تشکرشده 191 در 73 پست
بیرونِ این خانه
این سنگهایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،
همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!
parsa1400 (دوشنبه 21 مهر 93)
تشکرشده 191 در 73 پست
سلام دوستان
خانمم الان تماس گرفته میگه که تو ب خانوادت بگو بیاد اینجا تضمین بدن که که تو زندگیم دخالت نکنن من گفتم تو داری مردانگی منو زیر سوال میبری و من اون روز تو مشاوره ام گفتم به مامانت
اگر فکر میکنی نمیتونم دخالتا شما و خانوادمو جمع کنم فردا بریم طلاق دخترتو بدم چرا باز خر خودتو خانوادتو سواری ....یکی نیست بگه خب خانواده تو خیلی خوبن ....همش از اونا میپره بی وجدان
میگه هان تو منو دوس نداری اگرنه میومدی با خانوادت ..گفتم خانواده مو نمیتونم زنجیرکش کنم اونام از شما داغ دیدن
گفتم من با شرایط و عهد بین هم که گفتی کنار میام اما این مربوط به خانوادست از من نخواه خاهشن میگه نه ...!!!!!شما بگید چجوری تو مخش جا کنم که مربوط به شرط گذاشتن زنم برای زندگی نیست شرط خانوادشه؟
گیر داده ب قدیم خوبه مشاوره گفت قدیمو خاک کنید....گفتم بخاطری که ثابت کنم باشه خودم تک و تنها با یگ دسته گل شیرینی میام میگه نه اصلا
گفتم پس مشاوره رو ادامه بدیم تا شاید خانواده هامون از خر شیطون بیان پایین این دختر فقط حرفا مامان باباشو میزنه اصن به هیچ صراطی مستقیم نیست
گفت بیا خودت فقط تعد کتبی واس خانوادت بده گفتم نه تو داری شورشو در میاری تا دیروز دیونه بودم الان باز بیام برای خانوادم تعهد بدم دیگه خدافظی کردم
دوستان راهنمایی کنیددددددددد
رزا اینا عوض نمیشن والاااااااا زن بی وجدان چشاشو گذاشته رو هم اصن دیونه شده
بقران نمیدونم اینا کی بودن طلاقش بدم دیگه دیووونه شدم
بیرونِ این خانه
این سنگهایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،
همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!
ویرایش توسط roozbeh220 : سه شنبه 22 مهر 93 در ساعت 20:35
تشکرشده 35 در 24 پست
سلام داداش من گفته بودم جلوی اینها کم نیار حالا فهمیدی زندگی که بخواد با تعهد جلو بره اصلا نشه بعدشم تعهد دو طرفه هست چرا باید تو بدی اونم باید بده اینا میخوان تو زیر سلطه اینا باشی روزبه برای چندمین بار میگم زیر بار حرف زور نرو
roozbeh220 (سه شنبه 22 مهر 93)
تشکرشده 191 در 73 پست
خاطرت جم داداشی منم گفتم اما جالبه برام اینا دنبال چین ؟ نکنه آتو برای طلاق یکطرفه؟پارسا کو بیا داداش موضوع بو داره داداشی
اینا بحرف مشاوره ام نکردنا!!!!!!!!!
اعتماد ندارم بحرف خانمم اول فکر کردم احساس ندامت کرده ک من روم نمیشه ی جوری شروع کرد بعد اوج گرفت ضدحال خوردم
گفتم من الانم نمیخام بیارمت اینجا بعد دیدم شروع کرد ک ای باید بیانو فلان.....
فکر میکنم دوستی خانمم خاله خرسه شده
ابمون تو یک جوب نمیره مث اینکه......بدم نمیاد کلکشو بکنم.... پارسا چرا اینا شلوغ دارن میکنن من گفتم نرم میشن با مشاوره سازشو فلان اماااااااا
بیرونِ این خانه
این سنگهایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،
همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!
ویرایش توسط roozbeh220 : سه شنبه 22 مهر 93 در ساعت 23:13
parsa1400 (چهارشنبه 23 مهر 93)
تشکرشده 2,698 در 675 پست
سلام
چه باز شلوغش کردی ........ تابلو که حرف خودش نیست حرف مادرشه . روزبه دقت کن این حرف از زبون مادرشه نه همسرت و همسرت فعلا زیر سلطه خانوادشه تا روزیکه ببریش تو خونه خودت .
جنگ امروز تو با همسرت نیست با مادر زنته . پس اول اینکه با همسرت ناراحتی و تند خویی نکن. لحنتو تغییر بده بهت گفتم دلنشین و خیلی محترمانه باشه . نگفتم عاجزانه هاااااااااا گفتم محترمانه .
خب حالا مادر زنت ازت چی میخواد تضمین اونم از دخالت خانوادت . همییییییییییییییییییییین یعنی کل دردش همینه . خودش حاضر تضمین بده تو زندگی دخترش و دومادش دخالت نکنه هااااااااااااااا . حاضره . حاضره امضا بده .
مادرزنت درک درستی از زندگی و تفاهم نداره . متاسفانه خودش مشکل شخصیتی و روان درمانی داره (خیلی عذر میخوام )
کلاس مشاوره خودتونو کنسل و مادرزنتو ثبتنام کن .
از نظر من چون خودش خیلی دخالت میکنه فکر میکنه همه مثل خودشا . یکی نیست بهش بگه مادر من وقتی دو تا جونو میفرستی خونه بخت باید راهنماییشون کرد باید برا گذشت آمادشون کرد باید از مشاجره و دعوا های پوچ دورشون کرد باید کنارشون بود و طرف داری یک جانبه نکرد باید براشون پارچو لیوان (آب )برد .
اصلا من موندم تو کار مادر خانمت همه جا مادر زن طرف دوماده اونوقت مادر زن تو ..................
خب روزبه اینا رو نگفتم که خدایی نکرده از مادر زنت کینه به دل بگیری فهمیدی باید احترامشو بیشتر بگیری . همینی که هست . از سرتم زیاده فهمیدی .
اما راه حل مشکل اینکه . با خانمت خصوصی و با لحن خوب صحبت کنی و بگو همسرم من صادقانه دوستت دارم و سعی دارم این مشکلات پیش اومده رو برطرف کنم ولی بیش از این تنهایی نمیتونم و به کمک تو نیاز دارم . حاضری کمکم کنی ؟
روزبه اگه میخوایی مشکلت حل بشه باید با همسرت رفیق بشی و بیشتر از مادرش تو دل همسرتو بدست بیاری . سعی کن با همسرت بیرون از خونه قرار بذاری و بیرون دلشو بدست بیاری حالا با شامی ناهاری کافی شاپی ولی بدون دست درازی چون دخترا زود احساس نفرت میکنن . در ادامه بهش بگو . همسرم با خودت صادق باش میدونم که تو منو دوست داری (ببرش بالا ) و دوست نداری خدایی نکرده کارمون به جدایی برسه . پس باید تو این راه منو همراهی کنی . اول اینکه من قبول دارم شاید جاهایی مادرم حرفی زده ویا رفتاری داشته که به چشم شما بد اومده ولی این یه سوء تفاهم بوده و علتش عدم شناخت خانواده هاست . (اول از مادر خودت و خودت شروع کن بعد برو سراغ مادر اون و همین حرفا رو تکرار کن )
روزبه این وسط اگه خانمت چیزی یادش اومد و شروع به تعریف کرد و ناراحتی کردو صداشو زیاد کردو خدایی نکرده بی احترامی کککککککککککرد . تو چیزی نمیگی و باهاش همراهی نمیکنی و دهن به دهنش نمیذاری بزار خودشو خالی کنه هرچی دوست داره بگه . بعد بدونه اینکه لحنت تغییر کنه ادامه میدی . تو از ناراحتی ها چیزی تعریف نکن حرفت این باشه برا من تموم شده است و دنبال مقصر نیستم و تنها هدفم اینکه همسرمو برگردونم و با کمکش زندگیمو حفظ کنم و اگر کدورتی بوده بین دو خانواده با هم برطرف کنیم .
بهش بگو همسرم جواب بی احترامی با بی احترامی نمیدن . بهش بگو تو خودتو بزار جای من به نظرت خودت که درس خونده هم هستی این در خواستیکه از من و خانواده من داری تو این شرایط کار سازه . میتونه خوشبختی مارو تضمین کنه .
بعدشم من اختیار خودمو دارم ولی اختیار خانوادمو نه . ولی خب اگه این خواسته واقعا از زبون و دل خودته که هیچ براش یه راه دارم ولی فکر نمیکنی خودت تحت تاثیر خانوادت داری زندگیتو تو کشمکش قرار میدی و اولین نفر هم خودت لطمشو میخوری .
روزبه ببخش زیاد شد . با همسرت صحبت کن . نذار مشاوره رو رها کنه سعی کن از مادرش جداش کنی البته نه با بی احترامی و عصبانیت چون هیچ نتیجه مثبتی نداره خیلی هم میتونه مخرب باشه .
در نهایت بگو من خودم از طرف خانوادم به همسرم در مشاوره تضمین خواهم داد . اونم به صلاح دید مشاوره . و تجویز ایشون اگه لازم بود .
روزبه اگه وقتی پیش همسرتی و ایشون ازت فاصله گرفت و یا برات حریم گذاشت کمی مواظب باش چون دوستی خاله خرسه اونوقت کمی خودشو نشون خواهد داد از دیگر نشانه هاش عدم رضایت همسرت برا تنها بیرون رفتن و حل مشکل به صورت دو نفره خواهد بود . به این کار میگن تو دادگاه کراهت داشتن زوجه از زوج و میتونه سببی بر علت بشه به همراه یه عدله مناسب برا طلاق که البته راهی سخت و طولانی خوهد بود و بعد از طلاق عاطفی طلاق اصلی را به همراه خواهد داشت .
راستش زیاد برا کمک رو من حساب نکن چون منو افعی زده و رنگ چشمامو از دست دادم .من طناب سیاه و سفید برام فرقی نداره حکمش یکیه . ولی تو بد دل نشو به همسرت اطمینان کن مانع روند تفاهم نشو تو سنگ اندازی نکن . تا میتونی سنگ هارو خورد کن و ازشون رد شو دست همسرتو بگیر از این گودال شوم جدایی بکش بیرون .
روزبه یه تضمین دو طرفه بین خودت و خانمت در مورد دخالت خانواده ها در حضور مشاوره بده و به مشاور بگو اینو برا خودش نگه داره و به خانواده همسرت نده و حتی به خودتم نده . ولی نه چیز دیگه مثلا رفتار خودت اصلا حتی جلو مشاوره . خیلی مادره گیر بود پای مشاور بکش وسط تا ایشون خودش به نحوی رضایت دو تا خانواده بگیره بدون دخالت شما و همسرت .
ممنون مواظب خودت باش با همسرت صحبت دوستانه داشته باش و بهش اطمینان کن تا بهت اطمینان کنه . بدروووووووود
محیا ناز (چهارشنبه 23 مهر 93)
تشکرشده 191 در 73 پست
پارسا جان سلام ممنون از صحبتات من به هیچ وجه از حرفا شما ناراحت نمیشم نیازی ب عذرخاهی نیست شما عزیزی
چون کاملا از موضوع من با خبری از تجربیاتت کمک میگیرم مزاجمت میشم...شرمنده
ببین پارسا من برام جالبه مشاور گفت شما خاک کنید بره حتی تماستونم قطع باشه تا خودم بگم ...حتی ب خانمم گفت ی بحثی شده هرکی از روی ناراحتی
حرفی زده پس گذشته رفته و الان میخاید درستش کنید پس کارای منو باید انجام بدید ...جالبه خانمم اونجا ب نظر میومد که قانع شده گفت دنبال مقصرم نیستم و نباشید
چون دو نفر که باهم بحث دارن دعوا دارن هر کدوم به اندازه ای مقصرند (ک حتی اینم خودم ب خانمم و همشون گفتم)
حالا این خانم تماس گرفته میگه دوشنبه میری مشاوره میخای چکار کنی منم میگم عجبا دیگه سوال نداره راهیه که باید بریم بدم نیست
حالا خواست بحساب سر حرفو باز کنه.... جالبه روز جمعه وقتی باش تنها صحبت کردم گفت باشه من بخاطره تو میام اونجا تموم شه بره
اگه یادت باشه گفتم که سنگ گذاشت مادر زنم خانمم باز سری رفت پشت مادرشیادش رفت بم چی گفته و انم گفت اره من نمیام فلان
کار ندارم وقتی رو ب مشاوره اوردن گفتم پس دیگه اینا میخان ول کنن بره شکر خوردن حالا با مشاوره میخاد جمع شه بره غرورشون نشکنه (من ب همینم راضی بودم)
گفتم لااقل خانوادهامون از خر شیطون بیان پایین ت شه بره ک خانمم مشتاق همین بود خانوادها ارومشن.....ولی گویا اینا گفتند(مادرزنم) نه باید بیان اینجا و فلان حتی بارفتن به مشاوره بازم باید بیان اینجا عذر بخان
و خانمم دیشب برای همین تماس گرفت که ابرو مارو بردید بیان جمع کنید لااقل ...بش گفتم این خواسته خانوادته که فکر کنم گفت اره اگه اشتبا نکنم- خدایا ما ابرو بردیم یا اینا خودت شاهد باش.........
بش میگم خانم قدیمو ول کن شما که بیشتر ابرو بردید کوتاه بیا تو دوس داری منو میخای سازش کنیم دنبالشو نگیرررر
اگه منو میخای ول کن خاهشا ...میگه نه باید اینجوری شه اونجوری شه (کسی که وقتی باش رو درو حرف زدم حرف منو خرید فقط تو کافی شاپ نبودیم(مامانش نمیزاره ببرمش بیرون تنها اصلن اول سازش بعد...
گفتم پس تو این دوماه حالا ب قبلش کار ندارم که خانوادت چکارم کردن پس بگو بیان اونام معذرت بخان از من باشه که اینکارو کردنو فلان گفت نهههه منتظرباش تا بیان
گفتم پس بدون برای منم تلخه اما من میخام تموم شه بره شورش ندیم... انقد نرم بخدا صحبت کردم میگم عزیزم تو هنوز باید ی جوری کمکم کنی.... فقط خر خودشو سوار میشه
پارسا گفتم همچی دو طرفه باشه اما نگفتم تو مشاوره اینکار صورت بگیره --یک ساعت و نیم با این خانم صحبت کردم از هر راهی که بگی واردشدم اما میگه نه تازه بارمم میکنه که تو ب حرف خانوادتی
ب خدا پارسا دارن بهونه خانوادمو میگیرن اینا دنبال خرد کردن منو خانوادم هستند یادمه تو پست قبلی گفتی
اره اما چون میبینم اینا دنبال زن سالارین نمیخان گاهی نیم من باشند برا همین این ب نظر امدبه نظرم اومد کمی داری تو تملک در همسر داری زیاده روی میکنی و میخوایی زور و قدرتتو به همسرت و خانوادش صابت کنی که این کارت کلا اشتباهه و به ضررت خواهد بود .
الانم میدونم هیچ کدممون حتی کنار هم باشیم نمیتونیم بهم کمک کنیم اما تجربیات شما دوستان و پختگی حرفاتون برای ادم خودش یک امیدی هست
مرسی پارساجان از دوستانم تشکر میکنم
بدرود
بیرونِ این خانه
این سنگهایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،
همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!
ویرایش توسط roozbeh220 : چهارشنبه 23 مهر 93 در ساعت 16:06
تشکرشده 167 در 57 پست
اگر مشاور ازتون خواسته رابطتون فعلا قطع باشه حتما به سفارشش عمل کنید . این صحبتهای تلفنی و شرط و شروط کردنها نه تنها کاری از پیش نمی بره بلکه موجب تیرگی بیشتر رابطه میشه و اثر کار مشاوره رو خنثی میکنه و نهایتا این بار که میری پیش مشاور به جای پرداختن به کلیت ماجرا مجبوره به مورد احیر رسیدگی کنه و مشکل اصلی دیرتر حل میشه
parsa1400 (پنجشنبه 24 مهر 93), roozbeh220 (چهارشنبه 23 مهر 93), شیدا. (پنجشنبه 24 مهر 93)
تشکرشده 2,698 در 675 پست
سلام
منم با گلاره خانم موافقم . روزبه در تماس بعدی به همسرت بگو عزیزم ما هر دو یه هدف داریم و از این صحبتها یه منظور مشترک . اونم سازش و اطمینان و رفتن به زیر سقف مشترک
ولی خب گویا ما حرف همو درک نمیکنیم و هر یک به فکر منافع خودمون هستیم پس بهتره راه مشاوره در پیش بگیریم تا ایشون بهترین راه و مطمعا ترین راه برامون بذاره بدون اینکه به من وشما و خانواده های هر دو مون بی احترامی بشه .
روزبه ارتباطت رو با خانمت قطع کن و از مشاوره در خواست پشتیبانی تلفنی کن . به این ترتیب که در مطب مشاوره حضور پیدا کن وازش بخواه تا تلفنی فعلا همسرتو پشتیبانی کنه و حتی اونو مثلا بدون اطلاع شما بیاره مطب حالا با مادرش باشه بهتر .
شما هزینه مشاور حساب کن و مشاور بیان کنه که هزینه به عهده شما خواهد بود (البته عذر میخوام قصد جسارت ندارم ولی تجربه میگه بهتره ) ولی تو اون جلسه خودت شرکت نکن و تو فقط عکس العمل اونارو به مشاوره انتقال بده و و دیگه اینکه از طرف خانمت آب دادن دستت به مشاور بگو تا ایشون از میزان پر خالی بودن لیوان بتونه بهتر شما رو راهنمایی کنه .
فکرتو بذار رو مشاوره و سعی کن باهاش رفیق باشی تا بتونی کار پیش ببری . راستی تست شخصیت یادتون نره
مشاور گفت تلفن بی تلفن همون جا گوشیتو از دست راس خارج کن . مرد عمل باش . دنبال خاله زنک نباش .
خودتو درگیر نکن . یادت باشه پرونده دادگاه مختومه نشده ولی اینو تو بیان نکن بذار به عهده مشاور .
نکته پس چی شد ؟؟؟؟؟؟؟ از مشاور در خواست پشتیبانی کن به صورت تلفنی .
gelareh55 (پنجشنبه 24 مهر 93), roozbeh220 (پنجشنبه 24 مهر 93), تیام (پنجشنبه 24 مهر 93), شیدا. (پنجشنبه 24 مهر 93)
تشکرشده 2,698 در 675 پست
روزبه سلام
کوتاه برام بگو اوضاعت به کجا رسیده . دست همسرتو گرفتی یا نه هنوز . من منتظر خبر خوبم ولی هر چی بود بگو .
نکنه سرت گرمه تالار یادت رفته هاااااااااا موفق باشی بدرووووووووووود
رزا (جمعه 02 آبان 93)
تشکرشده 191 در 73 پست
سلام
بس مشکلا دوستان خوندم از خودم یادم رفته
پارسا جان من دیگه بعد اون مکالمه خبری ندارم ازشون برنامه مشاوره من با خانوادم که چهارشنبه هفته پیش بود مرکز مشاوره کنسل کرد
اما یکشنبه این هفته مث اینکه خانمم رفته بود چون دوشنبه رفتم خبر گرفتم گفت خانمتون امدن قرار بوده ی وقت بگیرن با شما جلسه بعد بیاند که گفتند حالا با هاتون تماس میگیرم
پارسا فکر کنم کارم ب دادگاه بکشه هرچند میدونن رای به نفع من صادر میشه یا شایدم قبل دادگاه با تماس وکیلم دنبال طلاق توافقی باشن که من قبول نخاهم کرد
پارسا تو جلسه نفقه جفتمون هستیم دیگه ؟ اما اگر خانمم قصدش زندگی باشه مطمن باش میگه که تو این ی سال تو رفاه بوده نفقه اش الکی اجرا گذاشته مطمینم
(حالا من نمیدونم اونجا اصن از خانمم سوال میکنن یا ب چ شکل اجرا میشه)کلا میگم
اگرنه باید دروغ بگه دیگه من ی سری مدارکو اماده کردم اما وکیلم میگه نمیخاد بابا شما تو عقدی من زدم خانمت از روز اول در تمکین تو نبوده خاستی مستقل شی نزاشتن خودتو اذیت نکن !!!!!
من الان دارم ب دادگاه فکر میکنم ........ داداشی طرف مقابلم سنگ هستند برای من تعیین تکلیف میکنند میدونی حساسیت زیادی و لطف خوش به دخترش داره کم کم زندگیشو میپاشونه
منم واگذار کردذم بخدا من که زحمتمو کشیدم من نزدیک حرم کار میکنم همیشه رو به اقا میکنم میگم اما رضا خودت شاهد باش بازم من زحمتمو کشیدم اما اونا............
یاحق بدرود
بیرونِ این خانه
این سنگهایی که به پایم می گیرند و رفتن را درد آورتر می کنند،
همان هایی اند که سرت به آن ها خواهد خورد!
ویرایش توسط roozbeh220 : جمعه 02 آبان 93 در ساعت 11:28
parsa1400 (جمعه 02 آبان 93)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
علاقه مندی ها (Bookmarks)