به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 67 , از مجموع 67
  1. #61
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 28 مهر 97 [ 00:58]
    تاریخ عضویت
    1393-2-06
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    4,960
    سطح
    45
    Points: 4,960, Level: 45
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 190
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    143

    تشکرشده 263 در 86 پست

    Rep Power
    26
    Array
    سحرناز جان
    خیلی خوب درکت میکنم خیلی چیزایی که راجع به همسرت میگی مثله همسر منه.. مخصوصا اینکه گفتی دروغگو و بی انصاف شده فقط به خاطر اینکه منو طلاق بده.
    همسرم هشت ماهه از خونه رفته خیلی کارهای اشتباه و بدی در این مدت و حتی قبلتر از اون وقتیکه باهم زندگی میکردیم انجام داده , اما هیچ کدوم به اندازه این دروغ گفتناش فقط بع خاطر اینکه منو طلاق بده ناراحتم نکرده.

    دیگه منتظرش نیستم فکر میکنم دیگه هیچوقت برنمیگرده ,خودمم مثله سابق نیستم که بخوام باهاش زندگی کنم با هر شرایطی.. فکر میکنم طلاقو پذیرفتم , طلاق برای من برابره با مرگ .. اما بعضی زندگیها از مرگ هم بدتره. مثله زندگی با کسی که آبروی همسرشو میبره که مثلا خانوادشو راضی کنه به طلاق تا بعد از طلاق ازش حمایت کنن.

    واقعا درکت میکنم و آرزو میکنم که خدا برات بهترین سرنوشتو رقم بزنه

  2. کاربر روبرو از پست مفید sama_t تشکرکرده است .

    هم آوا (دوشنبه 10 آذر 93)

  3. #62
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آبان 02 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    10,507
    سطح
    68
    Points: 10,507, Level: 68
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 343
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم عزیز ممنونم. واقعا صحبت هاتون خیلی به جا و شبیه شرایط من بود. واقعا شاید خوبی های من برای ایشون کافی نبوده. متأسفانه بعضی از مادرها با محبت های بی حد و اندازه و نابجا فقط توقعات بچه هاشونو می برن بالا. ایشون از اول رو حقوق من حساب نمی کردن ولی براشون مهم بود که من کار کنم. خوب به هر حال ایشون اهل یه شهر دیگه هستن و من دیدم که مادر و خواهرشون که سر کار میرن حداکثر ساعت 2 خونه هستن و اصلا نه خبری از ترافیک هست براشون و نه خبری از استرس های شهر تهران. من ولی هر روز 4 ساعت تو ترافیک بودم و نزدیکای 7 میرسیدم خونه و دانشجو هم بودم که البته اون هم به خواسته همسرم بود. خوب مسلما با توجه به اینکه شوهرم هم خیلی دیر برمیگشت خونه و نمیتونست کمکی کنه کارهای خونه به عهده من بود. ولی باز هم من آدم پرخاشگر و غرغرویی نبودم . به نظرم اشتباهاتم در حدی نبود که بخواد ایشونو به اینجا برسونه. بسیار بسیار پر توقع و بی انصافه.

    من الان نه دیگه سر کار میرم و هم اینکه ترم آخرم. میتونست یه مقدار صبر کنه و شکل زندگی رو ببینه و اگه اینطوری راضی تر بود میگفت دیگه اصلا هیچ کاری نکن و من هم قبول می کردم. ولی خوب اصلا نمیخواد. جدیدا حتی سلام هم نمیده وارد خونه میشه و خانوادش شدیدا معتقدن که همه چیز با زنه و فقط تو باید تلاش کنی حالا اون هر چقدر میخواد بی تفاوت و آزاردهنده باشه و روزی ده بار بگه به زودی طلاقت میدم و دوستت ندارم و هزار تا حرف آزار دهنده دیگه.
    به جایی رسیدم که فقط قرص خواب میخورم که بیدار نباشم و نبینم چه به روزم داره میاد. فکر نمی کردم انقدر ترسو باشم وگرنه باید خیلی زودتر از این حرفها میرفتم از این زندگی.

    سمای عزیز همیشه تو ذهنمی چون کاملا شرایطمون مشابه همه. فقط با این تفاوت که شوهر شما پیشتون نیست ولی من هر شب از دیدن شوهرم هزار بار می میرم و زنده میشم. منم براتون آرزوی صبر و خوشی میکنم

  4. #63
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آبان 02 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    10,507
    سطح
    68
    Points: 10,507, Level: 68
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 343
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دوستان دوباره دیروز همسرم با برادرم صحبت کرده و گفته که من نمیخوام ایشون رو اذیت کنم ولی من تصمیمم رو گرفتم و هر کاری می کنم ایشون تصمیمشون رو نمی توننن بگیرن. از نظر همه زندگی من تموم شدس ولی باور کنید با تمام بدیهاش نمیتونم با طلاق کنار بیام. بعد از برگشتنش از پیش برادرم بهم گفت که توافقی تو این هفته یا هفته بعدی جدا میشیم. من چی کار کنم؟ دیشب انقدر گریه کردم که دل آسمون هم به حالم خون بود. اصلا دلش برام نمیسوخت و همش میگفت نمیتونم دست بهت بزنم و آرومت کنم چون هیچ فرقی با غریبه برام نداری.
    من چی کار کنم؟

    - - - Updated - - -

    سلام
    دوستان دوباره دیروز همسرم با برادرم صحبت کرده و گفته که من نمیخوام ایشون رو اذیت کنم ولی من تصمیمم رو گرفتم و هر کاری می کنم ایشون تصمیمشون رو نمی توننن بگیرن. از نظر همه زندگی من تموم شدس ولی باور کنید با تمام بدیهاش نمیتونم با طلاق کنار بیام. بعد از برگشتنش از پیش برادرم بهم گفت که توافقی تو این هفته یا هفته بعدی جدا میشیم. من چی کار کنم؟ دیشب انقدر گریه کردم که دل آسمون هم به حالم خون بود. اصلا دلش برام نمیسوخت و همش میگفت نمیتونم دست بهت بزنم و آرومت کنم چون هیچ فرقی با غریبه برام نداری.
    من چی کار کنم؟

  5. #64
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 آذر 93 [ 02:33]
    تاریخ عضویت
    1393-5-15
    نوشته ها
    40
    دستاوردها:
    3 months registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 138 در 41 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من فكر ميكنم هر طوري كه شده بايد خودتو قوي كني لااقل قوي نشون بدي هر وقت گفت طلاق بگو باشه ولي متذكر شو كه از حق و حقوقت نميگذري و اينكه اين پولو ميخوايي چون نميخوايي بري خونه پدرت و ميخوايي مستقل زندگي كني و بگو شما ميخوايي طلاق بدي پس مسئوليت تصميمت رو بپذير و تارانشو بده بگو من همه جوره دوست داشتم پاي همه چيت وايسادم تمام تلاشمو براي زندگيمون كردم ولي نشد و خودتو بيشتر از اين بهش تحميل نكن شما طلاقو بپذير تا اونم مطمعن بشه كه شما پذيرفتي و اينبار شيفته اعتماد به نفست و غرورت بشه بگو طلاق ميگيريم ولي فقط بيا روزاي اخرو زهر مارمون نكن با هم خاطرات خوبي داشته باشيم و بعد از جدايي بتونيم دوست هم باشيم من نميخوام با دشمني جدا شيم چون روزگاري برام عزيزترين بودي اول ارومش كن بگو طلاقو پذيرفتي كه هي بحث نكنين بعد اروم اروم بهش نزديك شو هي ازش وقت بخر من يه بار اينكارو كردم نه بخاطر شوهرم بلكه به خودم گفتم من به خودم برميگردونمش من كاري ميكنم دوباره عاشقم بشه چرا بايد اون منو كنار بزاره وقتي دوباره عاشقم شد من كنار ميزارمش ميزارم اون درد بكشه من ميخوام كه جدا شيم اينطوري هم انتقام ميگيرم هم غرورم حفظ ميشه هم اين منم كه طلاق خواستم و من اينكارو كردم شوهرم با گريه منو برگردوند حالا ازش عصباني نيستم خشمي ندارم چون انتقاممو گرفتم به قول معروف پاك پوك شديم و همين راهو همين طرز فكرو به شما پيشنهاد ميكنم البته اگه شما روحياتت شبيه من باشه مكر زنونه ات هميشه جواب ميده

  6. کاربر روبرو از پست مفید ماهك تشکرکرده است .

    maryam240 (پنجشنبه 13 آذر 93)

  7. #65
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,057
    امتیاز
    147,222
    سطح
    100
    Points: 147,222, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,670

    تشکرشده 36,009 در 7,405 پست

    Rep Power
    1093
    Array
    با سلام

    این تاپیک از حد مجاز عبور کرده .

    لطفاً طی یک پست جمع بندی از راهنماییها و اقدامات خود با استفاده از تالار را داشته باشید تا تاپیک آماده بستن شود . اگر نیاز به راهنمایی بیشتر احساس کردید تاپیکی دیگر باز کرده و ضمن قرار دادن لینک این تاپیک در پست اول آن . از دوستان ادامه راهنمایی را بخواهید


    با تشکر





  8. #66
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام سحرناز جان!
    نمیدونی چقدر ناراحت میشم می بینم اینقدر داری اذیت میشی کنار این آدم.
    خیلی سخته ، خیلی . حالتو میفهمم. چیزی به ذهنم نمیرسه که بتونم کمکت کنم
    به نظر منم پیشنهاد ماهک بد نیست. امتحانش کن. بهش بگو با طلاق موافقی ولی
    نیاز به زمان داری تا بتونی با جدایی کنار بیای.
    بهش بگو من زندگیم و ، تو رو دوست داشتم. برای آینده مون نقشه داشتم.
    فکر میکردم قراره کنار هم پیر بشیم.
    حالا تو میگی جداشیم یعنی همه ی فکرهایی که برای زندگیمون داشتم هیچ بود. یعنی این سه سالی که با هم زندگی کردیم حروم شد. بگو من نیاز دارم که تصویر جدیدی از آینده م و بدون حضور تو برای خودم ترسیم کنم. به این زودی ها هم نمیتونم. باید بهم زمان بدی
    این کمترین حقیه که تو زندگی با تو دارم. اگه منم میخواستم جدا بشم و تو ازم زمان میخواستی باید این زمان و بهت میدادم. چون همه ی آدما نسبت به کسی که به خودشون علاقه مند و وابسته ش میکنن مسئولند.
    هر جوری شده حرفاتو بهش بزن ، اگه هم رو در رو نشد براش بنویس.
    یه جوری سعی کن دچار عذاب وجدانش کنی نسبت به جدایی و کاری که میخواد باهات بکنه.
    در مورد خونواده ش سعی کن هیچوقت ناراحتیتو از اونها با شوهرت مطرح نکنی چون بدش میاد. خودت و ازش دورتر میکنی.
    اونطوری که تو تعریف کردی و سرت شلوغ بوده باید قبول کنی که نتونستی زیاد کنارش باشی. به خودت وابسته ش کنی. آدم ها فقط با کنار هم بودن و وقت گذاشتن برای
    همدیگه به هم نزدیکتر میشن. اگه از شوهرت زمان بگیری برای جدایی میتونی از اون برای
    نزدیکتر شدن بهش استفاده کنی. الان که کار نمیکنی و درست هم داره تموم میشه
    اگه بتونی فعلا کنار خودت نگهش داری خیلی فرصت خوبیه برای اینکه خودت و یه جور دیگه
    بهش نشون بدی. با وقت گذاشتن براش ، محبت کردن بهش. عزیزم من نمیگم که حرف خونواده ی شوهرت درسته اما تو که خودت میگی نمیتونی با طلاق کنار بیای. چاره ای نداری
    جز اینکه تلاش کنی برای نگه داشتنش. اون جدایی و میخواد ولی تو نه. اون برای جدایی تلاش میکنه تو هم مجبوری برای نگه داشتنش تلاش کنی.
    بازم میگم خیلی سخته ولی سعی کن براش بهترین بشی. حرفای تلخشو ، بی توجهی هاشو ، رفتارهای بد و آزار دهنده ش و ندیده بگیر و فقط روی خوب بودن و خوب برخورد کردن خودت تمرکز کن. اگه روحیه تو حفظ کنی و بتونی رفتارت و باهاش خوب کنی مطمئن باش
    میتونی برش گردونی. اون یه زمانی دوست داشته و تورو برای زندگی انتخاب کرده. میتونه دوباره هم دوست داشته باشه ، به شرطی که تو تحت تاثیر رفتارهاش قرار نگیری و باهاش
    مهربون و خوش برخورد باشی. به خودت خیلی برسی و برای ارتباط جنسی تحریکش کنی.
    تو الآن روحیه ت به خاطر رفتارهای شوهرت خرابه ، به همین خاطرم نمیتونی خوب باشی و
    درست رفتار کنی. به قول خودت فقط دوست داری بخوابی که نبینی چی داره سر زندگیت میاد.
    خب معلومه که اینجوری همه چی بدتر میشه. به خدا میفهمم چقدر از نظر روحی این روزا بهت سخت میگذره ولی نذار روحیه ت زندگیت و خراب کنه. پاشو وایسا همه ی تلاشت و بکن که به زندگیت برش گردونی. بهت قول میدم اگه خودت و بسازی میتونی. خودت و دست کم نگیر. اگه بخوای میتونی کاری کنی خیلی بیشتر از قبل عاشقت بشه. روی خودت کار کن عزیزم . خیلی برات دعا میکنم . خیلی
    ویرایش توسط maryam240 : پنجشنبه 13 آذر 93 در ساعت 02:54

  9. 2 کاربر از پست مفید maryam240 تشکرکرده اند .

    saharnaz (شنبه 15 آذر 93), هم آوا (پنجشنبه 13 آذر 93)

  10. #67
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 20 تیر 95 [ 06:38]
    تاریخ عضویت
    1393-7-25
    نوشته ها
    93
    امتیاز
    5,105
    سطح
    45
    Points: 5,105, Level: 45
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered5000 Experience Points
    تشکرها
    1,451

    تشکرشده 105 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم داشتم تایپیک سوده رو میخوندم که دیدم شیداجان براش یه لینکی گذاشته بود در مورد برگشت از طلاق یا جدایی. میخوام تو هم بخونیش. شاید کمکت کنه

    لینک مطلبش اینه :
    برگشت از طلاق یا برگشت از جدایی - می خواهید همسرتان که شما را ترک کرده برگردد؟؟

    حتما بخونش عزیزم. فقط یادت نره که باید قوی باشی
    از خودت ضعف نشون نده. امیدوارم که بهت کمک کنه

  11. 2 کاربر از پست مفید maryam240 تشکرکرده اند .

    saharnaz (شنبه 15 آذر 93), هم آوا (پنجشنبه 13 آذر 93)


 
صفحه 7 از 7 نخستنخست 1234567

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:57 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.