به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 67
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آبان 02 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    10,507
    سطح
    68
    Points: 10,507, Level: 68
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 343
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بچه ها من فکر کردم که گفتم این مسئله رو. او به بهانه فکر کردن از خونه رفت که مثلا یه هفته بره فکر کنه و کلا از این محیط دور بشه. الان نزدیک به یک ماهه که رفته و حتا یک بار سراغم رو نگرفته. وقتی هم من سراغش رو میگیرم بدترین حرفها رو بهم میزنه. فقط میگه ازت بدم میاد و اصلا دلم برات تنگ نشده و فقط جدا باید بشیم. هر کی رو هم واسطه کردم جوابش همینه. خیلی برم سخته باور کنم که به خاطر مسائل خیلی کوچیک بخواد جدا شه. به دوستش گفته دیگه نمیخوام زندگی متأهلی داشته باشم و میخوام آزاد باشم. در صورتی که اصلا آدم گیری نبودم من. میخواد تو تمام روابطش آزاد باشه . من متأسفانه هنوز دوستش دارم ولی خیلی برای سرنوشت خودم متأسفم. هم خانواده من و هم خانواده خودش فقط کارشون گریس. همه دوستمون دارن. حتی دوستش بهش گفته با منطقی که تو داری 99 درصد زن و شوهر ها باید از هم جدا شن. به خدا اختلافات اساسی نداریم. خیلی ناراحتم خیلی.

  2. 2 کاربر از پست مفید saharnaz تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), szd (پنجشنبه 13 آذر 93)

  3. #12
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سحر ناز،

    می شه 5 تا از خوبی ها و 5 تا از بدیها ی همسرت را بنویسی.

    بعدش فکر کن اگر این سوال را از همسرت بپرسند، چه جوابی میده؟ به نظرش 5 تا از خوبیهای شما و 5 تا از بدیهات چیه؟
    اگر قبلا گفته، که حرف خودش را بنویس. اگر نگفته نظر خودت را با توجه به شناختی که داری و حرفهایی که بهت گفته، بگو.

    این پست دختر بیخیال را بخون.
    فکر کن ببین چند تا از این "رازهای عشق" را تو زندگیت عملی کردی؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  4. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آبان 02 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    10,507
    سطح
    68
    Points: 10,507, Level: 68
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 343
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من شوهرم خصوصیات خوب زیاد داره. یعنی هر دومون دست و دل بازیم, مهربونیم, خیرخواهیم, اهل تفریح هستیم ولی خوب از خصوصیات منفیش اینه که دوستاش تو زندگیش نقش مهمی دارن, من بهش گیر نمیدم و اون هم با همکارهای خانومش خیلی راحته و وقتی از بعضی هاشون خوشم نمیاد و تذکر میدم سریع جبهه میگیره, اصلا طاقت سختی رو نداره, خیلی حساسه و زندگی رو فقط تفریح و خوشی می بینه و اصلا به فکر آینده نیست و البته لجبازه. از خصوصیات بد من : به قول خودش غر میزنم, آدم مقتدری نیستم, تو مسائل جنسی پیش قدم نمیشم, بعضی موقع ها عصبانی میشم که البته اون هم دقیقا همینطوره.

    ولی باور کنید مسائل بین ما به جز رفیق بازیش انقدر پررنگ نبود که بخواد بزاره بره و به همه بخواد بگه که میخوام مجردی زندگی کنم و تفریح کنم. مگه من باهاش پایه نبودم؟ در ضمن من فکر می کنم روابط خارج از عرفش هم بی تأثیر نیست تو این قضیه. هر کاری هم می کنم نمیتونم برش گردونم. خیلی خسته و نا امید شدم و همه خانوادم به جز مادرم نظرشون اینه که طلاق بگیرم. ولی من هنوز دوستش دارم و حرمت روزهایی رو دارم که اون یادش نیست.

  6. کاربر روبرو از پست مفید saharnaz تشکرکرده است .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93)

  7. #14
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    شما فقط نوشتی که همسرم رفته، چیکار کنم برگرده.

    در صورتی که اگه به علت رفتنش فکر کنی، به مشکلاتتون و راههایی برای حلش پیدا کنی، می شه امیدوار بود.
    وگرنه همینطوری که بگی رفته و چرا برنمی گرده، که مشکل حل نمی شه.

    خیلی سخته در مورد زندگی مشترک و اون هم در مورد مشکلات دو نفر (نه یک نفر) صحبت کردن و نظر دادن/
    امیدوارم اشتباه نکنم.

    یه نکته مشترک توی تاپیک شما و سوده و سما هست.
    غر زدن شما برای ارتباط همسرتون با دوستانشون یکی از دلایلی هست که هر سه تون برای ترک خونه توسط همسرتون عنوان می کنید.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : جمعه 25 مهر 93 در ساعت 12:28

  8. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), واحد (شنبه 10 آبان 93), سوده 82 (جمعه 25 مهر 93)

  9. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آبان 02 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    10,507
    سطح
    68
    Points: 10,507, Level: 68
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 343
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اتفاقا غر زدن برای این مسئله بسیار بسیار کم اتفاق افتاد. چون نمیخواستم کوفتش کنم. اون یکی دوبار هم به خاطر این بود که همکار خانومش بسیار بیحیا تشریف داشتند و هر چی میخواست میگفت جلوی شوهرم.
    من اصلا متوجه نمیشم خانم شیدا شما چطوری دارید بهم کمک می کنید!!! فقط اطلاعات گرفتید ولی صحبت خاصی نکردید و پیشنهاد خاصی ندادید

  10. #16
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    دارم فکر می کنم چطوری می شه کمکت کرد.
    و البته از خودت هم می خوام فکر کنی و اشکالات را پیدا کنی.

    سحرناز،
    خانمها گاهی عصبانی که می شن و احساساتشون جریحه دار می شه، یه تصمیم ناگهانی می گیرن و می رن خونه پدریشون و ...
    اکثر مواقع هم قصدشون یا کمی استراحت و آرامشه
    یا ترسوندن همسرشون.
    تقریبا همیشه منتظرن یکی بیاد دنبالشون تا برگردن.

    اما آقایون سریع این تصمیم را نمی گیرند و وقتی می گیرن همه فکرهاشون را کردند.
    منتظر نیستند شما بری دنبالش تا برگرده.
    برگردوندن مردی که رفته خیلی آسون نیست. باید به ما کمک کنی موضوع روشن تر بشه، تا ما هم بتونیم چیزی بگیم.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 3 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    saharnaz (جمعه 25 مهر 93), واحد (شنبه 10 آبان 93), رویای پر کشیدن (چهارشنبه 05 آذر 93)

  12. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 دی 93 [ 13:09]
    تاریخ عضویت
    1393-6-08
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    618
    سطح
    12
    Points: 618, Level: 12
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    9

    تشکرشده 167 در 57 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امیدوارم از آنچه میگم اذیت نشین و لحن نوشتارتون و چیزی که به شیدا گفتین رنگ و بوی عصبانیت داره و لحن متوقعانه داره .
    حالا نمی دونم همیشه همین طور هستین یا الان تحت این شرایط عصبی شدین.
    شما حتی مشاوره حضوری هم بری جلسه اول یا شاید دوم باید کامل مشکلتونو شرح بدین + کلی پرسش که شاید بنظر شما لازم نیست ولی از دیدمشاورضروریه.
    کسی علم غیب نداره و هر چه بیشتر شرح بدین احتمال حل مسالتون بیشتر میشه.

  13. کاربر روبرو از پست مفید gelareh55 تشکرکرده است .

    szd (پنجشنبه 13 آذر 93)

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام.
    قابل توجه اونایی که روابط آزاد رو توجیه میکنن. این تاپیک و زندگی این خانم یکی از هزاران زندگی ای هست که بخاطر این روابط فاسد داره میپاشه.
    همیشه روابط این شکلی ( شوهر خانم سهرناز ) زندگی هارو براحتی با خاک یکسان میکنه. بعد یه سری که بسیار کوتاه فکرن و بسیار افکار بسته ای دارن میان و خودشونو روشن فکر معرفی میکنن و میان دین رو زیر پاشون له میکنن و دم از خوبیه روابط آزاد میزنن.

    یکی خودشو فدای همسرش میکنه و زیر هزار سختی سعی میکنه زندگی رو برای همسرش آسون کنه و یکی هم مثل همسر خانوم سهر ناز فقط و فقط لذت و سر خوشی و خودخواهی و کامجویی شهوات خودش براش مهمه.

    خانم سهر ناز:
    با توجه به توضیحاتی که دادید به نظر میاد همسر شما در گیر سرخوشیهای افراطی و غرق در خوشیهای کاذب شدند و شما مدام سعی میکنید با نزدیک شدن به شکل زندگی که اون میخواد مشکل رو حل کنید ولی این چاره نیست. کسی که بدرد زندگی متاهلی نمیخوره همسرتون هستند نه شما. نحوه آشنایی و انتخاب شما بسیار جای سوال داره. هر کار که بکنی تصمیم ایشون عوض نمیشه چون درگیر روابط و خوشیهای کاذب و غیر عرف و خطرناک شده. مشکل از طرف شما نیست. سعی نکنید به سازش برقصید. ایشون جای خابشم عوض کرده و به احتمال قوی در روابط نا مشروع خودشو غرق کرده و با این کار نسبت به شما بی احساس شده.

    1- اعتقادات و ایمان و اعتماد بنفستون رو بهیچ وجه نفروشید و خودتون باشید.
    2- در اولین فرصت برای مشاوره خصوصی اقدام کنید.
    3- اگر ایشون راضی به این مشاوره ها نشدن حتما مهریه و نفقتون رو اجرا بزارید ( بدون درخواست طلاق ) تا ایشون بفهمن زندگی یه چیز دیگست و همش خوشگذرانی نیست و بفهمن بازی گرفتن زندگی و خیانت چه عواقبی داره. نترسید. باید ایشون اصلاح بشه و به زندگی برگرده که احتمالش هم کمه پس بنابراین باید خسارت انتخاب اشتباهتون رو بدید و از این زندگی زشتی که اون میخواد خودتون رو بکشید بیرون. همیشه ادامه زندگی ارجعیت داره ولی به شرطی که به صلاحتون باشه و امکانپذیر باشه. زندگی متاهلی تفریح و قطار شهر بازی نیست.

    4- اعتقادات و ایمانتون رو تقویت کنید و آرامش و خونسردی داشته باشید. بهتره اصلا دورو ورش نپیچید و باهاش سر سنگین باشید. ارتباط با دوستانشم کنار بگذارید و فقط خودتون باهاش صحبت کنید اونم کوتاه و مفید.

    5- کسی که میخواد بره پارتی و با آدمهای فاسد در ارتباطه و دم از روابط آزاد میزنه شمارو خوشبخت نمیکنه. اون شمارو نمیخواسته. اون فقط هوای نفسشو داشته. اینجور آدمها هیچکسو خوشبخت نمیکنن. فقط باید سرش به سنگ بخوره که اونم چند سالی طول میکشه و این وسط شما عمرتون رو تباه میکنید.

    5- همانطور که بعد از جدایی معلوم نیست چه آینده ای داشته باشید، در زندگی با این آدم هم معلوم نیست چه آینده و عواقبی در انتظارتون باشه.

    6- اگر کار اشتباهی دارید اصلاح کنید و اگر کار اشتباهی نکردید خودتون رو بیدلیل مجازات نکنید و به خودتون اعتماد داشته باشید.

  15. 2 کاربر از پست مفید Quality تشکرکرده اند .

    saharnaz (جمعه 25 مهر 93), szd (پنجشنبه 13 آذر 93)

  16. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 آذر 96 [ 21:36]
    تاریخ عضویت
    1393-7-23
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    2,364
    سطح
    29
    Points: 2,364, Level: 29
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 86
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سحر ناز خانم من فقط براتون دعا میکنم
    من یه پسر مجردیم ولی به خاطر ترس از همین مسائل خیلی میترسم که ازدواج کنم مثلا دیروز هم تو یه روزنامه نوشته بود طلاق به خاطر خرید مانتو یعنی به خاطر پیش پا افتاده ترین موضوعات کار به طلاق میکشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خدایاااااااااااااااااااا به کجا داریم میریم ما؟؟؟؟؟؟؟؟

  17. 3 کاربر از پست مفید mosafere86 تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), saharnaz (جمعه 25 مهر 93), szd (پنجشنبه 13 آذر 93)

  18. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 آبان 02 [ 15:10]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    83
    امتیاز
    10,507
    سطح
    68
    Points: 10,507, Level: 68
    Level completed: 15%, Points required for next Level: 343
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    44

    تشکرشده 74 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    quality عزیز ممنون. خیلی حرفهاتون شبیه فکرهای این روزهای منه. من تمام حرفم با ایشون این بود که زندگی که همش تفریح نیست. تو هم دختر از یه خانواده بی بند و بار نگرفتی که. من خانوادم خیلی هم اهل بگو و بخندن ولی بعضی رفتارهای ایشون رو نمی تونم بپذیرم. مثلا اینکه توی تمام مهمونی ها مثل دختر بچه ها از اول تا آخر وسطه در حدی که وقتی برمیگردیم لباساش خیسه خیسه و توقع داره من هم مثل اون باشم. یا اینکه هر کار جلف و مسخره ای که هیچ کس نمیکنه رو ایشون با کمال میل انجام میدن. فقط میگه یه جا مهمونی باشه بریم برقصیم. بابا مگه زندگیه فقط تفریحه؟ من بارها ازش خواستم با توجه به درآمدش پولامونو پس انداز کنیم. ولی همه اینها رو به حساب غر زدن و ناسازگاری و توقع بیجا میدونه. اصلا باهام همدل نیست. فقط چند ماه اول زندگی رو خوب بود. بقیه این مدت همه بار زندگی رو خودم کشیدم. اصلا هیچ برنامه ای برای آینده نداره , حتی بچه دار شدن.

    با تمام این اوصاف دلم نمیخواد جدا شم. به خاطر خانواده ها و به خاطر آینده ای که نمیدونم چی میشه. همش فکر می کنم شاید سنش رفت بالا بهتر شد. ولی برام جالبه روز به روز بی بند بار تر و لجباز تر میشه . اصلا فکرشو نمی کردم این حرفها رو ازش بشنوم. تازه اون بهم میگه ازت بدم میاد چون با من پایه نیستی. توقع داره من هم پا به پای خودش خودمو ضایع کنم.ای کاش هیچ وقت باهاش ازدواج نمی کردم. از یه خانواده محترم یه همچین پسری. نمیخوام بگم سرتاسر بده ها نه . ولی رفتارهای بدی داره که حتی حاضر نیست بپذیرتشون. من اشتباهاتم رو پذیرفتم. هر چند بارها پیش مشاور رفتم و توضیح دادم همه گفتن که این کار تو طبیعیه و ایشون سرش باد داره و خود شیفته هست که نمیخواد بپذیره. ولی همش امید دارم که شاید درست شه.

    الان هم میگم باشه برگرد هر جور دوست داری زندگی کن و اون هم فقط میگه هیچ دلیلی برای برگشت نمی بینم و دارم تازه حال می کنم تو زندگیم. خدایاااا


    جالبه تمام دوستاش هم که میشناسنش حق رو به من میدن و میگن حرفهاش بهانس و میخواد فقط بره سمت زندگیه مجردی . فقط شانس من بود که از اون سر دنیا بیاد و زندگیم رو خراب کنه. اونم من که تو فامیل و همسایه انقدر خواستگار داشتم و حالا با چه رویی برگردم دوباره خونه پدرم.
    ویرایش توسط saharnaz : جمعه 25 مهر 93 در ساعت 20:36

  19. 2 کاربر از پست مفید saharnaz تشکرکرده اند .

    ali -guilan (چهارشنبه 28 آبان 93), szd (پنجشنبه 13 آذر 93)


 
صفحه 2 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: دوشنبه 04 اردیبهشت 96, 00:33
  2. درخواست راهنمایی در خصوصی شدت بالای حساسیت بین فردیی (راه حل پرسشنامه کمالگرایی هیل)
    توسط آقای ام در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: پنجشنبه 13 خرداد 95, 19:05
  3. برای گرفتم تصمیم نهایی برای جدایی دور شدن کوتاه مدت مفید است یا مضر؟
    توسط فرخ رو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 خرداد 93, 22:39
  4. تنهایی - 24 سالمه، نمی خواهم با کسی دوست بشم، تنهایی اذیتم می کنه
    توسط sara19 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: پنجشنبه 23 آذر 91, 01:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 11:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.