به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 25 , از مجموع 25
  1. #21
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    سه شنبه 28 فروردین 03 [ 01:56]
    تاریخ عضویت
    1390-10-11
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    2,483
    امتیاز
    37,786
    سطح
    100
    Points: 37,786, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsRecommendation Second ClassVeteranOverdriveTagger Second Class
    تشکرها
    8,332

    تشکرشده 10,023 در 2,339 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    372
    Array
    سلامدوست عزیز لج و لجبازی سر همچین مسئله مهمی در زندگی ؟!شمایی که خودت رو اماده ازدواج میبینه باید خیلی به پختگی رسیده باشی که حداقل سر این مسئله دست به لجبازی نزنی.روز اولی که ایشون به شما ابزاز علاقه کرد باید بدون هیچ مقدمه ای بهش میگفتی اقای محترم من خانواده دارم .اگر به من علاقه دارید این شماره پدرم.با ایشون در میون بذارید.والسلام.حالا هم چیزی نشده.همونطور که بچه ها گفتن از اون اداره بیا بیرون و راهای ارتباطیت رو با این اقا قطع کن.ایشون اگر شما رو برای ازدواج میخواست یک لحظه هم برای خواستگاری درنگ نمیکرد.شما نباید الان حرفی به این اقا بزنی.ایشون خودش به شما ابراز علاقه کرده دیگه ..درسته؟پس خودش هم باید این اوضاع رو سر و سامان بدهنامه نوشتن شما و ....کار رو خراب تر میکنه.ضمنا الان وقت ازدواج شما نیست.اشما درگیر این اقایی و میخوای به یکی دیگه جواب مثبت بدی ؟!اصلا این کار رو نکن .ازدواج شوخی نیست.در زمان مناسب باید تصمیم بگیری نه الان که ذهنت انقدر به ریخته است.اساسی رابطه ات رو قطع کن و همه راههای ارتباطیت رو ببند و بذار به خودش بیاد و بفهمه که بلاتکلیف گذاشتن شما ممکنه باعث بشه شما رو از دست بده.زندگیت رو به خاطر کار و شغل نابود نکن.ارزشش رو ندارهموفق باشی
    گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید،گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد،گاهی برای بدست آوردن باید از دست داد،چون برخی درسها در زندگی فقط از طریق رنج و محنت آموخته میشوند.


  2. 3 کاربر از پست مفید maryam123 تشکرکرده اند .

    reihane_b (سه شنبه 02 دی 93), فرهنگ 27 (سه شنبه 02 دی 93), هم آوا (سه شنبه 02 دی 93)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 آذر 97 [ 04:23]
    تاریخ عضویت
    1393-5-29
    نوشته ها
    38
    امتیاز
    3,295
    سطح
    35
    Points: 3,295, Level: 35
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 55
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    18

    تشکرشده 44 در 23 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشکلی نیست زمان حلش میکنه ادمهایی که مشکل شبیه شما رو داشتن بعد از یه مدت اینقدر اذیت میشن که از این رابطه خسته میشن و همو فراموش میکنن
    نمی دونم چرا خجالت میکشید حرفتونو بهش بزنید یا حرفتونو بزنید یا راه دیگش اینه که همین راه رو ادامه بدید تا دیگه تحمل جفتتون تموم بشه و تمام کردن رابطه لذت بخش بشه !

  4. کاربر روبرو از پست مفید omidoooo تشکرکرده است .

    هم آوا (سه شنبه 02 دی 93)

  5. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 25 اسفند 93 [ 23:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    10
    امتیاز
    422
    سطح
    8
    Points: 422, Level: 8
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام،به همه دوستای عزیز
    من توی این مدت چندین بار رفتم تویاتاقش که بهش از خودمون بگم ولی روم نشد چیزی بگم،یعنی از درون دیوانه ام،سرکار منو میبینه انگار یه غریبه ام،،،به خودم هیچ چیزی نمیگه ولی پشت سر به همکارام میگه هوای منو داشته باشن.
    من چند روز پیش باهاش توی اتاق تنها بودم،اومد بهم گفت اخلاقت خوب شده؛دختر کاملی شدی دیگه به من گیر نمیدی،دیگه پیش خودش نگفته چرا من بهش زنگ نمیزنم و مث غریبه باهاش برخورد میکنم.
    خلاصه من در جوابش گفتم این دختر کامل که الان ایده ال شما شده زمانی عاشقت بود،ولی الان حتی دوستت نداره،گفتم زمانی ارزوم بود حتی ثانیه ای باهات تویخلوتمون صحبت کنم،ولی الان حتی سراغت نمیام،گفتم دیگه اونادم سابق نیستم ،گفتم دیگه اشتباهامو تکرار نمیکنم،
    بهش گفتم دوست داشتی به چنین مرحله ای برسم؟؟؟؟
    بهش گفتم متوجه ای دیگه برام غریبه شدی؟؟؟
    فقط درجوابم گفت اره متوجه ام،یه بغضی کردبا صورت قرمز از اتاق رفت....
    من خیلی حرف توی دلم بود که میخاستم بهش بگم،ولی با این حرفام تخلیه شدم.....
    به نظرتون کار درستی کردم؟

  6. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 02 اردیبهشت 94 [ 22:44]
    تاریخ عضویت
    1393-12-06
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    224
    سطح
    4
    Points: 224, Level: 4
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 26
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 11 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز
    یه نکته دیگه هم به ذهن من رسید
    شما همش به ایشون می گی استادم
    در واقع اصلا تو ذهنت بیشتر استادت هست تا کیس ازدواجت
    و این خودش به نظرم جالب نیست و رابطتون خیلی با رابطه استادی Mix می شه.
    تازه الان که رئیس کاریتونم هست که دیگه بدتر.
    به نظر من هم ایشون نمی تونه تصمیم قاطع بگیره و فعلا شما رو تو آب نمک در اداره نگه داشته.
    به نظرم بهتره کیسهای جدید رو پیدا کنی و بهش اطلاع بدی که تصمیم قطعی شو بگیره.

  7. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 18 اردیبهشت 94 [ 00:49]
    تاریخ عضویت
    1389-4-27
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    3,695
    سطح
    38
    Points: 3,695, Level: 38
    Level completed: 30%, Points required for next Level: 105
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteranTagger Second Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزيزم ،
    من هم ماجراي مشابهي برام پيش اومد كه مدتي بلاتكليف موندم ، هم ابراز علاقه مي كرد ولي مي گفت فعلاً نمي تونم با خونوادم مطرح كنم و در حاليكه تصميم قطعيشم به قول خودش گرفته بود . استرس هم داشت كه مي ترسم اينقدر كه براي جلو اومدن كش ميدم تورو ازدست بدم و با كس ديگه ازدواج كني . منم اونو دوست داشتم و تنها كسي بود كه باهاش آشنا و علاقمند شدم و اشنايي هم با معرفي يه دوست مشترك بود . ولي هر وقت صحبت ازدواج ميشد عصبي ميشد و مي گفت نمي تونم با خونواده مطرح كنم و موضوع كش ميومد،از ماه دوم اشنايي اين ادم با خودش كلنجار ميرفت كه چطور منو با خونوادش آشنا كنه و ما ٥ ماه عمرمونو داشتيم براي اين موضوع دنبال راه حل مي گشتيم ! ولي من با اين هدف با اون اشنا نشده بودم و هدف فقط اشنايي و ازدواج بود ، در هر حال منم كم كم خسته و سرد شدم و هر حور فكر كردم ديدم اين ادم جلو نمياد و اين منم كه دارم ضربه مي بينم و بلاتكليف موندم . موضوع رو درسم كارم و روانم اثر خيلي بدي گذاشت ،زود عصبي ميشدم . احساس بازيچه شدن داشتم ولي تصميم گرفتم هر بارزنگ زد درباره ازدواج و مزايا صحبت كنم و بهش بگم خسته شدم و بيا خواستگاري ولي اون يهو شد يه ادم ديگه و كلي پرخاش كرد و رفت ، گفت پيگير بشي ميام كوچتون عربده مي كشم و ابروتو مي برم . من حتي اونقدر به اين ازدواج مطمين بودم و اين فردو دوست داشتم كه فكرشم نمي كردم نشه و به فكر جمع كردن جهيزيه هم بودم ولي اخر حس كردم رابطه ما داره تو يه مرحله درجا مي زنه و منم كه دارم لطمه مي بينم . و تصميم گرفتم هر چند سخت ، خودمو از اين مخمصه نجات بدم . اونم كه خواسته منو ديد ول كرد و رفت ، من بهش گفتم ما تموم صحبتارو كرديم و اگه مي خواد بيشتر فكر كنه ديگه لزومي به بيرون رفتن و صحبت نيست . مي دونيد وقتي اين كارو كردم از درون خيلي ناراحت و شكسته بودم ولي چاره اي نبود . اشنايي ما به سمت هدفي كه من داشتم پيش نمي رفت و من داشتم تبديل مي شدم به دوست دختري كه وقتشو پر كنه و اين خواسته من نبود و بايد مسيرمو مشخص مي كردم ولي من بعدش مدتها ناراحت بودم و ديگه هنوزم كه هنوزه دختر پر انرژي و شاد و مرتب قبلي نيستم .گاهي ياد قولاو حرفاش و تناقضات كاراش ميوفتم و گاهي هم دلم براش تنگ ميشه ولي من كه نمي تونستم تا مدت نا معلومي اون بلاتكليفيو تحمل كنم و بايد تموم ميشد .

  8. کاربر روبرو از پست مفید سوزان تشکرکرده است .

    parinazbanoo (دوشنبه 17 فروردین 94)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. فکر نکنید من یک پیرمرد 40-50 ساله هستم که از زنم جدا شدم
    توسط محمد 93 در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: سه شنبه 09 شهریور 95, 08:19
  2. مادر شوهرم حرمت ها را شکسته-پیشنهاد عجیب مشاور!!
    توسط z_vahed در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: پنجشنبه 05 مرداد 91, 10:12
  3. خواستگاری و چالش های پیش رو
    توسط جاودان در انجمن انتخاب و خواستگاری
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 06 مرداد 90, 09:57
  4. اخرین ارقام دستمزد هنر پیشه ها
    توسط کنجکاو در انجمن سرگرمی و تفریح
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 مرداد 89, 18:17

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:52 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.