13 دی 95 [ 20:43]
    تاریخ عضویت
    1392-12-02
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    3,055
    سطح
    34
    Points: 3,055, Level: 34
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 145
    Overall activity: 45.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 57 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوستان به دادم برسید امروز ب خواهرشوهرم زنگ زدم حالش و بپرسم کلی ناراحت بود گف بابام قلبش ناراحت شده بخاطراینکه عروسی پسرش کنسل شده مامان ناراحتهصبر میکردی بعد عروسی باردار میشدی.دوستان این در شرایطیه ک قبل بارداریم مادرش میگف عروسی نگیرین تو شمال ویلا بخریم باباش ک کلا بیخیال بود الان چی شده واسه همهمهم شده.کلی گریه کردم.بهم گفتن آرزوی ما رو برباد دادی.بخدا قبل از بارداریم میگفتن عروسی میخاین چیکار.الان چی شده....همه ازدستم ناراحتن.چن روز پیش ادعا میکردنخوشحالن الان چشون شده.میگن ما آرزو داریم.منم گفتم باشه.بعد صفر به هرقیمتی شده عروسی میگیریم.تازه سه ماهم میشه.خواهرشوهرم گف اون موقع نمیشه میفهمنبارداری.گفتم تو نگران نباش دوستت چهارماهه باردار بود عروسی گرفت ماهم میگیریم تا ب آرزوتون برسین.مگه من میتونم خونشون برم؟اونقدر حرصم میدن بچه میفته.بعدش گویا پدرش چشم دیدن منو نداره.انگار من ازقصد باردار شدم.هیشکی باور نمیکنه کاملا اتفاقی بود.زخم زبون میزنن.اولش خوب برخورد کردن.نمیدونم چی شد یهومن الان چیکارکنم دوستان...

  16. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 08 خرداد 95 [ 23:23]
    تاریخ عضویت
    1393-4-30
    نوشته ها
    502
    امتیاز
    6,216
    سطح
    51
    Points: 6,216, Level: 51
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 134
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocial1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    2,079

    تشکرشده 1,505 در 452 پست

    Rep Power
    72
    Array
    بهشون اجازه نده تحقیرت کنن..

    نباید اجازه بدی حق به جانب باشن ..مگه تو با گرده افشانی باردار شدی ..اگر رابطه ای بوده اگر اتفاقی افتاده هر جفتتون توش دخیل بودید ..اصلا خودت رو با خانواده همسر درگیر نکن

    بزار همسرت جوابشون رو بده ..اگر حرفی هم بهت زدن بگو با پسرتون صحبت کنید...

    اجازه نده باهات برخورد بد کنن این وظیفه همسرته که جلوشون وایسته نه شما...

    اصلا حق ندارن فقط به شما سرکوفت بزنن اگر الان بهشون اجازه بدی هر حرفی رو بهت بزنن بدون تا عمر داری سرکوفت میزنن بهت..
    همه آبهای دریا هم نمی توانند یک کشتی را غرق کنند

    مگر اینکه در داخل کشتی نفوذ کنند

    بنابراین

    تمام نکات منفی دنیا روی شما تاثیر نخواهد داشت

    مگر اینکه شما اجازه بدهید...





  17. 2 کاربر از پست مفید رزا تشکرکرده اند .

    هم آوا (چهارشنبه 07 آبان 93), دختر بیخیال (یکشنبه 04 آبان 93)


 
صفحه 3 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.